رمضان المبارک ۱۳۹۹-۱۴۴۱

عید فطر ۱۳۹۹ | آیت الله دستغیب

رسیدگی به حال هم تأثیر زیادی بر انسان دارد. نه فقط مؤمن و مسلمان، کمک به هر انسانی، بلکه به حیواناتی که گرفتار یا گرسنه‌اند، لازمۀ انسانیت است. هرکس انسان باشد، از دیدن حیوان گرسنه‌ای دلش می‌سوزد و چیزی جلویش می‌اندازد.

فیلم جلسه
صوت جلسه

متن تفسیر

 

بِسْم ِاﷲ ِالرَّحْمَنِ الرَّحیمِ

 

سخنرانی عید فطر ۱۴۴۱ یکشنبه ۱۳۹۹/۳/۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
 

 

الحمدللّه که ماه رمضان برای مؤمنان و مسلمانان جهان و بلکه شاید برای همۀ مردم دنیا ماه پربرکتی بوده و هست و خواهد بود. کسانی که موفق به گرفتن روزه و انجام عبادت بودند، نه‌تنها پشیمان نیستند، بلکه شاد و فرحناک‌اند؛ چراکه در خود حیات معنوی جدیدی حس می‌کنند.

قرآن کریم می‌فرماید:

﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ‏ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُون﴾[1]

«اى کسانى که ایمان آورده‌اید! هنگامى که خدا و رسول شما را به چیزى مى‌خوانند که به شما حیات مى‌بخشد، اجابت کنید و بدانید خداوند میان آدمى و قلب او حائل می‌شود و همه نزد او محشور مى‌شوید.»

حیات انسان در چیست؟

هر موجود زنده‌ای یکی از این سه نوع حیات را دارد؛ حیات نباتی، حیات حیوانی و حیات انسانی. حیات نباتی همان است که درختان و گیاهان دارند که از زمین می‌رویند و رشد می‌کنند و احیاناً ثمره‌ای یا میوه‌ای می‌دهند.

حیات حیوانی آفرینشی است که خدای تعالی در حیوانات قرار داده است؛‌ از جمله غریزه‌ای که در آنها نهاده که می‌دانند چگونه زندگی کنند؛ چه بخورند و چطور خود را از خطرات و حیوانات اطرافشان محافظت کنند.

﴿قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَ‏ هَدىٰ﴾[2]

«گفت: پروردگار ما آن کسی است که همه‌چیز را خلقتی در خور بخشیده، سپس هدایتش کرده است.»

امّا انسان علاوه بر اینکه حیات حیوانی دارد و می‌داند برای حفظ بقای خویش چه کند؛‌ کجا و چطور خانه بسازد؛ چگونه از وسایل زندگی بهره بگیرد و چه چیزهایی به سود و زیانش است، حیات دیگری هم دارد که حیوانات ندارند. «لِما یُحْییکُمْ» اشاره به همان حیات است.

این حیات منوط به این است که آدمی به فطرت خود اعتنا کند. فطرت، انسان را به خالق خویش دعوت می‌کند؛ همان خالقی که او را به وجود آورده، راه تشخیص حق و باطل در او نهاده و فهم به او داده است.

هر کسی می‌تواند با راهنمایی فطرت حق را بفهمد، مگر اینکه خود را به نادانی بزند و پا بر حق بگذارد.

اولین مرتبۀ حیاتِ انسانی ایمان به خدا، پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام است. به‌علاوه انجام اعمالی که برعهدۀ اوست. در سایۀ این حیات خدای تعالی به‌تدریج حیات معنوی یا به قول قرآن «حیات طیّب» نصیبش می‌کند؛ در نتیجه می‌فهمد دنیا دار گذر است؛ زندگی دنیا برای خودسازی است؛ برای این است که به معنویات و واقعیات درون خود پی ببرد. اگر بیشتر طالب باشد و از خدا بخواهد، خدای تعالی به‌تدریج معرفت خویش را نصیبش می‌کند؛ یعنی ملتفت می‌شود خلق شده برای خدای تعالی.

 

«عبدی خلقت‏ الأشیاء لأجلک‏ و خلقتک لأجلی»[3]

«ای بندۀ من! همه‌چیز را برای تو خلق کردم و تو را برای خودم.»

یعنی وابسته به خدای تعالی است. طبق روایات اهل‌بیت یعنی چشمش چشم خدابین می‌‌شود. گوشش جز خدا نمی‌شنود. از جهت باطنی متوجه می‌شود هیاهوی عالم از کجاست. در یک کلام متوجه خدای تعالی می‌شود.

این بستگی به ایمان و تقوای شخص دارد. به همین جهت خدای تعالی در آیات متعدد قرآن دستور به تقوا داده، می‌فرماید متقین را دوست می‌دارد و نعمت‌های عالی معنوی برای اهل تقوا آماده کرده است.

اولین مرحلۀ تقوا التزام به واجبات و خودداری از حرام است. باید اطاعت خدا، رسول و اولی‌الامر کند؛ یعنی واجب، حرام، مکروه، مستحب و مباح را یاد بگیرد و عمل کند.

