طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۲۴ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۲۴ | پنجشنبه ۱۴۰۲/۸/۲۵ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی
قال اللّه تبارک و تعالی فی کتابه المبین:
«إِنَّ فی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون»
«کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُون»
مرحلهای از سلوک و حرکت و دلدادن به خدا -میخواهیم به شیوۀ حضرت آیتاللّه نجابت خیلی اهل اصطلاح نباشیم- بحث تفکر است.
کسی که طالب خداست باید جایگاهی برای تفکر برای خود قائل باشد . وقتی، زمانی، منظم یا غیرمنظم را به تفکر اختصاص دهد.
عرض شد که تفکر گاهی راجعبه ذات خداست که از آن نهی شده. در ذات خدای تعالی نباید تفکر کنید. نهی آن هم ارشادی است؛ یعنی قابل تفکر نیست؛ چون ما اصلاً به او احاطه پیدا نمیکنیم که بتوانیم تفکر کنیم. امّا در آیات الهی تفکر کنید.
آیات الهی تقسیم شد به آیاتی که در کتاب تدوینی یا کتاب تشریعی؛ یعنی قرآن کریم است و آیاتی که در کتاب تکوینی است.
بر هر دو باید تفکر کرد؛ هم در آیات کتاب تدوینی (قرآن) که خدا در آن تجلی دارد؛ «انّ اللّه تجلی فی کتابه». وقتی در قرآن تدبر میکنید، با خدا مواجه هستید. قرآن بخوانید و بر آن تدبر و تفکر کنید که خدا با شما سخن میگوید و تجلی دارد.
هم در آیات کتاب تکوینی تدبر کنید که خداوند در آنجا هم تجلی دارد.
یار بیپرده از در و دیوار
در تجلیست یا اولیالابصار
آیات کتاب تکوینی، مطابق قرآن کریم، به آیات آفاقی و آیات انفسی تقسیم میشود.
«سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الآفاقِ وَ فی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»
پس دو دسته آیات است؛ آیاتی که در آفاق و جهان برون است و آیاتی که در جهان درون است.
لذا تفکر جایگاه بلندی در سلوک و حرکت و دلدادن به خدا دارد.
امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام فرمودند: «نَبِّهْ بِالتَّفَکُّرِ قَلْبَکَ» با تفکر قلبت را تنبّه و آمادگی بده تا زمینه پیدا کنی برای مراحل بعدی حرکت.
برخی اهل سلوک در باب تفکر گفتهاند: فکر و تفکر، بهلحاظ حکم شرعی، سه قسم میشود: ۱- تفکر حرام که فکر در ذات است.
۲- تفکر مستحب که فکر در آیات و صنع خدا و لطایف صنع خداست.
۳- تفکر در احوال و ابعاد خویش که واجب است؛ چه کردم، چگونهام، از کجا آمدم، به کجا میروم، عملم چیست و… محاسبه کنم.
اینک اشارهای به آیات تکوینی آفاقی میکنیم و گوشهای از لطایف صنع خدا در آفاق را بررسی میکنیم.
آیۀ «إِنَّ فی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون» چهار بار در قرآن کرم آمده و دربارۀ آیات تکوینی است. تفکر و تعقل و توجه کنید، آنهم نهفقط برای اثبات وجود خدا، بلکه برای صفات او که صفات او در مخلوقاتش تجلی دارد.
صفات خدا را در این تفکر بیشتر بفهمید، بنگرید که خداوند چقدر حکمت بهخرج داده تا خود حکیم شوید؛ رحمت او را ببنید و بفمید لطایف صنعی که به کار برده، همه از سر رحمت است. عظمت و علم و عزّت او را ببنید! همۀ اینها در آیات تکوینی آفاقی متجلی است.
کتاب «اثبات وجود خدا از دیدگاه چهل دانشمند» ترجمۀ مرحوم احمد آرام، کتابی است که چهل دانشمند، هرکدام در یکی از رشتههای علوم تجربی؛ مثل فیزیک، شیمی، زیستشناسی، بیوشمی و… به آیات آفاقی پرداختهاند. آنان همان چیزهایی را به دست آوردند که قرآن میفرماید.
هیچکدام از این دانشمندان مسلمان نیستند، امّا آیات خدا را به زبان خود بیان میکنند.
یکی از آنها جملۀ زیبایی دارد و میگوید: هر قانون طبیعی که دانشمندان کشف میکنند سه چیز میگوید: اولاً: خدا واضع من است. او این قانون را قرار داده.
ثانیاً: بشر فقط کاشف من است. هنری نکرده که این قانون را کشف کرده.
ثالثاً: خداوند فکر این کاشف را طوری قرار داده شده که بتواند وضعِ واضع را کشف کند؛ یعنی ذهن بشر طوری است که بتواند آن را که خدا وضع کرده کشف کند؛ پس یک بار برای چنین وضعی باید به خدا گفت: «تبارک اللّه احسن الخالقین» و یک بار بهخاطر عقلی که برای بشر آفرید تا بتواند این وضع را کشف کند.
