۱۵ رمضان ۱۳۹۸ – ۱۴۴۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
همۀ ائمه هرچه میکردند، به دستور خدا و پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله بود. روایات متعدد وارد شده که هرکدام از امامها هرکاری میکردند، برایشان نوشته شده بود؛ یا بر صحیفهای نوشته شده بود یا بهعنوانِ الهام از طرف پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله درونشان نهفته بود. کارهای آنها به حساب دستور پروردگار و پیامبر اکرم بود. هیچ کاری را بدون دستور ایشان انجام نمیدادند.
چه خون دلی خورد امام حسن علیهالسلام از دست دوستانش خدا داند!
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
۱۵ رمضان ۱۳۹۸- ۱۴۴۰ سه شنبه ۱۳۹۸/۲/۳۱ آیت الله سید علی محمد دستغیب
روایت روز پانزدهم
عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِنِّی أُخَالِطُ اَلنَّاسَ فَیَکْثُرُ عَجَبِی مِنْ أَقْوَامٍ لاَ یَتَوَلَّوْنَکُمْ وَ یَتَوَلَّوْنَ فُلاَناً وَ فُلاَناً لَهُمْ أَمَانَهٌ وَ صِدْقٌ وَ وَفَاءٌ وَ أَقْوَامٍ یَتَوَلَّوْنَکُمْ لَیْسَ لَهُمْ تِلْکَ اَلْأَمَانَهُ وَ لاَ اَلْوَفَاءُ وَ لاَ اَلصِّدْقُ.
قَالَ فَاسْتَوَى أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ جَالِساً وَ أَقْبَلَ عَلَیَّ کَالْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ لاَ دِینَ لِمَنْ دَانَ بِوَلاَیَهِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ لاَ عَتْبَ عَلَى مَنْ دَانَ بِوَلاَیَهِ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ.
قُلْتُ لاَ دِینَ لِأُولَئِکَ وَ لاَ عَتْبَ عَلَى هَؤُلاَءِ قَالَ نَعَمْ لاَ دِینَ لِأُولَئِکَ وَ لاَ عَتْبَ عَلَى هَؤُلاَءِ ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- «اَللّٰه وَلِیُّ اَلَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ اَلظُّلُمٰاتِ إِلَى اَلنُّورِ» البقره/257
یَعْنِی مِنْ ظُلُمَاتِ اَلذُّنُوبِ إِلَى نُورِ اَلتَّوْبَهِ وَ اَلْمَغْفِرَهِ لِوَلاَیَتِهِمْ کُلَّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ ثُمَّ قَالَ- «وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیٰاؤُهُمُ اَلطّٰاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ اَلنُّورِ إِلَى اَلظُّلُمٰاتِ» فَأَیُّ نُورٍ یَکُونُ لِلْکَافِرِ فَیَخْرُجُ مِنْهُ إِنَّمَا عَنَى بِهَذَا أَنَّهُمْ کَانُوا عَلَى نُورِ اَلْإِسْلاَمِ فَلَمَّا تَوَلَّوْا کُلَّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ خَرَجُوا بِوَلاَیَتِهِمْ إِیَّاهُمْ مِنْ نُورِ اَلْإِسْلاَمِ إِلَى ظُلُمَاتِ اَلْکُفْرِ فَأَوْجَبَ اَللَّهُ لَهُمُ اَلنَّارَ مَعَ اَلْکُفَّارِ فَقَالَ: «أُولٰئِکَ أَصْحٰابُ اَلنّٰارِ هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ»[1]
عبداللّٰه بن أبىیعفور گوید: به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: من با مردم معاشرت دارم،بسیار درشگفتم از مردمی که ولایت شما را ندارند و ولایت فلانى و فلانى را دارند، آنان داراى امانت و راستى و وفادارى هستند و (در مقابل اینان) آنان که ولایت شما را دارند، آن امانت و وفادارى و راستى را ندارند.
