اول رمضان ۱۴۳۷ | آیت الله دستغیب
مهمترین فضیلت ماه رمضان این است که خداوند آن را براى خود انتخاب کرده است. او خود بهتر مىداند چرا این زمان را به خود اختصاص داده است؛ لذا مىگوییم: «شهر الله» (ماه خدا). در این ماه، قرآن نازل شده است و یک شبش از هزار ماه بهتر است؛
(شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ القُرْآنُ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الهُدى وَ الفُرْقانِ )[3]
«ماه رمضان، ماهى است که در آن قرآن نازل گردیده، براى هدایت مردم و دلیلهاى روشنى از هدایت دارد و جدا کننده حق از باطل است.»
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
شرح خطبه شعبانیه | سه شنبه ۱۳۹۵/۰۳/۱۸ | ۱ رمضان ۱۴۳۷
قَالَ عَلى علیه السلام: اِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّى الله علیه و آله خَطَبَنَا ذَاتَ یَوْمٍ فَقَالَ :
«أیُّهَا النَّاسُ اِنَّهُ قَدْ أقْبَلَ اِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّهِ بِالبَرَکَهِ وَ الرَّحْمَهِ وَ المَغْفِرَهِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أیَّامُهُ أفْضَلُ الأیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أفْضَلُ السَّاعَاتِ هُوَ شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ اِلَى ضِیَافَهِ اللَّهِ وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أهْلِ کَرَامَهِ اللَّهِ أنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ وَ دُعَاوکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْألُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَهٍ أنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلاوَهِ کِتَابِه»[1]
على بن ابى طالب علیه السلام گوید: رسول خدا صلّى الله علیه و آله روزى این خطبه را براى ما خواند :
«اى مردم ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما رو کرده است. ماهى که پیش خدا بهترین ماه؛ روزهایش بهترین روزها؛ شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است. ماهى که در آن دعوت شدید به مهمانى خدا و اهل کرامت خدایید. نفسهاى شما در آن، تسبیح؛ خواب شما در آن، عبادت؛ کردارتان در آن، پذیرفته و دعایتان، مستجاب است. با نیات درست و دلهاى پاک از خدا بخواهید شما را براى روزه در آن و خواندن کتابش موفق دارد.»
جناب حرّ عاملى خطبه شعبانیه را در جلد ده وسائل الشیعه، کتاب صوم، باب هجده، روایت بیستم این باب آورده است. در کتابهاى عیون اخبار الرضا، مجالس و فضائل شهر رمضان نیز این روایت آمده است. روایت، از نظر سند ضعف دارد و روات آن، همه ثقه و امامى نیستند، امّا فقرات آن چنان است که به نظر مىرسد از شخص رسول الله صلّى الله علیه و آله نقل شده است.
شهید آیت الله دستغیب در آخر کتاب «سید الشهداء» این خطبه را نقل کرده، آن را شرح دادهاند و مطالب خوبى درباره آن گفتهاند. مطالعه آن به همهى دوستان سفارش مىشود.
فضیلت ماه مبارک رمضان
گروهى در محضر امام باقر علیه السلام درباره «رمضان» صحبت مىکردند. حضرت فرمود :
نگویید: «این رمضان» و نگویید: «رمضان رفت و رمضان آمد!» زیرا رمضان، نامى از نامهاى خداوند عزّ و جلّ است؛ نمىآید و نمىرود. آنکه مىآید و مىرود، نیستشدنى است، بلکه بگویید : «شهر رمضان» (ماه رمضان) یعنى شهر اضافه شده به نامى که نام خداست. ماهى که قرآن در آن نازل گردید و خداوند آن را حجّت و محل شادى اولیاء خود قرار داده است.»[2]
مهمترین فضیلت ماه رمضان این است که خداوند آن را براى خود انتخاب کرده است. او خود بهتر مىداند چرا این زمان را به خود اختصاص داده است؛ لذا مىگوییم: «شهر الله» (ماه خدا). در این ماه، قرآن نازل شده است و یک شبش از هزار ماه بهتر است؛
(شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ القُرْآنُ هُدىً لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الهُدى وَ الفُرْقانِ )[3]
«ماه رمضان، ماهى است که در آن قرآن نازل گردیده، براى هدایت مردم و دلیلهاى روشنى از هدایت دارد و جدا کننده حق از باطل است.»
(اِنّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ)[4]
«ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم.»
أیُّهَا النَّاسُ اِنَّهُ قَدْ أقْبَلَ اِلَیْکُمْ شَهْرُ اللَّه؛ اضافه شدن «شهر» به «الله» شرافت ویژهاى به آن بخشیده است. هر کس به این ماه احترام بگذارد و براى آن ادب کند، به خداى تعالى احترام گذاشته، براى او ادب کرده است؛ اگر از آن عافل نباشد، از خدا غافل نبوده است. ادب، احترام و مواظبت نسبت به این ماه، یعنى رعایت واجبات، محرمات و تا آنجا که ممکن است، مستحبات و مکروهات در آن، همچنان که حضرت در قسمتى از همین خطبه به آن اشاره مىکند.
از خدا توفیق بخواهید که بتوانید در ماه مبارک رمضان، واجبات و مستحبات را انجام دهید و از حرام و مکروه پرهیز کنید! بهترین کار در این ماه همین است و چه بسا براى ماههاى دیگر نیز عادت شود.
بِالبَرَکَه؛ این ماه سراسر برکت است. شهید آیت الله دستغیب مىگفت: «وقتى تخمى را در زمین مىکارید، خداوند برکت مىدهد و آن را هفتصد برابر مىکند». در این ماه، عبادات این گونه برکت مىیابد؛ لذا در روایت است که نمازهاى نافله، در این ماه ثواب نماز واجب را دارد؛ پاداش نمازهاى واجب، چند برابر مىشود و تلاوت یک آیه از قرآن، ثواب ختم آن را دارد.
وَ الرَّحْمَه؛ این ماهِ رحمت است براى هر کس که طالب آن باشد. مىدانیم که رحمت عام (رحمانیه) خداوند در این عالم همه را فرا گرفته است؛ چه مؤمن، چه کافر و چه منافق؛ لذا خداوند به همه روزى مىدهد؛ لوازم زندگى را برایشان فراهم مىکند و تا زمان معیّن شده در لوح محفوظ، عمرشان مىدهد. امّا رحمت خاص او مخصوص کسانى است که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند. یقینآ کسانى که در این ماه خدا را اطاعت کنند و ملتزم شوند از حیطه امر او بیرون نروند، مشمول رحمت خاص او قرار مىگیرند.
باید به پروردگار عالم حسن ظنّ داشته باشیم. به قول شهید آیت الله دستغیب: «حسن ظنّ به خدا، یکى از واجبات و سوء ظنّ به او، از محرمات است.»
مبادا در این ماه، کسى بر زبان یا حتّى در فکرش بیاید که خدا مرا نمىبخشد! این یکى از بدترین گناهان است و اگر در نفس کسى چنین چیزى باشد، باید خیلى زود با توبه واستغفار، خود را معالجه کند که شیطان بر او سوار نشود. شوخى این حرف هم غلط است. خداوند دوست مىدارد رحمتش همه را فرا بگیرد و براى همین آنان را آفریده است؛ (وَ لِذلِکَ خَلَقَهُم )[5] رحمت خدا براى هر کس که طالب آن باشد گسترده است. هر کس هم نخواهد، خودش نخواسته است، وگرنه خداوند به کسانى هم که پشت مىکنند، شوق دارد؛
«لَو عَلِمَ المُدبِرون کَیفَ اشتِیاقی بِهِم لَمَاتُوا شُوقَآ»
«آنان که پشت کردند، اگر مىدانستند چه اشتیاقى به آنها دارم، از شوق جان مىسپردند.»