مرحلۀ بعدی یا تقوای باطنی این است که در صدد ازالۀ صفات ناپسند خویش برآید. ماه رمضان مقدمه‌ای است که انسان با رعایت تقوای ظاهری و ادامۀ آن به تقوای باطنی دست یابد.

ماه رمضان که گذشت، معنایش آزاد شدن نفس نیست. آری؛ آزاد شدیم، امّا از هوای نفس و حیوانیت.

تقوای باطنی یعنی به درون خود نگاه کند، ببیند چه صفات بدی دارد و آنها را به‌تدریج ازاله کند. ریا نوعی شرک خفی است که باید ترک کند. سبب‌بینی یعنی خدا را نبیند و سبب را مؤثر بداند، باید این را ترک کند؛ یعنی بداند پشت هر سببی خدای تعالی است و مسبب اصلی اوست.

بدبینی به خدای تعالی یکی از بدترین صفات است. اینکه هر اتفاق بدی برایش افتاد، بگوید تقصیر خداست، دور از ایمان و تقواست. مؤمن هر پیشامدی را از خدا می‌بیند و برای خودش خیر می‌داند. در بدی‌ها خود را مقصر می‌داند و خوبی‌ها را به خدای تعالی نسبت می‌دهد.

 

﴿وَ ما أَصابَکُمْ‏ مِنْ‏ مُصیبَهٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُم وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیر﴾[4]

«هر مصیبتی به شما می‌رسد، به‌خاطرِ کارهایی است که انجام داده‌اید و از بسیاری می‌گذرد.»

ناامیدی از رحمت خدای تعالی بدترین گناه و از صفات کافران و گمراهان است. مؤمن هرگز از خدا ناامید نمی‌شود. اگر کمی زندگی‌اش بالا و پایین شد یا حقوقش کم شد یا خانه‌ای درخور پیدا نکرد یا درد و مرضی گرفت، از خدا نامید نمی‌شود.

مؤمن چنان است که اگر همۀ اطرافش بلا باشد، باز هم می‌گوید خدا و می‌داند خدا همۀ بلاها را رفع می‌کند. اگر هم قرار باشد بر اثر این بلاها از دنیا برود، می‌داند پروردگارش در عالم دیگر «مقام امین» به او می‌دهد.

 

﴿إِنَ‏ الْمُتَّقینَ‏ فی‏ مَقامٍ‏ أَمینٍ﴾[5]

«متقین در مقام امین جا دارند.»

بنابراین ماه رمضان مقدمه‌ای برای ازالۀ صفات ناپسند و دست‌یابی به حیات طیّب است که در سایۀ آن به «دارالسلام» راه می‌یابد.

 

﴿وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى‏ دارِ السَّلامِ‏ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم﴾[6]

«خداوند به سرمنزلِ سلامت دعوت می‌‌کند و هرکس را بخواهد به راه راست هدایت می‌‌کند.»

دارالسلام جایی بیرون از انسان نیست. همین اعمال صالح و صفات پسندیده بهشت و حور و قصر و میوه است. همۀ نعمت‌هایی که خدای تعالی در قرآن کریم نام می‌برد، درون خود انسان است که در عالم برزخ و قیامت ظاهر می‌شود. این از وسعت و ظرفیت بالای آدمی است. به قول مولا علی علیه‌السلام «أ تزعم‏ انک‏ جرم‏ صغیر و فیک انطوى العالم الاکبر»[7] آیا تو گمان می‌کنی موجود کوچکی هستی؟ عالم اکبر در تو پنهان است.

حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت می‌گفتند: شخصی دوست سیدی داشت که از دنیا رفت و از مرگ او بسیار ناراحت بود. شبی سید به خوابش آمد و گفت: چرا این‌قدر ناراحتی؟ من راحت شدم. هرچه ناراحتی داشتم برطرف شد.

برای مؤمن دنیا و بدن قفس است. وقتی می‌میرد، از قفس آزاد می‌شود.

بعد از ایمان به خدا که زیربنای تقواست، اولین گام در تقوا نماز است و خدای تعالی تأکید بسیاری بر آن کرده است. در قرآن ۵۸ مرتبه عبارت «الصلاه» تکرار شده و در بیشتر سوره‌ها صحبت از این واجب الهی به میان آمده است.

در سورۀ مدثر وقتی اهل بهشت از دوزخیان می‌پرسند: چه شد که کارتان به اینجا کشید، اولین پاسخشان این است که ما از نمازگزاران نبودیم؛ «قالُوا لَمْ‏ نَکُ‏ مِنَ الْمُصَلِّین»[8]

دومین عامل را بی‌اعتنایی به مساکین و مستمندان معرفی می‌کنند؛ «وَ لَمْ‏ نَکُ‏ نُطْعِمُ الْمِسْکین»[9]

وقتی انسان می‌داند کسی گرفتار است و می‌تواند، باید کمکش کند. خدا را شکر که در این موقعیت نابسامان مؤمنان به هم کمک می‌کنند و هرکدام به اندازۀ وسع و توانایی خود، به نیازمندان رسیدگی می‌کنند.

