اول رمضان ۱۳۹۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
از همین ابتدای ماه مبارک رمضان و در این شبهای مبارک با خدای تعالی مناجات کنیم؛ نماز بخوانیم؛ قرآن تلاوت کنیم و لیالی قدر را هم که خدا نصیب میکند و نعمت تازهای است برای همۀ ما، قدر بدانیم و شکر کنیم.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
اول رمضان ۱۳۹۷ – ۱۴۳۹ | پنجشنبه ۱۳۹۷/۲/۲۷
روایت
قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَقْرَأُ الْقُرْآنَ فِی لَیْلَهٍ قَالَ لَا یُعْجِبُنِی أَنْ تَقْرَأَهُ فِی أَقَلَّ مِنْ شَهْرٍ[1]
یکی از اصحاب امام صادق علیهالسلام گوید به ایشان گفتم: آیا قرآن را در یک شب بخوانم؟ فرمود: من خوش ندارم در کمتر از یک ماه آن را بخوانى.
حُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ فِی کَمْ أَقْرَأُ الْقُرْآنَ فَقَالَ اقْرَأْهُ أَخْمَاساً اقْرَأْهُ أَسْبَاعاً أَمَا إِنَّ عِنْدِی مُصْحَفاً مُجَزًّى أَرْبَعَهَ عَشَرَ جُزْءاً[2]
حسین بن خالد گوید: به امام صادق علیهالسلام گفتم: در چند روز قرآن را بخوانم؟ فرمود: آن را پنج بخش بخوان یا هفت بخش بخوان، امّا نزد من قرآنى است که چهارده قسمت دارد (یعنى در چهارده روز ختم مىشود).
در روایاتی که مربوط به خواندن قرآن است و از حضرت سؤال میشود آیا شبانهروزی یک ختمِ قرآن بخوانم؟ حضرت بعضی را منع میکنند و بعضی را اجازه میدهند. این برحسب خودِ افراد است، امّا در مجموع میفرمایند قرآن نازل شده برای اینکه انسان بر آن تفکر کند؛ یعنی هم خواندنش مهم است و هم تفکر و تدبّر بر آن. قرآن کریم در دو آیه میفرماید «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ»
﴿أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً﴾[3]
«آیا در قرآن نمىاندیشند؟ اگر ازجانبِ غیرِ خدا بود، اختلافِ بسیارى در آن مىیافتند.»
﴿أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها﴾[4]
«آیا در قرآن نمیاندیشند یا بر دلهاشان قفل است؟»
کسانی که کار دارند؛ درس و اداره دارند، سعی کنند در این ماه رمضان حداقل روزانه یک جزء قرآن بخوانند، البته با وضو، روبه قبله، با توجه و در صورت امکان با ترتیل با قرائتِ خوب. هم در مسجد قرآن بخوانید و هم در خانه. از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله روایت شده:
«نَوِّروا بُیوتَکُم مَا استَطَعتُم فَإِنَّ البَیتَ الَّذی یُقرَأُ فیهِ القُرآنُ یَتَّسِعُ عَلى أهلِهِ ویَکثُرُ خَیرُهُ وتَحضُرُهُ المَلائِکَهُ وتَهجُرُهُ الشَّیاطین»[5]
« تا مىتوانید خانههاتان را نورانى کنید؛ زیرا خانهاى که در آن قرآن خوانده شود بر اهل خود وسعت مىیابد و خیر آن افزون مىشود و فرشتگان در آن حاضر و شیاطین از آن دور مىشوند.»
بعضی روایات میفرمایند: مثل یهود و نصارا نباشید که فقط در معابدشان تورات و انجیل میخوانند. از امام صادق علیهالسلام روایت شده:
«وَ الْبَیْتُ الَّذِی یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ یُذْکَرُ اللَّهُ فِیهِ تَکْثُرُ بَرَکَتُهُ وَ تَحْضُرُهُ الْمَلَائِکَهُ وَ تَهْجُرُهُ الشَّیَاطِینُ وَ یُضِیءُ لِأَهْلِ السَّمَاءِ کَمَا تُضِیءُ الْکَوَاکِبُ لِأَهْلِ الْأَرْضِ وَ الْبَیْتُ الَّذِی لَا یُقْرَأُ فِیهِ الْقُرْآنُ وَ لَا یُذْکَرُ اللَّهُ فِیهِ تَقِلُّ بَرَکَتُهُ وَ تَهْجُرُهُ الْمَلَائِکَهُ وَ تَحْضُرُهُ الشَّیَاطِینُ»[6]
«خانهاى که در آن قرآن خوانده شود و یاد خدا گردد، برکتش زیاد مىشود و فرشتگان در آن جمع میشوند و شیاطین از آنجا کوچ میکنند. این خانه براى اهل آسمان مىدرخشد، چنانکه ستارگان براى اهل زمین مىدرخشند و خانهاى که در آن قرآن خوانده نشود و خداى تعالى یاد نگردد، برکتش کم میشود و ملائکه از آن کوچ میکنند و شیاطین حضور مییابند.»
