بیستم رمضان ۱۴۰۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
حیف است انسان آقایی چون مولا علی علیهالسلام را با آن همه علم و فهم و قدرت و ایمان و محبّت و عنایاتی که خدای تعالی بهوسیلۀ پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله به او داده بود، رها کند و دیگران را برگزیند. آدمی یک بار بیشتر در این دنیا عمر نمیکند.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
بیستم رمضان ۱۴۰۰ | دوشنبه ۱۴۰۰/۰۲/۱۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
شرح دعای سحر
اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ کَمالِکَ بِأَکْمَلِهِ وَکُلُّ کَمالِکَ کامِلٌ اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِکَمالِکَ کُلِّهِ
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت رحمهاللّه در شرح این فراز میفرمایند:
درخواست از کمال خداوند
«پروردگارا سؤال میکنم من از حضرتعالی که از کمال بیپایان خودت، هرکدام کاملتر است، به این اوصاف کامل حضرتعالی، عطافرمایی. شفیع قرار میدهم که سؤالات مرا جواب دهی.
هرقدر اوصاف حضرتعالی، آنکه در عالم خارج و تحقق است، نقص ندارد و همه کمال دارد و همه اکمل است و همه مکملاند.
پروردگار عالم حضرتعالی احیا میفرمایی مردگان را؛ خلق میفرمایی در حالی که مخلوق از حیث ماده و از حیث صنع و از حیث اوصاف تمام آنها جدید و حدیثاند.
کمال فعل حضرتعالی و اکمل بودن تمام ابعاد حضرتعالی، از داستان خلق حضرتعالی واضح میشود.
این خلق که فعل و صنع حضرتعالی است، آثار آن و اختلاف آثار آن به تمام معنا بر هر یک از انواع مراجعه کنی، اکملیت قدرت حضرتعالی را در ترکیببندی مشاهده میکنی.»
خدایا تو همهچیز را جدید خلق میکنی؛ یعنی همه از کارخانۀ خلقت خدا بیرون میآیند؛ از جمله انسان، و آنچه لازمۀ زندگی آنهاست، برایشان فراهم کرده.
پس اینکه میگویم خدایا سؤال میکنم تو را «بکمالک باکمله» کمال تو همین خلقت موجودات و از جمله انسان است.
بهراستی چه دستگاه و چه آیۀ عظیمی در این انسان است که البته خودش هم ملتفت نیست!
خلقت همۀ موجودات بخصوص انسان دلالت بر منتهای کمال او دارد. به هریک از آیات خدای تعالی و از جمله انسان که نگاه کنی، میبینی همان طور است که باید باشد. بهتر از این دیگر نمیشود.
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت در ادامه میفرمایند:
«سؤال میکنم از تمام کمالات خودت که به برکت خودت نصیب من فرمایی، از عالم امرت مطلع شوم؛ از عالم خلقت مطلع شوم؛ از جمالت مطلع شوم که کمالت میباشد.
از تمام اوصاف جمالیه و جلالیه تو که منتهاست به کمال تو مطلع شوم. از داستان انفاق و اعطای حضرتعالی که ۲۴ ساعت اعطا میفرمایی.»
خدایا از تو درخواست میکنم بهحق اینهمه مخلوقی که خلق فرمودی که مرا از عالم امرت مطلع فرما. عالم امر در خود انسان است.
میخواهم از این عالم امری که در وجود من است مطلع شوم، بدانم برای چه مرا خلق کردی و چرا همهچیز را برای من آفریدی!
میخواهم از جمال تو مطلع شوم. خدایا جمال تو چیست؛ آیا همین صوری که میبینیم جمال توست؟
همۀ صورتهای زیبای انسانی، از اولین و آخرین، اگر جمع شوند، ذرّهای از جمال باطنی پروردگار نمیشود. جمال خدای تعالی هم کمال اوست.
از دیگر کمالات خدای تعالی انفاقی است که لحظهبهلحظه از جهت ظاهری و معنوی به بشر میکند.
از جهت معنوی به کسانی که در پی این کمالات هستند؛ از جمله ازدیاد ایمان و محبّتشان به پیغبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام را میخواهند، عنایت میفرماید.