علت شوق خدا به بندگان فرارى این است که وجود همانها هم از اوست؛ مثل همهى موجودات عالم. خداوند در وجود همهى انسانها، گوهرى ارزشمند به نام «فطرت» قرار داده است. اگر کسى، به توفیق خود او، این فطرت را از راهى که فرموده، پرورش دهد، مىتواند خلیفهى او شود.
وَ المَغْفِرَه؛ ابن بکیر از حضرت صادق یا حضرت باقر علیهما السلام حدیث کند که فرمود :
آدم علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! شیطان را بر من مسلط کردى و چون خون (که در رگهاى من جریان دارد) او را بر من چیره کردى؛ پس براى من هم چیزى مقرر فرما!
خداوند فرمود: اى آدم! براى تو چنین قرار دادم که هر یک از فرزندانت قصد گناه کند، بر او نوشته نشود و اگر انجام داد، یک گناه بر او نوشته شود، امّا هر کس قصد کار نیک کرد، اگر آن را انجام نداد، یک حسنه برایش منظور شود و اگر انجام داد، ده حسنه برایش مقرر شود.
عرض کرد: پروردگارا برایم بیفزا!
فرمود: برایت مقرر ساختم که هر یک از فرزندانت گناهى کند، سپس براى آن آمرزش خواهد، برایش بیامرزم.
عرض کرد: پروردگارا برایم بیفزا!
فرمود: براى آنها توبه قرار دادم ـ یا فرمود: توبه را براى ایشان گستردم ـ تا آنکه نفس به اینجا (گلوگاه) برسد.
عرض کرد: پروردگارا مرا بس است.[6]
وقتى عنایت پروردگار به کسى که در لحظه آخر توبه مىکند، چنین است، براى آن که عمرى در پى او بوده و یا الله مىگفته، قابل تصور نیست. البته کسى که از ابتداى جوانى مراقب بوده گناه نکند و بنده خدا باشد، با کسى که آخر عمر باز مىگردد، همدرجه نیست، امّا خدا مىبخشد و عذابهاى سخت و آتشهایى را که انسان براى خود فراهم کرده، برمىدارد.؛ لذا مىگوییم سوء ظنّ به پروردگار غلط است.
عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ: «أحْسِنِ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَإنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ أنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِیَ المُوْمِنِ بِی اِنْ خَیْراً فَخَیْراً وَ اِنْ شَرّاً فَشَرّاً»[7]
امام رضا علیه السلام فرمود: «در حقّ خدا حسن ظنّ داشته باش که خداوند مىفرماید: من نزد حسن ظنّ بنده مؤمن خود هستم؛ اگر گمان خوب به من داشته باشد، برایش خوب است و اگر گمان بد داشته باشد، برایش بد است.»
بخشش و عنایات خداوند در دنیا و آخرت فراوان است، حتّى اگر کسى دعا کرد و اجابت نشد، از رحمت خدا نفع مىبرد. در روایت است که خداوند در قیامت از کسانى که دعا کردند و اجابت نشد، عذرخواهى مىکند و بهتر از آن را به آنها مىدهد. این روایات، حقایقى هستند که به زودى به آنها خواهیم رسید.
شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أفْضَلُ الشُّهُورِ وَ أیَّامُهُ أفْضَلُ الأیَّامِ وَ لَیَالِیهِ أفْضَلُ اللَّیَالِی وَ سَاعَاتُهُ أفْضَلُ السَّاعَات؛ اراده پروردگار بر این است که در ماه رمضان رحمت خود را ظاهر کند. مىخواهد بیشتر رحمت کند و این ماه را وسیله رحمتش قرار داده است؛ چون و چرایى هم ندارد.
