سوره توبه آیه ۹ و ۱۰ | جلسه ۸
تفسیر سوره توبه آیه ۹ و ۱۰ | چهارشنبه ۱۳۹۵/۰۷/۲۸ | جلسه ۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
اِشْتَرَوْا بِآیٰاتِ اَللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِهِ إِنَّهُمْ سٰاءَ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ (۹)
آیات خدا را به بهای ناچیزی فروختند و از راه او جلوگیری کردند. به راستی چه بد کارهایی میکردند.
لاٰ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لاٰ ذِمَّهً وَ أُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُعْتَدُونَ (۱۰)
درباره هیچ مؤمنی حق خویشاوندی و عهدی را رعایت نمیکنند و آنان همان تجاوزگرانند.
اِشْتَرَوْا بِآیٰاتِ اَللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً؛ «اشتراء» به معنی خریدن و در برابر «ابتیاع» (فروختن) است. گاه شراء و اشتراء به معنی فروختن هم به کار برده میشود؛ مثل همین آیه.
فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِه؛ «صدّ» یعنی جلوگیری کردن و مانع شدن. طبیعتاً کسانی که آیات خدا را به دنیا میفروشند، مانع مردم از ر سیدن به پروردگار میشوند و آنان را از راه او باز میدارند. ظاهر آیه درباره مشرکان، یهودیان و همهی کسانی است که علیه اسلام همدست شده، آیات خدا را به بهای ناچیز دنیا (ثمن قلیل) فروختند. مقصود از «سَبیله» اسلام و پیامبر اکرم صلّی اﷲ علیه و آله است.
إِنَّهُمْ سٰاءَ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُون؛ «ساء» از «سوء» به معنای بدی و زشتی است. خداوند در مقام تقبیح فعل مشرکان و کافران میفرماید: کاری که آنان کردند، بسیار زشت و ناپسند بود.
به حساب «آیاتِ اﷲ» آیه ناظر به اهل کتاب و مشرکان است؛ چراکه یهود و نصارا، خصوصیات پیامبر اسلام را در تورات و انجیل دیده بودند، حتّی برخی یهود به انتظار ظهور پیامبر به مدینه و اطراف آن کوچ کردند، امّا در نهایت علمای آنان آیات خدا را به بهای مال و مقام دنیا فروختند. مشرکان نیز حقانیت قرآن را میفهمیدند و اعجاز فصاحت و بلاغت آن برایشان روشن بود، ولی سران آنها نتوانستند قید ریاست خود را بزنند و به انکار و دشمنی با قرآن و پیامبر پرداختند. نتیجهی کارشان، بستن راه خدا و جلوگیری از ایمان آوردن عوام و زیردستانشان شد.
وقتی خدای تعالی میفرماید «سٰاءَ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُون» یعنی تمام خصوصیات آنان؛ اعم از روحیه، نفس، باطن، اعمال و عاقبتشان بد است.
لاٰ یَرْقُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلاًّ وَ لاٰ ذِمَّهً؛ مشرکان و اهل کتاب، هر جا منافعشان اقتضا کند، حق خویشاوندی و عهد را درباره مؤمنان رعایت نمیکنند؛ جان، مال و آبروی آنان برایشان اهمیتی ندارد و هر چه مزاحمشان باشد از میان برمیدارند.
أُولٰئِکَ هُمُ اَلْمُعْتَدُون؛ «معتد» یعنی تجاوزگر؛ کسی که از حدود الهی عبور کند و حریم آن را بشکند.
در هر زمان و مکان، عالمان و بزرگان اهل کتاب، دین مبین اسلام را انکار کنند، مشمول این آیات میشوند؛ یعنی هم آیات خدا را به بهای ناچیز دنیا فروختهاند؛ هم مانع راه خدا گشتهاند و هم متجاوز و بدکارند. مصداق بارز این افراد، برای مثل امروز، یهودیان صهونیست است.
نه فقط اهل کتاب و مشرکان، مسلمانانی هم که آیات خدا را انکار میکنند، مشمول آیه قرار میگیرند؛ پس کسانی که ولایت امیر المؤمنین و فرزندان ایشان را انکار کرده، آیات نازل شده در شأن مولا علی علیه السلام را به تأویل میبرند، از جمله این افرادند؛ مثل بنی امیه، بنی عباس.
این در حالی است که رسول خدا صلّی اﷲ علیه و آله فرمودند:
«أنا و علی مِن شَجَره واحده و سایرُ الناس مِن شَجَرٍ شتّیٰ»
«من و علی از یک درخت و دیگر مردمان از درخت دیگرند.»
گناه اصلی این کار بر عهدهی عالمان آنهاست که قرآن را میفهمند، امّا روایات جعلی در ذمّ شیعیان میسازند و به خورد مردم میدهند. این کار یعنی بستن راه خدا، جلوگیری از انتشار فضائل امیر المؤمنین و سایر حضرات معصومین علیهم السلام و دشمنی با دوستان ایشان هنوز هم ادامه دارد.