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت در ادامه میفرمایند:
«هیچکس بدون تبعیت از انبیاء راه به این کمالات تو نمیتواند پیدا کند؛ لهذا سؤال میکنم تو را که هریک از کمالات خودت؛ خواه در ظرف جمال، خواه در ظرف جلال، خواه در عالم فعل، خواه در عالم صفت، خواه در عالم اسم، خواه در عالم ذات، آن بزرگواری خودت را به برکت خودت و به برکت این اسامیات به ما عطا بفرما! «اللهم ان لم اکن اهلا لذلک فانت اهل لذلک».
خدای تعالی بنایش بر این نیست که بدون سبب کسی را به آنچه برای او خلق شده، برساند. همچنان که در این دنیا هم بهصورتِ ظاهر میبینیم انسان و بلکه همۀ موجودات گرسنه میشوند. سبب رفع گرسنگی را هم قرار داده؛ لذا هر موجودی به حساب خود باید غذا بخورد.
همه احتیاج به هوا دارند. خدا هوا را خلق کرده، اسباب فرو بردن این هوا را هم ایجاد کرده. همچنان که اسباب خوردن را هم ایجاد کرده است.اینها اسباب هستند.
از جهت معنوی هم همین طور؛ اسباب معنوی انبیاء و اوصیاء هستند. آخرین پیامبر، حضرت ختمی مرتبت صلّیاللّهعلیهوآله و پس از ایشان اوصیاء او یعنی علی بن ابیطالب تا امروز امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین اسباب عنایات معنوی خدای تعالی هستند.
همان طور که عرض شد جمال پروردگار این پوست و صورت و چشم و ابرو نیست؛ اینها ظاهر است. جمال خدای تعالی کاملاً معنوی است.
ذرّهای از جمال معنوی او همین صورتهای بشر یا پرندگان زیباست، حتی در عالم برزخ و قیامت حورالعین ذرّهای از جمال خدای تعالی است. این جمال چیزی نیست که هر کسی بتواند آن را تحمل کند.
جلال هم همین طور است. هرکسی طاقت ندارد جلال و عظمت خدای تعالی را ملتفت شود. ذرّهای از جلال او اگر نصیب کسی شود، در فنا میافتد، البته به این زودی برای کسی میسّر نمیشود.
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت رحمهاللّه چند بار این حکایت را فرمودند که حضرت موسی بن عمران وقتی میخواست برای مناجات به درگاه خدای تعالی رود، جوانی به او برخورد کرد و گفت: یا موسی! حال که به زیارت خدای تعالی میروی، بگو ذرّهای از محبّتش را به من دهد.
ایشان رفت و مناجات کرد. خدای تعالی فرمود: موسی چرا پیغام جوان را نگفتی؟
گفت: بله، چنین گفت.
خدا فرمود: یک ذرّه از محبّت خود را به او دادیم، برو ببین آیا پیدایش میکنی؟
وقتی آمد، دید جوان ریزریز شده و هر تکه از بدنش جایی افتاده.
برای اینکه این بدن طاقت ندارد معنویت خدای تعالی و جمال و جلال او را دریافت کند، مگر اینکه مراحلی را طی کرده باشد.
باید سالها تهذیب نفس کرده، پا روی نفس و شیطان گذاشته باشد تا خدا عنایت کند. این جوان تازه آمده بود و قدرتی نداشت؛ لذا با یک ذرّهاش ریزریز شد.
«اللهم ان لم اکن اهلا لذلک فانت اهل لذلک»
خدایا اگر ما اهل این نیستیم، تو اهلش هستی.
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت حکایتی از مرحوم علامه طباطبایی نقل کردند که بیانش خالی از لطف نیست.
«حضرت آیتاللّه سید علی قاضی طباطبایی از اعجوبههای دهر بود. یکی از کلمات دلنشین مرحوم سید علی قاضی این است که اگر انسان نصف عمر خود را در پیدا کردن کمال صرف کند، جا دارد.
شخصی نقل میکرد با تنی چند از افاضل دوستان از محضر مبارک استاد علامه طباطبایی استفاده میکردیم. در حاشیه جلسه درسی سخن از استادش مرحوم آقای قاضی و اساتید و شاگردانش به میان آمد و از آن جمله فرمودند: آن مرحوم اساتید بسیار دیده است و چند نفر را نام برده است تا اینکه فرمودند پدر او مرحوم حاج میرزا حسین قاضی تفسیر سوره فاطر و سوره انعام نوشته و من دیدهام، ولی اکنون نمیدانم چه کسی آن را دارد و در دست کیست.
