رمضان المبارک ۱۳۹۸-۱۴۴۰

۲۲ رمضان ۱۳۹۸ – ۱۴۴۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

اگر کسی بخواهد امر به معروف و نهی از منکر کند، باید ابتدا خود عامل به معروف و ناهی از منکر باشد. یعنی اگر می‌خواهد دیگران را امر به نماز کند، اول باید خودش نمازخوان باشد. اگر می‌خواهد از غیبت و تهمت و دروغ نهی کند، باید خودش اول این‌ گناهان را ترک کرده باشد. امر به معروف و نهی از منکر از کسی که خود را اصلاح نکرده و پاک نشده، به جایی نمی‌رسد.

فیلم جلسه
 
صوت جلسه

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

۲۲ رمضان ۱۳۹۸- ۱۴۴۰ سه شنبه ۱۳۹۸/۰۳/۰۷ آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

وصیت امیرالمؤمنین

«وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّهُ نَبِیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاهِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ شِرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُم»

«خدا را خدا را در باره همسایگان! حقوقشان را رعایت کنید که وصیّت پیامبر شماست. همواره به خوش‌رفتارى با همسایگان سفارش مى‌کرد تا آنجا که گمان بردیم براى آنان ارثى معیّن خواهد کرد. خدا را خدا را دربارۀ قرآن! مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشى گیرند. خدا را خدا را درباره نماز! که ستون دین شماست. خدا را خدا را دربارۀ خانه خدا! تا هستید آن را خالى مگذارید، زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمى‌شوید. خدا را خدا را دربارۀ جهاد با اموال و جان‌ها و زبان‌هاى خویش در راه خدا! بر شما باد به پیوستن با یکدیگر و بخشش همدیگر مبادا از هم روى گردانید و پیوند دوستى را از بین ببرید! امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که بدهاى شما بر شما مسلّط مى‌شوند، آن‌گاه هرچه خدا را بخوانید، جواب ندهد.»

اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ؛ البته همسایه از همسایه ارث نمی‌برد، ولی بیانگر سفارشِ پیامبر اکرم در این باره است. امروزه که خانه‌ها به‌صورتِ آپارتمان و خیلی به هم نزدیک است، بیشتر باید مراقبت کنید. مخصوصاً طلاب عزیز که رعایت نکردن حق همسایگان موجب بدبینی به دین می‌شود. اگر آنها تندی می‌کنند، شما به آرامی جواب دهید و تندی نکنید. همسایه احترام دارد، ولو کافر باشد.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآن؛ مبادا دیگران به قرآن عمل کنند و مسلمانان عقب بیفتند! کنایه از اینکه بسیاری از مطالب قرآن دربارۀ دنیا هم هست و می‌شود از آن استفاده‌هایی کرد که هم برای حکومت‌داری خوب است و هم برای مردم‌داری. اگر همه از صدر و ذیل دقیق به قرآن و سنت که تفسیر قرآن است، عمل کنند، نتیجه مطلوب حاصل می‌شود.

امام خمینی می‌فرمود مبادا یک وقتی در اثر عمل نکردن ما به قرآن و احکام اسلام، [رفتن ما] یوم الله بشود.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الصَّلَاه؛ نماز ستون خیمۀ دین است. اگر ترک شود، خیمه فرو می‌افتد.

اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُم؛ مبادا زیارت خانه خدا و حج بیت‌الله ترک شود. کسانی که مستطیع هستند، باید به حج بروند و کسانی هم که واجبشان نیست، در صورت امکان بروند. حتی برعهده حکومت اسلامی است که اگر لازم شد، عده‌ای را با خرج بیت‌المال به حج بفرستد تا کعبه خالی از مسلمین نشود. اگر شد، مهلت داده نمی‌شوید و عذاب نازل می‌شود.

لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ؛ امر به معروف و نهى از منکر را ترک نکنید که بدهاى شما بر شما مسلّط مى‌شوند، آن‌گاه هرچه خدا را بخوانید، جواب نمی دهد.