دُعِیتُمْ فِیهِ اِلَى ضِیَافَهِ اللَّه؛ دعوت شدید به میهمانى خدا. معمولا براى میهمان، خوراکهاى و میوهها خوشمزه و اسباب پذیرایى مهیّا مىکنند. خداى تعالى نیز براى میهمانانش اسباب پذیرایى مهیّا کرده است.
حال ببینیم خداوند برایمان چه چیزهایى آماده کرده است؟ ابتدا باید ببینیم خدا چه چیزهایى را دوست مىدارد؛ پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام از چه چیزى لذّت مىبردند و ما از چه چیزى لذّت مىبریم و چه چیزى را دوست مىداریم؟
حضرت زین العابدین علیه السلام به عنوان زبان حال پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام در «مناجات المحبّین» چنین به خداوند عرض مىکند :
«اِلهی مَن ذَى الذی ذَاقَ حَلاوَهَ مُحَبَّتِکَ فَرَامَ مِنْکَ بَدَلا»
«خدایا کیست که شیرینى محبّت تو را بچشد و دیگرى را به جاى تو برگزیند؟»
«محبّت خدا» مهمترین چیزى است که حضرات معصومین علیهم السلام دوست مىدارند. بعد از آن، ذکر و یاد پروردگار است. یاد خدا در «نماز» است؛
(وَ أقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری )[8]
«و نماز را براى یاد من بپا دار!»
باید به جایى برسیم که نماز براى ما انس و لذّت باشد. باید چنان شویم که لذّت قرائت قرآن، از افطارى خوردن بیشتر باشد. اگر خدا بخواهد، مىشود. انس با خدا لذّتى دارد که از هر غذاى لذیذى بالاتر است.
شهید آیت الله دستغیب در کتاب «سید الشهدا» مىنویسند :
«هنگامى که حضرت موسى به کوه طور رفت، چهل شبانه روز چیزى نخورد. تمام وقت با یاد خدا مأنوس بود و از آن لذّت مىبرد.»
ایشان پیامبر خدا بود و جاى خود داشت؛ جناب شیخ بهایى در تمام طول رمضان، فقط قرآن مىخواند و آن قدر از آن لذّت مىبرد که هیچ خوراکى نمىخورد. فقط موقع افطار، آب مىنوشید تا به تعبیر حضرت آیت الله العظمى نجابت، روزهاش، روزه وصال نشود.
البته این کار ابدآ توصیه نمىشود. منظور این است که مىشود انسان چنان با یاد خدا مأنوس شود و از آن لذّت ببرد که لذّات مادى را فراموش کند. این روزه و گرسنگى، با وجود بىحالى آخر روز، واقعآ لذّت بخش است. حتّى خواب آن هم خوب است.
بنابراین ضیافت خداى تعالى، انس با اوست. مولا على علیه السلام شبها تا صبح با ذکر و دعا مأنوس بودند. پیامبر آن قدر بر پاهاى خود ایستاد که آیه نازل شد :
(طه ما أنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى )[9]
«طه! ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به رنج افکنى.»
روزى امام باقر علیه السلام به چهره پدر نگریست و از شدت رنجى که ایشان در اثر عبادت تحمّل مىکرد، به گریه افتاد.
امام سجاد علیه السلام فرمود: صحیفه عبادات جدّت امیر المؤمنین را بیاور! حضرت آن را ورق مىزد و مىفرمود: چه کسى مىتواند مثل على علیه السلام باشد که شبها را تا صبح عبادت مىکرد.
هر کس از خدا بخواهد، خداوند انس و لذّت مناجات با خود را به او مىدهد. اگر موفق شوید شبهاى ماه رمضان، هزار بار «اِنّا أنْزَلناه» یا صد مرتبه سوره دخان ـ تا شب بیست و سوم ـ بخوانید، خیلى خوب است، البته جوانها براى این کار استخاره کنند. اگر کسى خواست این کار را بکند، باید معاشرتهایش را کم کند؛ چراکه ممکن است ضررهایى برایش داشته باشد. امّا قرآن هیچ ضررى ندارد هر چه مىتوانید قرآن بخوانید. قرآن جز نفع چیزى ندارد، حتّى روزى یک ختم قرآن هم در این ماه خوب است.
