سوره هود آیه ۱ و ۲ | جلسه ۱
کسی که معرفت خدای تعالی نصیبش میشود، خودش خالقِ بهشت و حورالعین میشود؛ یعنی آنقدر خدا نصیب میکند که دیگر از خودش ظاهر میشود، البته بهاذناللّه، نه منهای خدای تعالی؛ مثل ائمۀ اطهار علیهمالسلام.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره هود آیه ۱ و ۲ | چهارشنبه ۱۳۹۷/۹/۲۸ | جلسه ۱
یکی از وجوه نامگذاری این سوره آن است که سرگذشتِ حضرت هود در اینجا نسبت به سورههای دیگر بیشتر است.
دربارۀ ترتیبِ سورهها بعضی گفتهاند در زمان عثمان که قرآن جمعآوری شد، سورهها بدین ترتیب مرتب و نامگذاری گشت، ولی طبق آنچه از برخی روایات برمیآید، ترتیب و نیز چگونگی نزولِ سورهها را ائمۀ اطهار علیهمالسلام گفتهاند. در روایتی از امام باقر علیهالسلام نقل شده:
«مَا ادَّعَى أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ جَمَعَ الْقُرْآنَ کُلَّهُ کَمَا أُنْزِلَ إِلَّا کَذَّابٌ وَ مَا جَمَعَهُ وَ حَفِظَهُ کَمَا نَزَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَّا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهالسلام وَ الْأَئِمَّهُ مِنْ بَعْدِه»[1]
«احدی از مردم مدعى نیست که همۀ قرآن را آنچنان که نازل شده، جمع کرده، مگر آنکه دروغگوست. قرآن را آنطور که خداى تعالى نازل کرده، احدى جمع و نگهدارى نکرد، جز على بن ابىطالب علیهالسلام و امامان پس از او.»
ثواب قرائت
تفسیر نورالثقلین چند روایت دربارۀ ثواب قرائت سورۀ هود آورده که بعضی مفسران دیگر نیز آنها را نقل کردهاند. برخی از این روایات از این قراراند:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ علیهمالسلام قَالَ: «مَنْ قَرَأَ سُورَهَ هُودٍ فِی کُلِّ جُمُعَهٍ بَعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ فِی زُمْرَهِ النَّبِیِّینَ وَ لَمْ یُعْرَفْ لَهُ خَطِیئَهٌ عَمِلَهَا یَوْمَ الْقِیَامَه»[2]
امام باقر علیهالسلام فرمود: «هرکس سورۀ هود را هر جمعه تلاوت کند، خداى عزّوجلّ او را در روز قیامت در زمرۀ پیامبران برانگیزاند و در آن روز گناهى براى او نمیشناسند که انجام داده باشد.»
هر روایتی میبینیم، ابتدا باید به قرآن عرضه کنیم. با توجه به آموزههای قرآن کریم کسی در زمرۀ انبیاء شمرده میشود که از ایشان تبعیت کند؛ یعنی واجبات را انجام دهد و حرام را ترک کند، علیالخصوص گناهان کبیره را انجام ندهد و نیز به مستحبات و مکروهات ملزم باشد.
بنابراین اگر روایت صحیح باشد، به این معناست که خواندن سورۀ هود در هر جمعه انسان را توفیقِ تقوا میدهد و خدای تعالی راه وارد شدن در جرگۀ انبیاء را عنایت میفرماید، البته اگر خودش هم بخواهد. در آخر هم که میفرماید روز قیامت خطیئهای برایش شناخته نمیشود، کنایه از این است که خدای تعالی از این طریق راه توفیق را برایش هموار میسازد، وگرنه اینطور نیست که هر فاسق و فاجری همۀ گناهان را هم انجام بدهد و این سوره را بخواند و از آثار آن بهرهمند شود.
در روایت دیگری از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله نقل شده:
«مَنْ قَرَأَهَا أُعْطِیَ مِنَ الْأَجْرِ عَشْرَ حَسَنَاتٍ بِعَدَدِ مَنْ صَدَّقَ بِنُوحٍ وَ کَذَّبَ بِهِ وَ هُودٍ وَ صَالِحٍ وَ شُعَیْبٍ وَ لُوطٍ وَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُوسَى علیهمالسلام وَ کَانَ یَوْمُ الْقِیَمَهِ مِنَ السُّعَدَاء»[3]
«کسی که این سوره را بخواند، اجری که به او داده میشود، معادل ده برابر تعداد کسانی است که به حضرت نوح ایمان آوردند و کسانی که او را تکذیب کردند. همچنین به هود و صالح و شعیب و لوط و ابراهیم و موسی علیهمالسلام (ایمان آوردند و تکذیب کردند) و روز قیامت از سعادتمندان است.»