 

امر به معروف و نهی از منکر در نهج‌البلاغه

امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبه‌ها و حکمت‌ها و نامه‌های مختلف دربارۀ امر به معروف و نهی از منکر تذکر می‌دهد. در خطبه ۱۲۹ می‌فرماید:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فَلا مُنْکِرٌ مُغَیِّرٌ، وَ لا زاجِرٌ مُزْدَجِرٌ. اَفَبِهذا تُریدُونَ اَنْ تُجاوِرُوا اللّهَ فى دارِ قُدْسِهِ، وَ تَکُونُوا اَعَزَّ اَوْلِیائِهِ عِنْدَهُ؟! هَیْهاتَ، لا یُخْدَعُ اللّهُ عَنْ جَنَّتِهِ، وَ لا تُنالُ مَرْضاتُهُ اِلاّ بِطاعَتِهِ. لَعَنَ اللّهُ الاْمِرینَ بِالْمَعْرُوفِ التّارِکینَ لَهُ، وَالنّاهینَ عَنِ الْمُنْکَرِ الْعامِلینَ بِهِ.»

«فساد آشکار شد، نه انکار کننده‏اى که تغییر دهد دیده می‌شود و نه باز دارنده‏اى که آلوده نباشد. آیا با این وضع نکبت‏بار مى‏خواهید در جوار قدس حق قرار گیرید و سرافرازترین دوستان خدا باشید؟ هیهات، خدا برای بهشتش فریب نمی‌خورد و جز به طاعتش امکان رسیدن‏ به خشنودی‌اش نیست. لعنت خدا بر آمرانِ معروفى که خود تارک معروف‏اند، و ناهیانِ منکرى که خود آلوده به منکرند.»

حضرت لعن می‌‌کنند کسی را که امر به معروف و نهی از منکر می‌کند، امّا خودش معروف را ترک کرده، به منکر آلوده است. می‌گوید نماز بخوانید، ولی خودش نمی‌‌خواند. می‌گوید دروغ نگویید، تهمت نزنید، مال مردم را نخورید، امّا خودش این گناهان را انجام می‌دهد.

در حکمت ۳۷۴ می فرماید:

«فَمِنْهُمُ الْمُنْکِرُ لِلْمُنْکَرِ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ، فَذلِکَ الْمُسْتَکْمِلُ لِخِصَالِ الْخَیْرِ; وَمِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِکُ بِیَدِهِ، فَذَلِکَ مُتَمَسِّکٌ بِخَصْلَتَیْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَیْرِ وَ مُضَیِّعٌ خَصْلَهً; وَ مِنْهُمُ الْمُنْکِرُ بِقَلْبِهِ وَالتَّارِکُ بِیَدِهِ وَلِسَانِهِ، فَذلِکَ الَّذِی ضَیَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَیْنِ مِنَ الثَّلاثِ وَ تَمَسَّکَ بِوَاحِدَه، وَ مِنْهُمْ تَارِکٌ لاِنْکَارِ الْمُنْکَرِ بِلِسَانِهِ وَقَلْبِهِ وَیَدِهِ، فَذلِکَ مَیِّتُ الاْحْیَاءِ. وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللّهِ، عِنْدَ الاْمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، إِلاَّ کَنَفْثَه فِی بَحْر لُجِّیٍّ. وَ إِنَّ الاْمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىَ عَنِ الْمُنْکَرِ لاَ یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَل، وَ لاَ یُنْقِصَانِ مِنْ رِزْق وَ أَفْضَلُ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ کَلِمَهُ عَدْل عِنْدِ إِمَام جَائِر»

«گروهى از مردم منکر را با دست و زبان و قلب انکار مى‏کنند. آنان همۀ خصلت‏هاى نیکو را در خود گرد آورده‏اند. گروهى دیگر منکر را با زبان و قلب انکار کرده، امّا دست به کارى نمى‏برند، چنین کسى دو خصلت از خصلت‏هاى نیکو را گرفته و یکی را تباه کرده است. بعضى دیگر منکر را فقط با قلب انکار می‌کنند و با دست و زبان اقدامى نمی‌کنند، آنها دو خصلت را که شریف‏تر است، تباه ساخته‏اند و یک خصلت را به دست آورده‏اند. بعضى دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساخته‏اند. چنین کسى مرده‏اى میان زندگان است. همۀ کارهاى نیکو و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چونان قطره‏اى بر دریاى موّاج و پهناور است. امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک مى‏کند و نه از روزى کسی مى‏کاهد، و از همه این‌ها برتر، سخن حق در پیش روى حاکمى ستمکار است.»

