سوره اعراف آیه ۶۸ و ۶۹ | جلسه ۳۷
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۶۸ و ۶۹ | چهارشنبه ۱۳۹۴/۲/۱۶ | جلسه ۳۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ أنَا لَکُمْ ناصِحٌ أمینٌ(68)
پیامهاى پروردگارم را به شما مىرسانم و برایتان خیرخواهى امینم.
أ وَ عَجِبْتُمْ أنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَ اذْکُرُوا اِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَهً فَاذْکُرُوا آلاءَ اللهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(69)
آیا تعجب کردید که بر مردى از خودتان، تذکّرى از سوى پروردگارتان بیاید تا شما را بیم دهد و به یاد آورید زمانى را که بعد از قوم نوح شما را جانشین کرد و در آفرینش، قدرت شما را بیفزود. پس نعمتهاى خدا را به یاد آورید؛ شاید رستگار شوید!
أُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبّی وَ أنَا لَکُمْ ناصِحٌ أمینٌ؛ همهى پیامبران الهى «خیرخواه» و «امانتدار» بودند. کسى مىتواند به طور کامل خیرخواه همهى انسانها باشد که داراى خصوصیات پروردگار عالم باشد؛ یعنى ذرّهاى «خودبین» نبوده، کاملا «خدابین» باشد؛ هیچ منیّتى از زبان و قلبش ظاهر نشود؛ هرگز «من من» نکند؛ فقط بگوید «خدا» و راست بگوید. چنین کسى مىتواند ناصح و خیرخواه مردم باشد؛ همچون خداى تعالى که مخلوقات خود را دوست مىدارد و نمىخواهد کسى به گمراهى رود و گرفتار عذاب ابدى شود.
امام صادق علیه السلام مىفرماید :
اِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبیّآ اِلّا بِصِدقِ الحَدیثِ وَ أدَاءِ الأمانَهِ اِلى البِرِّ و الفاجِرِ»
«خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نفرمود، جز با راستگویى و اداى امانت به نیکوکار و بدکار.»
این دو خصلت در همهى پیامبران بود؛ چراکه جامعه صالح، باید جلوداران صالح داشته باشد.
خداوند بشر را مختار آفریده است و مسابقهاى میان آنها گذاشته تا معلوم شود چه کسانى جنبهى حیوانى خود را فداى جنبهى ملکوتى و رحمانى خود مىکنند. هر کس چنین کند، سعادتمند مىشود و خدا نیز یارىاش مىکند.
خداى تعالى درون همهى انسانها، «وجدان» قرار داده و در بیرون، پیامبران، ائمه و مؤمنان صادق و صالح را براى هدایتشان گماشته است. از ابتداى غیبت کبرى همواره افراد صادقى که مردم را متوجّه روح و درون خود کنند، وجود داشتهاند و از این به بعد هم خواهند بود. خداى تعالى زمین را از این افراد خالى نمىگذارد.
هر کس ناصح باشد، امین هم هست؛ یعنى خیانتکار نیست. مهمترین خیانت این است که کسى، به نام خدا، به خود دعوت کند و طالبان و مشتاقان خداى تعالى را به خود متوقف سازد، در حالى که خودش هیچ حرکتى ندارد و فقط به دور خود مىچرخد.
امین، آن است که فقط از خدا دم مىزند و به او دعوت مىکند، نه به خود؛ مثل رسول گرامى اسلام و اهل بیت ایشان علیهم السلام و اولیاى خدا. کسى که از این نظر امین باشد، به طور قطع در جهات دیگر نیز امین خواهد بود؛ یعنى مثلا پوشاننده عیوب مردم است.
أ وَ عَجِبْتُمْ أنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْکُمْ؛ «ذکر» در لغت یعنى یاد. هر چیزى که موجب یادآورى و توجّه انسان شود، ذکر است. پیامبران مىخواهند انسان را متوجّه درون خود و خالقشان کنند تا با این توجّه، آرامش دنیا و آخرت نصیبشان شود و زندگى راحت داشته باشند. ذکر یعنى هرآنچه موجب آرامش انسان مىشود؛ از گفتار، اعمال و نیات.
لِیُنْذِرَکُمْ؛ پیامبران مردم را از حیوانیتى که درونشان است، مىترسانند تا بر آنها مسلط نشود؛ از شیطانى که دشمن آشکار آنهاست، مىترسانند تا آنها را نبلعد.
