پنجم رمضان ۱۳۹۹ | شرح دعای سحر جلسه ۱
وقتی انسان رو به خدا میآورد، صاحب بهاء میشود؛ یعنی خدای تعالی زیبایی درونی به او میدهد. وقتی سعی میکند واجبات را انجام دهد؛ حرام را ترک کند؛ با تقوا باشد و صفاتی که قرآن فرموده، تمرین کند، خدای تعالی به او بهاء میدهد. کسی که از ماده بیرون میآید، خداوند بهاء نصیبش میکند.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
شرح دعای سحر | جلسه ۱ | پنجم رمضان ۱۳۹۹ | چهارشنبه ۱۳۹۹/۲/۱۰
از امام رضا علیهالسلام روایت شده امام باقر علیهالسلام این دعا را در سحرهای ماه رمضان میخواندند. در این دعای عظیمالشأن اسماء مبارک خدای تعالی را نام میبریم و او را با این اسماء میخوانیم، برای برآورده شدن حاجات و رفع هم و غمِ زندگی و از همه بهتر، انس با خدای تعالی.
«اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِأَبْهاهُ وَکُلُّ بَهائِکَ بَهِیٌّ اللّٰهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِبَهائِکَ کُلِّهِ»
خدایا! از تو درخواست میکنم بهحق زیباترین مرتبه از زیباییات و همۀ مراتب زیبایی تو زیباست. خدایا از تو درخواست میکنم بهحق همۀ مراتب زیباییات.
آیا زیبایی در اینجا مادی و دیدنی است و با چشم دیده میشود؟
انسان به گلهای رنگارنگ نگاه میکند و میگوید چه زیباست! امّا این زیبایی از کجاست و چه کسی اینها را اینطور زیبا قرار داده؟
گل را وقتی میچینید، کمکم خشک میشود و از بین میرود و آن طراوت و زیبایی از بین میرود. این زیبایی کجاست؟ آیا برگهایش زیباست؟ زیبایی یک عامل معنوی است.
وقتی پرندهای میبینید (با اشکال و رنگهای زیبا( امّا وقتی سر پرنده را میبُرید و پرهایش تکهتکه میشود، چیزی جز مقداری گوشت و استخوان نمیماند. در واقع این پرنده غیر از آب و خاک نیست. درون آن چیست که شما نگاهش میکنید و میگویید زیباست؟ این یک پدیدۀ ظاهری نیست، معنوی است.
انسان متوجه نیست که این عامل معنوی او را شاد میکند و آن از خداست. ظهور بهاء خدای تعالی در این پرنده و گل و نبات و ریاحین است.
بعضی حیوانات دریایی و ماهیها زیباییهای خارقالعادهای دارند. این بهاء خدای تعالی است. طراوت و زیبایی بهاء از جمال قویتر است.
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت رحمهاللّه دربارۀ بهاء خدای تعالی جملاتی دارند که بعضی قسمتهای آن چنین است:
خداوند اجلّ عالی به حسب روایات هزار اسم دارد. وقتی میگوییم «اللّٰهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِأَبْهاه» خداوند اجلّ عالی را میخوانم از ناحیۀ علمش، ناحیۀ قدرتش، از ناحیۀ محبّتش، از ناحیۀ کرمش، از ناحیۀ وُدش، از ناحیۀ احاطهاش.
انسان خداوند را از نواحی مختلف میتواند بخواند. خداوند اجلّ عالی را به هر لسان میتوان خواند و ستایش کرد. یعنی عرض عبودیت کردن منحصر به لسان عربی نیست. امّا بهتر است برای خداوند اجلّ عالی که از هیچ جهت به او راه نداریم، از آن راههایی که معصومین علیهمالسلام برایمان گفتهاند یا مقطوع خودمان است، خدا را به علمش میخوانیم، به کرمش میخوانیم.
همه قسم ممکن است بخوانیم، ولی یک دفعه سؤالمان از ناحیۀ علم است، یک وقت سؤالمان از ناحیۀ حلم است، یک وقت سؤالمان از ناحیۀ جمال خود خداست. جمال خدا که عین ذات خدست. سؤال میکنم از ناحیۀ جمال که حاجتم را خدایا روا کن.
حال سؤال میشود از بهاء حضرت احدیت. بهاء مادی نیست. یک امری نیست که مشتپرکن باشد. بهاء یعنی آن طراوت و حلاوتی که مربوط به ماده نیست، ولی گاهی از ماده برای آدم جلوه میکند.