فرمودند حاج میرزا حسین قاضی از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی بود و چون از نزد میرزا خواست خداحافظی کند و به تبریز برود، مرحوم میرزا به او گفت: حالا که میروی شب و روزی یک ساعت به خود بپرداز.
بعد از چندی که مرحوم میرزا از دیگران دربارۀ حال مرحوم حاج میرزا حسین قاضی پرسید، در جواب گفتند: آقا آن یک ساعت تبدیل به ۲۴ ساعت شد که همواره در مراقبت و حضور و عزلت بود، امّا عزلتی که
هرگز میان حاضر و غایب شنیدهای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است»
معنای یک ساعت از ۲۴ ساعت به خودت بپرداز این است که مثلاً نماز و نافله را که میخوانی، بعد از نماز در جای خلوتی بنشین؛ از خدا توفیق بخواه با فکر صحیح دربارۀ درون خودت فکر کنی.
بگو من کیستم؛ آیا همۀ من همین بدن است یا چیزهای دیگری هم هست؛ نفسم، روحم چیست؟
فکر کردن بر این مطالب ساده نیست، امّا خدای تعالی کمک میکند.
قرار بود یک ساعت فکر کند، امّا خدا کمک کرد و ۲۴ ساعتش را گرفت. در عین حال کارهایش را هم میکرد؛ اگر درس داشت، به درسهایش میرسید؛ غذا میخورد؛ زندگی میکرد، امّا همان یک ساعت چنان شد که در وقت خواب و خوراک و کارهای دیگر هم حواسش به خدای تعالی بود.
ما حرف میزنیم، امّا در واقع آسان نیست؛ خدا باید کمک کند. اگر کسی بخواهد، کمک میکند.
قرآن و اهلبیت
در ماههای رمضان گذشته برخی از آیات قرآن که دربارۀ مولا علی علیهالسلام نازل شده، از کتاب بصائر یا قرآن و اهلبیت بیان شد.
این کتاب ترجمۀ شواهدالتنزیل اثر حاکم حسکانی است که حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت بر آن ترجمه و شرح نگاشتند.
قبلا تا سورۀ زمر بیان شد. اکنون آیۀ ۲۹ سورۀ زمر:
«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فیهِ شُرَکاءُ مُتَشاکِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیانِ مَثَلاً الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُون»
خداوند مثلی زده است (برای مشرک و موحد) مردی که دارای چند بزرگتر (بداخلاق و نادان باشد که همیشه با یکدیگر) نزاع کننده باشد، با مردی که تسلیم یک نفر شود و شریکانی نداشته باشد، آیا این دو یک جورند؟
حسکانی از راویان مذهب خود روایت کرده: از علی علیهالسلام:
«رجلا سلما» یعنی مردی که تسلیم است برای یک مرد. فرمود: من همان مرد هستم که تسلیم رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله بودم.»
نظیر این روایت را همچنین با سندهای خود از امام باقر علیهالسلام نقل کرده:
«مردی که تسلیم شونده است برای مردی، علی علیهالسلام و شیعهاش میباشد.»
شیعۀ خالص آن است که واقعاً شیعه باشد. همۀ ما شیعه هستیم، ولی بعضی بر بعضی دیگر فضیلت دارند. آنها مثل خود مولا علی علیهالسلام هستند نسبت به پیغمبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله.
حسکانی از ابن عباس روایت کرده:
«در فرمودۀ خداوند تعالی: خداوند مثل زده است مردی را که در او شریکان دعوا کننده (دخالت دارند) پس آن مرد ابوجهل است و شرکاء بتهایی است که آنها را میپرستند. همۀ بتپرستها ادعای آن بتها را مینمایند (هرکدام از بتپرستها) گمان میکند به آن بتها از دیگران سزاوارتر است. «و رجلا سلما» یعنی علی علیهالسلام تسلیم کرده است دینش را برای خداوند. تنها او را میپرستد و غیر خدا را نمیپرستد. «آیا یکساناند این دو مثل» در طاعت و مزد؟ (محال است این دو یکسان باشند).
آنکه ۳۶۰ بت را میپرستند که از سنگ و چوب درست شده، مثل کسی است که فقط خدا را میپرستد؛ آن خدای لایزال که جسم نیست و خالق جسم است؛ مانند بشر نیست و خالق بشر است.
