رمضان المبارک ۱۴۰۲-۱۴۴۴

بیستم رمضان ۱۴۴۴ – ۱۴۰۲ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

بیستم رمضان ۱۴۴۴ – ۱۴۰۲ | سه‌شنبه ۱۴۰۲/۰۱/۲۲ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی

 

 

 

قال اللّه تعالی فی کتابه المبین:

«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ»

بحث جلسات گذشته دربارۀ طلب، به بحث محبّت و عشق رسید و نقش و جایگاه و آثار عشق از زبان اولیاء خدا بیان شد. دوستانی سؤال می‌کردند که این عشق الهی چگونه پیدا می‌شود یا چگونه زیاد می‌شود.

همین آیۀ شریفه‌ای که اول بحث تلاوت شد «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ». اگر عشقِ دو سره بایستی باشد و می‌خواهید که شما خدا را دوست بدارید و خدا هم دوستتان داشته باشد، خدا فرموده از شریعت حضرت ختمی مرتبت صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله تبعیت کنید.

شریعتی که پیامبر اکرم آوردند، زمینه‌ساز رسیدن به همین محبّت است. «فَاتَّبِعُونی‏ یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ» تبعیت کنید تا خدا دوستتان بدارد.

تبعیت حضرت ختمی مرتبت یعنی عمل به آموزه‌هایی که در قرآن و سنّت شریفشان آوردند.

«هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ»[1]

آیات خدا را تلاوت کند، تزکیه نماید و کتاب را تعلیم دهد؛ قرآن، تزکیه و تعلیم. معرفت پیدا کنید و تزکیه شوید. این شریعت حضرت ختمی مرتبت است که از برکت ایشان اگر حاصل شود، خدا دوستتان می‌دارد؛ ‏ «یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ».

در ادبیات عرفانی حافظ به‌عنوان سمبل عشق شناخته شده که محبّت خدا را در ادبیات عرفانی ریخته است. مرحوم حضرت آیت‌اللّه نجابت، از قول آیت‌اللّه انصاری، جایگاه حافظ را مثل سلمان فارسی بیان فرمودند. همۀ چیزی که حافظ دارد، خود می‌فرماید:

صبح‌خیزی و سلامت‌طلبی چون حافظ

هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

یک راهش این است که با قرآن مأنوس باشیم. حافظ اصلاً حافظ قرآن بود و قرآن به جانش زده بود که شد حافظ. ما هم اگر با قرآن مأنوس باشیم، از خیال دور می‌شویم. عشق‌ورزی با خیال نمی‌شود. این قرآن اسماء و صفات خدا را بیان می‌کند و فهم آن موجب محبّت و عشق می‌شود.

آنها که حافظ را نمی‌فهمند اینجا می‌مانند. یکی از حافظ‌پژوهان گفته بود حافظ اینجا غلو یا اغراق کرده که هرچه کرده از دولت قرآن کرده.

دوستی داشتیم که دوست مشترک ما با این حافظ‌پژوه محترم بود. ایشان می‌گفت او چون کسی را ندیده که هرچه کرده از دولت قرآن کرده باشد، لذا نمی‌فهمد، امّا شما که امثال حضرت آیت‌اللّه نجابت و شهید آیت‌اللّه دستغیب را دیده‌اید، می‌فهمید حافظ چه می‌گوید.

 

تزکیه در سایۀ شریعت حضرت ختمی مرتبت

باید مقداری حواسمان جمع باشد و خود را، با همین شریعت حضرت ختمی مرتبت صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله از بدی‌ها و پستی‌ها تزکیه کنیم. چگونگی تزکیه را هم خود حضرت یاد دادند.

ماه مبارک رمضان، شب‌های قدر، و خود روزه از جمله راه‌های تزکیه است. این تزکیه باعث پاک شدن می‌شود. حافظ فرمود:

چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است

بر رخ او نظر از آیینه پاک انداز

غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند

پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

باید پاک شویم.

مسألۀ دیده خیلی مهم است، هم در معنویت و هم در مسائل مادی و گناه و نگاه حرام.

بسازم خنجری نیشش ز فولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

نمی‌توانیم خود را گول بزنیم. اگر دستورات شرع را رعایت نکنیم و این پاکی را نداشته باشیم، نباید انتظار داشته باشیم عشق و محبّت سراغمان بیاید.

