سوره یونس آیه ۸۸ | جلسه ۶۰
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره یونس آیه ۸۸ | چهارشنبه ۱۳۹۷/۰۸/۰۹ | جلسه ۶۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره یونس
وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زینَهً وَ أَمْوالاً فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِمْ فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ (۸۸)
و موسی گفت پروردگارا تو به فرعون و اطرافیانش در زندگی دنیا زیور و اموال دادهای. پروردگارا آنان بدین وسیله مردم را از راه تو گمراه میکنند. پروردگارا اموالشان را نابود و دلهاشان را سخت گردان که اینها ایمان نمیآورند تا عذابِ دردناک را ببینند.
«وَ قالَ مُوسى» موسی گفت «رَبَّنا» پروردگار من «إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ» تو دادی به فرعون «وَ مَلَأَهُ» و اطرافیان و اشرافش «زینَهً وَ أَمْوالاً» زیور و اموال «فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا» در زندگی دنیا «رَبَّنا» ای پروردگار ما «لِیُضِلُّوا» تا (درنتیجه مردم را) گمراه کنند «عَنْ سَبیلِک» از راه تو «رَبَّنَا» ای پروردگار ما «اطْمِسْ» نابود کن و از بین ببر «عَلى أَمْوالِهِمْ» ثروت و اموالشان را «وَ اشْدُدْ» و سخت کن «عَلى قُلُوبِهِمْ» دلهاشان را «فَلا یُؤْمِنُوا» که آنها ایمان نمیآورند «حَتَّى یَرَوُا» تا اینکه ببینند «الْعَذابَ الْأَلیمَ» عذابِ دردناک را.
وَ قالَ مُوسى رَبَّنا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زینَهً وَ أَمْوالاً؛ حضرت موسی گفت خدایا تو به فرعون و اطرافیانش زینت و اموال دادی. «زینت» ثروت و داراییهایی است که برای انسان جلوهگر و چشمپرکن است. زینت و مال وقتی با هم میآیند، تفاوتهایی در معنا پیدا میکنند؛ یعنی معنای مال میشود پول و معنای زینت میشود ثروتِ غیر پولی؛ مثل طلا و نقره و خانه و باغ و… امّا وقتی از هم جدا باشند، شامل هم میشوند.
این سخنِ حضرت موسی از این جهت بود که فرعون وقتی میخواست مردم را تحمیق کند و برتری خود را به آنان نشان دهد، مُلک و دارایی خود را به رخ میکشید؛ مثلاً میگفت:
﴿وَ نادى فِرْعَوْنُ فی قَوْمِهِ قالَ یا قَوْمِ أَ لَیْسَ لی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْری مِنْ تَحْتی أَ فَلا تُبْصِرُونَ﴾[1]
«و فرعون در میان قومش صدا زد ای قوم من! آیا حکومتِ مصر ازآنِ من نیست؟ و این جویبارها از زیرِ قصرهای من روان است. آیا نمیبینید؟»
منظورش این بود که من از موسی بالاتر و بزرگتر هستم. مبادا از او اطاعت کنید که حکومت و ثروتی ندارد و تنها داراییاش یک عصای چوپانی است. یعنی میخواست با نشان دادن مال و مقامش مردم را در اطاعت خود نگه دارد. امّا این حرفها برای کسانی خریدار دارد که فریفتۀ دنیا باشند. کسانی که چشم و دلشان را دنیا پر کرده، طبیعتاً وقتی مال و مقامِ فرعون را میبینند، برایش تعظیم میکنند، ولی آنها که فریفتۀ دنیا نیستند، این جلوهها ذلیلشان نمیکند.
برخی مردم مالدوست هستند و پول و طلا و داراییهای دنیا را به شدت دوست میدارند و هرچه بیشتر نصیبشان شود، خوشحالتر میشوند، حتی بعضی نمازخوان و به خیالِ خود مؤمن هستند، ولی همۀ هدفشان این است که یک خانه را دوتا کنند و دو را سه و سه را چهار. همینطور جمع میکند و هر روز محبّتِ دنیا در قلب و جانش ریشه میدواند. این خیلی خطرناک است، مخصوصاً وقتی که در برابر فقرا متواضع نیست و تکبر نشان میدهد.
برخی دیگر که تعدادشان کم، ولی ارزششان نزد خدای تعالی زیاد است، اینطور نیستند؛ یعنی دنیا و مادیات گولشان نمیزند. چه دیگران مال داشته باشند و چه خودشان، گول نمیخورند. مالداران را نصیحت میکنند و خودشان هم مالاندوزی نمیکنند. اگر چیزی بیشاز مؤونه داشتند، در راه خدا میدهند تا جمع نشود. این نشانۀ مؤمن است.