ما میگوییم کسی که اینطور تسلیم پیامبر است که خود حسکانی و اهل سنّت نقل کردهاند که «رجلا سلما لرجل» که فقط تسلیم خدای تعالی و پیامبر خداست، آیا مقدم بر دیگران نیست؟
علی علیهالسلام تا آخر «سلما لرجل» بود. اگر غیر از این بود و مقداری از عمرش تسیلم نبود، خدای تعالی اینطور نمیفرمود.
بنابراین مصداق آیه علی علیهالسلام است و البته منافاتی ندارد که بعد از او امامان معصوم تا امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین باشند.
چنین کسی باید مورد توجه مردم بعد از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله باشد یا افراد دیگر؟
آیا میشود کسی را که تمامقد، مانند پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله است؛ همۀ خصوصیات او را دارد؛ «سلما لرجل» است، رها کرد و دنبال کس دیگری رفت؛ آیا عقل چنین چیزی را میپسندد؟
زمر ۳۳:
«وَ الَّذی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون»
و کسی که آورد راستی را و (کسی که) تصدیق او کرد، ایشاناند پرهیزکاران. (کسی که صدق بیاورد و صدق بیاموزد و اساس صدق را محکم نماید (پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله) و دیگری که او را تصدیق میکند (علی علیهالسلام) شکی نیست که چنین اشخاصی پرهیزکاراناند و جز پرهیزکار نمیشود اهل صدق باشد و صدقآور را تصدیق کند).
حسکانی با سند خود نقل کرده از عبدالوهاب پسر مزاده از پدرش دربارۀ این آیه: «وَ الَّذی جاءَ بِالصِّدْقِ وَ صَدَّقَ بِهِ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُون» گفت:
«آنکس که صدق آورد، رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله است و آنکس که او را تصدیق کرد علی علیهالسلام است.»
حسکانی حنفی مذهب این را میگوید. ما هم طبق روایات ائمه معتقدیم همۀ قرآن علی علیهالسلام است. همۀ آیاتِ نعمت و بشارت، پیامبر اکرم و علی و چهارده معصوم صلوات اللّه علیهم اجمعین هستند و شیعیان و دوستانشان، و همۀ آیات عذاب دربارۀ دشمنان علی علیهالسلام است تا برسد به کسانی که عمداً علی علیهالسلام را رها کردند، از آنروز تا حالا و از این به بعد.
حسکانی در روایت دیگر نقل میکند:
«کسی که آورد صدق را و کسی که تصدیق او کرد، گفت آنکس که صدق آورد، رسول خداست و آنکس که او را تصدیق نموده علی بن ابیطالب است.»
سه روایت دیگر هم در ذیل این آیه وجود دارد.
غافر ۷ تا ۹:
الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَحْمَهً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحیمِ (7) رَبَّنا وَ أَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ أَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ (8) وَ قِهِمُ السَّیِّئاتِ وَ مَنْ تَقِ السَّیِّئاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ (9)
آنان که عرش را برمیدارند (ملائکه خاص) و آنان که پیرامون عرشاند، تسبیح میکنند به ستایش پروردگارشان و به او میگروند و آمرزش میجویند برای کسانی که گرویدند.
میگویند: پروردگارِ ما! گنجایش دادی هر چیزی را از راه بخشش و دانش؛ پس بیامرز کسانی را که توبه کردند و پیروی کردند راه تو را و از عذاب دوزخ آنان را نگه دار.
پروردگارِ ما! درآور آنها را در بوستانهای ماندنی که آنان را وعده فرمودی، و آنکه شایسته بود از پدرانشان و همسرانشان و اولادشان. بهدرستی که تویی چیره شوندۀ با حکمت.
و ایشان را از بدیها نگه دار و کسی را که تو از بدیها نگه داشتی، در آن روز هرآینه به او رحمت فرمودی، و این (نگهداری از بدیها) رستگاری بزرگ است.
این آیه از آیات بزرگ و عجیب قرآن است که دربارۀ مؤمنان خاص نازل شده.
حسکانی از جابر و از کسان دیگر نقل میکند:
«علی علیهالسلام فرمود: هرآینه ملائکه چند سال و چند ماه درنگ نمودند. استغفار نمینمودند مگر برای رسول خدا و من، و دربارۀ ما نازل شده این دو آیه.»
یعنی بعد از اینکه پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله مبعوث شدند تا هفت سال و چند ماه فقط علی علیهالسلام از مردها به ایشان گروید و از زنها خدیجه.