لازمۀ قطعی تحققِ این روایات تقواست. خداوند اینهمه ثواب را بیحساب به کسی نمیدهد، بیشک او غفور و رحیم است، امّا باید زمینۀ تقوا وجود داشته باشد، مگر اینکه بگوییم توفیق نصیبِ شخص میشود.
به هر حال خواندن این سوره بسیار نافع است. اگر سعی کنید ماهی یک ختم قرآن بخوانید، این سوره هم ماهی یکبار خواند میشود و این خیلی خوب است. اگر روزانه نیم ساعت وقت بگذارید، میتوانید یک جزء قرآن بخوانید، البته با وضو، رو به قبله، با حواس جمع و بدون سخن گفتن در بین آن.
روایت دیگر:
قیل: یا رسول الله قد أسرع إلیک الشیب؟ قال: «شیبتنی هود و أخواتها»[4]
به پیامبر گفتند: یا رسول اللّه چقدر زود پیر شدید، فرمود: «سورۀ هود و نظایرش مرا پیر کردند.»
صرفنظر از مرسله بودن این روایت، دربارۀ علت آن گفته شده چون آیۀ «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْت» در آن است. استقامتی که رسول خدا به آن امر شد، مثل ما نیست؛ لذا خوف تخطی از آن ایشان را پیر کرد.
علیالقاعده هرکه ایمانش بیشر باشد، خوفش از خدا بیشتر است؛ لذا حضرت خوف داشتند از مقام قرب الهی نیفتند.در این مقام اگر کسی کمی هم پایش بلغزد یا ترکاولیٰ کند، تنبیه میشود؛ مثل حضرت یقوب که چهل سال به فراغ یوسف مبتلا شد. «هرکه بامش بیش، برفش بیشتر».
روایت دیگر:
قال ابوبکر: یا رَسُولَ اللَّهِ أَسْرَعَ إِلَیْکَ الشَّیْبُ قَالَ «شَیَّبَتْنِی هُودُ وَ الْوَاقِعَهُ وَ الْمُرْسَلَاتُ و عم یتساءلون»[5]
ابوبکر گفت: یا رسول اللّه! چه زود پیر شدهاید! فرمود: «سورههاى هود، واقعه، مرسلات، عم یتسائلون مرا پیر کردند.»
برخی گفتهاند این بهخاطرِ عذابهایی است که خدای تعالی وعده داده و عذابهای امّتهایی است که در این سورهها نقل شده.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیرٍ (۱)
این کتابی است که آیاتش محکم شده، سپس از سوی حکیمی آگاه به تفصیل بیان شده است.
أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ إِنَّنی لَکُمْ مِنْهُ نَذیرٌ وَ بَشیرٌ (۲)
که جز خدا را نپرستید. من از طرفِ او برای شما ترساننده و بشارت دهندهام.
«الر» حروف مقطعۀ قرآن است. «کِتابٌ» کتابی که «أُحْکِمَتْ» محکم شده «آیاتُهُ» آیات آن «ثُمَّ» سپس «فُصِّلَتْ» شرح و تفصیل داده شده «مِنْ لَدُنْ» از سوی «حَکیمٍ» خدایی که صاحب حکمت «خَبیرٍ» آگاه از همهچیز است.
«ألاّ تَعْبُدُوا» نپرستید؛ عبادت نکنید «إِلاَّ اللَّهَ» جز خدا را «إِنَّنی» بهراستی که من «لَکُمْ» برای شما «مِنْهُ» از طرفِ او «نَذیرٌ» ترساننده «وَ بَشیرٌ» و بشارت دهنده هستم.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم؛ روایات مربوط به این آیه قبلاً گفته شده؛ از جمله از امام حسن عسکری علیهالسلام نقل است:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ مِنْ سَوَادِ الْعَیْنِ إِلَى بَیَاضِهَا»[6]
«بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم از سیاهى چشم به سفیدى آن نزدیکتر است.»
