طلبه شهید رضا شیخ پور شیرازی
مؤذن ربّانی
شهید حجّهالاسلام رضا شیخ پور شیرازی
رضا شیخپور شیرازی در بهمن ماه 1341 در شهر شیراز بهدنیا آمد، در دوره کودکی و در دبستان علاقهی شدیدی به مسجد داشت و اکثر اوقات در مواقع نماز جماعت در مسجد حاضر میشد و جهت گفتن اقامه نماز با دیگر بچهها رقابت داشت، دوره تحصیل تا دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت. در زمان اوجگیری انقلاب، فعالانه در صحنه مبارزه حضور داشت و با شرکت در تظاهرات و نوشتن شعار روی دیوارها و پخش اعلامیه و پیامهای امام به صورتی فعال حضور داشت و چندین دفعه مورد ضرب و شتم قرار گرفت. ولی هیچگاه دست از فعالیت بر نداشت و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم شاه با شرکت در گروههای مقاومت و نگهبانی در خیابانهای شهر، با روحیهای خستگی ناپذیر در تثبیت انقلاب تلاش میکرد.
بارها برای کار به ادارات مختلف مراجعه کرده بود ولی وقتی که با رتبه خوب در امتحانات قبول و موفق به ورود میشد صرف نظر میکرد مثل اینکه گمشده رضا در پشت این میزها نبود و او این رفت آمدها را برای جلب نظر خانواده انجام میداد تا این که در سال 1360 به محضر حضرت آیت اللّه سیّد علیمحمّد دستغیب«مدظلهالعالی» رسید و موفّق به حضور در مکتب درس امام صادق (علیه السلام) شد و با جدیّت و کوشش بسیار در حوزهی علمیهی ابوصالح«عج» مشغول به تحصیل و خود سازی شد. مجالست با بزرگوارانی هم چون شهیدان سبحانی، اسدی، مرادی و … گرمای معنوی را در حوزهی درس و بحث در محضر فقیهی وارسته ( آیت اللّه سید علیمحمّد دستغیب «مدظلهالعالی») برای او فراهم آورده بود که وصف شدنی نیست. اکثر مواقع را به درس و بحث و مباحثه میپرداخت و با سکوتی دوست داشتنی که برآمده از تفکر و تدبر بود اوقات خود را با قرآن و انس با معبود می گذراند. لطافت عجیب رضا به حدّی بود که با طبیعت اطراف هم مشغول ذکر حضرت حق بود آب باران میگرفت و با حوصله چای درست میکرد و طلاب را به خوردن آن دعوت مینمود و در روز و شب از پرندگان هم غافل نبود و غذای آن ها را هم فراهم میکرد. ولی با این حال هیچ وقت از حضور در جبهه و شرکت در عملیاتها غفلت نمیورزید، در اکثر عملیاتها شرکت داشت و هر بار که سالم از جبهه بر میگشت ناراحت بود از اینکه چرا شهید نشده است و دائماً میگفت:
«من از بچههای مسجد عقب افتادهام.»
ولی این انتظار دیری نپایید و موعد وصال سر رسید و رضا در عملیات پیروزمند بیت المقدس هفت، به سوی رفیق اعلی فراخوانده شد و خون سرخ شهادت از چهره زیبا و منوّر او، تصویری از عشق به محبوب را ساخت و با شهادت دعوت حق را لبیک گفت و در آخرین کلمات خود عاشقانه نوشت.
«أشهد أنلا اله الّا اللّه، أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه، أشهد أنّ علیاً ولیّ اللّه، بنده به عنوان وصیت فقط چند کلمه دارم و آن اینکه دست از حمایت امام خمینی و آیت اللّه العظمی منتظری بر ندارید تا آخرین قطره خونتان برای شهدا دعا کنید. در آخر از استاد عزیز حاج آقای دستغیب تقاضا دارم که مرا حلال فرماید.برادران عزیز، زیاد برایم استغفار کنید. خدا همگی تان را تا آخر، در راه مستقیم، مستقیم بدارد.»
آری، شهید بزرگوار و عزیزمان رضا شیخ پور از جمله پاک سیرتانی بود که با متانت، خضوع، اخلاص و کوششِ مخصوص افراد بلند همت این مطلب را به اثبات رسانید که:
سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
|
|
|
|
مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر [1] |
|
|
|
|
روحش شاد
[1] – حافظ.