ناگاه امام صادق علیهالسلام راست نشست و همانند آدمى خشمگین رو به من کرد و گفت: کسى که به امامى ستمکار که از جانب خدا نیست اعتقاد داشته باشد، اصلاً دین ندارد و بر کسى که به ولایت امام عادلى منصوب از جانب خدا اعتقاد داشته باشد، سرزنشى نیست.
عرض کردم: آنان دیندار نیستند و سرزنشى بر اینان نیست؟!
فرمود:آرى آنان دین ندارند و بر اینان سرزنشى نیست، سپس فرمود: آیا فرمایش خداى عزّوجلّ را نشنیدهاى که مىفرماید: «اَللّٰهُ وَلِیُّ اَلَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ اَلظُّلُمٰاتِ إِلَى اَلنُّورِ»؟ (خداوند بر آنان که ایمان آوردهاند ولایت دارد و آنان را از تاریکىها بهسوى نور مىبرد) یعنى از تاریکیهاى گناهان به نور توبه و آمرزش سوق میدهد، به پاس برخوردارى از ولایت امام عادلى که از جانب خداست. سپس خداوند مىفرماید: «و آنان که کفر ورزیدند اولیائشان طاغوت است، آنان را از نور بهسوى تاریکیها مىرانند» براى کافر چه نورى وجود دارد تا از آن بیرون آید؟ بلکه مراد این است که آنان در نور اسلام بودند، ولى چون ولایت امام جائرى را که از جانب خدا نبود پذیرفتند، از نور اسلام به ظلمات کفر درآمدند، پس خداوند نیز براى آنان آتش دوزخ را همراه با کفّار واجب فرمود و مىفرماید:«آن گروه اهل دوزخاند آنان در آتش جاودان خواهند بود».
کسی که تحت ولایت علی علیهالسلام نیست، اصلاً دین ندارد؛ پایه ندارد؛ مثل عمارتی است که بسیار زیبا بنا شده، امّا شالوده ندارد یا شالودهاش محکم نیست، امّا کسی که قائل به ولایت امیرالمؤمنین است، اصلِ دینش صحیح است؛ مثل بنایی که شالودۀ محکمی دارد، حال شاید آن زیبایی ظاهر را نداشته باشد. دربارۀ اروپاییان هم میگویند اینها آدمهای قانونمند و بافرهنگی هستند و اخلاق خوبی دارند، شما به پایهشان نگاه کن. اینها از نظر معنوی به جایی تکیه ندارند، حتی به توصیههای حضرت عیسی هم عمل نمیکنند و زبانی عیسویند.
حضرت فرمودند کسی که ما را قبول دارد و گناه میکند، از جانب پروردگار کمک میشود؛ یعنی موفق به توبه میشود. ولی آنکه درپی امام باطل است، اگر نوری هم داشته باشد، از بین میرود و مثل همان امامش میشود که هیچ نوری ندارد. آنان ابتدا شهادتین گفتند و مسلمان شدند. پس نور اسلام را پیدا کردند ولی بعد دنبال کسی رفتند که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله نفرموده بود. لذا آن نور که بهخاطرِ اسلام نصیبشان شده بود از بین رفت و شایسته عذاب و تاریکی شدند. این در صورتی است که دشمن ائمۀ اطهار علیهمالسلام باشند. کافر در اینجا یعنی کافر به ولایت ائمۀ اطهار علیهمالسلام.
