سخنرانی شب پنجم محرم ۱۳۹۴
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۴
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب پنجم محرم | یکشنبه ۱۳۹۴/۰۷/۲۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
شرح دعای عرفه
أمْ کَیْفَ أفْتَقِرُ وَ أنْتَ الَّذِی بِجُودِکَ أغْنَیْتَنِی
«و چگونه فقیر باشم با آنکه تو با بخشایشت مرا بىنیاز گرداندى!
حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام در زندگى خود محتاج کسى نبود و خداى تعالى روزى ایشان را تأمین کرده بود. از جهت باطنى نیز خداوند ایشان را به عنوان سومین امام، نه تنها بر شیعیان و مسلمانان، بلکه بر تمام مردم دنیا و بلکه بر تمام موجودات، امام و مولا قرار داد. این لطفى است که خداوند ابتدا بر پیامبر نمود و او را به عنوان حبیب خویش و بهترین خلق عالم برگزید و سپس بر امیرالمؤمنین و بعد از او، به فرزندان معصومش نمود؛ لذا حضرت ابا عبدالله در اینجا مىفرماید: «چگونه فقیر باشم در حالى که تو مرا با بخشایش خود بىنیاز گرداندى!
همهى عالم محتاج نظر عنایت آن حضرت هستند، اگر بفهمند. حتّى یهودیان، مسیحیان و بتپرستان هم وقتى در حال اضطرار به ایشان متوسّل مىشوند، خداى تعالى از برکت آن حضرت گرهگشایى مىکند. کتاب داستانهاى شگفت چندین حکایت در این باره آورده است.
وَ أنْتَ الَّذِی لاَ اِلَهَ غَیْرُکَ
«و تویى آنکه جز تو خدایى نیست.»
معبود و مرجعى جز خداى تعالى نیست؛ آن که سزاوار است معشوق انسان و قبله حاجات شود، فقط خداوند یکتاست. در حاجات مىتوان و باید به حضرات معصومین که منسوبین خداى تعالى هستند، رجوع نمود؛ چرا که او خود فرموده :
(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ابْتَغُوا إلَیْهِ الْوَسیلَهَ وَ جاهِدُوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ )
«اى اهل ایمان! از خدا پروا کنید و در جستجوى وسیلهاى براى نزدیک شدن به او باشید و در راه او جهاد کنید؛ باشد که رستگار شوید!»
امّا در عبادت و بندگى، احدى با او شریک نیست و جز او کسى سزاوار پرستش نیست، حتّى پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام بنده او بودند و صبح و شام برایش سجده مىکردند؛
أشْهَدُ أنَّ مُحَمَدَآ عَبْدُهُ وَ رَسُولُه
در تمام عالم امکان، از ابتدا تا انتها، یک وجود بیشتر نیست و آن هم متعلّق به حضرت واجب الوجود است. وجود همهى موجودات از او است و به او باز مىگردد؛ لذا جز او، همه ممکن الوجودند؛ (اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ ).
تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَیْءٍ فَمَا جَهِلَکَ شَیْءٌ
«تو خود را بر همه چیز شناساندى که هیچ موجودى از معرفتت جاهل نیست.»
خداى تعالى در سوره اسرا مىفرماید :
(تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الاْرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ اِنَّهُ کانَ حَلیمآ غَفُورآ )
«آسمانهاى هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست، او را تسبیح مىگویند و هیچ چیز نیست مگر آن که او را همراه با ستایش، تسبیح مىگوید، امّا شما تسبیح آنها را نمىفهمید. به راستى او بسیار بردبار و آمرزنده است.»
«شىء» شامل همهى موجودات؛ اعم از انسان، حیوان، نبات و جماد مىشود؛ در زمین باشند یا در آسمان یا در کرات دیگر. تسبیح و ستایش، بعد از «معرفت» است؛ یعنى تا شناخت کلى نباشد، تسبیح معنا ندارد. بنابراین هر موجودى در حد و اندازه خود پروردگار را مىشناسد و با زبان حال، او را مىستاید.