از همین ابتدای ماه مبارک رمضان و در این شبهای مبارک با خدای تعالی مناجات کنیم؛ نماز بخوانیم؛ قرآن تلاوت کنیم و لیالی قدر را هم که خدا نصیب میکند و نعمت تازهای است برای همۀ ما، قدر بدانیم و شکر کنیم.
خطبهای از نهجالبلاغه
قبلاز ورود به تفسیر قرآن، شرحی بر خطبۀ ۱۱۰ نهجالبلاغه بیان میشود. مجموع این خطبه دربارۀ ایمان، نماز، روزه و تلاوت قرآن است.
«إِنَ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَهُ الْإِسْلَامِ وَ کَلِمَهُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَهُ وَ إِقَامُ الصَّلَاهِ فَإِنَّهَا الْمِلَّهُ وَ إِیتَاءُ الزَّکَاهِ فَإِنَّهَا فَرِیضَهٌ وَاجِبَهٌ وَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَإِنَّهُ جُنَّهٌ مِنَ الْعِقَابِ وَ حَجُّ الْبَیْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَرْحَضَانِ الذَّنْبَ وَ صِلَهُ الرَّحِمِ فَإِنَّهَا مَثْرَاهٌ فِی الْمَالِ وَ مَنْسَأَهٌ فِی الْأَجَلِ وَ صَدَقَهُ السِّرِّ فَإِنَّهَا تُکَفِّرُ الْخَطِیئَهَ وَ صَدَقَهُ الْعَلَانِیَهِ فَإِنَّهَا تَدْفَعُ مِیتَهَ السُّوءِ وَ صَنَائِعُ الْمَعْرُوفِ فَإِنَّهَا تَقِی مَصَارِعَ الْهَوَانِ أَفِیضُوا فِی ذِکْرِ اللَّهِ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الذِّکْرِ وَ ارْغَبُوا فِیمَا وَعَدَ الْمُتَّقِینَ فَإِنَّ وَعْدَهُ أَصْدَقُ الْوَعْدِ وَ اقْتَدُوا بِهَدْیِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْیِ وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَهْدَى السُّنَنِ
وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِیثِ وَ تَفَقَّهُوا فِیهِ فَإِنَّهُ رَبِیعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْعَامِلَ بِغَیْرِ عِلْمِهِ کَالْجَاهِلِ الْحَائِرِ الَّذِی لَا یَسْتَفِیقُ مِنْ جَهْلِهِ بَلِ الْحُجَّهُ عَلَیْهِ أَعْظَمُ وَ الْحَسْرَهُ لَهُ أَلْزَمُ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ أَلْوَم»
«بهترین چیزى که متوسلان به خداوند پاک و بزرگ به آن توسل جستند، ایمان به خدا و رسول او و جهاد در راه حق است که قلّۀ اسلام است و کلمه اخلاص که فطرت توحیدى است.»
«کلمه الاخلاص» کنایه از کلِ دین اسلام؛ یعنی توحید، نبوت و معاد است. این را مجموعاً کلمۀ اخلاص میخوانند. قرآن کریم میفرماید:
﴿فَأَقِم وَجهَکَ لِلدّینِ حَنیفًا فِطرَتَ اللَّـهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها﴾[7]
«پس روی خود را خالصانه به این دین کن! این فطرتی است که خدا مردم را بر آن سرشته است.»
«دین» همان کلمه اخلاص است.
«و بهپا داشتنِ نماز که ملت است»
«مله» کنایه از رکنِ اسلام و ستونِ خیمۀ اسلام است.
