تفسیر سوره شعراء

سوره شعراء آیه ۲۱۷ تا ۲۲۱ | جلسه ۳۴

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

بِسْم ِاﷲ ِالرَّحْمَنِ الرَّحیمِ

تفسیر سوره شعراء آیه ۲۱۷ تا ۲۲۱ | چهارشنبه ۱۴۰۳/۱۰/۱۹ | جلسه ۳۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

 

عن علی علیه‌السلام

«أَصْلُ‏ الصَّبْرِ حُسْنُ‏ الْیَقِینِ‏ بِاللَّهِ»[1]

«اساس و ریشۀ صبر و بردباری یقین نیکو داشتن به خداست.»

 

صبر یعنی تحمل کردن در امور مختلف؛ مثلاً مریض می‌‌شوید، دارو می‌‌خورید و می‌‌گویید خدای تعالی شفا می‌‌دهد. در اینجا صبر می‌‌کنید و جزع‌وفزع و بدگویی نمی‌‌کنید؛‌ چراکه می‌‌دانید در این مرض هم خیری نهفته، کفّاره گناهان است و درجه انسان را بالا می‌‌برد.

اگر پول یا خانه یا وسیله ندارید یا در مضیقه هستید، صبر می‌‌کنید؛ یعنی می‌‌گویید خدایا کمک کن، برسان؛ لذا بدگویی نمی‌‌کنید؛ سوءظنّ به خدای تعالی پیدا نمی‌‌کنید و به دیگران بدوبیراه نمی‌‌گویید.

اگر کسی از شما غیبت کرد یا تهمت زد یا ناراحتی دیگری پیش آورد، تا آنجا که می‌‌توانید از خود دفاع می‌‌کنید، اگر هم نمی‌‌توانید، می‌‌گویید خدایا خودت صبر و تحمل بده و بعد هم می‌‌بخشید.

چرا این کار را می‌‌کنید؟ چون به خدای تعالی یقین دارید و می‌‌دانید همۀ کارها دست اوست. اگر خود را نگه بدارید و اعمالتان را اصلاح کنید، یقیناً خدای تعالی معاملۀ خوبی با شما می‌‌کند؛ اجر شما را چند برابر می‌‌کند و خیلی از گناهان را به‌خاطر همین صبر و تحمل می‌‌بخشد.

کسی که حسن یقین به خدای تعالی دارد فرازونشیب‌های زندگی را راحت می‌‌تواند تحمل کند؛ چون همه‌چیز را از خدای تعالی می‌‌بیند و می‌داند برایش خوب است.

اگر غیبتش کردند، تهمتش زدند یا اذیتش کردند، به خدا می‌‌سپارد و اگر هم بتواند، می‌‌بخشد.

گناهانی که از او سر زده، پس از اینکه توبه و استغفار می‌کند، تصمیم می‌گیرد دیگر تکرار نکند و مواظب چشم و گوش و زبان و سایر اعضاء و جوارحش باشد و خودش را نگه دارد، این می‌‌شود یقین به خدای تعالی؛ یعنی می‌ داند که خدای تعالی گذشته‌ را عفو می‌کند و به‌علاوه پاداش هم به او می‌‌دهد و مقرّبش می‌کند. شخص تائب پیش خدا مقرّب است.

 

تفسیر سوره شعراء آیه ۲۱۷ تا ۲۲۱

وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْعَزیزِ الرَّحیمِ(217) الَّذی یَراکَ حینَ تَقُومُ(218) وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدینَ(219) إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ(220) هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلى‏ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ(221)

بر خدای عزیز مهربان توکل کن.(۲۱۷) همان که تو را وقتی (به عبادت) می‌‌ایستی می‌بیند.(۲۱۸) و حرکت تو را در میان سجده کنندگان مشاهده می‌‌کند.(۲۱۹) او شنوا و داناست.(۲۲۰) آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسانی فرود می‌‌آیند؟(۲۲۱)

«وَ تَوَکَّلْ» توکل کن «عَلَى الْعَزیزِ الرَّحیمِ» بر خدای عزیز رحیم. (217)

«الَّذی یَراکَ» همان که تو را می‌بیند «حینَ تَقُومُ» هنگامی که می‌‌ایستی (برای عبادت). (218)

«وَ تَقَلُّبَکَ» و حرکت و جنب‌وجوش تو را «فِی السَّاجِدینَ» در میان سجده کنندگان. (219)

«إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ» او شنوای داناست. (220)

«هَلْ أُنَبِّئُکُمْ» آیا به شما خبر بدهم «عَلى‏ مَنْ» بر چه کسانی «تَنَزَّلُ الشَّیاطینُ» شیاطین فرود می‌‌آیند؟ (221)

وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْعَزیزِ الرَّحیمِ؛ خدای تعالی به پیامبر و همۀ مؤمنان می‌‌فرماید بر خدایی که عزیز و رحیم است توکل کن!

فیض کاشانی ذیل این آیه می‌‌نویسد: «الذی یقدر على قهر أعدائه و نصر أولیائه یکفک شرّ من یعصیک و قرء فتوکّل.»