البته از نظر ما شیعه، اهل تسنّن تا وقتی که سه اصل توحید، نبوت و معاد ر ا قبول دارند، مسلمان محسوب میشوند؛ جان و مالشان در امان، بدنشان طاهر و ذبیحهشان حلال است، ولی دشمنان اهل بیت و شیعیان، طبق روایات معتبر، کافر هستند.
مصداق دیگر آیه
در میان شیعه؛ طلّاب، علما و همهی کسانی که آیات قرآن را میفهمند و میخواهند باتقوا باشند، باید بدانند اگر مرتکب گناه کبیره شدند، مشمول آیه میشوند؛ یعنی وقتی میفهمند قسم دروغ، حرام و گناه کبیره است، اگر به خاطر منفعت بیشتر یا مقام بالاتر، قسم دروغ خوردند، مصداق «اشتَرَوا بِآیاتِ اَللّهِ ثَمَناً قَلِیلاً» قرار میگیرند؛ چراکه هوای نفس خود را به جای قرآن برگزیدهاند. اصرار بر گناهان صغیره هم همین طور است؛ یعنی مثلاً اگر نگاه به نامحرم گناه صغیره باشد، تکرار آن موجب کبیره شدنش میشود و در ضمن همین آیه قرار میگیرد. مجموع این اعمال موجب میشود هم خود شخص از راه خدا باز ماند و سست شود و هم دیگران را از آن باز دارد. اگر هم ظاهراً دعوت به خدا کند، در واقع دعوت به خود میکند.
بنابراین علما و مؤمنانی که مشهور به ایمان هستند و آثار تدین در آنان ظاهر است، اگر کاری کنند که عدهای از دین زده شوند یا گناه کبیره انجام دهند، در واقع آیات خدا را به دنیا و خواهشّهای نفس فروختهاند و مانع راه خدا شدهاند. هر کس چنین کند، به خود زیان رسانده است. کسانی هم که به خاطر این افراد، قید دینداری را میزنند، خطاکارند؛ چراکه حق ندارند دین خود را از هر کسی بگیرند و وظیفه دارند در این باره تأمّل و تدبّر کنند.
کسانی که آیات خدا را به بهای ناچیز دنیا میفروشند، کافر و مشرک باشند یا ظاهراً مسلمان، فرقی نمیکند؛ چراکه وقتی پای منافعشان پیش میآید، نه ملاحظه خویشاوندی میکنند و نه به عهد و پیمانهای خود وفادار میمانند. آنان متجاوزند و با اعمال خود، حدود الهی را میشکنند. ریشه این کار نیز حبّ دنیاست.
بحث روایی
در اصول کافی، باب «ذمّ الدنیا و الزهد فیها» ۲۵ روایت در مذمت دنیا و دل بستن به آن آمده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم. در روایت بیستم این باب، از امام باقر علیه السلام روایت شده است:
«وَ اعْلَمْ أَنَّکَ سَتُسْأَلُ غَداً إِذَا وَقَفْتَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ أَرْبَعٍ؛ شَبَابِکَ فِیمَا أَبْلَیْتَهُ وَ عُمْرِکَ فِیمَا أَفْنَیْتَهُ وَ مَالِکَ مِمَّا اکْتَسَبْتَهُ وَ فِیمَا أَنْفَقْتَهُ فَتَأَهَّبْ لِذَلِکَ وَ أَعِدَّ لَهُ جَوَاباً»[1]
«بدان که چون فرداى قیامت در برابر خداى عزّ و جلّ بایستى، از چهار چیز سؤال میشوى؛ جوانیت را در چه راهی سپری کردى؛ عمرت را در چه راهی گذراندى؛ مالت را از کجا بدست آوردى و در چه راه خرج کردى؟ پس آماده این مقام باش و پاسخش را تهیه کن!»
گاه انجام بعضی گناهان، حسنات انسان را از بین میبرد و بعضی انوار را زائل میکند.
در روایت دیگر این باب از على بن الحسین علیهما السلام پرسیدند، کدام عمل نزد خداى عزّ و جلّ بهتر است؟
فرمود: بعد از معرفت خدای تعالی و رسولش، هیچ عملى بهتر از دشمن داشتن دنیا نیست. حبّ دنیا شعبههای بسیار دارد و برای گناهان نیز شعبههای بسیار است. نخستین نافرمانى از دستور خدا، تکبر بود که شیطان انجام داد، هنگامی که سر پیچى و تکبر کرد و از کافران گشت.