«و اداى زکات که فریضهاى لازم است و روزۀ ماه رمضان که سپرِ عذاب است و حج و عمرۀ خانۀ خدا که نابود کنندۀ فقر و شویندۀ گناه است و صلۀ رحم که موجب زیادی مال و طول عمر است و صدقۀ پنهانى که کفّارۀ گناهان و صدقۀ آشکار که دفع کنندۀ مرگِ بد است و انجام کارهاى خوب و نیکى به دیگران است که آدمى را از خوارى حفظ مىکند. به یادِ خدا شتاب ورزید که بهترین ذکر است.»
ذکر اگر با حواسِ جمع و حضورِ قلب باشد، در جایی که حواسّ جمع و جور باشد، خوب است. مخصوصاً ذکری که در مفاتیح آمده، ولی اگر بخواهد مابین ذکر حرف بزند و با اینوآن سلام و احوالپرسی کند، خاصیتی ندارد و چهبسا گاهی اوقات ضرر هم داشته باشد.
«و به آنچه به اهل تقوا وعده داده، رغبت نمایید که وعدهاش صادقترین وعدههاست.»
اهل تقوا کسانی هستند که واجبات را انجام میدهند؛ حرام را ترک میکنند؛ مستحبات مؤکد را بهجا میآورند و مکروهاتِ شدید را رها میکنند و تا آنجا که بتوانند یاد خدا هستند. این تقوا و مراتبش است.
«و به هدایتِ پیامبر اقتدا کنید که برترین هدایت است و به سنّت او رفتار نمایید که رهنماترین سنّت است.»
سنّتِ پیامبر، یکی نوافل است و دیگری، دعاهایی که در ماه رمضان و ماههای دیگر میخوانید. بهتعبیری همۀ مستحبات و همچنین اجتناب از مکروهات سنّت پیامبر است.
«قرآن بیاموزید که بهترین گفتار است و در آن اندیشه کنید که بهار دلهاست و از نورش شفا خواهید که شفاى سینههاست و آن را به نیکوترین صورت بخوانید که سودمندترین داستانهاست.»
قرآن را یاد بگیرید، ولو به سختی باشد. روایات متعددی وارد شده در فضیلت کسانی که با سختی قرآن را میآموزند. «تَفَقُّه» در قرآن یعنی فهم پیدا کردن در آن. سعی کنید مقصود آیات را بفهمید که این کار قلبِ انسان را زنده میکند؛ مثل بهار که طبیعت را زنده میکند. قرآن بهار قلب است؛ شفای دلهاست؛
﴿وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً﴾[8]
«و از قرآن آنچه برای مؤمنان شفا و رحمت است نازل میکنیم و ستمکارن را جز خسارت نمیافزاید.»
حضرت دربارۀ عالمانِ بیعمل میفرماید:
«عالمى که به غیر علمش عمل کند، همچون جاهلِ سرگردانی است که از جهلش بیدار نشود.»
هرکسی بهاندازۀ خود مطالبی را میداند؛ پس در حدِ خود «عالم» است. آنکه چیزهای بیشتری میداند، عالمتر است و همینطور تا برسد به علمای بزرگ. اینکه میفرماید عالمی که به علمش عمل نمیکند، یعنی چیزهایی را که یاد گرفته و میداند، زیرِ پا بگذارد و عمل نکند؛ چه عالمِ بزرگ باشد و چه عالمِ کوچک، چنین کسی مثل جاهلِ سرگردانی است که از جهلش بیدار نمیشود و از این نادانی پایین نمیآید. اینها از قرآن کنار هستند.
کسیکه میداند نماز ستونِ دین است؛ انسان را فرح میدهد؛ آزاد میکند؛ از غفلتها نگه میدارد و در برابر هجومِ بیدینی حفظ میکند، اگر به نماز اعتنا نکند، مثل نادانِ متحیری است که حاضر نیست از نادانی خود کوتاه بیاید.
«حجتِ حق بر او عظیمتر و حسرتش همیشگی و نزد خدا بیشاز همه سزاوار ملامت است.»
در مقابل پروردگار نمیتواند جوابگو باشد و در عالم برزخ و عالم قبر هیچ راهی ندارد. همیشه در حسرت است و «ایکاش» میگوید.