روایت دوم
دَخَلَ سَمَاعَهُ بْنُ مِهْرَانَ عَلَى اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لَهُ: یَا سَمَاعَهُ مَنْ شَرُّ اَلنَّاسِ؟ قَالَ: نَحْنُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ ، قَالَ: فَغَضِبَ حَتَّى اِحْمَرَّتْ وَجْنَتَاهُ، ثُمَّ اِسْتَوَى جَالِساً وَ کَانَ مُتَّکِئاً فَقَالَ: یَا سَمَاعَهُ مَنْ شَرُّ اَلنَّاسِ عِنْدَ اَلنَّاسِ؟
فَقُلْتُ: وَ اَللَّهِ مَا کَذَبْتُکَ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ، نَحْنُ شَرُّ اَلنَّاسِ عِنْدَ اَلنَّاسِ لِأَنَّهُمْ یُسَمُّونَّا کُفَّاراً وَ رَافِضَهً، فَنَظَرَ إِلَیَّ ثُمَّ قَالَ: کَیْفَ إِذَا سِیقَ بِکُمْ إِلَى اَلْجَنَّهِ ، وَ سِیقَ بِهِمْ إِلَى اَلنَّارِ ، فَیَنْظُرُونَ إِلَیْکُمْ فَیَقُولُونَ: «مٰا لَنٰا لاٰ نَرىٰ رِجٰالاً کُنّٰا نَعُدُّهُمْ مِنَ اَلْأَشْرٰارِ» سوره ص آیه 62.
یَا سَمَاعَهَ بْنَ مِهْرَانَ إِنَّهُ مَنْ أَسَاءَ مِنْکُمْ إِسَاءَهً مَشَیْنَا إِلَى اَللَّهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ بِأَقْدَامِنَا فَنَشْفَعُ فِیهِ فَنُشَفَّعُ، وَ اَللَّهِ لاَ یَدْخُلُ اَلنَّارَ مِنْکُمْ عَشَرَهُ رِجَالٍ وَ اَللَّهِ لاَ یَدْخُلُ اَلنَّارَ مِنْکُمْ خَمْسَهُ رِجَالٍ، وَ اَللَّهِ لاَ یَدْخُلُ اَلنَّارَ مِنْکُمْ ثَلاَثَهُ رِجَالٍ، وَ اَللَّهِ لاَ یَدْخُلُ اَلنَّارَ مِنْکُمْ رَجُلٌ وَاحِدٌ، فَتَنَافَسُوا فِی اَلدَّرَجَاتِ، وَ أَکْمِدُوا عَدُوَّکُمْ بِالْوَرَعِ[2]
سماعه بن مهران به حضور امام صادق علیهالسلام شرفیاب شد. امام به او فرمود: اى سماعه بدترین مردم کیست؟ عرضه داشت: ما، اى فرزندان رسول خدا.
پس امام از شدت خشم گونههایش سرخ شد. راست نشست و پیش از آن تکیه داده بود. فرمود: اى سماعه! بدترین مردم کیست؟ گفتم: اى فرزند رسول خدا! به خدا سوگند به شما دروغ نگفتم. ما در نزد مردم بدترین مردم هستیم؛ زیرا آنان ما را بىدین و پیمانشکن نام مىنهند. (اهل تسنن به شیعیان میگفتند رافضی یعنی کسی که دین را رها کرده و کافر شده.)
پس امام به من نگریست، آنگاه فرمود: چگونهاید هنگامى که شما به سوى بهشت برده شوید و آنان به سوى دوزخ؟ پس به شما مىنگرند و مىگویند: «چرا مردمانى را که از اشرار مىشمردیم و مسخره مىکردیم، نمىبینیم؟» (ص، ۶۲)
اى سماعه بن مهران! به خدا سوگند هرکس از شما گناهى مرتکب شود، ما اهلبیت در قیامت نزد خداوند او را شفاعت مىکنیم و شفاعتمان پذیرفته مىشود. به خدا سوگند از شما ده نفر وارد دوزخ نمیشود. به خدا سوگند از شما پنج نفر وارد دوزخ نمیشود. به خدا سوگند از شما سه نفر وارد دوزخ نمیشود. به خدا سوگند از شما یک نفر هم وارد دوزخ نمیشود. پس به درجات الهى با یکدیگر رقابت کنید و دشمنانتان را با پرهیزکارى اندوهگین سازید.