نافرمانی دیگر، حرص است که آدم و حوا مرتکب شدند، زمانى که خداى عز و جل به آنها فرمود: «از هر چه خواهید بخورید ولى به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران باشید!» پس آدم و حوا چیزى را گرفتند که بدان احتیاج نداشتند، و این خصلت تا روز قیامت در ذریه آنها رخنه کرد؛ از این رو بسیاری از چیزهایی که آدمیزاد میطلبد، بدان احتیاج ندارد. سرپیچی دیگر، حسد است که نافرمانى پسر آدم (قابیل) بود، زمانى که به برادرش (هابیل) حسد برد و او را کشت.
از این نافرمانیها؛ میل به زنها، محبّت دنیا، حبّ ریاست، راحت طلبی، علاقه به سخن گفتن، جاهطلبی و دوستى ثروت منشعب گشت. این هفت خصلت، همگى در حبّ دنیا گرد آمدهاند؛ از این رو پیامبران و علما، بعد از شناخت این مطلب گفتند: حبّ دنیا، منشأ و اصل هر خطا و گناه است.
دنیا دو گونه است: دنیاى رساننده و دنیاى ملعون (دنیایى که انسان را به طاعت و قرب خدا میرساند و مزرعهی آخرت میشود، و دنیایی که بیش از مقدار حاجت است و مایه دورى از رحمت خداست)[2].
«راحتطلبی» یعنی موقع نماز صبح، خواب را ترجیح بدهد و بگوید بعداً قضایش را میخوانم یا نماز ظهر و عصر را به خاطر تنبلی نخواند و یا وقتی معصیتی پیش میآید، به خاطر راحتی نفس آن را انجام دهد. «حبّ کلام» یعنی وقتی مشغول حرف زدن میشود، حلال و حرام آن را رعایت نکند و هر چه بر زبانش آمد، بگوید. «حبّ علو» یعنی بخواهد بالاتر از همه باشد و هر کس را بالاتر از خود دید، بکوبد؛ مثل پلنگ که هر حیوانی را بالاتر از خود ببیند، میزند.
در روایت دیگری از همین باب امام صادق علیه السلام فرمودند:
«إِذَا تَخَلَّى الْمُؤْمِنُ مِنَ الدُّنْیَا سَمَا وَ وَجَدَ حَلَاوَهَ حُبِّ اللَّهِ وَ کَانَ عِنْدَ أَهْلِ الدُّنْیَا کَأَنَّهُ قَدْ خُولِطَ وَ إِنَّمَا خَالَطَ الْقَوْمَ حَلَاوَهُ حُبِّ اللَّهِ فَلَمْ یَشْتَغِلُوا بِغَیْرِه»[3]
«هنگامی که مؤمن از دنیا کنار کشد، بالا میرود و شیرینى محبّت خدا را میچشد. نزد اهل دنیا دیوانه نماید، در حالی که شیرینى محبّت خدا با آنها آمیخته شده که به چیز دیگر مشغول نشوند.»
خالی شدن از دنیا یعنی خالی شدن از حبّ دنیا و صفات ناپسندی که در روایت قبل شمرده شد. «سما» یعنی از جهت روحی بالا میرود و اسیر دنیا نمیشود، البته خداوند باید این موهبت را عنایت فرماید، وگرنه خدا به حضرت موسی میفرماید: «اگر تو را به خود رها کنم، مانند همین گناهکاران میشوی». اگر کسی واقعاً به خدا و ائمه اطهار علیهم السلام تمسک جوید، آنان حفظش میکنند.
شیرینی دوستی خدا (حلاوه حبّ اﷲ) مثل غذاهای چرب و شیرین نیست؛ مثل لذت معصیت نیست. اینها آلودگی است. آن شیرینی را تا کسی نچشد، نمیفهمد. اهل دنیا طالب این معنا را دیوانه میخوانند؛ زیرا میبینند به عنوان مثال، قید دنیا را زده و طلبه شده است. هر کس میرسد، میگوید: چرا با این استعداد، طلبه شدی تا گرسنگی بخوری؟ ولی او چون لذت حبّ خدا را چشیده، گوشش به این حرفها بدهکار نیست.
این منحصر به طلاب نیست؛ کسی که به پولهای هنگفت دسترسی دارد، امّا خدا را در نظر میآورد، بالا میرود و لذت حبّ خدا را میچشد یا آن که با نامحرم در جای خلوت تنها میشود و در حالی که زمینه گناه برایش مهیّاست، خود را نگه میدارد و از گناه حفظ می کند، همین طور است.
این مسائل گاه و بیگاه برای هر کسی پیش میآید، ولی آن که نفس خود را مهار کند و به شیطان اعتنا نکند، خداوند لذت حبّ خود و حبّ اهل بیت را به او میچشاند و بالایش میبرد.
وقتی گریه بر امام حسین علیه السلام این همه مورد رضایت اهل بیت است، یقیناً از رعایت تقوا بیشتر خشنود میشوند. در مقابل اگر محبّ اهل بیت، گناه کند، ایشان را آزرده کرده است.
[1] ـ کافی، 2، 135.
[2] ـ کافی، 2، 130.
[3] ـ همان.