کسی که می‌بیند شخصی به دیگری سیلی زد، فرض کنید در بیابانی که دسترسی به قانون و قاضی هم نیست، اگر بتواند، باید از مظلوم حمایت کند و مانع ظالم شود،‌ ولی اگر با دست و زبانش هیچ‌ اقدامی نکند و فقط ناراحت شود، دو خصلت نیک را ترک کرده است. اگر بترسد و کاری نکند، ترسش شیطانی است. اگر نه در قلبش از دیدن ظلم ناراحت می‌شود و قهراً نه با دست و زبانش کاری کند، مرده‌ای متحرک است.

کسی که می‌بیند دوست یا برادر یا فرزندش نماز نمی‌خواند و در حالی که می‌تواند، هیچ نمی‌گوید، بلکه نماز را هم تخطئه می‌کند، می‌گوید آنها که نماز خواندند به کجا رسیدند! این هم مرده‌ای در میان زنده‌هاست.

 

امر به معروف و نهی از منکر در قرآن

خدای تعالی در سوره آل‌عمران می‌فرماید:

﴿وَ لْتَکُنْ‏ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون﴾[1]

«و باید گروهى از شما باشند که دعوت به نیکى‌ها کنند و امر به معروف و نهى از منکر نمایند و آنان همان رستگاران‌اند.»

در سورۀ اعراف می‌فرماید:

﴿وَ إِذْ قالَتْ أُمَّهٌ مِنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللَّهُ مُهْلِکُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً قالُوا مَعْذِرَهً إِلى‏ رَبِّکُمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُون﴾[2]

«و هنگامى که گروهى از آنان گفتند: چرا کسانى را که سرانجام خداوند هلاکشان مى‌کند یا به عذاب شدید گرفتارشان مى‌سازد، موعظه مى‌کنید، گفتند: تا عذرى در پیشگاه پروردگارتان داشته باشیم و شاید تقوا پیشه کنند.»

آیه مربوط به گروهی از بنی‌اسرائیل است که از ماهیگیری در روز شنبه نهی شده بودند، امّا حیله کردند و حوضچه‌هایی ساختند تا ماهی‌ها روز شنبه در آنها گرفتار شوند و روز یکشنبه آنها را صید کنند.

در آن شهر حدود هشتاد و چند هزار نفر زندگى مى‌کردند. این‌ها سه دسته بودند: یک‌دسته این حیله را انجام دادند. یک‌دسته آنان را از مخالفت خداوند نهى مى‌کردند و دسته سوم ساکت بودند و به علاوه به نهى کنندگان مى‌گفتند: «لِمَ تَعِظُونَ قَوْماً اللهُ مُهْلِکُهُمْ أوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذاباً شَدیداً» (چرا کسانى را که سرانجام خداوند هلاکشان مى‌کند یا به عذاب شدید گرفتارشان مى‌سازد، موعظه مى‌کنید؟) نهى‌کنندگان در پاسخ مى‌گفتند: ما این قوم را پند مى‌دهیم تا در پیشگاه خداوند معذور باشیم.

امام صادق علیه‌السلام مى‌فرماید: هم آنان که این حیله را کردند و هم آنان که در برابر این قانون‌شکنى سکوت نمودند، همه هلاک شدند، ولى آنان که امر به معروف و نهى از منکر نمودند، نجات یافتند.

