رمضان المبارک ۱۴۰۲-۱۴۴۴طلب و اخلاق طلبگی

طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۱۴ | بیست و یکم رمضان ۱۴۴۴ – ۱۴۰۲ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

طلب و اخلاق و طلبگی جلسه ۱۴ | بیست و یکم رمضان ۱۴۴۴ – ۱۴۰۲ |  ۱۴۰۲/۰۱/۲۳ | حجت الاسلام والمسلمین کاکایی

 

 

قال اللّه تعالی فی کتابه المبین:

«مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً»[1]

گفت:

قافیه اندیشم و دلدار من

گویدم مندیش جز دیدار من

وزن و صوت و گفت را برهم زنم

تا که بی‌ این هرسه با تو دم زنم

بحث جلسات گذشته در طلب و عشق و محبّت بود. مظهر محبّت تام الهی که خدا و رسول را چنان که باید دوست می‌داشت و عشق می‌ورزید و به ما محبّت و عشق یاد می‌دهد، آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که امروز روز شهادت آن امام عزیز است. یاد او برای ما ذکر و شفای قلب است.

آیه‌ای که در صدر عرایض تلاوت شد، در شأن امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، حمزه سیدالشهدا و جعفر بن ابی‌طالب نازل شد «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ» از میان مؤمنان برخی با خدا عهد بستند و عهد خود را به صدق رساندند و صدق عهد داشتند.

«فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ» بعضی به شهادت رسیدند؛ مثل جعفر بن ابی‌طالب و حمزه سیدالشهدا «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِر» بعضی هم منتظرند.

پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله دم‌به‌دم به علی جوان وعده می‌داد. وقتی در خطبۀ شعبانیه آن کلمات بلند را فرمود و در آخر اشک بر چشمانش جاری شد، علی علیه‌السلام پرسید چرا گریه می‌کنید؟

فرمود: یادم به شهادت تو می‌افتد که در این ماه اشقی‌الاشقیا فرق مبارک تو را می‌شکافد.

عرض کرد که آیا دینم سالم است؟

فرمود بلی.

عشق علی است و یک عمر منتظر است «وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِر».

عشق یعنی این؛ یعنی جان دادن در راه محبوب؛ جان دادن در راه پیامبر، در راه خدا. این عشق باعث می‌شود مرگ را وصال ببیند؛ لذا فرمود: «وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ‏ بِالْمَوْتِ‏ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ». به خدا قسم انس پسر ابی‌طالب به مرگ که وصال خداست، بیشتر از انس طفل به شیر مادر است.

سلام خدا به امیرالمؤمنین

«مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ» خدا علی علیه‌السلام را مؤمن می‌داند، به همان معنایی که بحث مؤمن و درجات مؤمن در قرآن مطرح است و حضرت آیت‌اللّه نجابت در کتاب بصائر یا قرآن و اهل‌بیت بیان فرمودند.

علی علیه‌السلام نه‌فقط مؤمن است که جزو صادق‌المؤمنین است.

«وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْریلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمَلائِکَهُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهیرٌ»[2]

اگر علیه حضرت ختمی مرتبت پشت به هم دهید، خدا مولای و دوستدار اوست و جبرئیل و صالح‌المؤمنین.

صالح‌المؤمنین در اینجا، همه گفته‌اند یعنی علی علیه‌السلام.

در ادامۀ بحث عشق و طلب عرض می‌کنیم که پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: «الْمُؤْمِنُ‏ مِرْآهُ الْمُؤْمِنِ‏». مؤمن آیینۀ مؤمن است.

یکی از اسامی خدا مؤمن است. پس یکی از معانی روایت می‌شود مؤمن که علی است، آیینه و نماینده آن مؤمن است که خداست؛‌ لذا عشق علی، زیارت علی، ذکر علی، هم‌نشینی با علی علیه‌السلام هم‌نشینی با خدای تعالی است. هرکه خدا را دوست دارد با علی بنشیند تا عشقش زیاد شود. اصلاً زیارت مؤمن عشق را زیاد می‌کند. 

حارث همدانی، از اصحاب امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود. شبی خدمت آقا امیرالمؤمنین علیه‌السلام رسید.

حضرت فرمود: این وقت شب به چه کار آمدی؛ چه چیز تو را اینجا آورده؟

عرض کرد «حبّک یا علی» دوستت داشتم، قلبم کشید و آمدم کنارت بنشینم.

