سوره توبه آیه ۳۲ و ۳۳ | جلسه ۲۲
تفسیر سوره توبه آیه ۳۲ و ۳۳ | یکشنبه ۱۳۹۵/۱۰/۰۵ | جلسه ۲۲ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ (۳۲)
میخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند، ولی خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند؛ هرچند کافران نپسندند.
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (۳۳)
اوست که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همهی ادیان برتری دهد؛ هرچند مشرکان نپسندند.
یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِم؛ «یریدون» فعل مضارع است که دلالت بر استمرار دارد؛ یعنی مشرکان از هدف خود مبنی بر خاموش کردن نور اسلام، دستبردار نیستند و همیشه به این کار ادامه میدهند. «اطفاء» به معنای خاموش کردن است. آنان با دهانشان میخواهند نور خدا را خاموش کنند؛ یعنی گمان میکنند نور خدا مثل چراغ است که فوت کنند و خاموش شود. منظور این که مشرکان آن قدر کم عقل و نافهمند که گمان میکنند میتوانند با کارهای خود، اراده پروردگار را تغییر دهند، در حالی که نمیفهمند مخلوق و مقهور پروردگار هستند؛ بیاذن او کاری از دستشان بر نمیآید، حتّی دست، پا، فکر و اعضاء و جوارحشان به اراده او تحت اختیارشان است و اگر او چیزی را نخواهد، انجام نمیشود.
بنابراین، چنین نیست که هر کس هر کاری بخواهد، بتواند انجام دهد. قدرت دست خداست و این که فرمود با دهانشان میخواهند نور خدا را خاموش کنند، دلالت بر کم عقلی و پستی آنها دارد؛ آن قدر فکرشان پایین است که نمیفهمند نور خدا، خاموش شدنی نیست.
﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ﴾[1]
نور خدای تعالی تمام آسمان و زمین را فرا گرفته، همهی مخلوقات زیر نظر اویند، حتّی اگر همهی شما دست در دست هم دهید، نمیتوانید نور خدا را خاموش کنید.
وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛ «یأبی الله» شدت امتناع و نهایت ابای خدای تعالی را میرساند؛ یعنی چنین چیزی امکان ندارد و خدا آن را نمیخواهد، بلکه خدا میخواهد نور خود را کامل کند و چون خدا میخواهد، قطعاً انجام خواهد شد؛ هرچند کافران کراهت داشته باشند.
نور خدا
امّا نور خدا چیست؟آیه بعد توضیح میدهد که نور خدا «دین حق» است. نور خدا؛ یعنی دین اسلام، قرآن، پیامبر اسلام و اهل بیت او علیهم السلام. بنای خدای تعالی بر این است که در سراسر زمین و در میان همهی مخلوقاتش این دین را گسترش دهد و در نهایت آن را کامل کند، به طوری که کسی بر زمین نباشد ـ یا بسیار کم باشد ـ که این دین را در باطن و در قلب خود قبول نداشته باشد. کامل شدن، به معنای ناقص بودن قرآن یا اهل بیت نیست. مقصود از کمال، گسترش آن در سراسر زمین است به طوری که همهی بشر با اختیار و فهم خود، این نور را درک کنند و زیر پرچم آن درآیند.
نه فقط پیامبر اسلام، همهی پیامبرانی را که خدا فرستاد تا توحید خود را به مردم بفهمانند، [نور خدا بودند.] عدهای مقابل آنها ایستادند [تا در برابر خدا عرض اندام کرده،] بگویند: ما کارهای هستیم، نه خدای تعالی. سعی زیاد کردند؛ جنایتها کردند؛ رحمها را دریدند و بچهها را کشتند تا مبادا نور خدا ظاهر شود و تاج و تختشان را بر باد دهد، امّا با وجود همهی تلاشهایشان، خدای تعالی کسی چون ابراهیم علیه السلام را تربیت کرد و فرستاد تا مقابل آنها بایستد و همه را رسوا کند؛ کسی چون موسی را آفرید که زیر تخت فرعون نطفهاش منعقد شد؛ با عصایی که در دست داشت تمام دستگاه فرعون را به تزلزل درآورد و دست آخر فرعون و فرعونیان جملگی غرق شدند.