روایت سوم
قَالَ أَبُو عَبْدِاَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : «أَبْلِغْ مَوَالِیَنَا عَنَّا اَلسَّلاَمَ وَ أَخْبِرْهُمْ أَنَّا لاَ نُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اَللَّهِ شَیْئاً إِلاَّ بِعَمَلٍ وَ أَنَّهُمْ لَنْ یَنَالُوا وَلاَیَتَنَا إِلاَّ بِعَمَلٍ أَوْ وَرَعٍ وَ أَنَّ أَشَدَّ اَلنَّاسِ حَسْرَهً یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ مَنْ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ خَالَفَهُ إِلَى غَیْرِه»[3]
امام صادق علیهالسلام فرمود: سلام مرا به دوستانمان برسان و به آنها بگو ما نمیتوانیم شما را بینیاز کنیم از طرف خدا، مگر به عمل. هرگز به ولایت ما نخواهید رسید مگر به پرهیزکاری و عمل. پشیمانترین مردم در روز قیامت کسی است که کار خوبی را توصیف نماید و خود برخلاف آن عمل کند.
در روایت دوم فرمودند حتی یک نفر از شما وارد جهنّم نمیشود، امّا اینجا فرمودند بدون عمل و تقوا وارد بهشت نمیشوید. این دو روایت منافاتی با هم ندارند.
توضیح مطلب: فرض کنید شخصی نزد امیرالمؤمنین بیاید و بگوید من شما را وصی پیامبر و امامِ بعد از ایشان میدانم و خیلی دوستتان دارم. آیا همین کافی است؟ علامت این دوستی چیست؟ آیا نماز میخواند؟ خیر. روزه میگیرد؟ خیر. غیبت میکند و تهمت میزند؟ بله. آیا دزدی میکند و مال مردم را میخورد؟ بله. این چه دوستی و ولایتی است؟ یعنی هم امیرالمؤمنین را دوست میدارد و هم سیلی به ایشان میزند.
کسی که واقعاً علی علیهالسلام را دوست میدارد، باید از ایشان اطاعت کند. کسی هم که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله را قبول دارد، اگر به دستورات ایشان اعتنا نکند، نوعی نفاق در عمل دارد.
پس اگر کسی واقعاً علی و ائمۀ اطهار علیهمالسلام را دوست بدارد و معترف به ولایتشان باشد، خدای تعالی موفقش میدارد طبق دوستیاش راه برود؛ یعنی عمل صالح کند. اگر جایی هم خطایی کرد، این دوستی او را به سمت توبه و انابه میکشاند. ولی کسی که فقط ادعای دوستی دارد و هیچ عمل صالحی ندارد و از هیچ گناهی ابا ندارد، مثل این است که به حضرات سیلی میزند. مسلماً چنین شخصی در ادعای دوستیاش دروغ میگوید و تحت ولایت شیطان است.
﴿قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴾
«بگو اگر شما خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد.»
پس اینکه میفرماید عیبی بر اینها نیست، یعنی بر این فرض که دوستیشان حقیقی است. در جایی هستند که دشمنان اهلبیت به آنها میگویند رافضی و کافر؛ چراکه دنبال بنیامیه و بنیعباس نیستید. اینها راست میگویند چون پای دین خود ایستادهاند و به احکام دین مقیدند. اگر هم گاهی گناهی کردند، موفق به توبه میشوند.
