تفسیر سوره حجرمضان المبارک ۱۴۰۰-۱۴۴۲

سوره حج آیه ۶۴ | جلسه ۳۹ |‌ بیست و هشتم رمضان ۱۴۰۰

بی‌جهت خدای تعالی مردم را دنبال کسی نمی‌فرستد‌ و نمی‌گوید هرچه این شخص می‌گوید، حرف من است. باید معصوم باشد، همان طور که پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله و اهل‌بیت او بودند.

لذا ما معتقدیم هرکسی نمی‌‌تواند جای پیامبر بنشیند و وصی و جانشین او شود. مگر شوخی است؟ مگر می‌شود مردم انتخاب کنند و بگویند مردم خواستند!

فیلم جلسه
 
صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره حج  آیه ۶۴ | سه‌شنبه ۱۴۰۰/۰۲/۲۱ | جلسه ۳۹ | بیست و هشتم رمضان ۱۴۰۰  | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

 

شرح دعای سحر

اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِأَنْفَذِهِ وَکُلُّ عِلْمِکَ نافِذٌ، اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ

علم خداوند

خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق نافذترین مرتبه از مراتب علمت و همۀ مراتب علمت نافذ است، خدایا از تو درخواست می‌کنم به‌حق همۀ مراتب علمت.

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت می‌فرمایند:

«ظهور و علم خدا به خودش مستلزم علم خداست به تمام موجودات.»

علم بسیط و مجرد است. صحبت‌هایی که ما می‌کنیم و مطالبی که بیان می‌کنیم، علم است، امّا علم خدای تعالی که این‌هم ذرّه‌ای از ظهور آن است، صرف لفظ نیست.

الفاظ در این عالم کارآیی دارند. علم خدای تعالی که می‌گوییم عین ذات اوست، مرکب از چیزی نیست.

سخنان ما مرکب از الفاظ و الفباست. این‌ها مجرد نیستند، امّا علم خدا مجرد است.

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت می‌فرمایند:

«پس چون تمام موجودات مورد اشراق پروردگارند، اهمیتشان مال اشراق پروردگار است. غایهالامر بعضی علوم خالص است؛ یعنی روح مطهر حضرت ختمی مرتبت صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله، روح مطهر آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام زلال‌زلال است.»

«زلال» یعنی مجرد؛ یعنی ترکیب نشده. روح شریف پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام زلال و مجرد است.

همه متصل به او هستند، امّا این یک اتصال معنوی است که با چشم دیده نمی‌شود.

این‌طور نیست که این جسم و این شیء و این آدم و حیوان با این وضع مادی متصل به خدای تعالی باشند. فهم می‌خواهد.

بیاناتی که حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت رحمه‌اللّه در این فرازها می‌فرمایند، بیان است. واقع را خدا باید عنایت کند تا انسان ملتفت شود. البته همین‌ها را هم اگر کسی بفهمد خوب است.

در ادامه می‌فرمایند:

«همان طور که خدای جلیل در یک طرفهالعین به شرق و غرب و شمال و جنوب و بالا و پایین به‌نحو واحد و به سنخ واحد اطلاع و حضور دارد، همین طور هم آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام اطلاع و حضور دارند، لکن ارواح مطهر اولیاء خدا، بالأخص ارواح مطهر چهارده معصوم علیهم‌السلام کار ما را می‌‌توانند حل‌وفصل کنند. می‌توانند ما را از جهالت بکشند بیرون.»

روح دیدنی و لمس کردنی نیست؛ قابل تجسم در ذهن نیست. فهمی است که خدا باید عنایت کند.

الفاظ قادر به بیان آن حقیقت نیستند. صرفاً به آماده شدن ذهن کمک می‌کنند تا بعداً خداوند آن واقع را عنایت کند.

حضرات معصومین علهیم‌السلام وابسته به خدای تعالی هستند، امّا نه مثل وابستگی کاغذ به کتاب یا اعضاء و جوارح به بدن یا مثل گره زدن چیزی به چیز دیگر. این وابستگی فهمیدنی است.

آدمی نه تنها روح مطهر پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام را نمی‌‌تواند در ذهن بیاورد، روح خودش را هم نمی‌‌تواند در ذهن بیاورد. نفس را هم که نازل‌تر از روح است، نمی‌تواند؛ لذا فرمودند:

«مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّه»[1]

«هرکس خود را شناخت، پروردگارش را شناخته.»

اینکه گفتند: چهارده‌ معصوم کار ما را حل‌وفصل می‌کنند؛ در حقیقت خود خدای تعالی کار انجام می‌دهد، لکن چون ایشان ظهور علم و قدرت و اسماء و صفات خدای تعالی هستند، از خدای تعالی جدا نیستند.

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت می‌فرمایند:

«می‌توانند تمام کمالات خودشان را به نحو نازل تحویل کسی بدهند. ملک مطلقشان است.

یعنی اذن از خدا دارند که هرکه را بخواهند تربیت بکنند؛ هرکه را بخواهند تعلیم بدهند؛ هرکه را بخواهند تجرد بدهند؛ هرکه را بخواهند به غیب ربوبی وارد کنند. تمام این‌ها را اذن دارند.