در سورۀ توبه دربارۀ مؤمنان می‌فرماید:

﴿وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاٰهَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکٰاهَ وَ یُطِیعُونَ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اَللّهُ اِنَّ اَللّهَ عَزِیزٌ حَکِیم﴾[3]

«مردان و زنان با ایمان ولیّ یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می‌‌کنند و نماز به‌پا می‌‌دارند و زکات می‌‌دهند و از خدا و پیامبرش اطاعت می‌‌کنند. خداوند به زودی آنان را مورد رحمت خود قرار می‌دهد که خدا عزیز و حکیم است.»

امّا دربارۀ منافقان می‌‌فرماید:

﴿الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌﴾[4]

«مردان و زنان منافق مانند یکدیگرند؛ به کار بد فرمان می‌‌دهند و از کار نیک باز می‌‌دارند و دست‌هایشان را [از انفاق] می‌‌بندند؛ خدا را فراموش کردند، خدا هم فراموششان کرد. به راستی منافقان فاسقند.»

دربارۀ مؤمنان فرمود «بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْض» یعنی بر یکدیگر ولایت دارند؛ مواظب هم هستند که خلافی انجام ندهند؛ هوای هم را دارند و همدیگر را حفظ می‌کنند. ولیّ هم به معنای دوست است و هم سرپرست.

دربارۀ منافقان می‌فرماید آنها همه مثل هم هستند. به هم می‌گویند نماز به‌چه کار می‌آید؛ به‌جای قرآن خواندن، به موبایل نگاه کن. امر به معروف و نهی از منکر را ترک می‌کنند و بلکه برعکس انجام می‌دهند. وقتی می‌گویی اگر خودت دین نداری، چرا دیگری را بی دین می‌کنی؟ می‌گوید چه‌کار به ما داری، بالایی‌ها را نگاه کن!

جوان‌ها و نوجوان‌های عزیز مواظب باشید در مدرسه و دانشگاه هرکس به شما نزدیک می‌‌شود و می‌خواهد شما را از نماز و روزه و دین بازدارد، قبول نکنید.

در سورۀ هود می‌فرماید:

﴿فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّهٍ یَنْهَوْنَ‏ عَنِ‏ الْفَسادِ فِی‏ الْأَرْضِ‏ إِلاَّ قَلیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ﴾[5]

«چرا در میان مردمان پیش از شما عالمانی نبودند که مردم را از فساد در زمین بازدارند، جز اندکی از آنها که نجاتشان دادیم.»

 

علی علیه‌السلام در قرآن

آیۀ اول

در سورۀ نور می‌فرماید:

﴿وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ‏ اللَّهَ‏ وَ یَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ﴾[6]

«و هرکس از خدا و رسولش اطاعت کند و از خدا بترسد و تقوا پیشه کند، آنان رستگارانند.»

حسکانی در شواهد التنزیل از ابن عباس روایت آورده که این آیه دربارۀ علی علیه‌السلام نازل شده است.

در دو آیه بعد می‌فرماید:

﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِم﴾[7]

«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده، عمل صالح انجام داده‌اند، وعده داده آنان را در زمین جانشین گرداند، همچنان که پیشینیانِ آنها را جانشین ساخت.»

حسکانی می‌نویسد این آیه در شأن اولاد علی علیه‌السلام نازل شده است.

طبق روایت در زمان حضرت مهدی عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه همه مؤمن و مسلمان نیستند و بعضی هم منافق و کافر هستند، امّا تعدادشان اندک و دستشان بسته است. طبق روایت حضرت صاحب‌الزمان را نیز یک یهودی به شهادت می‌رساند. البته غیر از زمان ظهور، گاهی در ادوار مختلف تاریخی در گوشه و کنار دنیا اتفاق افتاده که حکومت‌های اسلامی و عادلانه‌ای بر سر کار بیایند؛ مثل اوایل جمهوری اسلامی که همه‌چیز خیلی خوب بود و امیدواریم از این به بعد بهتر و خوب‌تر شود.