مگر کسی میتواند در مقابل خدا بایستد؟ آن قدر سعی کردند نور پیامبر اسلام را در مکه معظمه خاموش کنند، امّا نتوانستند. وقتی هم پیامبر به مدینه آمد، طولی نکشید که دیدند باید لشکر فراهم کنند و مقابلش بایستند؛ این کار را هم بارها کردند؛ لشکرها آوردند، امّا هر بار با شکست و سرافکندگی بازگشتند تا سرانجام همه مجبور شدند زیر پرچم اسلام وارد شوند. این اراده خدای تعالی است که به دست مؤمنان تحقق یافت.
بعد از رسول گرامی اسلام، عدهای خواستند نور وصی بر حق پیامبر را خاموش کنند، ولی نتوانستند. بله؛ به صورت ظاهر و به نظر خودشان توانستند، امّا روز به روز [این نور فروزانتر شد] و دیدند تابان، کسی دیگری است؛ این مولا علی علیه السلام است که آنها را میگرداند و [اداره میکند؛] چون علم دارد؛ چون عابد و زاهد است و چون احدی نمیتواند منکرش شود.
بعد از امیر المؤمنین، امام حسن علیهما السلام را خانه نشین کردند، ولی روز به روز و لحظه به لحظه میترسیدند؛ زیرا میفهمیدند دلهای پاک متوجه اوست. آری؛ امام حسین علیه السلام را آن گونه به شهادت رساندند، امّا ملتفت نبودند که نور ایشان تا دامنه قیامت پرفروغ میماند و طولی نمیکشد که خودشان در دوزخ دنیا و آخرت گرفتار میشوند.
این ها همه نور خدای تعالی است که نمیتوانند آن را خاموش کنند. میخواهند، امّا نمیتوانند؛ زیرا بنای خدای تعالی این نیست و به زودی میرسد روزی که حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه ظاهر شوند و کسانی را که آلودگی منیت، سراپایشان را گرفته، حاضر نیستند دست از خودشان بردارند، به دوزخ که جایگاه و اصلشان است، باز میگرداند؛ لذا در روایت است هنگام ظهور، اگر دشمن حضرت در دل سنگی پنهان شده باشد، سنگ به صدا درمیآید که مرا بشکافید و این ملعون را بیرون آورید
از این به بعد هم همین طور است؛ یعنی اگر کسی دل را متوجه خدای تعالی کند؛ اگر سعی کند از سبب بریده شود و بفهمد اسباب دست خداست؛ مسبب اوست؛ این طور نیست که خداوند، نان را به تنهایی وسیله سیری قرار داده باشد و اگر نان نبود، همه از گرسنگی بمیرند؛همان خدایی که سیری را در نان قرار داد، ممکن است در چیز دیگری هم قرار دهد، همچنان که بودند کسانی که قرآن میخواندند و سیر میشدند. پس اگر کسی به توفیق الهی از اسباب بریده شد و متوجه شد خودش و دیگران کارهای نیستند ـ نه این که مجبور باشند، بلکه قدرت، دست خداست ـ در این صورت، خودش نور خدا میشود و کسی نمیتواند آن را خاموش کند.
شهید آیت الله دستغیب از کسانی بود که نور خدایی داشت و نورش ظاهر بود. برخی گمان میکردند میتوانند مقابل او بایستند و نورش را خاموش کنند، امّا خدای تعالی روز به روز آن را جلوه داد. همچنین حضرت آیت الله العظمیٰ نجابت رحمه الله و سایر بزرگان اسلام، از گذشته تا کنون؛ برخی خواستند ایشان را تار و مار کنند، امّا نتوانستند.
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ؛ اوست که رسولش را به هدایت و دین حق فرستاد. «هو» ذات پروردگار است که پیامبر را فرستاد؛ یعنی او که با چشم دیده نمیشود؛ به خیال نمیآید و جز با قدرت ایمان درک نمیشود، پیامبر اکرم، حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله را که معلم اولین و آخرین است، به رسالت برگزید و برای هدایت، به سوی مردم فرستاد. آری؛ جز با ایمان، اعتقاد درونی، عمل صالح و سپس علم لدنی درونی به وحدانیت پروردگار، نمیتوان به او پی برد.