وَ جُعِلْتُمْ فِیهِ مِنْ أهْلِ کَرَامَهِ اللَّهِ؛ خداى تعالى شما را در این ماه تکریم کرده است. وقتى بزرگى میهمانى مىدهد، عدهاى دم در مىایستند و موقع وارد شدن و بیرون رفتن، مردم را احترام مىکنند. خداى تعالى در این ماه بندگانش را احترام مىکند. از اول سحرى خوردن تا موقع افطار؛ از بدو ورود به مسجد تا هنگام خارج شدن، از طرف پروردگار به شما «مرحبا» گفته مىشود.
أنْفَاسُکُمْ فِیهِ تَسْبِیحٌ وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُول؛ شهید آیت الله دستغیب مىنویسد:
«شیخ شوشترى در ضمن مواعظش در ذیل این جمله، آورده است که در شبانه روز نفس کشیدن عادى تقریبآ 21600 مرتبه است. در هر شبانه روز ماه مبارک رمضان، صرف نظر از ذکر و دعا و نماز و قرآن، این مقدار حسنه در نامه عمل ثبت مىشود و بعد از ماه مبارک رمضان چقدر دست انسان پر مىشود، اگر میهمان خدا شده باشد و پشت پا به نفس و هوا زده باشد.»
در مقابل کسى که بىاعتنایى کند، جایش اینجا نیست؛ چراکه خدا مىفرماید :
(فَأعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ اِلّا الْحَیاهَ الدُّنْیا)[10]
«از هر کس که از یاد ما روگردان است و جز زندگى دنیا را نمىخواهد، روبگردان.»
اگر کسى دنیا را بخواهد، مقدارى از آن را به او مىدهند، ولى اگر آخرت را بخواهد، تا آنجا که طلب داشته باشد و استقامت کند، به او مىدهند.
فراموش نکنیم که هر چیزى حساب خودش را دارد؛ یعنى کسى که یک سال است اهل نماز، روزه و عبادت شده، به اندازه آن که پنج سال و ده سال است آمده، نصیب نمىبرد و آن که ده سال آمده، به اندازه کسى که سى سال مشغول مجاهده و مبارزه با نفس بوده، برابر نیست. اگر هم کسى در میان راه مرگش فرا برسد، خداى تعالى جبران مىکند؛ چون بناى او بر این بوده که تا آخر عمر، بر نفس خود پشت پا بزند و رضاى خدا را بطلبد، خدا هم برایش تلافى مىکند و در عالم برزخ او را حرکت مىدهد.
شهید نظیرى، از طلّاب خوب ما، از تشنگى به شهادت رسید. چند سال بعد از شهادتش، خوابش را دیدیم. از او پرسیدم: آنجا چکار مىکنید؟ گفت: نزد رسول خدا صلّى الله علیه و آله درس مىخوانیم.
این درس خواندن یعنى حرکت و پیشرفت در عالم برزخ. قرآن کریم مىفرماید:
(وَ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللهِ فَلَنْ یُضِلَّ أعْمالَهُمْ * سَیَهْدیهِمْ وَ یُصْلِحُ بالَهُمْ * وَ یُدْخِلُهُمُ الْجَنَّهَ عَرَّفَها لَهُمْ )[11]
«و کسانى که در راه خدا کشته شدند، خداوند هرگز اعمالشان را تباه نخواهد کرد. * به زودى آنها را هدایت مىکند و حالشان را نیکو مىگرداند * و به بهشتى که به آنان شناسانده، واردشان مىگرداند.»