آیۀ دوم

در سورۀ فرقان می‌فرماید:

﴿وَ الَّذینَ‏ یَقُولُونَ‏ رَبَّنا هَبْ‏ لَنا مِنْ‏ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما﴾[8]

«کسانی که می‌گویند پروردگارا از همسران و فرزندان ما نورِچشمانی به ما ببخش و ما را پیشوای پرهیزکاران قرار ده!»

حسکانی از ابی‌سعید روایت می‌کند:

پیامبر فرمود: اى جبرئیل منظور از همسران ما کیست؟ گفت: خدیجه. فرمود فرزندان ما کیست؟ گفت: فاطمه. پرسید نور چشم ما کیست؟ گفت: حسن و حسین. گفت: منظور از «و اجعلنا للمتقین اماما» چه کسی است؟ جبرئیل عرض کرد على بن ابى طالب.[9]

از آیه ۶۴ به بعد خدای تعالی راجع به صفات بندگان خدا آیاتی نازل فرموده که مطالعه و دقت در آنها به همۀ دوستان عزیز سفارش می‌شود.

آیۀ سوم

در سوره نمل می‌خوانیم:

﴿مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَکُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِی النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ ما کُنْتُمْ تَعْمَلُون﴾[10]

«هرکس کار نیکی بیاورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز در امان‌اند. و هرکس کردار بد آورد، با صورت به آتش می‌افتد. آیا جز آنچه می‌کردند، جزا می‌بینند؟»

«حسنه» محبّت علی و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام است و «سیئه» دشمنی علی و اولاد علی علیه‌السلام است. دشمنان اهل‌بیت با صورت به جهنّم می‌افتند و این نتیجۀ عمل خودشان است.

آیۀ چهارم

در سوره قصص می‌فرماید:

﴿وَ نُریدُ أَنْ‏ نَمُنَ‏ عَلَى‏ الَّذینَ‏ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین﴾[11]

«ما اراده کرده‌ایم بر مستضعفان زمین منّت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.»

حسکانی از جابر بن عبد اللَّه انصارى نقل کرده که رسول اللَّه صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود:

«یا بنىّ هاشم! انتم المستضعفون المقهورون المستذلّون بعدى»

«اى بنى‌هاشم! بعد از من حق شما را تضعیف می‌کنند و شما را مستضعف و مقهور قرار مى‏دهند و عزّتى که در زمان حیات من داشتید، به ذلت و خوارى تبدیل مى‏کنند.»[12]

 

مأمون و دزد

محمّد بن سنان حکایت می‌کند در خراسان نزد مولایم حضرت رضا علیه‌السلام بودم. مأمون در آن زمان حضرت را معمولاً در سمت راست خود می‌نشاند. به مأمون خبر دادند مردی دزدی کرده است. مأمون دستور داد او را احضار کنند. چون حاضر شد، مأمون او را در قیافه مرد پارسایی مشاهده کرد که اثر سجده در پیشانی داشت.

به او گفت: وای بر این ظاهر زیبا و بر این کار زشت! آیا با چنین آثار زهد و پارسایی که از تو می بینم تو را به دزدی نسبت می دهند؟

آن مرد گفت: من این کار را از روی ناچاری کرده ام، زیرا تو حق مرا از خمس و غنایم، نه پرداختی.

مأمون گفت: تو در خمس و غنایم چه حقی داری؟

وی گفت: خدای عزوجل خمس را به شش قسمت تقسیم کرد و فرموده: «هر غنیمت که به دست آورید خمس آن برای خدا و پیغمبر او و ذوی القربی و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است.» (انفال، ۴۱) همچنین غنیمت را به شش قسمت تقسیم کرد و فرمود: «غنیمتی که خدا از اهل قریه‌ها به پیغمبر خود ببخشد، برای خدا و پیغمبر او و ذوی القربی و یتیمان و بینوایان و درماندگان در سفر است؛ برای آنکه غنیمت، تنها در دست و حوزه توانگران شما به گردش نباشد.(حشر، ۷) طبق این بیان اکنون که در سفر مانده‌ام و بینوا و تهیدستم، تو مرا از حقم محروم ساخته ای.