کلمۀ طیّبه
﴿أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتی أُکُلَها کُلَّ حینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمینَ وَ یَفْعَلُ اللَّهُ ما یَشاءُ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار﴾[4]
«مگر ندیدی خداوند چگونه مَثَلی زد؛ کلمۀ پاک را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشهاش ثابت و شاخهاش سر به آسمان دارد. هر زمان میوۀ خود را به اذن پروردگارش میدهد و خداوند این مَثَلها را برای مردم میزند، شاید پند گیرند. و مَثَل کلمۀ ناپاک، چون درختی ناپاک است که از زمین ریشهکن شده، قراری ندارد.خداوند کسانی را که ایمان آوردند بهخاطرِ اعتقاد ثابتشان در دنیا و آخرت استوار میدارد و ستمکاران را گمراه میکند. خدا هرچه بخواهد، انجام میدهد. آیا ندیدی کسانی را که نعمت خدا را به کفران و ناسپاسی تغییر دادند و قوم خود را به دیار نابودی و هلاکت کشاندند؟»
کلمه طیبه چیست؟ طبق روایات یکی از مصادیق کلمه طیبه «لا اله الا اللّه» است، ولی این به تنهایی کافی نیست و باید بعد از آن «محمّداً رسول اللّه علیاً ولی اللّه» و اقرار به ولایت ائمۀ اطهار علیهمالسلام هم باشد. اگر این ولایت پشتسر توحید و نبوت نباشد، پایه خراب است.
ایمان به خدا و اعتقاد به پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام مثل شجره طیبهای است که ریشهاش در طبقات زمین فرو رفته و شاخههایش تا آسمانها بالا آمده است. اصلِ این شجره پیامبر و علی و فاطمۀ زهرا علیهمالسلام هستند. شاخههایش امام حسن و امام حسین و سایر ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستند. میوههای این درخت که همواره در دسترس مردم قرار دارد، علم ائمۀ اطهار علیهمالسلام است و برگهایش مؤمنان و شیعیان ایشاناند. برگ زینت درخت است و زینت این درخت طیّب، دوستان حضرات معصومین علیهمالسلام هستند.
«مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبیثَه» کلمه خبیثه آن است که یا اصلاً خدا را قبول ندارد یا خدا را قبول دارد، ولی پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله را رسول پروردگار نمیداند. این اعتقاد به خدا فایدهای ندارد؛ چراکه خدای تعالی همۀ پیامبران را از آمدنِ پیامبر خاتم آگاه کرد و به آنان دستور داد خبرِ آمدنِ او را به امّتهایشان بگویند، آنها هم گفتند، ولی تعداد کمی قبول کردند. همچنین کسی که مدعی است پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله را قبول دارد، ولی به حرف او اعتنا نمیکند و عهدش را میشکند، فایدهای بهحالش ندارد.
درخت خبیث هیچ پایه و اصلی ندارد. مثل جلبک روی آب است که هیچ ریشه و قرار و استقراری ندارد.
«یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ» خدای تعالی مؤمنان و شیعیان اهلبیت را بهخاطرِ اعتقاد راسخی که دارند در دنیا و آخرت ثابتقدم میدارد. «وَ یُضِلُّ اللَّهُ الظَّالِمینَ» ظالمان را گمراه میکند. ظالم کسی است که خدا و پیامبر و اهلبیت را قبول ندارد. خداوند چنین کسی را گمراه میکند؛ چراکه خود گمراهی را برگزید.
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرا» آنها که نعمتهای خدا را به کفر تبدیل کردند. کدام نعمت از علی علیهالسلام بزرگتر که از جهت علم و تقوا و ایمان از همه برتر بود؛ پیامبر هزار درِ علم به رویش گشود که از هر در هزار در باز میشد. خودش فرمود سینۀ من مالامالِ علم است، کاش کسی پیدا میشد از آن بهره گیرد! چون کسی را نمییافت در بیابان چاه میکند و با چاه راز و نیاز می کرد.
«قول ثابت» مؤمنانی هستند که پای اعتقادشان ایستادند و حضرات معصومین علیهمالسلام را رها نکردند و هرچه آنها فرمودند، اطاعت کردند. اگر هم شبههای در ذهنشان آمد یا کسی شبهه انداخت، حتی اگر نتوانند جواب بدهند، از اهل خبره میپرسند و شبهه را دفع میکنند.