این هدایت و اصلاح قلب، مربوط به بعد از شهادت است. اینها درجات دیگرى است که باید به آن برسند. خداوند براى طالبان این راه نیز در عالم برزخ تلاقى مىکند و حرکتشان قطع نمىشود.
وَ نَوْمُکُمْ فِیهِ عِبَادَهٌ؛ خواب زیاد، خوراک زیاد و کلام زیاد، عامل غفلت است؛ باعث قساوت قلب مىشود و کراهت شدید دارد، امّا در ماه مبارک رمضان همین خواب، عبادت محسوب مىشود؛ چون شکم خالى است و شب را به عبادت و ذکر گذرانده است.
وَ عَمَلُکُمْ فِیهِ مَقْبُولٌ؛ هیچ کس نمىداند اعمالش مورد قبول پروردگار قرار مىگیرد یا خیر، ولى رسول خدا صلّى الله علیه و آله به طور مطلق مىفرماید: «اعمالتان در این ماه پذیرفته است» یعنى شرافت و خصوصیت این ماه چنان است که طبق فرمایش پیامبر، دیگر سؤال نمىکنند چقدر از نمازت حضور قلب داشتى؟ همه را قبول مىکنند.
بعضى سعى مىکنند از ابتدا تا انتهاى نماز، هیچ خیالى به خود راه ندهند و حواسشان کاملا جمع باشد؛ چنین کسى، با کسى که ربع یا ثلث نمازش را با حواس جمع مىخواند، برابر نیست. از هر دو قبول است، امّا قبولى این با آن فرق مىکند؛ مراتب دارد؛ هر کسى به حساب خود.
وَ دُعَاوکُمْ فِیهِ مُسْتَجَابٌ فَاسْألُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَهٍ أنْ یُوَفِّقَکُمْ لِصِیَامِهِ وَ تِلاوَهِ کِتَابِه؛ در این ماه دعاها مستجاب است. شهید آیت الله دستغیب در کتاب «سید الشهدا» چندین صفحه درباره دعا مطالبى آوردهاند و شانزده شرط براى اجابت آن ذکر کردهاند. در کتاب «دعا و توسل» توضیحات مفصلى به همراه آیات و روایات متعدّد در این باره آوردهام.
مستجاب شدن دعا یعنى چه؟
خداى تعالى در سوره غافر مىفرماید:
(وَ قالَ رَبُّکُمُ ادْعُونی أسْتَجِبْ لَکُمْ )[12]
«و پروردگار شما مىفرماید: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»
اجابت مىکنم یعنى جواب مىدهم، امّا جواب دادن خداى تعالى به معناى این نیست که هر چه شما بخواهید، همان وقت فراهم مىشود. شاید کسى بگوید: من سالهاست دعا مىکنم، امّا دعایم اجابت نشده است؛ خانه، پول و همسر خواستهام، امّا فراهم نشده است.
پاسخ این است که اجابت دعا شرایطى دارد. اولا: خداى تعالى دعا را اجابت مىکند، ولى نه به این معنا که او بنده و نوکر ماست؛ او ربّ است. بنده دعا مىکند و مىخواهد، امّا باید بداند که بنده است، نه مولا. ثانیآ: پروردگار عالم باید هر چه را بنده خواست به او بدهد یا آنچه را مصلحت اوست؟ مسلمآ اجابت باید تابع مصلحت باشد.ثالثآ: بنده مصلحت خود را بهتر مىشناسد یا مولا؟ اگر کسى بنده خدا باشد، مىداند که او مصالح بندگانش را بهتر مىسناسد. اگر کسى بگوید من مصلحت خود را بهتر مىدانم، اشتباه کرده است.