حضرت آن شعر معروف را خطاب به او فرمود که با این بیت شروع می‌شود:

یا حار همدان من یمت یرنی

من مؤمن او منافق قبلا

ای حارث همدانی هرکه بمیرد، مرا مقابل خود می‌بیند، چه مؤمن باشد و چه کافر.

اگر به مرگ طبیعی مرد که می‌بیند، اگر هم هم‌وغم دنیا از او جدا شد و دوستی دنیا از دلش رفت که این‌هم به حکم «موتوا قبل ان تموتوا» یک موت است، باز علی علیه‌السلام را می‌بیند.

و چه زیبا گفت:

ای که گفتی فمن یمت یرنی

جان فدای کلام دلجویت

کاش روزی هزار مرتبه من

مُردمی تا ببینمی رویت

این‌قدر فرح و شادی دارد که مؤمن علی علیه‌السلام را ببیند و زیارت کند و با علی بنشیند.

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد

به زیر آن درختی رو که او گل‌های تر دارد

روز شهادت علی علیه‌السلام ذکر «یا علی» زیاد است. رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: «عند ذکر الصالحین تنزل الرحمه» هنگام ذکر صالحان رحمت نازل می‌شود. «صالح‌المؤمنین» علی علیه‌السلام است و ذکر او قطعاً رحمت است.

هرکه نه گویای تو خاموش به

هرچه نه یاد تو فراموش به

گفتیم علی آیینه خدانما و وجه خداست. در دعای کمیل فرمود: «یَا مَنِ‏ اسْمُهُ‏ دَوَاءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفَاءٌ» پس اسم علی دوا و ذکرش شفاست.

صحبت در این بود که چه کنیم تا حبّمان زیاد شود. عرض کردم حبّ علی حبّ خداست.

رضوان خدا به حضرت آیت‌اللّه نجابت، در اوایل طلبگی به ما سفارش کردند منتهی‌الآمال را مطالعه کنید.

منتهی‌الآمال فی ذکر تواریخ النبی و الآل، از مرحوم شیخ عباس قمی.

خدا به شیخ عباس قمی برکت فراوان داده. یک کتابش مفاتیح الجنان است که سال‌های سال باقی مانده و هیچ کتابی نمی‌تواند کنار آن بنشیند. قرآن و نهج‌البلاغه جای خود دارد. این‌ها کلمات پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین است، منتهی‌الآمال هم تاریخ و زندگی‌نامه ائمۀ اطهار است.

سبک و بیان کتاب قدیمی است، ولی عادت کنید و بخوانید. چون با عشق نوشته و عمر گذاشته، عشقتان زیاد می‌شود.

شیخ عباس در بخشی از این کتاب شرح حال امیرالمؤمنین علیه‌السلام و ویژگی‌های ایشان را برمی‌شمارد. صفاتی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام را یکی‌یکی می‌شمارد که هیچ‌کس در آن صفات به پای آقا نمی‌رسد.

در علم جایی است که باب مدینه‌العلم است. در شجاعت جایی است که «ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین». در جهاد، در ایثار، در بخشش، در رحم، در همه سرآمد است و نظیر ندارد.

نهج‌البلاغه‌اش امیرالبیان است، در اوج فصاحت بلاغت. کسی که مرد شمشیر است و تا این حد مرد قلم باشد، نداریم. «جُمِعَت فی صفاتک الاضداد» در صفات تو اضداد جمع شده.

یک جا شمشیر می‌زند، آن‌طور که وقتی شمشیر کج می‌شود، نهیب می‌زند که چرا کج شدی! چنین جنگاوری وقتی چشمش به یتیم می‌افتد، پایش می‌لرزد.

رحم علی، غضب علی. در صفات تو اضداد جمع شده، یا علی! آیینۀ خداست.

ابوسعید خراز گفت «عرفت اللّه بجمعه بین الاضداد» خدا را به جمع بین اضداد شناختم.

خداست که جمع بین اضداد است؛ هم رحیم است، هم منتقم؛ هم جبار است، هم رحمان. هم صفات جلال دارد و هم جمال. بعد این آیه را خواند: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ».[3] علی هم که آیینۀ خداست جمع اضداد است.