توضیح خطبه
إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِه؛ همانطور که میدانید و روایاتِ اهلبیت میفرمایند، ایمان غیر از اسلام است. اسلام با گفتنِ شهادتین حاصل میشود «لا اله الّا اللّه و محمّد رسول اللّه». کسیکه اعتقاد به سه اصلِ توحید، نبوت و معاد داشته باشد، مسلمان است و نتیجۀ اسلامش، همانطور که در روایات متعدد آمده و فقها طبقِ آن فتوا میدهند، این است که بدنش طاهر است؛ نماز میّت بر او خوانده و در قبرستانِ مسلمین دفن میشود؛ اگر زن باشد، نکاح با او جایز است، ولی اگر مرد باشد، بهشرطی میتوان دخترِ مؤمن به او داد که ضعفِ ایمان در دختر ایجاد نشود، در غیر اینصورت نکاح باطل نیست، ولی این کار نزدیک به حرمت است.
ایمان عبارت است از این سه رکن (توحید، نبوت و معاد) بهعلاوۀ عدل و امامت. عدل به این جهت جزء اصولِ ایمان شمرده شده که بعضی اهل تسنن این قاعده را که خدای تعالی هیچ ظلمی نمیکند، قبول ندارند و آن را توجیه میکنند. ما میگوییم خدای تعالی عادل است و بههیچ نحو ظلمی از او سر نمیزند.
ایمان باید در دل انسان رسوخ کند. در سورۀ حجرات میفرماید:
﴿قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا یَدْخُلِ الْإیمانُ فی قُلُوبِکُمْ﴾[9]
«اعرابِ بادیهنشین گفتند: ایمان آوردیم. بگو ایمان نیاوردهاید، بلکه بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان واردِ قلبهاتان نشده است.»
رسوخ کردن ایمان آثاری دارد که اولینِ آنها دوستی اهلبیت است. روایاتِ متعدد داریم که «هل الدین الّا الُحبّ» آیا دین چیزی جز دوستی (دوستان خدا) است؟ «هل الدین الّا الحُبِّ و البغض» آیا دین چیزی جز دوستی و دشمنی است؟ یعنی دوستیِ دوستان خدا و دشمنیِ دشمنان او. درواقع انسان بهخاطرِ اعتقادی که به خدا، پیامبر، معاد، عدل و امامت دارد، محبّتِ کسانی را که مربوطبه خدای تعالی هستند، در دل دارد. کسیکه بهراستی پیامبر را دوست دارد، بعداز ایشان ائمۀ اطهار علیهمالسلام را از همه بیشتر دوست میدارد؛ این میشود ایمان. پس مرزِ ایمان و اسلام، حبّ اهلبیت علیهمالسلام است.
در سورۀ توبه میفرماید:
﴿قُلْ اِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أبْناؤُکُمْ وَ اِخْوانُکُمْ وَ أزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أحَبَّ اِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتّىٰ یَأْتِیَ اللّهُ بِأمْرِهِ وَ اللّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ﴾[10]
«بگو اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و بستگانتان و اموالى که بهدست آوردهاید و تجارتى که از کسادى آن بیم دارید و خانههاى دلخواهتان درنظرِ شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه خدا محبوبتر است، منتظر باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خدا فاسقان را هدایت نمىکند.»
در این آیه صحبت از ولایت اهلبیت هم هست؛ این میشود ایمان به خدای تعالی که خود مراتبی دارد. در بعضی روایات در اصول کافی میفرماید شما در درجۀ اول ایمان هستید و مواظب باشید از دستِ شما بیرون نرود.
ابوبصیر از حضرت صادق علیهالسلام روایت کنند: ساعتى از شب و روز بر دل بگذرد که نه کفر در آن است و نه ایمان؛ مانند پارچهای کهنه است. سپس به من فرمود: آیا در نفس خود چنین چیزى را درک نکردهاى؟ باز فرمود: از طرفِ خداست که هرطور بخواهد نقطهاى به دل زند؛نقطۀ کفر باشد یا ایمان.[11]
در هر درجه از ایمان هستیم، باید سعی کنیم ثابت و پابرجا شویم تا خداوند درجات بالاتر را عنایت فرماید. پابرجا شدن منوطبه انجام واجبات و ترک محرمات و خواستن از خداست. بعد از هر نماز بگویید: «یا اللّهُ یا رحمانُ یا رحیم یا مُقَلِّبَ القلوب ثَبِّت قَلبی علیٰ دینک». در این ماه رمضان و در شبهای قدر این را از خدا بخواهید!
وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِهِ فَإِنَّهُ ذِرْوَهُ الْإِسْلَامِ؛ دومین مطلبی که حضرت در این خطبه بیان میفرماید، جهاد است. جهاد بر دو قسم است؛ دفاعی و ابتدایی. جهاد دفاعی یعنی اگر مملکتِ اسلامی در معرضِ تجاوز قرار گرفت، بر همه از مرد و زن واجب است با هر وسیلۀ ممکن دفاع کنند. جهاد ابتدایی امّا فقط در زمان معصوم و با اذنِ او انجام میشود.
همۀ شما که مؤمن هستید و اسلام و ایمان را با قلبتان دریافتهاید و با معرفت و تاحدودی علم فراگرفتهاید، نه با تقلید از پدر و مادر، میدانید انقلاب اسلامی که مرحوم امام خمینی رحمهاللّه پایهگذاری کرد، برمبنای اقتصاد نبود، البته اقتصاد مسألۀ مهمی ازنظرِ اسلام و قرآن است و قوانین ویژهای برای آن وجود دارد، امّا پایۀ جمهوری اسلامی بر ایمان به خداست.
بارها گفتهایم بهترین سلاح در مقابل دشمن، نگه داشتن قلبهای مردم بهسوی این جمهوری اسلامی است. باید خواستههای آنها را تا آنجا که ممکن است، برآورده کرد! این چیزی است که باعث اتحاد میشود. باید بالا و پایین یکی شوند و من و تویی در کار نباشد و مقاصدِ مردم برآوردۀ بهخیر شود. بهترین سلاح همین است و همین امر باعث میشود مردم و جوانها در ایمان خود ثابت بمانند و مدافعِ کشور و دینشان باشند.
از اول انقلاب مردم خود را خوب نشان دادهاند و ثابت شده که بهترین سلاح برای جلوگیری از هجوم کفّار و منافقان و کشورهای دیگر، همین مردم هستند. دیدید که هیچ سلاحی نداشتند و ایستادند. همۀ بزرگان باید به کسانی که زیردستشان هستند احترام بگذارند و محبّت کنند.
امیدواریم به حق محمّد و آل محمّد سخنانی که بزرگان کشور میگویند به مرحلۀ عمل برسد و خواستههای دوستان و محبّان اهلبیت برآورده شود و همه یکدل شوند. یکدلی بهترین دفاع در مقابل دشمن و بهترین راه صدورِ انقلاب است.
نوع دیگر جهاد، جهاد با نفس است.
﴿وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی اِنَّ النَّفْسَ لَأمّارَهٌ بِالسُّوءِ اِلّا ما رَحِمَ رَبّی اِنَّ رَبّی غَفُورٌ رَحیمٌ﴾[12]
«من نفسِ خود را تبرئه نمىکنم. بهراستى نفس پیوسته به بدىها دستور مىدهد، مگر کسى که خدا بر او رحمت آورد. به راستی پروردگارِ من بخشاینده و مهربان است.»
همیشه باید به خدا پناه برد و از او کمک خواست. ابن ابییعفور میگوید: دیدم امام صادق علیهالسلام درحالی که دست به آسمان برده بود، میگفت:
«رَبِّ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ أَبَداً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَر»[13]
«پروردگارا! مرا یک چشم برهم زدن به خود وامگذار، نه کمتر از آن و نه بیشتر.»
در دعای ابوحمزه ثمالی به خدای تعالی عرض میکنیم:
«یَا سَیِّدِی فَإِنَّکَ إِنْ وَکَلْتَنِی إِلَى نَفْسِی هَلَکْتُ»
«آقای من! اگر مرا به خودم واگذار کنی هلاک میشوم.»
[1] ـ کافی، ۲، ۶۱۷.
[2] ـ کافی، ۲، ۶۱۸.
[3] ـ نساء، ۸۲.
[4] ـ محمّد صلّیاللّهعلیهوآله، ۲۴.
[5] ـ کنزالعمّال، ۱۵، ۳۹۴.
[6] ـ عدّهالداعی، ۲۴۸.
[7] ـ روم، ۳۰.
[8] ـ اسراء، ۸۲.
[9] ـ حجرات، ۱۴.
[10]ـ توبه، ۲۴.
[11] ـ کافی، ۲، ۴۲۰.
[12]ـ یوسف، ۵۳.
[13] ـ کافی، ۲، ۵۸۱.