وَ اذْکُرُوا اِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ؛ قوم نوح در اثر نافرمانى و تخلّف، به عذاب پروردگار دچار شدند، در حالى که نوح سالهاى دراز، آنان را به خدا دعوت مىکرد، امّا نه تنها جز اندکى، ایمان نیاوردند، بلکه تقاضاى تعجیل در عذاب هم مىکردند؛ سرانجام عذاب نازل شد و گناهکاران غرق شدند. پس از آن، خداوند قوم عاد را جانشین قوم نوح کرد؛ پس باید از آنان عبرت مىگرفتند!
وَ زادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَصْطَهً؛ خداى تعالى به قوم عاد، قدرت بدنى و فکرى فوق العادهاى داد و از این نظر، آنان را برتر از دیگر اقوام گرداند. آنان در زمان خود تمدن جدیدى بنا نهادند.
فَاذْکُرُوا آلاءَ اللهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ نعمتهاى خدا را به یاد آورید شاید رستگار شوید!
عبرت از گذشتگان
حضرت هود به قوم خود گفت: «وَ اذْکُرُوا اِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ» یعنى بعد از قوم نوح، جانشین آنها شدید.
زبان حال حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالى فرجه به همهى ما این است که از پیشینیان خود عبرت بگیرید، ببینید آنها که به راه هدایت رفتند، سرانجامشان چه شد و آنها که انحراف و گمراهى را برگزیدند، به کجا رسیدند؟
قبل از آمدن ما، پیشوایان ستمگر، مدعى بودند همه چیز از آن آنهاست؛ مردم بندهى آنهایند و حتّى زمین و آسمان متعلّق به آنهاست. اکنون ما جانشین آنها شدهایم و فهمیدیم که ادعاهاى آنان درست نبود و به سزاى خود رسیدند.
جوانها و نوجوانها، بىبند و بار و زن و مردشان با هم مختلط بود؛ برخى توبه کردند و برگشتند و برخى در همان وضع مردند. امروز جوانها و نوجوانهاى ما، جاى آنان را گرفتهاند و باید از آنها عبرت بگیرند؛ یعنى باید عفیف باشند؛ مواظب چشم و شهوت خود باشند و مرتکب اشتباهات گذشتگان نشوند! آنان جزاى کارهاى خود را دیدند و به سختىهاى زیادى افتادند؛ برخى منافق و دربدر شدند و بعضى دیگر نیز ماندند و روى سعادت ندیدند. هم بزرگان و هم مردم عادى، باید عبرت بگیرند!
کسى هم که در خانواده خود، جوانانى را مىبیند که به راه بد رفته، گرفتار اعتیاد و کارهاى ناشایست و موجب بىآبرویى خود و خانوادهشان شدهاند، باید عبرت بگیرد!
درباره دوستان خود دقت کنید؛ مبادا با کسانى رفاقت و همنشینى کنند که آنان را در چاه بیندازند. به محض آنکه دیدید کسى مىخواهد چیزى بگوید که باعث شبهه شما شود، او را رها کنید! بسیارى افراد قادر به جواب دادن شبهات نیستند و تا دستشان به عالمى برسد، چه بسا خیلى چیزها را از دست بدهند. این عبرت از گذشتگان و از اطرافیان است.
یادآورى نعمتها
«فلاح» یعنى بیرون آمدن از خاک و مادّیات، و روحانى و خدایى شدن. این فلاح منوط به یادآورى نعمتهاى خداست، امّا چه ارتباطى میان این دو وجود دارد؟
مصادیق نعمتهاى خدا، اولا: بدن و اعضا و جوارح است. سر تا پاى انسان نعمتهاى خداست. یادآورى آنها، یعنى توجّه به این که خداى تعالى آنها را در اختیار ما قرار داده است؛ پس باید شکرگزار او بود. گمان نکنید که این چشم، گوش، زبان، مغز و دیگر اعضایى که به ما بخشیده، دیگر از تسلط او خارج گشته است! خیر؛ او هر وقت اراده کند، قادر است آنها را از ما پس بگیرد. یعنى این اعضا و جوارح ما، خارج از احاطه و تسلط او نیست. در قرآن کریم تصریح شده که اعضا و جوارح، روز قیامت علیه ما شهادت مىدهند.
اولین مرتبهى شکر بدن و اعضاى آن، این است که گناه نکنیم؛ یادمان باشد که اینها همه از آن خداست و به امانت دست ما سپرده شده.