خدای تعالی در سورۀ قصص دربارۀ قارون میفرماید:
﴿فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فی زینَتِهِ قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاهَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ﴾[2]
«غرق در زینت و شکوه خود در میان قومش بیرون شد. کسانی که خواستارِ زندگی دنیا بودند، گفتند ای کاش ما هم مثل آنچه به قارون داده شد، داشتیم که او بهرۀ بزرگی دارد!»
قارون ثروتِ زیادی داشت و برخی گفتهاند علمِ کیمیا میدانست. کلیدِ صندوقهای خزائنش را بارِ شترها میکرد و با خود میبرد. وقتی با این ثروت میان مردم ظاهر میشد، مردمی که به موسی ایمان داشتند و خدا را میپرستیدند، آرزوی ثروتِ او را میکردند، ولی عدۀ قلیلی که فهمشان بیشاز این افراد بود، میگفتند:
﴿وَ قالَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ لا یُلَقَّاها إِلاَّ الصَّابِرُونَ﴾[3]
«کسانی که علم به آنها داده شده بود، گفتند: وای بر شما! ثوابِ خدا برای کسیکه ایمان آورده و عمل صالح انجام داده، بهتر است و آن را جز صبرکنندگان درک نمیکنند.»
علمی که اینها داشتند، علمِ خواندنی و آموختنی نیست. بسیاری علم دارند، ولی مثل گروه اول هستند. منظور از علم، فهم است؛ یعنی فهم پیدا کردند که دنیا فانی است و آدمی نباید بندۀ مال و ریاست باشد؛ لذا به آنها گفتند به حال قارونِ نافهم که خود را اینطور
جلوه میدهد، غبطه نخورید که ثوابِ خدا برای مؤمنان و برای آنان که در سختیهای دنیا صبر میکنند، بهتر است.
این دوطایفه همیشه بودهاند و تا ظهورِ مهدی خواهند بود، امّا بعداز ظهور فهمِ مردم بالا میرود و ملتفت میشوند قضیه از چه قرار است؛ لذا در روایت است از ۲۹ حرفِ علم فقط ۲ حرف قبلاز ظهور آشکار میشود و ۲۷ حرف بعداز آن ظاهر میگردد؛ یعنی مردم بافهم میشوند و خیلی کم، شاید در گوشه و کنارِ دنیا کسانی پیدا شوند که در نافهمی باشند.
رَبَّنا لِیُضِلُّوا عَنْ سَبیلِکَ؛ حضرت موسی بنیاسرائیل را دورِ هم جمع کرد و مسائلِ دین را به آنها آموخت و موعظهشان کرد. به آنها گفت بر خدا توکل کنید و تسلیمِ او باشید. آنها هم گفتند «عَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْنا» توکلِ ما فقط بر خداست. امّا حضرت موسی میدانست اینها افراد فقیری هستند و ایمانشان ضعیف است، ممکن است گولِ زرق و برقِ فرعونیان را بخورند، علیالخصوص که منابعِ مهمِ ثروت و قدرت دست آنها بود؛ لذا گفت خدایا ما را فتنه برای قومِ ظالم قرار نده!
جنابِ موسی به پروردگار عرض کرد: خدایا تو به دشمنانِ ما زینت و مالِ دنیا دادی و آنها بدین وسیله مردم را از راه راست منحرف میکنند.
اگر بگوییم خداوند بدین منظور به فرعون مال و مقام داد تا مردم را گمراه کند، درست نیست؛ چون خدای تعالی راضی به این کار نیست؛ پس منظورِ حضرت موسی این بود که نتیجۀ امکاناتی که آنها در اختیار داشتند و استفادهای که از این نعمتها کردند، اینگونه بود؛ زیرا افراد ضعیفی که چشمشان را مال و مقامِ دنیا پر کرده، با دیدنِ آنها در اعتقاداتِ خود سست میشوند و نمیتوانند دینِ خود را نگه دارند.
بنابراین کسانی که قدرت و ثروتی دارند، باید دائم به خدا پناه ببرند؛ چراکه طبیعتِ مال و مقام این است که انسانّها را به «منمن» کردن میاندازد و از راه خدا بیرون میکند؛ مثل فرعون که میگفت حکومت مالِ من است و همه باید مرا بپرستند؛ چون من خدا هستم. او بتها را هم وسیلهای برای پرستشِ خودش قرار داده بود و درواقع بتِ بزرگ خودش بود.