آیات آفاقی از اوج آسمان تا قعر زمین گسترش دارد؛ از بالاترین حد این عالم مادی ناسوتی تا پایینترین مراحل آن.
قرآن شریف در سورۀ البقره میفرماید:
«إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْکِ الَّتی تَجْری فِی الْبَحْرِ بِما یَنْفَعُ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّهٍ وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»
«إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» در خلقت آسمانها و زمین «وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ» و آمدوشد شب و روز «وَ الْفُلْکِ الَّتی تَجْری فِی الْبَحْرِ» و کشتی که در دریا حرکت میکند «بِما یَنْفَعُ النَّاسَ» و موجب نفع مردم میشود.
کشتیهای بزرگ چندتنی، با بار فراوان، روی آب حرکت میکنند و فرونمیروند. خدای تعالی میفرماید در این تأمل کنید.
«وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ» و آبی که خداوند از آسمان نازل میکند «فَأَحْیا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها» و زمین را، بعد از مرگش، با آن زنده میکند. رمستان بهار میشود و درختِ مرده زنده میگردد و شکوفه میدهد.
«وَ بَثَّ فیها مِنْ کُلِّ دابَّهٍ» و حیوانات مختلفی که در این طبیعت پراکندهاند.
«وَ تَصْریفِ الرِّیاحِ» و حرکت بادها «وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَیْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» و ابرهایی که بین آسمان و زمین مسخّرند. چقدر آب در این ابرهای بارانی است؛ چگونه با این سنگینی، باد آنها را بین زمین و آسمان حرکت میدهد و در زمان و مکان مقرّر میبارند!
«لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» اینها همه آیاتی است برای کسانی که تعقل میکنند؛ میبینند آیات را. اینها آیه و نشانۀ عظمت و علم و حکمت و رحمت خداست.
در سورۀ آلعمران فرمود:
«إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهار» در خلقت آسمانها و زمین و آمدوشد شب و روز «لآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ» آیات است برای آنها که عقل و خرد دارند؛ آدمهای سبک و بیمغز نیستیند. «لُبّ» یعنی درونی که پر از عقل است. جمع آن الباب است.
«الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ» ایستاده و نشسته و به پهلو خفته خدا را یاد میکنند. نیمهشب بیدار میشوند و به این آسمان و ستارگان نگاه میکنند.
«وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» خدایا تو اینها را باطل نیافریدی.
سعدی اشعار زیبایی در این باره دارد که عمیقتر و زیباتر از آن را امیرالمؤمنین، علی علیهالسلام در نهجالبلاغه فرموند. یکی از دوستان تحقیقی در سخنان سعدی کرده که بسیار متاثر از نهجالبلاغه امیرالمؤمنین است. سعدی میگوید:
آفرینش همه تنقیح خداوند دل است
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هرکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار
امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه ۱۸۵ نهجالبلاغه فرمود:
«وَ لَوْ فَکَّرُوا فِی عَظِیمِ الْقُدْرَهِ وَ جَسِیمِ النِّعْمَهِ لَرَجَعُوا إِلَى الطَّرِیقِ وَ خَافُوا عَذَابَ الْحَرِیقِ» اگر در این قدرت عظیم و تعمت جسیم فکر میکردند، به راه میآمدند. این تفکر حواسمان را جمع میکند.
«وَ لَکِنِ الْقُلُوبُ عَلِیلَهٌ وَ الْبَصَائِرُ مَدْخُولَهٌ»قلب بیمار است و چشم آفت گرفته که نمیفهمد. «دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار».
«أَ لَا یَنْظُرُونَ إِلَى صَغِیرِ مَا خَلَق» از سماوات و الارض پایین بیا، کوچکترین موجودی که خدا خلق کرده، چشم و گوش و احساس به او داده، اگر اهل گوارش باشد، دستگاه گوارشی داده.
«کَیْفَ أَحْکَمَ خَلْقَهُ وَ أَتْقَنَ تَرْکِیبَه» خلقش را محکم و ترکیبش را متقن کرده. «وَ فَلَقَ لَهُ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ» چشم و گوش برایش قرار داده. «وَ سَوَّى لَهُ الْعَظْمَ وَ الْبَشَرَ» استخوان و پوست به او بخشیده. این لطایف صنع است که خداوند در این موجود کوچک قرار داده است.
حضرت مورچه را مثال میزند: «انْظُرُوا إِلَى النَّمْلَه» به مورچه نگاه کنید!