خداى تعالى منزه از آن است که در ذهن کسى بیاید و از هر چه در فکر بشر خطور کند، بزرگتر است؛
سبحان الله سبحان الله سبحان الله
نه مرکّب بود و جسم نه مرئى نه محل
بى شریک است و معانى تو غنى دان خالق
در سوره کهف مىفرماید :
(قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِدادآ لِکَلِماتِ رَبّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَدآ )
«بگو: اگر دریا براى (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب شوند، پیش از آن که کلمات پروردگارم تمام شود، دریا به آخر مىرسد، هرچند مثل آن را نیز به کمک آوریم.»
در سوره لقمان مىفرماید :
(وَ لَوْ أنَّ ما فِی الاْرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللهِ اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ )
«اگر همهى درختان زمین قلم شوند و دریا را هفت دریاى دیگر به یارى آید، کلمات خداوند پایان نمىیابد؛ به راستى خداوند عزیز و حکیم است.»
«کلمات خدا» یعنى تمام مخلوقات او، از آنچه در زمین و آسمانهاست، حتّى سلولهاى بدن، هر کدام کلمهاى از کلمات پروردگارند.
این عالم با همهى آنچه در آن وجود دارد، «عالم ناسوت» است. پس از آن، «عالم ملکوت» بالاتر و محیط بر عالم ناسوت و ظهور آن محسوب مىشود. ملکوت، بر خلاف ناسوت، ابدى است و هیچ پایان و فنایى ندارد. بعد از ملکوت، عالم جبروت است و بعد از آن، عالم لاهوت که ذات پروردگار است. عجیب آنکه همهى این عوالم در بشر وجود دارد، ولى افسوس که بشر قدر خود را نمىداند و نمىداند که مىتواند تمام این عوالم را طى کرده، به عالم لاهوت برسد. «رسد آدمى به جایى که بجز خدا نبیند»، البتّه نه با این چشم و در این عالم ناسوت. آن که این مراحل را طى کرده، هرگز چیزى ظاهر نمىکند و مدعى نمىشود.
آنچه گفته مىشود، صرفآ الفاظى است که بیانگر معناست، ولى فهمیدن و با جان و دل درآمیختن، غیر از گفتن و شنیدن است و فهمیدن، آثارى دارد که یکى از آنها در فراز بعدى همین دعاى عرفه آمده است؛
وَ أنْتَ الَّذِی تَعَرَّفْتَ اِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْءٍ فَرَأیْتُکَ ظَاهِراً فِی کُلِّ شَیْءٍ
«و تویى که در همه موجودات خود را به من نشان دادى، در هر چیز آشکارا تو را دیدم.»
این قسمت دعا، عبارت اخراى این فراز دعاى صباح امیرالمؤمنین است :
«یا مَن دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ»
«اى خدایى که خودش دلالت بر خودش دارد.»
بىشک خداى تعالى را با این چشم نمىتوان دید. امام صادق علیه السلام مىفرماید: «اى پسر آدم! اگر قلب تو را مرغى بخورد سیر نمىشود و اگر پارچه نازکى روى چشمت کشیده شود، دیگر چیزى نمىبینى؛ با این حال مىخواهى پى به حقیقت و کنه خدا ببرى و عالم ملکوت و آسمان و زمین را ببینى و بفهمى؟ اگر راست مىگویى که مىتوانى ببینى و بفهمى پس به خورشید که یکى از مخلوقات خداست نگاه کن و چشم بر هم نگذار! بىگمان نمىتوانى، و این خورشید یکى از هزارها خورشید کهکشان متناهى خداوند است.
از مولا على علیه السلام پرسیدند: پروردگارت را هنگام پرستش او دیدهاى؟
فَقَالَ «وَیْلَکَ مَا کُنْتُ أعْبُدُ رَبّاً لَمْ أرَهُ»
فرمود: «واى بر تو! من آن نیستم که پروردگارى را که ندیدهام، بپرستم.»
پرسید چگونه او را دیدهاى؟
قَالَ «وَیْلَکَ لا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ فِی مُشَاهَدَهِ الأبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الإیمَانِ»[5]
فرمود: «دیدگان هنگام نظر کردن، او را درک نکنند، ولى دلها با حقایق ایمان او را دیدهاند.»