شهریار زیبا گفت. البته این شهریار نبود. «بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد». عشق بود که این شعر را بر زبان شهریار جاری کرد:

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایۀ هما را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

«المؤمن مرآه المؤمن» اگر می‌خواهی خدا را بشناسی، علی را ببین. صفات خدا در وجود علی علیه‌السلام موج می‌زند.

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را

زمانی حالی دست داد و به شهریار عرض کردم:

به خدا که دُرّ فشاندی و به شعر زنده ماندی

چو به عشق جان گرفتی ز علی تو شهریارا

از عشق علی جان گرفت که این شعر را گفت.

زده‌ام من ای علی جان همه عمر لاف عشقت

تو به پیری‌ام ببخشا گه‌وبی‌گهم خطا را

چو بگفتی هرکه میرد رخ من عیان ببیند

بستان تو جان که بینم رخ شاه دلربا را

امیرالمؤمنین در دعای صباح گفت: «الهی قلبی محجوب و نفسی معیوب». ما دیگر چه بگوییم از این نفس اژدها؟

نفست اژدرهاست کو کی مرده است

از غم بی‌آلتی افسرده است

آیا از می‌شود از این هوای نفس برهیم؟

ز رهیدن از هوایت مشو قاسما تو نومید

که علی به تیر عشقش برماند اژدها را

«حُبُ‏ عَلِیٍ‏ حَسَنَهٌ لَا تُضِرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ» حبّ علی علیه‌السلام حسنه‌ای است که هیچ معصیتی به آن آسیب نمی‌زند. خدایا ممنون تو هستیم که علی را قرار دادی تا او را بشناسیم و وسیله‌ای باشد برای ما به‌سوی تو!

صفات امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نهج‌البلاغه ظهور فراوانی دارد، امّا یک جای دیگر هم علی علیه‌السلام خیلی ظهور دارد و آن کربلاست. یکی از محترمین دربارۀ حضرت اباالفضل پرسیدند و رابطۀ ایشان با بحث عشق.

شهریار هم گفت:

به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را

علی علیه‌السلام در کربلا حضور دارد، گویی در بین شهیدان کربلا علی تکثیر شده. غیر از علی‌اکبر و علی‌اوسط و علی‌اصغر -امام حسین علیه‌السلام فرمود هرچه پسر خدا به من بدهد نامش را علی می‌گذارم- غیر از قاسم بن الحسن و سایر فرزندان علی علیه‌السلام که حضور دارند، یکی هم اباالفضل است که مظهر عشق است.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام مظهر عشق به خدا و عشق به رسول اللّه و فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها بود و این عشق را به اباالفضل علیه‌السلام تعلیم داد. علی خیلی عاشق است.

حافظ غزلی دارد با این مطلع:

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

گر نکته‌دان عشقی بشنو تو این حکایت

به همین سیاق سرودم:

دیدم وفای عباس مجون شدم از آن پس

عاشق چو او نباشد در زیر سقف اطلس

جان می‌برد به مشکش آن مهربانِ جان‌رس

شیری که سد راهش گشته شغال و کرکس

رندان تشنه‌لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت

مظهر عشقِ علی اباالفضل العباس علیه‌السلام است.

گفتیم که عاشق خود را برای معشوق می‌خواهد، نه معشوق را برای خود. همه‌چیز را که فدا می‌کند، می‌شود علی علیه‌السلام.

قرآن می‌فرماید:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»[4]

از مردم کسی است -یعنی علی- که جانش را می‌دهد تا رضای خدا را بخرد. «جان می‌دهم چه جای دل» نه فقط دل به پیامبر داده که جان هم برایش می‌دهد.

«وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» خدا جان علی را می‌گرید و مقام ولایت به او می‌دهد که هرکه بگوید «یا علی» از زمین بلندش می‌کند.

حافظ گفت:

کمتر از ذرّه نه‌ای پست مشو مهر بورز

تا به سرمنزل خورشید رسی چرخ‌زنان

چه کسی من و شمای ذرّه را از زمین بلند می‌کند؟

به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند

به آسمان رود و کار آفتاب کند

این‌قدر برای محبوبش، خدای تعالی و پیامبر فداکاری کرد. وقتی فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها از دنیا رفت، کلمات سوزناک عاشقانه‌ای برایش گفت؛ «قَلَّ یَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ عَنْ‏ صَفِیَّتِکَ‏ صَبْرِی‏» در جدایی فاطمه صبرم کم شده.

