طلبه شهید سید محمد باقر دستغیب
طالب وصال
شهید حجّه الاسلام سیّد محمّدباقر دستغیب
سیّد محمّدباقر دستغیب، دومین شهید از خانوادهی حجّهالاسلام والمسلمین سیّد ابوالحسن دستغیب (رحمت الله) برادر شهید محراب آیتاللّه سیّد عبدالحسین دستغیب (رحمت الله) میباشد او در سال 1340 دیده به جهان گشود. تحصیلات را تا دیپلم در رشتهی برق هنرستان شهید دکتر بهشتی ادامه داد و بیوقفه وارد بر محضر استاد و رفیق دیرینه خود حضرت آیت اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب«مدظلهالعالی» شد و با کسب اجازه از ایشان به تحصیل علوم حوزوی مشغول شد.
سیّد محمّدباقر که از سلسلهی جلیلهی سادات دستغیبی بود در تربیتِ پدری بزرگوار و ذاکر اهلبیت:از کودکی مرثیه خوانی حضرت ابا عبداللّه الحسین (علیه السلام) را آغاز کرد و در این مرام تا دم آخر شهره به ذاکری حضرتش بود. درک محضر عموی بزرگوارش شهید آیت اللّه دستغیب (رحمت الله) نه فقط انس خانوادگی بود؛ که برای او کلاس تهذیب نفس وسلوک الهی بود.
در طول دوران انقلاب اسلامی همراه با حضرت آیتاللّه سیّد علیمحمّد دستغیب«مدظلهالعالی» در راه مبارزه علیه نظام طاغوت تجربه حقّ طلبی و مبارزه با ظلم را از نزدیک لمس کرد.
با شروع جنگ تحمیلی، آهنگ شرکت در جبهه را نمود و در عملیاتهای زیادی حضور فعّال داشت به طوری که بیش از شش بار مجروح گردید.
هر چند توصیف آن همه بزرگی و اوصاف نیک سیّد محمّدباقر در این چند سطر ممکن نیست؛ فقط اکتفا میکنیم به گوشهای از بیانات حضرت آیه اللّه سیّدعلیمحمّد دستغیب «مدظلهالعالی» درباره ایشان:
«طلبه شهید سیّد محمّدباقر دستغیب فرزند حجّه الاسلام و المسلمین سیّد ابوالحسن دستغیب (رحمت الله) برادر زاده آیه اللّه شهید سیّد عبدالحسین دستغیب (رحمت الله) از جمله طلّآبی بود که خداوند طلب وصال خود را به او عنایت کرده و در تسریع آن بیتاب بود. پدر و مادر و برادران و خواهرانش برای او خواستگاری کردند و او را در آن مجلس آوردند اما تبسّمها و لبخندهای شیرین او انسان را به عالم دیگری سوق میداد (مثل اینکه میگفت: برای من خطبه حورالعین خوانده شده و آنها در انتظار من روز شماری میکنند) چند ماهی که به شهادتش مانده بود برادرانِ مسجد و طلاب مشاهده میکردند که در شبهای جمعه در هنگام دعای کمیل لباسش را بر سر میافکند و با محبوبش راز و نیاز میکرد. وقتی که دعای کمیل میخواند چنان سوزی داشت که انسان را با خدای خود مانوس میکرد. از خصوصیات او صفا، یک رنگی و صداقت بود و لذا ابداً ریا و تظاهر در نفس او جائی نداشت؛ و خلوص از اعمال و رفتار او ظاهر بود. عشقش نسبت به حضرت ابا عبداللّه الحسین (علیه السلام) مشهود بود».
شهید حاج سیّد محمّدباقر غالب ایّام روزه میگرفت و مدام به تلاوت قرآن مشغول بود به طوری که حتی در مسافرتها در طول راه دائماً مشغول قرائت قرآن بود.با دیدن طلاب جوان با شور و شوقِ سفارش به قرائت قرآن و نماز شب میکرد؛ واز تکرار هر روزه این سفارش خسته نمیشد.
تا فرصتی به دست میآورد به بازدید و سرکشی از خانوادههای شهدا در شهرستانهای دور و نزدیک و حتّی روستاها میپرداخت. از ویژگیهای این شهید، صلابت و اعتقاد راسخ او در حقّانیت امام راحل (ره) و نظام جمهوری اسلامی بود.
حاج سیّد محمّدباقر ذاکر و مدّاح اهلبیت: بود و سوز مدّاحیهای او به ویژه در جبهه به حدّی بود که مستمعین را برای مدّتی با چشمان اشکبار از خود بیخود میکرد. آخرین نالههای او در تولّای اهلبیت: چنان با خلوص و عارفانه بود که دوستان را به حیرت وامیداشت. و هنوز پس از سالها فراق او، نوای جان سوز؛ «ای غریبی که لب تشنه بریدند سرت… در گوش همهی دوستان تازگی دارد.
سوز و گداز او در قرائت دعای ابوحمزه ثمالی در شبهای قدر به نحوی بود که مستمعین را ناخودآگاه به ناله و فریاد وا میداشت.
ولی همان طور که استاد ایشان در وصف حال ایشان میگوید:
این اواخر سیّد محمّدباقر همه توجهاش به سفری بود که سالها انتظارش را کشیده بود و برای آن زحمت کشیده بود و از هر فرصتی این طلب را دنبال میکرد حتّی در دیدار و ملاقاتی که با حضرت امام راحل (ره) به اتّفاق بیت شریف شهید آیت اللّه دستغیب (رحمت الله) در سال 1360داشت فرصتی مغتنم شمرد و از پیر و مقتدای خود ملتمس دعا برای برخورداری مقام شهادت شد.
سفرحجّ بیت اللّه الحرام در سال 1365 فرصتی را برای این سالک الی اللّه فراهم آورد تا با انس با صاحب خانه، جواز تشرف به محضر حضرتش را با احرامیخونین بگیرد. و این بار هنگامه آن بود که سیّد محمّدباقر در حالی که فرماندهی گروهانی از همرزمانش را به عهده داشت خود و همراهان را عاشقانه به عزاخانه جد شهیدش دعوت نمود و روضهی حضرت علیاکبر امام حسین (علیه السلام) را که نوای همیشگی او بود:
تا آن دم آخر که بریدند سرش را
|
|
|
|
او دیدهی حسرت به سوی نعش پسر داشت
|
|
را جاودانه کند؛ و سر بر بالین جد شریفش حضرت اباعبداللّه الحسین (علیه السلام) جان خود را فدای علی اکبر امام حسین (سلام الله) کند.
روحش شاد.