رَبَّنَا اطْمِسْ عَلى أَمْوالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلى قُلُوبِهِم؛ حضرت موسی از خدا خواست اموالِ فرعونیان را بگیرد و دلهاشان را سخت کند؛ چراکه این مال و مقام نمیگذارد بنیاسرائیل در دینِ خود پابرجا باشند و عدهای بهخاطرِ دنیا و گروهی بهخاطرِ ترس ایمان نمیآورند.
امّا چرا حضرت موسی آنها را نفرین کرد؟ میدانیم که پیامبران الهی و اولیای خدا بدون اذن و رضایتِ پروردگار کسی را نفرین نمیکنند. وقتی راهی باقی نمیماند و هیچ بازگشتی برای کفّار و سردمدارانِ آنها متصور نیست، ایشان زبان به نفرین میگشایند و این همان خواست خداست.
در سورۀ هود خدای تعالی به حضرت نوح میفرماید: ای نوح از این قوم دیگر کسی به تو ایمان نمیآورد؛ ازهمینرو در سورۀ نوح برحسب همین فرمایشِ خدای تعالی، جناب نوح عرض کرد خدایا همۀ اینها را از میان بردار و احدی را باقی مگذار، چون نه اینها و نه نسلهای آیندهشان هیچکدام ایمان نمیآورند.
در اینجا هم خدای تعالی به حضرت موسی فهماند که این فرعونیان پذیرای ایمان نیستند. آنها چنان منحرف شدهاند که قلبی برایشان نمانده تا بهسوی خدا بازگردند. حیواناتی هستند که میخواهند دیگران را ببلعند. بودنشان هیچ فایدهای ندارد و جز انحراف در دین و جلوگیری مردم از راه خدا کارِ دیگری نمیکنند؛ لذا فرمود آنها ایمان نمیآورند مگر اینکه عذابِ سختِ الهی را ببینند. «فَلا یُؤْمِنُوا حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیم».
خدای تعالی مردم را خلق کرده تا به او علم پیدا کنند؛ علمی که بالاتر از اعتقاد است.
﴿اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیر﴾[4]
«خدا آن کسى است که هفت آسمان را آفرید و زمین را نیز مانند آنها خلق کرد. فرمانِ او درمیانِ آنها پیوسته فرود مىآید تا بدانید خدا بر همهچیز تواناست.»
خدای تعالی نخواسته ما را جهنّمی کند، لکن اختیار به ما داده تا خودمان بهشت و جهنّم را انتخاب کنیم. او قدرت به ما داده، امکانات را فراهم کرده تا با راهنمایی پیامبران به راه راست هدایت شویم. هرکس خواست، راه راست را انتخاب میکند و هرکس خواست، راه کج را. در هر دو صورت هم او کمک میکند؛ یعنی قدرت و امکانات را از ما نمیگیرد، جز در مواردِ معدودی که ارادهاش نباشد؛ مثل بندی که یک طرفِ آن را دستِ کسی بدهند و بگویند هر کاری میخواهی با این بکن، ولی اگر بخواهد کارهایی بکند که خلافِ ارادۀ خدا باشد، طرفِ دیگرِ بند را که دستِ خودش است، میکشد.
سؤال: آیا ارادۀ خداوند به گناهکاری و قتل و تجاوزِ بندگانش تعلق میگیرد؟
جواب: بله. اگر کسی به اختیارِ خود این راه را انتخاب کند، خداوند مانعش نمیشود؛ چون ارادۀ او به اختیارِ بشر است، ولی اولاً: این راه مطابقِ رضای او نیست. ثانیاً: ارادۀ خدا فوقِ اختیارِ بشر است؛ یعنی اگر کسی بخواهد کسی را بکشد و خدا نخواهد، ارادۀ خدا غالب است.
پس ما نه مجبوریم و نه اختیارِ کامل دستِ ماست؛ چیزی بینابین. بهقول امام صادق علیهالسلام: «لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن»[5]
نه جبر است که فکر کنی حتماً باید مؤمن یا شقی شوی و نه تفویض است که فکر کنی خدا خلق کرده و گوشهای نشسته و کاری به کسی ندارد.
[1] ـ زخرف، ۵۰.
[2] ـ قصص، ۷۹.
[3] ـ قصص، ۸۰.
[4] ـ طلاق، ۱۲.
[5] ـ کافی، ۱، ۱۶۰.