طلبه شهید سیّد مهدی بلادی
صفای الهی
شهید حجهالاسلام سیّد مهدی بلادی
سیّد مهدی بلادی در15 خرداد 1346در خانوادهای مذهبی چشم به جهان گشود. هرچند که خواهران وبرادران بسیاری داشت وخود آخرین فرزند خانواده بود ولی ضمیر پاک و دلنشینش؛ او را محبوب دل همهی اهل خانه کرده بود.
تحصیلات را تا پایان دوره راهنمایی با تلاش و جدیت به پایان رساند و با تشویق یکی از دوستانش، دل به سوی حوزهی علمیه بست و به قبولی شاگردی حضرت حجّت بن الحسن العسکری«عج» مفتخر گردید.
در سال 61 بود که وارد مدرسهی علمیهی آقا باباخان شد ولی چندی نگذشت که عشق او به امام و انقلاب او را با کانون انقلاب و شهیدان یعنی مسجد قبا«آتشیها» آشنا نمود؛ خدمت حضرت آیت اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب«مدظلهالعالی» رسید و حدود چهار سال در محضر ایشان شاگردی کرد.
و همین همنشینی، او را با فضای پر نور جبههها آشنا کرد به نحوی که چندین دفعه به جبهه اعزام شد. و در حالی که به عنوان مبلّغ از حوزهی علمیهی قم اعزام شده بود ولی همچون نیروی رزمی در کنار دیگر رزمندگان به دفاع از حق می پرداخت و این روش، فهمی بود که برای او حاصل شده بود که معرفت خداوند در عمل حاصل میشود و همین را در نوشتههایش هم میآورد:
«خداشناسی عملی است نه کتابی و علمی، آن جا که هر لحظه این فکرِ از کجا آمدن، در کجا بودن، و به کجا رفتن است. آن جا که عاشقان جمعاند و پروانهوار میسوزند و فکری جز خدا و یاری دین او ندارند تنها مِهر و صفا و صمیمیّت و محبّت است.»
ذهن مستعد و پر کار سیّد مهدی او را به حوزهی علمیهی قم کشاند و مدّتی را در مدرسهی شیخیین مشغول به تحصیل شد. ولی آن فضای جذاب علمی هم این جوان عاشق را از جبههها و دوستانش جدا نکرد و از حوزهی علمیهی قم چندین بار به جبهه اعزام شد.
از سرمایههای بزرگ سیّد مهدی در طول عمر کوتاه البته پر برکت به نقل از خانواده بزرگوارش عشق و ارادت خالصانه به جد بزرگوارش حضرت ابا عبداللّه الحسین (علیه السلام) بود چنانچه به خانواده گفت شعری در رسای جدم حسین ابن علی (علیه السلام) را بر روی مزارم بنویسیّد.
احسان به والدین، انجام واجبات، دوری از محرّمات، تقیّد به شب زنده داری، متانت و صبوری، خوش رویی و همدلی بین خانواده از صفاتی است که خانواده از ایشان نقل میکنند. ولی اینها در مقابل داشتههای معنوی سیّد مهدی ناچیز بود و شاید دلیل آنکه نام مسعود را نام مستعار خود پسندیده بود حکایت از حرکت معنوی او داشت.
خود در نوشتهاش چنین بیان میکند:
«… در این همه، میان تنهاییها، رنجها، غمها، صبرها، غفلتها و گناهها که به سراغ هر انسانی میرود و حیرانی و سرگردانی که دچار انسان میشود جز به یاد خدا و انس با خدا تمام نمیشود و انسآنها دوا و درمانی جز ائمه: و قرآن ندارند و انس با قرآن جدایی از تمام غمهای دنیوی است و توسّل به ائمه: رفتن به سوی سعادت از ذلت است.»
سیّد مهدی عزیز که حال پس از گذراندن دورههایی از دروس حوزه و مشرّف به رتبه شاگردی محضر امام صادق (علیه السلام) شده بود؛ سفر آخر خود را با معرفت و شناختی مضاعف آغاز کرد و در جبهه خرمال عراق هم چون علی اکبر امام حسین (علیه السلام) با پیشانی شکافته شده و غرق درخون سر در دامان حضرت ارباب سیّد الشهداء (علیه السلام)، قربان حضرتش شد.»
روحش شاد