خدایی که قادر است تو را بر دشمنانت -که از جمله شیطان و نفس است- فائق کند و دوستان و اولیائت را نصرت دهد و شرّ کسانی را که معصیت و نافرمانی تو می‌‌کنند و اذیتت می‌‌کنند، برطرف کند.

توکل از وکیل گرفتن است. کسی که می‌خواهد در دادگاهی از کسی شکایت کند یا کاری در ادارات داشته باشد، برای خود وکیل می‌‌گیرد. این وکیل از طرف او حرف می‌‌زند و دفاع می‌‌کند و حقش را ظاهر می‌‌کند.

جناب‌عالی که به خدا توکل می‌‌کنید، اگر از کسی ناراحتید یا مشکلی دارید، می‌‌گویید خدایا تو وکیل من هستی «توکلت علی اللّه» تو از من دفاع کن؛ شرّ او را دفع کن و ناراحتی و مشکل را برطرف فرما. وقتی خدا را وکیل خود قرار دادی، گرفتاری‌ها برطرف می‌‌شود.

وقتی توکل می‌‌کنی و همه‌چیز را دست خدا می‌‌دهی، این‌طور نیست که خودت هیچ‌کاری نمی‌‌کنی و منتظر می‌‌نشینی خدا کارت را انجام دهد! باید خودت تا آنجا که می‌‌توانی، کار کنی، از خود دفاع ‌کنی، جلو نفست را بگیری و آنچه رضای خداست انجام دهی و بقیه را به خدا بسپاری.

اگر مریض شدی، دنبال دکتر و دوا می‌‌روی و هرچه از خودت می‌آید انجام می‌‌دهی، بقیه را می‌‌گویی خدایا کمکم کن. توکلت علی اللّه.

«وَ تَوَکَّلْ عَلَى الْعَزیزِ الرَّحیمِ» توکل و تکیه کن بر کسی که عزیز و رحیم است.

«عزیز» یعنی کسی نمی‌‌تواند او را اغوا کند، نفوذناپذیر است، کسی نمی‌‌تواند بر او تأثیر بگذارد، در عین حال رحیم و مهربان است. او مخلوقاتش را دوست دارد و دوست می‌‌دارد همه به او رو بیاورند و کارهایشان را به او واگذار کنند.

الَّذی یَراکَ حینَ تَقُوم؛ خدایی که تو را، هنگامی که به عبادت خدا می‌‌ایستی، می‌‌بیند. «یرا» از رؤیت است؛ یعنی دیدن.

او ‌همیشه می‌‌بیند، از جمله «حین تقوم» وقتی که می‌ایستی. هر کاری انجام می‌‌دهی، همۀ نشست‌و برخاست‌هایت و هر وضعی که داشته باشی، او می‌بیند.

وقتی به نماز می‌ایستی، رکوع می‌‌کنی، سجده می‌‌روی، بلند می‌‌شوی، در همه حال ناظر توست.

این ایستادن فقط ایستادن بر دو پا نیست، بلکه یعنی هر کاری دست می‌زنی، او شاهد است.

وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدین؛ «تقلبک» یعنی وقتی سجده می‌روی و برمی‌خیزی تو را می‌‌بیند.

جناب فیض کاشانی در تفسیر صافی این روایت را از امام باقر علیه‌السلام نقل کرده:

«الَّذِی یَراکَ حِینَ تَقُومُ‏ فی النبوّه» خدای تعالی، آن زمان که کارهای مربوط به نبوت را انجام می‌‌دهی، تو را می‌بیند.

«وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ‏ قال فی أصلاب النبیّین» خدای تعالی تو را از پشت حضرت آدم به افراد صالح منتقل کرد و پشت‌به‌پشت گشتی تا در پشت عبدالمطلب و بعد عبداللّه قرار گرفتی.

در مجمع‌البیان از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام نقل کرده که فرمودند:

«فی أصلاب النبیّین نبیّ بعد نبی حتى أخرجه من صلب أبیه عن نکاح غیر سفاح من لدن آدم علیه السلام.»

«او را که از صلب این پیغمبر به صلب آن پیغمبر منتقل مى‏شد، مى‏دید تا آنکه او را از زمان آدم تا زمان پدرش از صلب پدرش از راه نکاح، نه زنا، بیرون آورد.»

در همان کتاب از امام باقر علیه‌السلام از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله روایت کرده:

«لا ترفعوا قبلی و لا تضعوا قبلی فانّی أراکم من خلفی کما أراکم من امامی ثم تلا هذه الآیه»

«قبل از من از رکوع و سجود برنخیزید و به رکوع و سجود نروید، زیرا من همان طور که پیش‌روى خود را مى‏بینم، پشت‌سرم را نیز مى‏بینم، آن‌گاه این آیه را تلاوت کرد.»

از آیه می‌فهمیم که خدای تعالی، پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام همۀ ما را در هر حالی که باشیم، می‌بینند.

خدایی که ما را خلق کرده، چطور می‌شود ما را نبیند؟ همه‌چیزِ ما مخلوق او و تحت نظر اوست. هریک از اعضای ما روح دارد و این روح مال خدای تعالی است.