صرف خواندن کتاب هم نمی‌شود، حتی اگر کتاب هم قرآن باشد که جایگاه خود را دارد. کتاب بخوانید، دنبال باشید، امّا بسیار کسانی را می‌شناسید که پرمطالعه‌اند، امّا چون تزکیه ندارند، گرفتار انباری ذهن شدند.

پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله راه قرار داده، هم برای ماه رمضان هم غیر ماه رمضان. حافظ فرمود: «شب خیز که عاشقان به شب راز کنند». بیداری شب گل به شما می‌دهد. این‌قدر معطر می‌شوید که فرمود:

قدر مجموعۀ گل مرغ سحر داند و بس

که نه هرکو ورقی خواند معانی دانست

بعضی کتاب‌ها نورانی است، امّا بعضی کتاب‌هایی به اسم عرفان و عرفان‌های نوظهور و… «نه هرکو ورقی خواند معانی دانست». معانی را باید مرغ سحر بداند.

رعایت شرع حضرت ختمی مرتبت و تعلیم، تزکیه و سنّت پیامبر و قرآن شریف گنج سعات است که حافظ می‌گوید:

هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ

از یمن دعای شب و ورد سحری بود

حافظ عالم بود، امّا این تزکیه و حواس‌جمعی و اشک و آه شب است که راه‌گشاست.

باید چشم آلوده نباشد «چشم آلوده‌ نظر از رخ جانان دور است». گوشی که بخواهد محل پیغام سروش باشد، باید هرچیزی نشنود، دنبال هر چیزی نرود؛ از غیبت و تهمت گرفته تا بالاتر.

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

اگر قرار است سروش الهی در گوشمان بدمد و صدایمان بزند و بیدارمان کند، نباید این گوش نامحرم باشد.

حافظ در ادبیات خود حالات و مسائل خود را عاشقانه بیان کرده، امّا مولانا چون بحث و گفتگو و تعلیم و کتاب درسی دارد، طور دیگری مطرح می‌کند؛ به‌عنوان مثال کلمۀ خر بد نیست. آن ‌هم مخلوق خداست، امّا مظهر نادانی است. حافظ شاید فقط یک بار از آن نام برده «یا ربّ این نودولتان را بر خر خودشان نشان» امّا مولانا زیاد از خر سخن گفته. راجع به خریتی که در آن گرفتاریم که حافظ خیلی لطیف گفت «تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی» مولانا فرمود:

گوش خر بفروش و دیگر گوش خر

کین معانی را نیابد گوش خر

گوش خر یعنی گرفتار خریت و دنیا شدن؛ یعنی کسی که تمام همتش این است که چه کنم بیشتر داشته باشم، بیشتر بخورم.

معاش و اقتصاد جای خود، ولی در دعا هم می‌خوانیم که خدایا دنیا را آخرین همّ ما قرار نده. اگر کسی در دنیا فرورود و همۀ همّش این باشد، گرفتار گوش خر است.

در جواب دوستانی که می‌گویند چطور عشق الهی پیدا کنیم و از خودمان ناراحتیم، این قضیه را عرض می‌کنم:

آخرین باری که شهید حبیبب روزی‌طلب جبهه بود در عملیات محرم شهید شد، بنده خدمت مرحوم حضرت آیت‌اللّه نجابت رفتم و ایشان فرمودند: هرکس برای خدا جبهه برود، نصف راه سلوک را طی کرده. بعد هم لبخندی زدند و گفتند: نصف دیگرش هم خدا کریم است.

شب آخر با حبیب بحث می‌کردیم از شهید آیت‌اللّه دستغیب و حضرت آیت‌اللّه نجابت، این حرف آقا را به او گفتم.

حبیب با آن لبخند همیشگی گفت درست است، ولی چه حیف که وقتی برمی‌گردیم شهر، پاتک می‌خوریم!

در جبهه، موقع عملیات نصف راه را که می‌رفتی، اگر پشتیبانی و سنگر نداشتی، یک دفعه پاتک می‌خوردی و از همان جا هم که داشتی عقب‌تر می‌روی. چنین تعبیری را حبیب در سلوک آورد.