این مورچه دنیای عجیبی دارد؛ چگونه برای زمستانش غذا ذخیره میکند؛ چه مسافتی طی میکند و بدون اینکه راهش را گم کند دوباره برمیگردد؛ چگونه در این مسیر طولانی راهش را پیدا میکند؟! جانوری به این کوچکی مجهز به رادار و جیپیاس و نقشه است. چند کیلومتر راه میرود و برمیگردد.
گاهی ران ملخی بلند میکند و میدود که بیست برابر وزن خودش است. در مقایسه با مورچه یک انسان ۷۰ کیلویی باید ۱۴۰۰ کیلو بار بلند کند و بدود.
زیرِ زمین با معماری خارقالعادهای نقب میزند و لانه میسازد؛ چه مهندسی پیچیدهای در رشتۀ راه و ساختمان دارد!
یک دانشمند بلژیکی به نام موریس مترلینگ سالها به بررسی زندگی مورچه پرداخته و کتابی راجعبه آن نوشته است.
اینها آیات خداست که هرروز میبینیم. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید از کنار آن عبور میکنیم و چون کوچک است، چشم از آن رد میشود و ذهن بر آن گیر نمیکند، ولی آنها که اهل فکرند فکر میکنند.
در آسمانها
در دعای جوشن کبیر میخوانیم: «یَا مَنْ فِی السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ».
در شب کویر که هیچ نوری نیست، وقتی آسمان صاف و بیابر است، اگر به آسمان نگاه کنید، مجموعهای از ستارههای زیبا میبینید که بهطرف قبله امتداد دارد. این ستارهها قسمتی از کهکشان راهشیری است که بهطرف قبله امتداد دارد. این کهکشانی است که منظومۀ شمسی ما هم در آن قرار دارد.
منظومۀ شمسی از یک ستاره به نام خورشید و ۹ سیاره که دور خورشید میگردند تشکیل شده. هر سیاره هم یک یا چند قمر دارد که به دور آنها میگردد. «إِنَّ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ…لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»
گردش این سیارهها کاملاً دقیق و حسابشده است، طوری که میتوان خسوف و کسوف را تا چندین سال آینده پیشبینی کرد.
این یک منظومه در کهکشان راه شیری است. مثل این، میلیونها منظومه در کهکشان راه شیری وجود دارد؛ یعنی میلیونها ستاره که اطراف هرکدام چند سیاره میچرخد و به گرد هر سیاره چند قمر. این یک کهکشان است و میلیون ها کهکشان در آسمان وجود دارد.
حال ببینیم این «من» که اینقدر ادعا دارد، کجای این جهان است؟ من امروز رئیس فلان اداره شدهام! من و اداره و شهر و استانم کجای این جهان را گرفته؟
این آسمان آنقدر پهناور است که مسافت آن را با سال نوری محاسبه میکنند. نور در هر ثانیه ۳۰۰هزار کیلومتر حرکت میکند و بهعنوان مثال فاصلۀ ۱۵۰ میلیون کیلومتری خورشید تا زمین را در هشتونیم دقیقه میپیماید.
برخی از ستارههایی که در آسمان چشمک میزنند صدها سال نوری با زمین فاصله دارند. شاید برخی از آنها سالها پیش از بین رفته باشند، امّا نورشان همچنان به ما میرسد. «یا من فی السماء عظمته».
وقتی آپلو۱۱ روی ماه نشست -که بعضی هم دربارۀ آن تشکیک میکنند- بعضی روزنامهها تیتر زدند که بشر فضا را تسخیر کرد، امّا یک روزنامه نوشته بود جنگلی را در نظر بگیرید که میلیونها درخت دارد و هر درخت میلیونها شاخه و هر شاخه تعداد زیادی برگ دارد. فرض کنید مگسی از روی یک برگ بپرد و بر برگ کناری بنشیند و گمان کند جنگل را تسخیر کرده!
اگر کسی واقعاً با عمق جانش بر همین کیهان تفکر کند، به زبان میآید که «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلا». دیگر از اینکه رئیس ادارهای شده یا به موقعیت و ثروتی رسیده، سرمست نمیشود.
خداوند روح تفکر و شناخت آیات خود را به همۀ ما عنایت فرماید و ما را در برابر تجلیات خود خاضع کند که:
یار بیپرده از در و دیوار
در تجلیست یا اولیالابصار
خدایا معرفتت را روزبهروز در دل ما افزون کن و خود را بیشتر به ما بشناسان؛ محبّت خود را هرروز بیش از دیروز در قلب ما شعلهور فرما!
خدایا میدانیم محبّت تو از محبّت اولیائت جدا نیست، پس محبّت حضرت ختمی مرتبت و امیرالمؤمنین و حسین بن علی و فرزندانش صلوات اللّه علیهم اجمعین را در ما بیشتر کن!
خدایا تو را به مقربان درگاهت تا ما را معرفت ندادی و نبخشیدی از دنیا نبر!
شرّ صهینونیستهای جنایتکار را از سر مردم فلسطین کوتاه کن!