۳۳ سال داشت امیرالمؤمنین، امّا یک جوان ۳۳ سالۀ عادی نیست، خدایی است؛ معجزۀ پیامبر اکرم است. اگر پیامبر قرآن هم نداشت، همین که علی علیه‌السلام را که در غدیر سر دست گرفت و به‌عنوان معجزۀ خود به بشریت نشان داد، کافی بود.

گفت: ای پیامبر، در فراق زهرا صبرم کم شد،‌ ولی صبری که برای تو کردم که سرت در دامن من بود؛ خودم تو را در خاک گذاشتم و چهره بر خاک نهادم، این غم را برایم تحمل‌پذیر می‌کند

بعد هم گفت: این ریحانۀ تو که هدیه و امانتی از تو بود، به تو برمی‌گردانم.

با چنین وضعیتی امیرالمؤمنین ۲۵ سال دیگر صبر کرد، چه صبری! فرمود: صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلویم بود.

کسی که خار در چشمش باشد و استخوان در گلویش، چطور به خود می‌پیچد؟ هم فراق پیامبر اکرم، هم فراق فاطمه زهرا و هم مسائلی که در این مدت دیده، بعد هم ۵ سال دیگر با قاسطین و مارقین و ناکثین جنگیده، این همه صبر و مقاومت کرده.

مثل همین شب‌ها می‌گوید رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله را در خوب دیدم. از این امت به او شکایت کردم، از این همه ناجوانمردی و کج‌روی.

پیامبر فرمود: نفرینشان کن.

گفت: خدایا بهتر از این‌ها را نصیب من کن. بهتر از این‌ها یعنی رسول اللّه صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله؛ یعنی دیگر نمی‌خواهم بمانم، و بدتر ازمن بر این‌ها مسلط کن.

چه زیبا گفت شهریار:

آن دم صبح قیامت تأثیر

حلقه در شد از او دامنگیر

دست در دامن مولا زد در

که علی بگذر و از ما مگذر

یا علی، ما کسی غیر تو نداریم. این مملکت شیعۀ امیرالمؤمنین است، یا علی مپسند این‌ همه مصائب و مشکلات؛ دینمان، بچه‌هایمان، یا علی خودت به فریاد ما برس!

حالا علی می‌رود. یا علی، مبادا از قلب ما بروی؛ مبادا ما شیعۀ بدی باشیم و ما را هم نفرین کنی! خیلی از آنها هم ظاهراً شیعۀ امیرالمؤمنین بودند، ولی خلف‌وعده کردند و نایستادند.

اگر امروز علی می‌رود، ما از آن حلقۀ در و از آن مرغابی‌ها که جلو علی را گرفتند، کمتر نیستم.

مولانا راجع به ستون حنانه شعری دارد. نخل خشکیده‌ای در مسجد بود که پیامبر به آن تکیه می‌زد و صحبت می‌کرد.

قرار شد برای پیامبر منبری بسازند که بر آن بنشیند. وقتی رسول خدا بر منبر نشست، صدای ناله‌ای شنیدند؛ مثل صدای نالۀ شتر بچه‌مرده. این عشق و محبّت است.

گفتند: ای صدا چیست؟ دیدند این چوب خشک در فراق پیامبر اکرم ناله می‌کند.

رسول اللّه آمد و آن را نوازش کرد، آرام شد.

مولانا می‌گوید:

بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را

کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو

مطلع این غزل این است:

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو

اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو

خدایا خداوندا، عشق علی را از ما مگیر!

خدایا با محبّت علی ما را از دنیا ببر!

خدایا محبّت علی را شامل حال دختران و پسران ما بگردان؛ حق‌داران گردن ما را، حضرت امام، حضرت آیت‌اللّه نجابت، شهید آیت‌اللّه دستغیب، آیت‌اللّه محمّدتقی نجابت و… همۀ بزرگانی که گردن ما حق داشتند،، درجاتشان بالا و والاست، خدایا همۀ آنها را با علی علیه‌السلام محشور بگردان!

خدایا دست ما را در دنیا و آخرت از دامان علی و فرزندان علی و حسین بن علی و اباالفضل صلوات اللّه علیهم اجمعین کوتاه مکن!

ما را بدار علی‌وار زندگی کنیم، علی‌وار بمیریم و با علی محشور شویم!

[1]. احزاب، ۲۳.

[2]. تحریم، ۴.

[3]. حدید، ۳.

[4]. بقره، ۲۰۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است