فقیه کامل سیدجواد عاملی نویسنده کتاب «مفتاح الکرامه» می گوید: شبی مشغول شام خوردن بودم که درِ خانه زده شد. در را باز کردم، دیدم خادم علامه سید بحرالعلوم است و گفت: سید بحرالعلوم شام در نزدش است و منتظر شماست.

با خادم به منزل سید بحرالعلوم رفتم. همین‌که خدمتش رسیدم، فرمود: از خداوند نمی‌ترسی که مراقبت نداری؟

عرض کردم: استاد مگر چه شده است؟

فرمود: مردی از برادران هم مذهب تو برای خانواده‌اش از فقر فقط خرمای زاهدی آن‌هم نسیه می گیرد، و هفت روز بر آنان گذشته و جز خرما طعم هیچ چیز دیگری نچشیده‌اند. امروز نزد بقال رفت چیزی بگیرد، او را جواب کرده و خجالت کشید و الآن خود و خانواده‌اش بدون شام شب را می گذرانند. تو غذای سیر می‌خوری با اینکه همسایه‌ات مستحق است؟

عرض کردم: من هیچ اطلاعی از وضع او نداشتم!

فرمود: اگر آگاهی داشتی و کمک نمی‌کردی، یهودی بلکه کافر بودی. ناراحتی‌ام برای این است که چرا از حال برادران دینی‌ات تفحص نمی‌کنی؟ اکنون این ظرف‌های غذا را خادمم برمی‌دارد، با او برو درِ خانۀ آن مرد و بگو میل داشتم امشب با هم غذا بخوریم، و کیسۀ پول (۱۲۰ریال) را در زیر حصیر او بگذار و ظرف‌ها را برمگردان.

سید جواد گفت: من با خادم به منزلش رفتیم و دستور استاد را انجام دادیم.

همسایه گفت: این غذا را اعراب نمی توانند درست کنند، بگو متعلق به چه کسی است. با اصرار او گفتم: از سید بحرالعلوم است.

سوگند یاد کرد و گفت: جز خدا تاکنون کسی از حال من آگاهی نداشت، حتی همسایگان نزدیک، چه رسد به کسانی که دورند و این پیشامد را از سید بسیار عجیب شمارد[10]

رسیدگی به حال هم تأثیر زیادی بر انسان دارد. نه فقط مؤمن و مسلمان، کمک به هر انسانی، بلکه به حیواناتی که گرفتار یا گرسنه‌اند، لازمۀ انسانیت است. هرکس انسان باشد، از دیدن حیوان گرسنه‌ای دلش می‌سوزد و چیزی جلویش می‌اندازد.

عقل در کلام حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت

«عقل می‌گوید از آن آقایی که سلامتی مزاج، سلامتی عقل، سلامتی اعضا، سلامتی فکر، سلامتی معده، سلامتی این قوای خمسه، سلامتی هاضمه داده تشکر کن. این در مرتبه اولیٰ.

در مرتبه ثانیه می‌فرماید اطاعتش کن! اگر می خواهی رشد داشته باشی، اطاعتش کن؛ اگر می‌خواهی از عالم حیوانیت بالا بیایی، تشکر که می‌کنی، بکن و حتماً اطاعتش هم بکن!

اطاعت خدای اجل از مسلمات عقل است. هیچ تردیدی در آن نیست. غایهالامر می‌گوید: آقا نماز بخوان، فوری بلند شو نماز بخوان! روزه بگیر، خمس بده، زکات بده، جبهه برو، درس بخوان، این‌ها را انجام بده!

افعال واجبه را که حتماً انجام می‌دهد، تعقل داشته باشد که در اثر افعال مستحبه درِ غیب حتماً برایش باز شود. غایهالامر باید صبور باشد. اگر بخواهد از صبر بیرون بیاید، هم درک او خسته می‌شود، هم عقل او خسته می‌شود، چرا؟ چون عقل راه ندارد به بالا.»

کسی که تقوا دارد و عمری واجبات را انجام می‌دهد و حرام را ترک می‌کند، غلط است بگوید هیچ ندیده‌ام. اگر طالب باشد، حتماً خدای تعالی درهای آن دنیا را به رویش باز می‌کند و مطالب جدیدی می‌فهمد.

البته غیر از عقل چیز دیگری هم می‌خواهد؛ آنچه زیاد به خدا نزدیکش می‌کند و کمک می‌کند از خود بیرون بیاید، محبّت ائمۀ اطهار علیهم‌السلام است. این نوری است که خدا می‌دهد و عنایت دیگری است.

[1] ـ انفال، ۲۴.

[2] ـ طه، ۵۰.

[3] ـ جواهر السنیه، ۷۱۰.

[4] ـ شوری، ۳۰.

[5] ـ دخان، ۵۱.

[6] ـ یونس، ۲۵.

[7] ـ دیوان منسوب به امیرالمؤمنین.

[8] ـ مدثر، ۴۳.

[9] ـ مدثر، ۴۴.

[10] ـ پند تاریخ، ۱، ۱۴۰.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است