این برای کسانی است که معرفتشان زیاد باشد. هرچه معرفت انسان به خدای تعالی بیشتر باشد «بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم» تأثیر بیشتری دارد. پس مهم گوینده است، وگرنه همۀ آیات قرآن وحی و مهم است.
همچنین از امام باقر علیهالسلام روایت شده:
«سَرَقُوا أَکْرَمَ آیَهٍ فِی کِتَابِ اللَّهِ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»[7]
«گرامیترین آیه در کتاب خدا را دزدیدند «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»
روایت ناظر بر این است که اهل سنّت «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» را جزء سوره نمیدانند و در نمازهاشان آن را یا نمیخوانند یا آهسته میخوانند.
الر؛ الف لام را. هرکدام از حروفِ مقطعه اسراری بین خدای تعالی و پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله است. بعضی هم گفتهاند اگر همۀ اینها را جمع کنیم و تکرارها را حذف کنیم، این جمله بهدست میآید: «صراط علی حق نمسکه» یعنی راه علی علیهالسلام حق است، ما آن را نگه میداریم.
کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُه؛ «اُحکمت» بهحساب اینکه در ادامه میفرماید «فُصّلت» یعنی بعضی آیات بهطورِ فیالجمله و سربسته گفته شده که بعداً تفصیل داده میشود؛ مثلاً در یکجا میفرماید نماز بهپا دارید! بعد در جای دیگر جزئیاتِ بیشتری بیان میفرماید، ولی آنکه باید بهطورِ کامل بیان کند و همۀ جزئیات را بگوید، پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستند. احکامی که ایشان میگویند، همه از قرآن است، لکن از باطن قرآن و از آیاتی که خودشان میتوانند استفاده کنند، همچنین از کلام پیامبر که آنهم وحی است.
بعضی «اُحکمت» را بهمعنای حکمت هم گرفتهاند؛ یعنی آیات قرآن از روی حکمت نازل شده، همین حکمت نیز از جانب پروردگار تفصیل داده شده است.
ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکیمٍ خَبیر؛ «خبیر» کسی است که تمام خصوصیات بشر را میداند و درعینِحال حکیم است؛ یعنی دانستش از روی حکمت است. یکی میداند ولی خصوصیات افراد را آنطور که باید، نمیشناسد، امّا خدای تعالی بشر را خلق کرده، از همۀ خصوصیات و ابعاد فردی و اجتماعی او باخبر است و خوب و بدش را حتی بهتر از خودش تشخیص میدهد.
همۀ اینها در قرآن هست، امّا چه کسی باید آن را بفهمد و بیرون بکشد تا مردم به آن عمل کنند؟ همان که قرآن به او وحی شده؛ یعنی پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله و آنها که مفسر وحی هستند؛ یعنی ائمۀ اطهار علیهمالسلام. در زمان غیبت نیز کارشناسان و خبرگانِ امر باید از قرآن و روایات صحیحی که از قرآن است، این مسائل را بیرون آورند و تطبیق دهند و برای مردم بگویند.
به هر حال خدایی که انسان را خلق کرده، صلاح و فساد او را در این عالم که خودش آفریده، خوب میداند؛ لذا همو باید تکلیف کند که آدمی چه بگوید؛ چه بخورد؛ چه اعمالی انجام دهد و چه چیزهایی برایش ضرر دارد و نهیاش کند.
در اعتقادات هم همینطور؛ اینکه قلب چیست؛ روح چیست! همه راخودش درست کرده و خودش میداند. اعتقادات را هم خودش وضع کرده؛ پس او باید تعیین کند در قلبِ انسان چه چیزهایی باید قرار بگیرد و چه حبّ و بغضهایی باشد. اینها همه از خدای تعالی و همه برای رشد و پیشرفتِ بشر است که در قرآن ذکر شده.
خدای تعالی نخواسته انسان مثل گیاهان و حیوانات باشد. بشر طوری خلق شده که اگر خودش تنها، بدون وحی باشد، میتواند چیزهای باطلی از خود بسازد؛ هرکسی چیزی به ذهنش میرسد و حرفی میزند، لکن خدای تعالی که بر خصوصیات بشر آگاه است، کسانی را بهعنوانِ پیامبر معیّن میکند؛ پرورش میدهد و قابلیت وحی در آنها میگذارد تا زیر نظرِ خودش واسطۀ بین او و مردم باشند و آنها را هدایت کنند.
