طلبه شهید شیخ جعفر رنجبران
شهید شب قدر، شهید صبور
حجّه الاسلام شیخ جعفر رنجبران
حجّهالاسلام و المسلمین شیخ جعفر رنجبران در سال 1346 در خانوادهای مذهبی و متدیّن در شیراز متولد شد و زیر نظر پدر و مادری دلسوز و محب اهلبیت: رشد نمود وی که اولین فرزند خانواده بود به واقع بزرگیِ خود را در اخلاق و رفتار ثابت کرده بود.
دوران نوجوانی شهید عزیز مصادف شده بود با شکل گیری انقلاب اسلامی و جعفر با وجود سن کم در تظاهرات ضد رژیم شرکت میکرد و این گذشت و ایثار نبود مگر در سایه عشق و علاقه به دین و اهلبیت: که پرچم دار آن حضرت امام خمینی (ره) بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اتمام تحصیل دوره راهنمایی در سال 1361 به جهت علاقه زیادی که به کسب علوم حوزوی داشت وارد حوزهی علمیهی ابوصالح«عج» شد و افتخار شاگردی حضرت آیت اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب « مدظلهالعالی» را نصیب خود کرد. و این فصل جدیدی در زندگی پر نورِ روحانی شهیدجعفر رنجبران بود، که طعم شیرین معرفت و معنویت را در کنار تحصیل فقه اهلبیت: توسط حضرت استاد تجربه کند. و شهادت را که آرزوی دیرینه او بود در کسوت شاگردی حضرت حجّه ابن الحسن العسکری«عج» با رتبه و جایگاهی والاتر تلمّذ کند. در حوزه مثل خادمی نیمه های شب، روی میپوشید و حوزه را خاضعانه و گمنام جارو میکرد.
حضرت آیه اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب « مدظلهالعالی» در ختم ایشان فرمودند :
«شهید رنجبران تواضع ذاتی داشت.»
پدر شهید میگوید:
«جعفر شبی بی خبر از جبهه به خانه آمده بود و بی سر و صدا در اتاقی که خیلی نم ناک و سرد بود به نماز ایستاده بود، وقتی که برای نماز صبح قصد رفتن به مسجد را داشتم دیدم جعفر در آن اتاق به حالت سجده افتاده رفتم مسجد و برگشتم دیدم هنوز در حال سجده هست با غبطه به حال فرزند ساعاتی اشک ریختم که خدایا ما کجا و اینها کجا!»
شهید بزرگوار شیخ جعفر رنجبران در کنار تحصیل علوم دینی برای تبلیغ و همراهی با دیگر رزمندگان عزیز مدام راهی جبههها میشد. در این رفت و آمدها چند بار مجروح شد و هنوز بهبودی کامل پیدا نکرده بود باز روانه جبهه میشد. در آخرین سفری که میخواست به جبهه برود قبل از سفر به قصد زیارت آقا علی بن موسی الرضا (علیه السلام) عزم سفر مشهد مقدس کرد و با برداشتن توشه معنوی از خان کرم امام رئوف بار سفر دگر بست ولی این بار نه برای برگشت، که از محضر امامش اذن حضور و ورود به با رگاه قدسیان را کسب کرده بود.
پدر و مادر شهید می گویند:
«همیشه عادت شهید این بود که موقع خداحافظی با ما عقب عقب می رفت ولی دفعه آخر تا جایی که چشم او را می دید حتی در کوچه هم عقب عقب رفت تا از چشم پنهان شد.»
با شور و شوقِ مضاعف در بهمن ماه سال 1364 برای شرکت در عملیات و الفجر هشت عازم منطقه عملیاتی گشت و در 21 بهمن در منطقه عملیاتی فاو دچار جراحت شدید شیمیایی شد و برای درمان پس از انتقال به پشت جبهه و سپس به کشور اتریش منتقل گشت و مدت چهار ماه در اتریش برای درمان به سر برد و به خاطر وخامت و شدت جراحت در تاریخ 21 خرداد سال1365 در شب 23 رمضان (لیله القدر) تقدیر خوشی را برای خود طلب کرد و همراه با عروج ملائکه اللّه در آن شب مبارک همنشین مولای شهیدش حضرت مولی الموحدین علی (علیه السلام)شد.
پدر بزرگوار شهید نقل میکند:
« شب شهادت شهید مصادف با شب 23 ماه مبارک رمضان قبل از اینکه خبر شهادت شهید جعفر را به ما بدهند، همان شب در عالم خواب دیدم که جعفر با چهرهای زیبا و لباسی فاخر در حالی که شاد و خندان بود به خانه آمد. به او گفتم: تو که سر حال هستی مگر مجروح نشدهای، در جواب گفت: میبینید که هیچ ناراحتی ندارم آمدهام برای کسب اجازه. در همین حال سراسیمه از خواب بیدار شدم چنان این خواب برایم ملموس بود که ابتدا فکر نمیکردم خواب دیده باشم از جا بلند شدم و به دنبال او میگشتم فکر میکردم واقعاً آمده است و از مادرش سراغ او را گرفتم.»
صد البته که در این راه تربیت پدر و مادری فداکار و محب اهلبیت: و دوستی با معلمی دلسوز هم چون حضرت آیت اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب« مدظلهالعالی» دلیلی بر حرکت سریع و طلب عالی این شهید بزرگوار بود.چنانچه پدر ایشان میگوید:
«همه هستی من و خانواده از شهید دستغیب (رحمت الله) و حضرت آیه اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب «مدظلهالعالی» است؛ چرا که یک جلسه درس اخلاق ایشان، جعفر را عوض کرد.»
روحش شاد