طلبه شهید محمّدعلی سبحانی
عارف به حق
شهید حجّه الاسلام محمّدعلی سبحانی
محمّدعلی سبحانی در سال 1350 در خانوادهای متدین و مؤمن در شهر شیراز دیده به جهان گشود. پس از اتمام دوره ابتدائی و راهنمائی راهی حوزهی علمیهی ابوصالح«عج» شیراز شد و کلّیه دروس مقدّماتی تا کفایه را در محضر استاد بزرگوارش حضرت آیت اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب«مدظلهالعالی» گذراند و با این سن کم همراه دیگر شاگردان ایشان مثل شهیدان اسدی، مرادی، دانش، رهنورد، اجرایی و… که معمولاً طلاب قابلی بودند به بحث و درس مشغول بود. آشنایی محمّدعلی با محضر پر نور حضرت آیت اللّه العظمی نجابت (قدس سره) فتح البابی جدیدی بود که او گمشده خود را بیابد. انس و محبّت و در عین حال تبعیت محض از محضر استاد، جانی به او بخشید که با تمام وجود ذوب وجود حضرت آیت اللّه العظمی نجابت (قدس سره) شود.
برادر شهید میگوید :
«حضرت آیت اللّه العظمی نجابت (قدس سره)، محمّدعلی را بسیار دوست میداشتند و تا محمّدعلی در مجلس بحث حضور پیدا نمیکرد بحث و کلاس را شروع نمیکردند.»
و این علاقه متقابل بود محمّدعلی به کلاسهای آیت اللّه العظمی نجابت (قدس سره) بسیار علاقه داشت و به هر شکلی که شده بود خود را به مجلس درس و بحث استاد میرساند و با علاقه خاصّی جلسات را پیش میبرد.
حضرت آیت اللّه العظمی نجابت (قدس سره) در ماه مبارک رمضان جلسات سخنرانی و تفسیر دعای سحر داشتند. در این جلسات محمّدعلی با علاقهای وافر شرکت میکرد و با توجه به امکانات بسیار کم، ضبط صوتی با خود میبرد و سخنرانیها را ضبط میکرد و همچنین یادداشت برداری میکرد و این متون را به صورت جزوهای جمع آوری مینمود که بعد از شهادت محمدعلی به صورت محدود در حوزهی علمیهی ابوصالح«عج» چاپ و انتشار پیدا کرد.
محمّدعلی که از کودکی خود را در محضر بزرگانی هم چون حضرت آیت اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب«مدظلهالعالی» و حضرت آیت اللّه العظمی نجابت (قدس سره) یافته بود، با کمی سن خداوند اندوختهای نصیبش کرده بود که رسیدن به آن مقام آرزوی اولیاء الهی است که عمری را در طلب و اراده گذراندهاند، ولی او موفق شده بود مستقیماً از چشمه معرفت سیراب شود و لذا عطش رسیدن به مقام بالا در او همیشه نمایان بود و این امر با رضایت و پشتکار او طبیعی به نظر میرسید که البته کار هرکس نیست، و این طلب و اراده در کلام و نوشته هایش مشهود بود.
«…بدانکه اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حقتعالی تفکّر است و تفکّر در این مقام عبارت است از این که انسان لااقلّ در هر شب و روز مقداری و لو کم فکر کند در اینکه ما در این جا مسافریم و چند روزی دیگر این جا هستیم یا به فکر خود بودن است که در ان عالم غیر از عمل صالح و معرفه اللّه و آن زمانهایی که در این جا در ذکر خدا و یاد خدا بودیم…»
«…آمدی اینجا که معرفتت بیشتر شود. آمدی اینجا که توشهای برای آنجا ببری و باید در این حدیث تفکّر کنی که علی (علیه السلام) فرمودند: «رحم اللّه امرء علم من أین و فی أین و الی أین»
خدا رحمت کند مردی را که بداند از کجا آمده و در کجا زندگی میکند و به کجا میرود و بدانکه اینجا فان است و آنجا بقاء است.»
شیخ محمّدعلی سبحانی که با توشهی عظیمی که از پرتو نورانی ولی خاص الهی حضرت آیت اللّه العظمی نجابت (قدس سره) گرفته بود با کسب اجازه از محضر استاد وارد بر معرکه عمل شد وبا قصد سیر الی اللّه در یک تکبیر دو رکعت نماز عاشقانه خواند و بیمعطلی از سیر کوتاهش به فنای حضرت دوست مشرف شد.
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد |
|
|
|
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
|
|
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
|
|
|
|
خداش خیر دهد آن که این عمارت کرد
|
|
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
|
|
|
|
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
|
|
نماز در خم آن ابروان محرابی
|
|
|
|
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد [1]
|
|
و در تاریخ 4/6/65 در عملیات کربلای 4 در منطقه عملیاتی شلمچه با شیدایی تمام جوانی کم سنّ و سال ولی بزرگ و با صلابت داشتههای خود را برای رسیدن سریع به حضرت دوست تقدیم نمود و با صورتی خونین و قلبی زخمی که از اصابت ترکش به بدن و صورت حاصل شده بود دعوت حضرت حق را لبّیک گفت و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
روحش شاد
[1] – حافظ.