همین که انسان شبهه را قبول کند، آن را دنبال میکند و شبهه میشود امامش؛ یعنی پشتسر شیطان میافتد، شیطانِ جنی باشد یا انسی. هرکس حرف شیطان را شنید و شبهه را قبول کرد، دنبالهرو اوست و شکلش شکل شیطان میشود. اگر خواستی بگو خدایا شیطان را نشانم بده. اگر صلاح بداند، نشانت میدهد.
خدا بندگان مؤمن را در دنیا و آخرت ثابتقدم میدارد. اگر در دنیا نلغزیدی و خودت را نگه داشتی؛ اگر با همۀ شبهات، محکم ایستادی و گفتی خدا یکی است، پیامبرش رسول خداست و علی و ائمۀ اطهار علیهمالسلام یکی پس از دیگری اوصیای اویند، هرروز از جهت ایمانی خوشحالتر میشوی. شاید زندگی مادی خوب و مرفهی نداشته باشی، امّا دلت به ایمانت قرص است. رفاه دنیا را گاهی کفّار هم ندارند. اینطور نیست که هرکس آدم خوبی بود، زندگی خوبی داشته باشد. مگر خدای تعالی انسان را به این دنیا آورده که هرطور دلش خواست زندگی کند؟
فراموش نکن که دوست داری با خدا باشی؛ میگویی من علوی هستم؛ تابع پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستم. تابع یعنی هرچه آنها راضی باشند، چون و چرا نمیکنی؛ اگر بگویند صلاح نیست پولدار باشی، میگویی چشم. دوستی واقعی یعنی همین. اگر گفتند صلاح نیست فرزند داشته باشی، میگویی چشم. دعا میکنی تا هر وقت صلاح باشد، مستجاب شود. اگر گفتند صلاح نیست همسری نصیبت شود، فقط دعا کن و ببین خدا چه میخواهد، میگویی چشم.
خانمی میگفت من پیش از این نماز میخواندم و روزه میگرفتم، ولی هرچه از خدا خواستم به من نداد. من هم دیگر نه نماز میخوانم، نه هیچ کار دیگری میکنم.
گفتم مگر شما نماز و روزه و عبادت را برای پول و دنیا بهجا میآوری؟ این که میشود نماز و روزۀ پولی! عبادت خدا کاری به این چیزها ندارد. تو عباداتت را انجام میهی و گناه را ترک میکنی، چون بنده خدا هستی و خدای تعالی قول داده، موقع خودش نعمتهایی عنایت میکند. اگر بنده هستی، بگو چشم. نگفت هروقت نماز بخوانی، پولت میدهم و زندگیات را خوب میکنم، بلکه گاهی برعکس میشود و باید صبر کنی!
از این گذشته آیا فکر میکنید کسی که به خدا ایمان دارد و نماز و روزه انجام میدهد، ثروت و دارایی ندارد؟ همین ایمان و عبادت و اخلاق و تقوا بزرگترین سرمایه و دارایی است. آنکه این را ندارد پوک است. آیا گردوی پوک با گردوی پر مساوی است؟
«وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار» کسی که نعمتِ بزرگ پروردگار (علی علیهالسلام) را کنار زد و دنبال دیگران رفت، خود و قوم و قبیلهاش را به هلاکت و بدبختی کشاند.
این را هم در حاشیه عرض کنیم که بیشترِ اهل تسننِ ایران اهلبیت را دوست میدارند و اظهار دوستی به ائمۀ اطهار علیهمالسلام و شیعیان میکنند، مثل وهابیها و داعشیها نیستند. زمان امام صادق علیهالسلام وضع اینگونه نبود،آن ها ایشان و شیعیانش را دشمن میداشتند. امّا امروز چون جامعۀ اهل سنّتِ ایران اظهار دشمنی نمیکنند، ما آنها را مسلمان میدانیم، امّا مؤمن بودن منوط به پذیرش ولایت اهلبیت است. اگر این نباشد، ایمان نیست، فقط اسلام است؛ لذا میگوییم بدنشان طاهر است؛ ذبیحهشان پاک است؛ در قبرستان مسلمانان دفن میشوند؛ ازدواج با زنانشان جایز است و با مردانشان، اگر خوف تباهی عقیده دختر وجود داشته باشد، جایز نیست.