خداوند اجلّ عالی به تمام معنا مجرد است و هیچ ثقلی (سنگینی) ندارد. تمام اوصاف پروردگار عالم بهجتآور است، بهاء دارد؛ یعنی یک روح خاصی دارد که برای بیننده از ثقلی که دارد، بهواسطۀ بیثقلی و تجردِ او و کیف او و لذت او، این هم از آلام و اثقال گرفته میشود؛ پس بهاء پروردگار عالم نعمت عظمایی است برای بنی آدم. یعنی بهاء تا اندازهای برشش از جمال بیشتر است و شخص را مبتهج میکند. «یُدرَک و لا یُوصَف» است که آثارش از آثار جمال در بعضی موارد بیشتر است.
هرچه تقوا در آدم بیشتر باشد؛ پرهیز از غیر خدا بیشتر باشد، بهاء آدم چند برابر است. آن که بهی نیست، زمانی که خدا از ماده بیرونش میکند، میشود بهی. (پایان کلام حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت)
جمال در بشر زیاد است، لکن ممکن است انسان بهوسیلۀ جمال در ورطههای خطرناکی بیفتد، امّا در بهاء خطری نیست. بهاء چیز مخصوصی مثل طرواتی است که در گلها و پرندهها وجود دارد.
وقتی انسان رو به خدا میآورد، صاحب بهاء میشود؛ یعنی خدای تعالی زیبایی درونی به او میدهد. وقتی سعی میکند واجبات را انجام دهد؛ حرام را ترک کند؛ با تقوا باشد و صفاتی که قرآن فرموده، تمرین کند، خدای تعالی به او بهاء میدهد. کسی که از ماده بیرون میآید، خداوند بهاء نصیبش میکند.
این روایت در جلد ۲۷ بحارالأنوار از جابر بن عبداللّه انصاری نقل شده:
جابر گوید: رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله در مسجد نشسته بودند که مولا علی علیهالسلام تشریف آوردند، در حالی که امام حسن علیهالسلام طرف راست و امام حسین علیهالسلام طرف چپ ایشان بودند.
رسول خدا برخاستند و امیرالمؤمنین را بوسیدند و در بغل گرفتند و به سینه چسباندند. امام حسن علیهالسلام را بوسیدند و روی ران راستشان نشاندند سپس امام حسین علیهالسلام را بوسیدند و روی ران چپشان نشاندند و مخصوصاً امام حسین علیهالسلام را بسیار بوسیدند و میفرمودند «بِأَبِی أَبُوکُمَا وَ بِأَبِی أُمُّکُمَا» پدرم فدای پدر و مادر شما. سپس فرمودند:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى بَاهَى بِهِمَا وَ بِأَبِیهِمَا وَ بِأُمِّهِمَا وَ بِالْأَبْرَارِ مِنْ وُلْدِهِمَا الْمَلَائِکَهَ جَمِیعاً ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أُحِبُّهُمْ وَ أُحِبُّ مَنْ یُحِبُّهُمْ اللَّهُمَّ مَنْ أَطَاعَنِی فِیهِمْ وَ حَفِظَ وَصِیَّتِی فَارْحَمْهُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ فَإِنَّهُمْ أَهْلِی وَ الْقَوَّامُونَ بِدِینِی وَ الْمُحْیُونَ لِسُنَّتِی وَ التَّالُونَ لِکِتَابِ رَبِّی فَطَاعَتُهُمْ طَاعَتِی وَ مَعْصِیَتُهُمْ مَعْصِیَتِی»[1]
«ای مردم! خداوند مباهات میکند به این دو بزرگوار و پدر و مادرشان و به فرزندان شایستۀ آنها (ائمۀ اطهار علیهمالسلام) بر ملائکه. بعد فرمود خدایا من ایشان را دوست میدارم و هرکس آنها را دوست بدارد، دوست میدارم. خدایا هرکس اطاعت من کند، دربارۀ اینها و وصیت مرا دربارۀ آنان حفظ کند (روبه اینها کند) او را رحمت خود رحم کن یا ارحم الراحمین. اینها اهل من هستند، دین مرا برپا میدارند، سنّت مرا احیا میکنند و کتاب پروردگارم را تلاوت میکنند. هرکس از ایشان اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و هرکس ایشان را معصیت کند، مرا معصیت کرده.»
بهاء وقتی به باب مفاعله میرود «باها» میشود. یکی از معانی باها،مباهات کردن است. مباهات بیانگر نوعی زیبایی و جمال است.
«بَاهَى بِهِمَا وَ بِأَبِیهِمَا وَ بِأُمِّهِمَا» خدای تعالی به آنها و پدر و مادرشان مباهات میکند؛ یعنی میفرماید اینان مایۀ افتخار من و افتخار دین من هستند. دین خدای تعالی اسلام واقعی است که وابسته به چهارده معصوم است.
زیبایی باطنی انسان به تبعیت از ایشان است. آنکه تابع ایشان باشد، باطنش زیبا میشود؛ یعنی کثافاتش از بین میرود. انس گرفتن با ایشان به انسان بهجت میدهد.
[1] ـ بحارالأنوار، ۲۷، ۱۰۴.