بنابراین دعا کردن و خواستن نباید همراه با تحکم باشد. شاید کسى بخواهد پر درآورد و پرواز کند یا از خیال همه مطلع شود. مطلع شدن از خیال، ممکن است، امّا زحمت دارد. خیلى از دعاها نیاز به زحمت و تلاش دارد. کسى که درخواستهایى براى دنیا دارد، باید از راه خود وارد شود و زحمت بکشد، همچنان که براى امور معنوى هم باید زحمت بکشد؛ اگر کسى بخواهد سلمان شود، به سادگى ممکن نیست، ولى اگر رها نکند و استقامت کند، خدا توفیقش مىدهد و چه بسا به قول حضرت آیت الله العظمى نجابت، بعد از پنجاه، شصت سال از سلمان هم بهتر شود، ولى بشرطها و شروطها. دعا کردن باید همراه با تحمّل زحمات و مشقات باشد.
گاهى هم با وجود دعا و تلاش، خداوند صلاح نمىداند؛ در اینجا کسى که بنده خداست، مىگوید الهى شکر.
پس خداوند جواب مىدهد، ولى ممکن است عین آنچه را بنده خواسته، مستجاب نکند یا همان حال حاصل نشود.
یک روایت
عَنْ أبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ علیهماالسلام قَالَ: أوْحَى اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى اِلَى آدَمَ: «یَا آدَمُ اِنِّی أجْمَعُ لَکَ الْخَیْرَ کُلَّهُ فِی أرْبَعِ کَلِمَاتٍ وَاحِدَهٌ لِی وَ وَاحِدَهٌ لَکَ وَ وَاحِدَهٌ فِیمَا بَیْنِی وَ بَیْنَکَ وَ وَاحِدَهٌ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ النَّاسِ فَأمَّا الَّتِی لِی فَتَعْبُدُنِی لا تُشْرِکُ بِی شَیْئاً وَ أمَّا الَّتِی لَکَ فَاُجَازِیکَ بِعَمَلِکَ أحْوَجَ مَا تَکُونُ اِلَیْهِ وَ أمَّا الَّتِی بَیْنِی وَ بَیْنَکَ فَعَلَیْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الإجَابَهُ وَ أمَّا الَّتِی فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ النَّاسِ فَتَرْضَى لِلنَّاسِ مَا تَرْضَى لِنَفْسِکَ»[13]
امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند تبارک و تعالى به آدم وحى کرد: «اى آدم من همه نیکىها را در چهار کلمه براى تو جمع کردهام؛ یکى براى من است؛ یکى براى تو؛ یکى بین من و تو و یکى میان تو و مردم. امّا آنکه مخصوص من است، این است که فقط مرا پرستش کنى و براى من شریک نیاورى. آنکه از آن توست، آن است که پاداش کردارت را در زمانى که بیشتر از همیشه به آن نیازمندى به تو مىدهم. آنکه میان من و تو است، آن است که بر تو است دعا کردن و بر من است پذیرفتن و آنچه بین تو و مردم است، آن است که آنچه را براى خود مىپسندى، براى مردم هم بپسندى.»
بیشترین نیاز انسان هنگامى است که او را در قبر مىگذارند و برایش تلقین مىخوانند. دیر یا زود همه باید برویم؛ یکى امروز؛ یکى فردا و یکى چند روز دیگر. خاکى که روى میت مىریزند و سنگى که رویش مىگذارند، براى این است که بوى تعفنش دیگران را نیازارد. این سرانجام کسى است که ابتدایش نطفهاى بىمقدار بود.
[1]ـ وسائل الشیعه، 10، 313.
[2]ـ معانى الأخبار، 315.
[3]ـ بقره، 185.
[4]ـ قدر، 1.
[5]ـ هود، 119.
[6]ـ کافى، 2، 440.
[7]ـ بحارالأنوار، 67، 366.
[8]ـ طه، 14.
[9]ـ طه، 1 و 2.
[10]ـ نجم، 29.
[11]ـ محمّد صلّى اللهعلیه وآله، 4 تا 6.
[12]ـ غافر، 60.
[13]ـ معانى الأخبار، 137.