پس از شهادت حبیب، روزی که مستقیما از جبهه خدمت حضرت آیت‌اللّه نجابت رسیدم، این سخن حبیب را به ایشان گفتم که گفت اگر برگردیم پاتک می‌خوریم، شاید به همین خاطر نیامد.

فرمودند: این قسمت را اشتباه می‌کند. خدا چیزی را که به کسی داد پس نمی‌گیرد.

این خیال است که فکر می‌کنید یک جایی را گرفتیم، حالا پاتک می‌خوریم. همه‌چیز دست خداست. چیزی را که داد پس نمی‌گیرد. همین قدر که ناراحتی معلوم می‌شود هنوز داری.

یک وقت انسان به تعبیری ریلکس می‌شود؛ عین خیالش نیست. می‌گوید مگر چیست! این بد است، ولی اگر آرام نیستی و از وضعیت خود ناراحتی، معلوم است که هنوز آن محبّت هست.

ما فکر می‌کنیم مولانا که مثلاً در دیوان شمس این‌همه از عشق می‌گوید فقط همین است. «هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست» امّا نه. در همین دیوان اگر رباعیات مولانا را نگاه کنید، می‌بینید چقدر حزن‌آلود و غم‌انگیر توأم با درد و اشک است.

من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم

از دوست به یادگار دردی دارم

کان درد به صدهزار درمان ندهم

یعنی درد خدا هم شیرین است و باید آن را داشته باشید. حواسمان هم باشد که این دست ما نیست، دست خداست و باید از خودش بخواهیم.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در دعای صباح یادمان داده که عرض کنیم:

«إِلَهِی‏ قَلْبِی‏ مَحْجُوبٌ‏ وَ نَفْسِی‏ مَعْیُوبٌ‏ وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِی غَالِبٌ وَ طَاعَتِی قَلِیلَهٌ وَ مَعْصِیَتِی کَثِیرَهٌ وَ لِسَانِی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ فَکَیْفَ حِیلَتِی»

«إِلَهِی‏ قَلْبِی‏ مَحْجُوبٌ‏ وَ نَفْسِی‏ مَعْیُوبٌ» خدایا قلبم حجاب دارد و نفسم عیب‌ناک است. ‏«وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ» عقلم بعضی جاها کار نمی‌کند. «وَ هَوَائِی غَالِبٌ» هوای نفسم گاهی بر عقلم غالب می‌شود.

«وَ طَاعَتِی قَلِیلَهٌ وَ مَعْصِیَتِی کَثِیرَهٌ» طاعتم کم و معصیتم زیاد است. «وَ لِسَانِی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ» خدایا فقط گردنکشی نمی‌کنم. می‌گویم گناهکارم، یا اله العاصین.

«فَکَیْفَ حِیلَتِی» خدایا چاره‌ام چیست؟

خود خدا درمان می‌کند، ولی اگر می‌خواهی درمان کند و حبّ الهی را می‌خواهی، به خودت تکیه نکن!

در مناجات شعبانیه علی علیه‌السلام عرض می‌کند:

«إِلَهِی‏ لَمْ‏ یَکُنْ‏ لِی‏ حَوْلٌ‏ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ» خدایا من زورم به خودم نمی‌رسد.  قدرتی ندارم که از معصیت تو برگردم

«إِلَّا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِک» مگر آن وقتی که از سر محبّت، خودت ما را بیدار کنی و محبّتت را در دلم بیندازی. همان که حضرت آیت‌اللّه نجابت فرمود.

«وَ کَمَا أَرَدْتُ أَنْ أَکُونَ کُنْتَ» وقتی خودت این کار را کردی، هر طور تو می‌خواستی، بودم. خوب باشم؛ مستقیم باشم؛ در راه تو باشم. خودت این کار را می‌کنی.

«فَشَکَرْتُکَ بِإِدْخَالِی فِی کَرَمِکَ» شکر می‌کنم خدایا که تو مرا در کرم خود داخل کردی.

«وَ لِتَطْهِیرِ قَلْبِی مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَهِ عَنْکَ» قلبم را از چرک‌های غفلت پاک کردی.

خدایا همۀ این‌ها دست خود توست.