میفرماید: «برای رسول خدا و من و دربارۀ ما خداوند فرموده «الَّذینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ… أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیم». پس قومی از منافقان گفتند کیست از پدران علی و فرزندانش که نازل شده باشد دربارۀ آنها این آیات؟»
علی علیهالسلام فرمود: «پاک است خداوند. آیا از پدران ما ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب نیستند؟»
در این روایت حضرت به کنایه فرمود منظور ما هستیم، ولی در روایت دیگر بهطورِ صریح بیان میکنند:
رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله فرمود: «ملائکه هفت سال بر من و علی علیهالسلام صلوات فرستادند و این بدان جهت بود که گواهی «لا اله الا اللّه» برنخاست، مگر از من و علی (از مردها).
حسکانی به سند خود از ابیرافع نقل کرده از پدرش از جدش که او هم ابیرافع بود:
«نماز خواند رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله اولِ روز دوشنبه و نماز خواند خدیجه آخرِ روز دوشنبه و نماز خواند علی علیهالسلام روز سهشنبه. نماز را در پنهانی خواند، پیش از آنکه با پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله کسی نماز بخواند، چند سال و چند ماه.»
یعنی مسلمانان نخستین علی و خدیجه بودند که در مدت چند سال با رسول خدا تنها نماز جماعت برگزار میکردند، در حالی که دیگران در کفر و شرک و بتپرستی بودند.
مولا علی علیهالسلام در شورایی که بعد از مرگ عمر برای تعیین خلیفه تشکیل شد، فضائلی که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله دربارۀ خود فرموده بود، بیان کرد و همۀ آنها تصدیق میکردند.
از جمله فرمود آیا شما قبول ندارید که من اولین کسی هستم که به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله ایمان آوردم، در حالی که دیگران تا سالها بعد در شرک بودند؟
همه گفتند: بله، قبول داریم.
بعد از چند روز گفتوگو و تبادل نظر، دستآخر گفتند: یا علی ما با تو بیعت میکنیم با این شرط که به کتاب خدا، سنّت رسول اللّه و روش شیخین (ابوبکر و عمر) عمل کنی!
حضرت فرمود: به کتاب خدا، سنّت رسول اللّه صلّیاللّهعلیهوآله و روش خود عمل میکنم.
به عثمان هم همین شروط را گفتند و او فوراً قبول کرد. مجدداً به علی علیهالسلام گفتند و حضرت همان پاسخ را داد. به عثمان گفتند، او قبول کرد تا سه بار.
سرانجام علی علیهالسلام را کنار گذاشتند و با عثمان بیعت کردند.
حیف است انسان آقایی چون مولا علی علیهالسلام را با آن همه علم و فهم و قدرت و ایمان و محبّت و عنایاتی که خدای تعالی بهوسیلۀ پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله به او داده بود، رها کند و دیگران را برگزیند. آدمی یک بار بیشتر در این دنیا عمر نمیکند.
البته برادران اهل تسنن اگر دشمن علی علیهالسلام نباشند، مسلماناند و ایشان را خلیفۀ چهارم میدانند، امّا کسی که همۀ دنیا و آخرت و جانش علی علیهالسلام و چهارده معصوم باشد، با آنکه اینطور نیست، خیلی فرق دارد، مخصوصاً با اینهمه آیات و روایاتی که از خودشان نقل شده.
حیف است علی علیهالسلام را رها کنند! بهتر است تحقیق و جستوجوی دیگری در این باره انجام دهند و از خدا و رسول خدا بخواهند حق را ملتفت شوند.
در این صورت هم آخرت را بردهاند و هم در دنیا با آرامش خاطری زندگی میکنند و با آرامش خاطری از دنیا میروند.
ابوبکر و عمر و عثمان هم میدانستند علی علیهالسلام از هر نظر افضل است. اینهمه آیات دربارۀ علی علیهالسلام رسیده؛ اینهمه روایات از خوشان نقل شده.
بیشک آنکه بر صراط مستقیم است و برتری دارد کسی است که بگوید بعد از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله علی علیهالسلام است و سپس یازده فرزند او تا امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین.
بهقول شهید آیتاللّه دستغیب: خدا یا به حق محمّد و آل محمّد ما را به عشق علی زنده بدار؛ به عشق علی بمیران و به عشق علی محشور فرما!
زندگی ما همین است؛ زندگی ما عشق علی و فرزندانش تا امام زمان است. این زندگی ما شیعیان و دوستان علی است که امیدواریم لحظهلحظۀ عمرمان همین باشد.