مرتبه دیگر شکر، بکارگیرى نعمتها در راه خشنودى پروردگار است؛ یعنى کتابهاى خوب بخواند؛ قرآن بخواند؛ سخنان خوب بر زبان آورد؛ هدفش از تحصیل، خدمت به مردم باشد و خلاصه همهى وجودش را صرف بندگى خدا کند. گاه به خاطر مهیا نبودن شرایط ازدواج، حفظ شهوت بسیار سخت مىشود، لکن باید با نفس خود مجاهده کرد! گاهى علّت این مشکلات، خود انسان است که با سختگیرىهاى بىمورد، راه را بر خودش مىبندد. لازم نیست بهترین و زیباترین زن را بگیرید یا بهترین مرد به خواستگارى شما بیاید تا با او موافقت کنید. کسى که مىخواهد مؤمن باشد، باید کمى هم کوتاه بیاید.
گذشته از این، باید خود را از آنچه موجب افزایش شهوت مىشود، نگه داشت؛ خوردن گوشت زیات، شهوت را زیاد مىکند و انسان را در زحمت مىاندازد. چه عیبى دارد جوانى که سالم است، هفتهاى یکى دو روز روزه بگیرد؟ همچنین باید چشم و گوش را از دیدن و شنیدن چیزهاى شهوى بازداشت! حتّى گاهى بعضى فیلمهاى تلوزیون موجب شهوت مىشود؛ باید از آن پرهیز کرد! نمىشود گوشى موبایل را دست گرفت و خوب و بد، همه را دید و توقع داشت مؤمن بود! شیطان هر لحظه در کمین است و از هر فرصتى استفاده مىکند تا انسان را در ورطههایى بیفکند که حاصلى جز پشیمانى و خودخورى ندارد.
اگر انسان کمى حواس خود را جمع کند و مراقب نفسش باشد، به «فلاح» مىرسد؛ یعنى از خاک بیرن مىآید؛ نَفَس راحتى مىکشد و مىفهمد از شرّ چشم، زبان، شهوت و نفسش راحت است؛ خداى تعالى استراحت خاطرش مىدهد و مىتواند از نماز، دعا و قرآن لذّت ببرد؛ حواسش جمع و خیالاتش کم مىشود؛ دیگران را مىبیند که درگیر شهوات و نفسند و به خاطر کوچک ترین چیزی بر سر هم مىزنند، امّا او این طور نیست.
غیر از نعمتهاى مادّى، خداى تعالى نعمتهاى معنوى هم در اختیار انسان قرار داده که باید متوجّه آنها بود و شکرشان را بجا آورد! از جملهى این نعمتها براى طلّاب، آموختن مسائل دینى و اعتقادى است و شکر آن، آموختن به دیگران است. لازم نیست براى هزار نفر سخنرانى کنید، حضرت آیت الله العظمى نجابت مىفرمود: «اگر یک نفر هم پشت سرتان نماز خواند، رها نکنید!»
اگر پنج یا ده نفر هم آمدند پاى منبرتان، برایشان صحبت کنید؛ دست از تبلیغ بر ندارید و دلخور نشوید. شما هدفتان هدایت است و مىخواهید آنچه را آموختهاید، تحویل دهید.
کسانى که قلم خوبى دارند، از نوشتن کوتاهى نکنند! لازم نیست حتمآ کتاب چاپ کنند؛ حتّى اگر شده براى دوستانشان نامه بنویسند و آنها را به خدا دعوت کنند!
آنها هم که اهل معرفتند و مىتوانند استاد تربیت نفوس باشند که خود به تکلیف عمل می کنند. هر قدرتى که خدا به انسان داده، باید براى شکرگزارى، آن را در راه رضاى خدا بکار بست.
گمان نکنید این دین و مذهب حق، به سادگى دست ما رسیده است. پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام زحمتهاى فراوانى براى آن کشیدند؛ خلفاى بنى امیه و بنى عباس از هیچ ظلمى به امامان معصوم ما فروگزار نکردند. پس از ایشان، علما زحمات بسیار کشیدند و حتّى جان خود را براى عقیدهى حق شیعه فدا کردند؛ شهید اول، شهید ثانى و بسیارى از علماى دیگر، در گمنامى به شهادت رسیدند تا ولایت اهل بیت به دست ما برسد. قبرستان ابوطالب مکه، مدفن علماى شیعهى زیادى است که قربانى تعصب اهل تسنّن شدند.
نگذارید دوستان و خانوادهتان بر سر مسائل جزئى و حرفهاى بیهوده یا کارهاى دیگران، به انحراف کشیده شوند! جوانان عزیز مؤمن، هم مراقب خود باشند و هم مراقب دیگران!