البته چنین معلومی و علم پروردگار عالم که اسم شریفش آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام است، برای ما بیچارگان بیشتر کارگشاست تا گوشت گوسفند تا هندوانه قرمز شیرین تا پارچۀ ابریشمی تا همۀ زخارف دنیا.

واللّه قسم جلّ‌جلاله ارواح مطهر اولیاء، مجلس اولیاء، سخن و گفتار اولیاء، سنّت اولیاء هزارمیلیارد از این نعم جزئی، موقعی که به آدم اصابت می‌کند، نفوذش بیشتر است. یعنی:

چو برشکست صبا زلف عنبر افشانش

به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش

به هر شکسته که پیوست هم تروتازه‌اش می‌کند، هم او را از خماری بیرون می‌آورد و هم از تخیلات خارج می‌کند و هم امیدوارش می‌کند.»

«صبا» یعنی پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام. «زلف عنبر افشان» عنایت ایشان است. «شکسته» ما هستیم. «به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش».

خماری یعنی همین وضع گیجی و درماندگی دنیایی که انسان دارد. به‌تدریج این وضع را از بین می‌برند و جانش را تازه می‌کنند. باطناً مانند جوانی سرحال می‌شود.

در واقع انسان را به‌سوی انسانیت می‌برند. حرکتش حرکت میلیون‌ها سال است، نه مثل هواپیما و فضاپیما که با آن به مریخ می‌روند. این حرف‌ها نیست.

قدرتی که خدای تعالی به شخص می‌دهد چشیدنی است. مثل طی‌الارض نیست. طی‌الارض در مقابل این فهم هیچ است.

طی‌الارض یعنی در آن واحد تصمیم می‌گیرد از این طرف دنیا برود آن طرف دنیا. یعنی روح این‌قدر بدن را لطیف می‌کند.

البته اگر کسی بخواهد و طلب کند، می‌شود امّا سال‌ها طول می‌کشد. اگر هم اینجا نشد، آنجا در عالم برزخ به او می‌دهند. طلب خیلی اهمیت دارد.

جزوه‌های حوزۀ شهید محمّدحسین نجابت را اگر مطالعه کنید خیلی مفید است. جزوات طلب، امید، خیال، مقام و منزلتِ استادِ الهی، صبر و… .

سورۀ حج آیۀ ۶۴

لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ (64)

آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است ازآنِ اوست. خدا بی‌نیاز و ستوده است.

«لَهُ ما فِی السَّماواتِ» برای اوست هرچه در آسمان‌هاست «وَ ما فِی الْأَرْضِ» و هرچه در زمین است. «وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید» خداوند بی‌نیاز و ستوده است. (64)

همه عالم از آن خداست

لَهُ ما فِی السَّماوات؛ هرچه در آسمان‌هاست ازآنِ خداست. از جهت ظاهر و باطن.

ظاهر یعنی جهت بالا؛ یعنی همین آسمانی که کراتِ آن را با چشم یا دستگاه می‌توان دید؛ مریخ، زحل، زهره، مشتری و دیگر سیاره‌هایی که اطراف خورشید در چرخش‌اند و منظومۀ شمسی را تشکیل می‌دهند.

میلیاردها کهکشان در این فضا وجود دارد که هرکدام آنها از میلیاردها منظومه تشکیل شده است.

خدا داند در این آسمان چه خبر است! این‌ها همه عالم ظاهر است.

همۀ این عالم ازآنِ اوست؛ چون او همه را خلق کرده.

هر پادشاه قدرتمندی از اول دنیا تابه‌حال آمده و از این به بعد بیاید، مالک چیزی نیست، حتی مالک خودش هم نیست؛ چون وقتی مرگ می‌آید، باید همه‌چیز را بگذارد و برود زیر گل.

امّا ملکیت خدای تعالی گسستنی نیست. به عبارت عرفانی ظهور پروردگار عالم است؛ ظهور قدرت و علم و صفات خدای تعالی است.

این ظهور را بنده می‌گویم و شما می‌شنوید. درک آن نیاز به فهمی دارد که باید خدای تعالی عنایت کند.

وَ ما فِی الْأَرْض؛ آیا همۀ چیزهایی که در این زمین است، آدمی می‌داند؟ آن‌قدر مخلوقات هستند که انسان حالاحالاها دستش به آنها نمی‌رسد.

خدا داند چه چیزهایی در این زمین نهفته شده! از جانوران و موجودات زنده‌ای که با چشم دیده‌ نمی‌شوند، امّا جان دارند؛ ‌در اعماق اقیانوس‌ها یا اقصانقاط این عالم.

این غیر از عالم معناست؛ از ملائکه‌ و ارواح که با هیچ میکروسکوپ و تلسکوپی دیده نمی‌شود. دیدن آنها یک چشم دیگر می‌خواهد. حتی علم آنها را خدا باید عنایت کند، چه خواسته دیدن معنوی.

روی کره زمین و این مقدار فضایی که متصل به کره زمین است، خدا داند چیست!