روایتی است منصوب به حضرت ختمی مرتبت که عرفا زیاد در کتاب‌هایشان آورده‌اند؛

«قَلْبُ‏ الْمُؤْمِنِ‏ بَیْنَ‏ إِصْبَعَیْنِ‏ مِنْ‏ أَصَابِعِ‏ الرَّحْمَنِ‏ یُقَلِّبه کیف یشاء»

قلب مؤمن بین دو انگشت از انگشتان خداست که هرطور خواست آن را تغییر می‌دهد.

قلب را قلب نامیده‌اند چون منقلب می‌شود؛ گاهی خوف است، گاهی رجاست، گاهی درد، گاهی درمان، گاهی غم، گاهی شادی. «یقلبه کیف یشاء» قلبت را دست خدا بسپار.

رضوان خدا به حضرت آیت‌اللّه نجابت، هرچه می‌گفتی، می‌فرمود فقط خدا. نمی‌گذاشتند حتی در خیال هم به شخص ایشان، به‌عنوان حسن‌علی نجابت، بچسبی. رد می‌کردند، فقط خدا، همه‌کاره خداست.

ما باید بدانیم که خدا زنده است. همۀ مشکلات ما این است که فکر نمی‌کنیم خدا حی است. می‌خوانیم «هو الحی الذی لا یموت» ولی فکر می‌کنیم خودمان حی هستیم.

نستجیر بالله خیال می‌کنیم خدا یک کامپیوتر یا یک ابررایانه است و ما باید تلاش کنیم سیممان وصل شود. این کار را بکن، از آن راه برو تا سیم وصل شود. مداحان هم گاهی می‌گویند حالا سیمت وصل شد، هرچه می‌خواهی بگو.

خیر، او پسورد ما را دارد. خدا حی است، او می‌ آید سراغ ما و قلب ما را هرطور بخواهد می‌گرداند «یقلبه کیف یشاء». این را هم بدانیم که «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ». هرجا باشید، او با شماست. باید بفهمیم که خدا زنده است، همه‌چیز را او می‌دهد و هرچه هست از اوست.

حافظ می‌گوید چهار چیز را در شب می‌دهند و خیلی مهم است.

سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب

این همه از نظر لطف شما می‌بینم

یعنی از خودم نمی‌بینم. همۀ این‌ها که کلید گنج مقصود است را از شما می‌بینیم.

اگر قرار است خدا وکیلت باشد، کار را به او واگذار کن، او را حی بدان. بالاتر از وکالت رضا و تسلیم است. او ما را خلق کرده برای رحمت و بهشت خاص خود. باید بفهمیم که او کار می‌کند و دستمان را می‌گیرد و می‌برد.

در بحث اینکه کار را به خدا واگذار، مولانا در مثنوی می‌گوید: «آن‌که ارزد صید را عشق است و بس» یعنی اگر قرار است از این دنیا چیزی صید کنی، عشق است. حافظ هم دارد که در این بازار آمدی که عشق بخری.

آن که ارزد صید را عشق است و بس

لیک او کی گنجد اندر دام کس

عشق را باید صید کنی، ولی نمی‌توانی. زوری نیست، شدنی نیست. پس چه کنیم؟

تو مگر آیی و صید او شوی

دام بگذاری به دام او روی

خود خدا که اول عاشق و اول معشوق است، باید صیدت کند. بگذار او تو را بکشد.

عشق می‌گوید به گوشم پست‌پست

صید بودن خوش‌تر از صیادی است

عشق درِ گوشم می‌گوید بگذار آن محبوب و معشوق کار خودش را بکند. وسیله قرار داده؛ ماه رمضان و شب احیا، ولی کار دست تو نیست، بسپار دست او.

صید خدا شوید که شما را ببرد و «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ» بگوید. با «وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی» به پیشواز شما آید.

خدایا خداوندا تو را به امیرالمؤمنین ما را ببخش و بیامرز!

خدایا تو را به علی، محبوب خودت و محبوب پیامبرت، عشق و محبّت خود را در دل‌های ما ساری و جاری بگردان!

خدایا ما زورمان به خودمان نمی‌رسد. خودت ما را از این معصیت و دنیاطلبی و فرورفتن در دنیا نجات بده!

ما را ببخش و بیامرز، پدر و مادر ما راببخش و بیامرز، حق‌داران گردن ما را حقشان را ادا بفرما!

[1]. جمعه، ۲.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است