این پیامبران باید علامتهایی بهعنوانِ معجزه داشته باشند که دلیل حقانیت آنان باشد. لذا پیامبر گرامی اسلام صلّیاللّهعلیهوآله علاوهبر قرآن معجزات بسیاری داشتند. ائمۀ اطهار علیهمالسلام هم هرکدام معجزاتِ بیشماری از خود ظاهر کردند، اضافه بر اینکه پیامبر از طرف پروردگار ایشان را معرفی کرده بود.
أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّه؛ مهمترین کلامی که از سوی خداوند حکیم و خبیر بر پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله نازل شده، این است که جز خدا را نپرستید.
از برکت عنایت خدای تعالی ما بتپرست نیستیم و سنگ و چوب را خدای خود نمیدانیم. با دستِ خود بت درست نمیکنیم که سجدهاش کنیم. معتقد هم نیستیم که همهچیز خودبهخود بهوجود آمده یا عوامل طبیعی و تکاملِ تدریجی، جهان را بدین شکل درآورده. ما میگوییم خدایی هست که همهچیز را خلق کرده و خودش از اول میدانسته چه میکند. آنکه همۀ این آسمان و زمین را به این نظم و ترتیب و دقت آفریده، ما را هم از نطفه خلق کرده، خدای تعالی است.
این خدا کجاست؟ خودش فرموده من مکان ندارم، امّا کنارِ شما هستم. برای فهمیدنِ این امر باید صبر کنید، فعلاً همین که اعتقاد داشته باشید، کافی است. با همین اعتقاد او را عبادت کنید، امّا مراقب باشید که خودتان یا دیگران را بهجای او نپرستید!
فیالجمله این را بدان که یکی تو را خلق کرده، تربیتت میکند تا بزرگ شوی. در سختیها و مواقعِ حساس بهدادت میرسد و وقتی مُردی، روحت به او رجوع میکند؛ او «اللّه» جلّجلاله است. پس در این راه استقامت کن تا آب غدق بنوشی.
﴿وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَهِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقا﴾[8]
«اگر بر طریقِ حق استقامت کنند، آنان را با آب فراوان و خوشگوار سیراب میکنیم.»
«ماء غدق» آبی نیست که در خواب بخورد. این یک حیاتِ روحانی جدید است؛ حیاتی که از قبَلِ آن دیگر اینجا و عالم برزخ برایش فرقی ندارد، حتی قیامت را هم ملتفت میشود. خصوصیات خود را بهخوبی میشناسد و رابطۀ خود و دیگران با خدای تعالی را درک میکند. دنبالِ این نیست که توجهاش به خدای تعالی زیاد شود تا مردم را بشناسد. اول میخواهد خودش را بشناسد و در این مسیر قهراً دیگران را هم می شناسد.
این خصوصیت در همه هست. همه میتوانند، امّا طلب میخواهد. کسی نگوید از ما گذشته؛ ما اهلش نیستیم! هرکس طالب باشد و رها نکند، بهاندازۀ طلبش، بهره میبرد.
اگر خدای تعالی از برکت ائمۀ اطهار علیهمالسلام اندکی نصیبش کند، دیگر دستبردار نیست؛ یعنی به این قانع نمیشود و بیشتر میخواهد. چطور انسان در مادیات حرص میزند؟ در معنویات هم همینطور میشود. آنها هم که پیر شدهاند، هرگز ناامید نباشند و منتظر باشند. قطعاً خدای تعالی عنیات میکند.
اگر آدمی طلب را رها نکند و از خدا بخواهد و بگوید خدایا میخواهم تو را بشناسم؛ رابطهام با تو را بشناسم؛ خودم را بشناسم؛ بفهمم که هستم و تو چکارۀ من هستی؛ بفهمم چگونه همهجا احاطه داری؛ چگونه از رگ گردن به من نزدیکتری؛ تو که میگویی من زمان و مکان ندارم، پس چگونهای؟ اگر طلب و استقامت داشته باشد، خدای تعالی کمکم به او میفهماند. هرچه هم اینجا نشد، در عالم برزخ میشود. همچنان که حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت میفرمود. آنجا بیشتر طول میکشد، امّا میشود. اینطور نیست که وقتی مُرد، همهچیز تمام شود. آنکه در راه است و طلب دارد، در عالم برزخ حرکتش ادامه پیدا میکند تا به نهایتی که خدا میخواهد، برساندش، امّا چقدر طول بکشد، خدا داند. به هر حال طول میکشد. اینجا طول میکشد، چه خواسته آنجا. در قیامت هم همینطور.