چطور خدای تعالی هوا را این‌طور ضخیم کرده که هواپیما با آن سنگینی در آن بالا می‌رود. چطور این‌ها را مناسب قرار داده!

علم برخی از این‌ها را بعد از سال‌ها مقداری کشف کرده‌اند و از این به‌بعد چیزهای دیگری کشف کنند.

این علم ظاهری هم ازآنِ خدااست. مگر بشر از کجا آورده؛ مگر نه اینکه نفس و علمش وابسته به خداست؟

خداوند غنی و حمید است.

وَ إِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْغَنِیُّ الْحَمید؛ مردم فکر می‌کنند خدای تعالی محتاج آنهاست، امّا او غنی است. این‌همه مخلوق در عالم دارد؛ نگاه کن!

خودت هم مال خدای تعالی هستی. آیا می‌توانی خود را نگه داری؟

یک ویروس که با چشم دیده نمی‌‌شود، گاهی افراد نیرومند را زمین می‌زند و از بین می‌برد.

وزنه‌ها بلند می‌کرد، رئیس بود و افراد زیادی جلوش خم می‌شدند، امّا ویروس وارد بدنش شد و از پا درآمد.

پس فقط خدای تعالی غنی است. فکر نکن مثل ما محتاج است، او محتاج کسی نیست. همۀ ما محتاج خدای تعالی هستیم.

«حمید» یعنی ستوده. «حمد» یعنی ستودن و ستایش کردن.

هرکه را حمد کنید و از هرچه تعریف کنید؛ بشر باشد یا حیوان یا نبات یا جماد، در حقیقت حمد خداست؛ چراکه این مخلوق است. هرچه دارد؛ از زیبایی و ارزش و کمال، همه از خدای تعالی است؛ پس همۀ حمدها به خدا برمی‌گردد.

لذا وقتی می‌گوییم «الحمد للّه» یعنی همۀ حمد ازآنِ خداست. «الف و لام» در اینجا استغراقی و نشانۀ جمع است. یعنی هرچه حمد از هرکسی برای هرچه صادر شود، خودش بفهمد یا نفهمد، حمدِ خداست.

آنها که برگزیدۀ خدای تعالی هستند و خداوند آنها را از نور علم خویش آفرید و اسماء و صفات خود را به آنها عنایت کرد و کاملاً مواظبشان بود؛ یعنی پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام یک چشم‌برهم‌زدن یا یک‌هزارم میلی از خدای تعالی غافل نیستند.

از خدا خواستند و خدا هم عنایت کرد. البته مایۀ اصلی و وضع روحی آنان خاص بود.

خداوند آنان را طور دیگری خلق کرد؛ انواری بودند که از حضرت آدم از پشتی به پشت دیگر منتقل شدند تا امام زمان عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه.

این را خدای تعالی اول برای خود آنها و بعد برای بشر خواسته که جلودار باشند.

این عالم، عالم پراکندگی است؛ حواس‌ها جمع نیست. کسی نمی‌تواند مثل ایشان همیشه حواسش کاملاً جمع باشد و یک‌ آن از خدای تعالی غافل نباشد، مگر به عنایت خاص پروردگار.

حال که در این جسم، به‌صورتِ بشر درآمدند، لحظه‌به‌لحظه باطناً خود را به خدا می‌سپارند.

«اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی‏ إِلَى‏ نَفْسِی‏ طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَدا»[2]

«خدایا یک چشم‌برهم‌زدن مرا به خودم واگذار نکن!»

از خدا می‌خواستند و در خواب و بیداری و در هیچ حالی از خدای تعالی غافل نبودند.

بی‌جهت خدای تعالی مردم را دنبال کسی نمی‌فرستد‌ و نمی‌گوید هرچه این شخص می‌گوید، حرف من است. باید معصوم باشد، همان طور که پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله و اهل‌بیت او بودند.

لذا ما معتقدیم هرکسی نمی‌‌تواند جای پیامبر بنشیند و وصی و جانشین او شود. مگر شوخی است؟ مگر می‌شود مردم انتخاب کنند و بگویند مردم خواستند!

باید عقل را به کار انداخت! خدای تعالی می‌‌خواهد میلیاردها مردم در سراسر دنیا به این آقا متصل باشند. باید ایشان اتصال کامل به خدای تعالی داشته باشد. مگر هر کسی می‌تواند چنین ادعایی کند؟

هیچ‌کس نمی‌تواند مگر اینکه خدای تعالی شخصاً معیّن کند. همچنان که علی علیه‌السلام تا امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین را خودِ خدای تعالی به زبان پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله معیّن کرد. جز این راهی ندارد.

ایشان مظهر اسماء و صفات خدای تعالی هستند؛ عین اسم خدا؛ عین غنی، عین حمید هستند.

وقتی می‌گوییم «الحمد للّه» حمد به این‌ها هم می‌رسد؛ چون اتصال لایزال به خدای تعالی دارند.

[1]. مصباح‌الشریعه، ۱۳.

[2]. بحارالأنوار، ۱۴، ۳۸۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است