کلامی از امام حسن مجتبی علیهالسلام
امام حسن علیهالسلام بعداز صلح با معاویه بر منبر رفتند و ضمن خطبهای چنین فرمودند:
ای مردم بدانید بهترین زیرکیها تقوا و پرهیزکاری است و بدترین حماقتها فجور و معصیت الهی است. ای مردم اگر طلب کنید در میان جابرغا و جابلثا (این طرف و آن طرف دنیا) هرچه بگردید مردی را که جدش رسول خدا محمّد مصطفی صلّیاللّهعلیهوآله باشد نخواهید یافت، جز من و برادرم حسین علیهالسلام.
خدا شما را به محمّد صلّیاللّهعلیهوآله هدایت کرد. شما دست از اهلبیت او برداشتید. به درستی که معاویه با من منازعه کرد در امری که مخصوص من بود و من سزاوارِ آن بودم. چون یاوری نیافتم، دست از آن برداشتم، برای صلاح این امّت و حفظ جانهای ایشان.
شما با من بیعت کرده بودید که من با هرکه صلح کنم، صلح کنید و با هرکه جنگ کنم، جنگ کنید. من مصلحت امّت را در این دیدم که با او صلح کنم و حفظ خونها را بهتر از ریختن خون یافتم. غرض صلاح شما بود. آنچه من کردم حجتی است بر هرکه مرتکب این امر شود. این فتنهایست برای مسلمانان و تمتع قلیلی است برای منافقان تا وقتی که حق تعالی غلبه حق را خواهد و اسباب آن را میسر گرداند.
چون امام حسن علیهالسلام با معاویه صلح کرد، مردم به خدمت آن حضرت آمدند. بعضی ملامت کردند او را به بیعت معاویه، حضرت فرمود:
وای بر شما! نمیدانید که من چهکار کردهام برای شما. به خدا سوگند آنچه کردهام بهتر است برای شیعیان من از آنچه آفتاب بر آن طلوع میکند. آیا نمیدانید که من واجبالاطاعه شمایم. یکی از بهترین جوانان بهشتم به نص حضرت رسالت؟ گفتند بلی
پس فرمود آیا نمیدانید که آنچه خضر کرد (از سوراخ کردن کشتی و کشتن طفل و تعمیر دیوار) موجب غضب حضرت موسی شد، چون وجه حکمت بر او مخفی بود، امّا آنچه خضر کرده بود، نزد خدای تعالی عین حکمت و ثواب بود. آیا نمیدانید هیچیک از ما نیست مگر آنکه بر گردن او بیعتی از خلیفه جوری که در زمان اوست واقع میشود، مگر حجت بن الحسن العسکری که حضرت عیسی پشتسرِ او نماز خواهد کرد.
همۀ ائمه هرچه میکردند، به دستور خدا و پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله بود. روایات متعدد وارد شده که هرکدام از امامها هرکاری میکردند، برایشان نوشته شده بود؛ یا بر صحیفهای نوشته شده بود یا بهعنوانِ الهام از طرف پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله درونشان نهفته بود. کارهای آنها به حساب دستور پروردگار و پیامبر اکرم بود. هیچ کاری را بدون دستور ایشان انجام نمیدادند.
چه خون دلی خورد امام حسن علیهالسلام از دست دوستانش خدا داند!
السلام علیک یا ابا محمّد یا حسن بن علی ایها المجتبی یابن رسولاللّه
[1] ـ بحارالأنوار، ۱۵، ۱۲۹.
[2] ـ بحارالأنوار، ۱۵، ۱۳۵.
[3] ـ بحارالأنوار، ۲، ۲۸.
[4] ـ ابراهیم، ۲۴ تا ۲۸.