کسی که معرفت خدای تعالی نصیبش میشود، خودش خالقِ بهشت و حورالعین میشود؛ یعنی آنقدر خدا نصیب میکند که دیگر از خودش ظاهر میشود، البته بهاذناللّه، نه منهای خدای تعالی؛ مثل ائمۀ اطهار علیهمالسلام.
عبداللَّه بن سنان گوید: از امام صادق علیهالسلام سؤالی پرسیدم، فرمود من حوضى دارم میان بصرى (شهرى در مرز شام) تا به صنعاء (پایتخت یمن) میخواهى آن را ببینى؟
گفتم: آرى، قربانت گردم.
دستم را گرفت و از مدینه بیرون آمدیم تا پشت مدینه، سپس پا بر زمین زد. من نگاه کردم، نهرى روان دیدم که دو کنارهاش دیده نمیشد، جز همانجا که ایستاده بودم که مانند یک جزیره بود. من و آن حضرت بر پا بودیم، به یک سوى نهر نگریستم، آبى بود از یخ سفیدتر و از سوى دیگر شیرى از یخ سفیدتر و در میانه شرابی بهتر از یاقوت بود. من چیزی زیباتر از این شراب که میان آب و شیر بود، ندیده بودم.
گفتم: قربانت، این نهر از کجا میآید و مجرایش چیست؟
فرمود: همان نهرهاست که خدا در قرآن یاد کرده، نهرهاى بهشت، چشمهاى از آب، چشمهاى شیر و چشمهاى از مى که این نهرها از آنها روانند.
در کنارهاش درختها دیدم و بر آنها حوریانى آویخته بودند و بر سرشان موها بود که بهتر از آنها ندیده بودم. به دستشان جامهایی که بهتر از آنها ندیده بودم. از جامهاى دنیا نبودند. امام علیهالسلام به یکى از آنها نزدیک شد و فرمود او را بنوشاند، دیدم سرازیر شد بر جوى تا آب گیرد. درخت هم با او سرازیر شد و آب برگرفت. سپس درخت هم با او بلند شد و آن جام را به حضرت داد و ایشان آن را به من داد و نوشیدم. نوشابهاى ندیدم روانتر و خوشمزهتر از آن، بوى مشک داشت.
در جام نگاه کردم، سه رنگ نوشابه داشت. گفتم: قربانت چنین روزى هرگز ندیدم و نمیدانستم کار چنین است.
فرمود: این کمترین چیزیست که خدا براى شیعیان ما آماده کرده است. چون مؤمن بمیرد، جانش بدین نهر گراید و در بستانهاى بهشت بچرد و از نوشابهاش بنوشد. چون دشمن ما بمیرد، جانش به وادى «برهوت» رود و در عذاب بماند و زقوم بهخوردِ او دهند و از آب جوشان در کامش ریزند. از این وادى به خدا پناه برید![9]
امام صادق علیهالسلام بهشتِ او را برایش ظاهر کردند. این بهشت الآن هم هست، ولی ملتفت نبود. اینها عمل خودش بود که نشانش دادند. بزرگان ما مثل سلمان، ابوذر و تا آیتاللّه قاضی و انصاری و حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت که تالیتلو آنها بودند، اینطورند.
همۀ اینها به عمل نیست؛ مهم خواست است. طلب را رها نکنید! این طلب هیچ منافاتی با زندگی روزمره ندارد؛ طلبه، کاسب، کارمند، دانشجو و… هرکه هستی، همیشه بگو خدایا میخواهم بشناسمت.
[1] ـ کافی، ۱، ۲۲۸.
[2] ـ تفسیر نورالثقلین، ۲، ۳۳۴.
[3] ـ همان.
[4] ـ همان.
[5] ـ همان.
[6] ـ تحفالعقول، ۴۸۷.
[7] ـ تفسیر عیاشی، ۱، ۱۹.
[8] ـ جن، ۱۶.
[9] ـ بحارالأنوار، ۵۴، ۳۴۲.