پس نمی‌‌شود که خدای تعالی ما را نبیند، امّا او برای دیدن نیازی به چشم ندارد، نیازی به وسیله ندارد. این گوش و چشم وسیله است.

آیا می‌‌شود انسان بدون چشم ببینند یا بدون گوش بشنود؟ ‌بله؛ جایی که اولیاء خدا بدون چشم و گوش می‌بینند و می‌شنوند، آیا خدا و حضرات معصومین علیهم‌السلام نمی‌بینند؟

رحمت خدا به حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت، موقع نماز صبح به کسی گفتند: برو در فلان حجره و فلانی را برای نماز صبح بیدار کن!

گفت: رفتم، دیدم کسی نیست، آمدم، گفتم کسی نیست، همه آمدند.

گفتند: هست، برو صدایش کن!

دوباره رفتم، کسی را ندیدم.

گفتند: زیر تختش را نگاه کن!

رفتم، دیدم زیر تخت خوابیده.

یا مثلاً یکی از طلاب از معصیتی فرار کرده بود، وقتی به سمت حوزه می‌‌آمد، هنوز نرسیده بود که آقا آمدند دمِ در به استقبالش. وقتی او را دیدند، گفتند: بارک اللّه.

وقتی یکی از اولیاء خدای تعالی این‌طور است، معصومین که هیچ فاصله‌ای با خدا ندارند، چطورند؛ خود خدای تعالی چطور که خالق پیامبر و ائمۀاطهار علیهم‌السلام است، چطور است؟ امثال حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت هرچه دارند، از برکت معصومین و حضرت امام زمان است.

البته چگونگی این مطلب را الآن نمی‌‌فهمیم، ولی اگر از خدا بخواهیم و دائم بخواهیم، می‌فهماند، مخصوصاً جوان‌ها از همین جوانی بخواهند تا کم‌کم ملتفت شوند.

إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم؛ خدای تعالی می‌شنود و می‌داند.

او ما را خلق کرده و شنوایی داده، امّا خودش نیازی به گوش ندارد، نیازی به وسیله ندارد. مگر می‌‌شود کسی که تو را شنوا کرده، نشنود؟

او از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است؛ «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ». هرجا باشیم، او با ماست؛ «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ».

ما چیزی از خودمان را خلق نکردیم. می‌گوییم چشم من، گوش من، امّا باید بدانیم که این‌ها مال خداست، مال خودمان نیست.

کسی که درجات ایمان و معرفت خدای تعالی را پیدا می‌کند، باز هم می‌گوید چشم من، ولی ملتفت است که از خودش هیچ ندارد، هرچه هست، از خداست. نتیجه‌اش این است که من‌من نمی‌‌کند.

نمی‌‌گوید من خدا هستم. نه پیامبر و ائمۀاطهار علیهم‌السلام چنین چیزی گفتند نه اولیاء اللّه. هیچ امامی نگفت من پیامبرم، هیچ ولی خدایی نگفت من امامم، همه می‌‌گویند مابنده خدا هستیم.

هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلى‏ مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطین؛ آیا به شما خبر بدهم که شیاطین بر چه کسی نازل می‌‌شوند؟

«انبئکم» از «نبأ» به معنای خبر است.

در اینجا به صیغۀ متکلم مع‌الغیر آمده، به حساب عظمت یا اینکه خدای تعالی به پیامبر و ملائکه القا می‌‌کند و آنها از برکت خدای تعالی می‌دانند، چون وابسته خدای تعالی هستند.

آیا به تو خبر بدهم که شیاطین با چه کسانی انس دارند و براشان خبر می‌آورند؟

قرآن از قول شیاطن نیست، آنها نمی‌توانند به قرآن یا پیامبر اکرم دسترسی داشته باشند. بوی گند آنها از فرسنگ‌ها فاصله برای پیامبر و ائمۀاطهار علیهم‌السلام واضح است.

شخصی خدمت حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت می‌‌رسید و از ملاطفت ایشان بهره‌مند بود. روزی آقا چندان او را تحویل نگرفتند، وقتی علت را جویا شد، برایش پیغام دادند که مادرت از تو راضی نیست.

این شخص ابتدا انکار کرد و متوجه نبود، امّا وقتی از مادرش پرسید، مادر گفت: بله؛ چند روز پیش موقع رفتن، در را محکم به هم زدی، من گمان کردم ناراحت شدی و رنجیدم!

تاریکی رنجاندن مادر، برای این شخص، نزد یک ولیّ خدا معلوم است، چطور ائمۀ اطهار و امام زمان ملتفت نباشند!

اولیاء خدا خود را خاک پای امام زمان می‌‌دانند. حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت می‌‌فرمودند: من کف کفش امام زمان هستم؛ یعنی این قدر خود را پایین می‌‌دانند؛ چراکه هرچه دارند از برکت حضرات معصومین علیهم‌السلام است. آنها از طرف خدای تعالی وسیله هستند.

سلام خدا به ائمۀ اطهار علیهم‌السلام

[1]. غررالحکم، ۱۹۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است