مأمون گفت: آیا من حکمی از احکام خدا و حدی از حدود الهی را ترک کنم، با این حرف‌هایی که تو می‌زنی؟

مرد گفت: اول به کار خود پرداز و خویش را پاک کن و آن‌گاه به تطهیر دیگران همت گمار! نخست حد خدا را بر نفس خود جاری کن و آن گاه دیگران را حد بزن!

مأمون دیگر نتوانست سخن بگوید. رو به حضرت رضا علیه‌السلام نمود و گفت: در این باره چه نظری دارید؟

حضرت رضا علیه السلام فرمود: این مرد می‌گوید تو دزدی کرده‌ای، من هم دزدی کرده‌ام! مأمون از این سخن سخت برآشفت و آن‌گاه به مرد دزد گفت: به خدا قسم دست تو را خواهم برید.

مرد گفت: آیا تو دست مرا قطع می‌کنی در صورتی که خود، بنده منی؟!

مأمون گفت: وای بر تو! من چگونه بنده تو هستم؟!

مرد گفت: به جهت اینکه مادر تو از مال مسلمانان خریداری شده و تو بنده کلیه مسلمانان مشرق و مغربی، تا آن گاه که تو را آزاد کنند، و من تو را آزاد نکرده‌ام. دیگر آنکه تو خمس را بلعیده‌ای! بنابراین نه حق آل رسول را ادا کرده‌ای و نه حق مثل من و امثال مرا داده‌ای.

همچنین شخص ناپاک نمی‌تواند ناپاک مثل خود را پاک سازد، بلکه شخصی پاک باید آلوده‌ای را پاک نماید و کسی که خود حد به گردن دارد بر دیگری حد نمی‌تواند بزند، مگر آنکه اول از خود شروع کند! مگر نشنیده‌ای که خدای عزیز می‌فرماید: «آیا مردم را به نیکی فرمان می دهید و خویش را فراموش می کنید و حال انکه کتاب خدا را تلاوت می کنید؟ آیا در این کار فکر نمی کنید.(بقره، ۴۴)

در این هنگام، مأمون رو به حضرت رضا علیه‌السلام کرد و گفت: صلاح شما درباره این مرد چیست؟

حضرت رضا علیه‌السلام اظهار داشتند: خدای جل جلاله به محمّد صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: «فللّه الحجه البالغه» خدای را دلیل رسایی هست که نادان بانادانی می‌فهمد و دانا به علم خود درک می‌کند. دنیا و آخرت بر این پایه استوار است و اکنون این مرد بر تو دلیل آورده است.

چون سخن به اینجا رسید، مأمون فرمان داد مرد صوفی را آزاد کنند، امّا پس از آن مدتی در میان مردم ظاهر نشد و در مورد حضرت رضا علیه‌السلام فکر می‌کرد تا آنکه آن بزرگوار را مسموم ساخت و شهید کرد.[13]

اگر کسی بخواهد امر به معروف و نهی از منکر کند، باید ابتدا خود عامل به معروف و ناهی از منکر باشد. یعنی اگر می‌خواهد دیگران را امر به نماز کند، اول باید خودش نمازخوان باشد. اگر می‌خواهد از غیبت و تهمت و دروغ نهی کند، باید خودش اول این‌ گناهان را ترک کرده باشد. امر به معروف و نهی از منکر از کسی که خود را اصلاح نکرده و پاک نشده، به جایی نمی‌رسد.

 

[1] ـ آل‌عمران، ۱۰۴.

[2] ـ اعراف، ۱۶۴.

[3] ـ توبه، ۷۱.

[4] ـ توبه، ۶۷.

[5] ـ هود، ۱۱۶.

[6] ـ نور، ۵۲.

[7] ـ نور، ۵۵.

[8] ـ فرقان، ۷۴.

[9] ـ شواهد التنزیل، ۱، ۵۳۹.

[10] ـ نمل، ۸۹ و ۹۰.

[11] ـ قصص، ۵.

[12] ـ شواهد التنزیل، ۱، ۵۵۹.

[13] ـ بحارالأنوار، ۴۹، ۲۸۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است