«هدیٰ» قرآن و پیامبر است و «دین حق» دین مبین اسلام. این قرآن «علم» است و «عالم» به آن، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و کسانی هستند که ایشان معرفی کرده است. علم و عالم با هم هستند و از هم جدا شدنی نیستند.
«انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی عترتی ما ان تمسکم بهما لن تضلوا ابدا فلن یفترقا حتی یردا علی الحوض»
«من در بین شما دو چیز گرانبها گذاشتم؛ کتاب خدا (قرآن) و اهل بیتم و عترتم (ائمه دوازده گانه) اگر به آن دو تمسّک کنید، هرگز گمراه نشوید و آن دو از یکدیگر جدا نشوند تا به حوض بر من وارد شوند.»
اهل بیت، قرآن ناطق و با قرآن جفت هستند؛ کسی نمیتواند بگوید: «قرآن ما را کفایت میکند» و اهل بیت و سخنان ایشان را کنار بگذارد یا اهل بیت را قبول داشته باشد و قرآن را کتابی فقط برای خواندن بداند. این دو با هم هستند؛ «لَنْ یَفْتَرِقا». هُدیٰ و دین حق یعنی همین. هدایت خدای تعالی، پیامبر و کتاب خداست، و دین حق، اسلامی است که بر اصول و فروعی بنا گشته؛ این نور خداست.
حضرت آیت الله العظمیٰ نجابت رحمه الله میفرمود: «قرآن، تجلی پروردگار است؛ تجلی اسماء و صفات خدای تعالی است». یعنی وقتی قرآن میخوانید، خدا با شما سخن میگوید. امام صادق علیه السلام میفرمود: «اگر بخواهم با خدا حرف بزنم، نماز میخوانم؛ اگر بخواهم خدا با من حرف بزند، قرآن میخوانم».
احدی نمیتواند قرآن را از بین ببرد یا کلمهای آن را کم و زیاد کند. حقیقت قرآن، قلب حضرت ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه است.
لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون؛ خدای تعالی میخواست دینهایی را که خود فرستاد و بشارت آمدن دین اسلام را به آنها داد، با این دین کامل کند و بر آنها فائق کند. تورات و انجیل در زمان خود هدایت بودند و اگر به درستی به آن عمل میکردند، به همان چیزی میرسیدند که مؤمنان واقعی رسیدند، همچنان که عدهی کمی این کار را کردند و به مطلوب خود رسیدند. امّا کمالی که باید تا روز قیامت بماند و روز به روز ظاهرتر شود، دین اسلام است. کامل کننده و ظاهر کننده آن، خود خدای تعالی است که به وسیله مؤمنان واقعی و علما و طلاب خوب که محبوب خود یعنی قرآن، پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام را رها نمیکنند، این کار را انجام میدهد؛ ناگهان میبینید آن طرف دنیا، قرآن و اسلام سر برآورد؛ نشان ائمه اطهار علیهم السلام پیدا شد.
آری؛ وقتی خدا اراده کند، ناگهان در کشور مسیحی زمینهای فراهم میشود که اسلام و شیعه را در آن سوی دنیا باطیب خاطر تبلیغ کنند. گروهی از مؤمنان پیدا میشوند که با اختیار خود و از سر فهم، مردم را دعوت به محاسن اسلام و خوبیهای اهل بیت کرده، ایشان را به دیگران را میشناسانند.
مؤمنان در هیچ حالی نباید ناامید باشند. اسلام ممکن است ضعیف شود، ولی از بین رفتنی نیست و گسترش مییابد، البته دشمان اسلام علی الخصوص یهودیان بد سیرت دست از دشمنی بر نمیدارند؛ همچنان که مؤمنان واقعی نیز دین خود را رها نمیکنند و هرگز آن را از دست نمیدهند.
[1] ـ نور، ۳۵.