در روایات دیگرى مىفرماید :
«مَا رَأیْتُ شَىءً اِلّا وَ رَأیْتُ الله قَبْله او بعده او معه»
«چیزى ندیدم، مگر آنکه قبل از آن و همراه با آن و بعد از آن خدا را دیدم».
حضرات معصومین علیهم السلام راستگو و سردسته راستگویانند و سخن گزاف نمىگویند؛
(وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ )
«با راستگویان همراه باشید!»
کسى مىتواند متوجّه این معانى شود که عالم ناسوت، ملکوت و جبروت را طى کرده، به لاهوت رسیده باشد و آنجا بگوید: «یا مَن دَلَّ عَلى ذاتِهِ بِذاتِهِ» یا از زبان امام حسین علیه السلام، عرض کند : «أنْتَ الَّذِی تَعَرَّفْتَ اِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْءٍ فَرَأیْتُکَ ظَاهِراً فِی کُلِّ شَیْءٍ» «هم به چشم یار بینم یار را». شاید گاهى حالى بیاید، امّا این حال، مستى کوتاهى بیش نیست و مثل برق مىگذرد.
پشت سر گذاشتن عالم ناسوت بدین معناست که محبّت و عشق این عالم، شخص را اسیر خود نکند و آنچه را دارد، صرفآ به چشم وسیلهى رفع نیازهاى زندگى موقت دنیا بنگرد، نه آنکه دلبسته آنها شود. چنین کسى قلب و روحش از محبّت دنیا خالى است، ولى در عین حال غذا مىخورد و ازدواج مىکند. از همین رو مولا على علیه السلام مىفرماید :
«وَ لألْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ»
«آن گاه مىدیدید که دنیاى شما نزد من از آب بینى بزى بىارزشتر است».
دنیا با تمام زر و زیور آن، در چشم على علیه السلام و دیگر حضرات معصومین هیچ قیمتى ندارد. در واقع محبّت و عشق خداى تعالى آنان را از وابستگى دنیا بیرون کشیده، فهمیدهاند دنیا هیچ بود و بقایى ندارد و دل بستن به آن شایسته نیست.
این درباره پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام، امّا ما چگونه مىتوانیم عالم ناسوت را پشت سر بگذاریم تا محبّت مظاهر دنیا اسیرمان نکند، مخصوصآ در میان همهى علایق دنیوى، محبّت فرزند، چسبندگى خاصى دارد، ولى این طور نیست که نتوان از آن دل کند.
کسى که از عالم ناسوت گذشته، اسیر هیچ چیز نیست؛ یعنى حالى دارد که اگر همین لحظه مرگش برسد، نه تنها هیچ اعتراضى به خدا ندارد، بلکه مسرور و مشتاق است؛ چرا که فهمیده دنیا محل گذر است، نه محل ماندن. عبور از ناسوت منوط است به عبادت خالصانه، مخصوصآ نماز ـ اگر بتواند نمازهاى نافله را هم تا حد امکان بخواند ـ ترک محرّمات، براى رضاى خدا و تفکّر، به ویژه درباره مرگ. هر سجدهى نماز، یاد مرگ و زنده شدن بعد از آن را در ذهن تداعى مىکند.
شخصى از امیرالمؤمنین علیه السلام درباره تأویل سجده پرسید، حضرت فرمودند: تأویل آن این است که (گویا نمازگزار به زبان حال مىگوید) خداوندا تو ما را از این مایه که سر بر آن نهادهایم؛ یعنى زمین یا خاک آفریدهاى و تأویل سر برداشتنت از سجده این است که خداوندا ما را از خاک بیرون آوردى و نشو و نما دادى، و در سجده دوم (گویا به زبان حال مىگویى:) خدایا تو ما را به خاک باز خواهى گرداند، و سر برداشتنت از سجده دوم نیز تأویلش این است که باز مرتبه دیگر (در روز قیامت) ما را از خاک بیرون خواهى آورد.
رسول خدا صلّى الله علیه و آله فرمود: هر کس روزى بیست مرتبه یاد مرگ کند، از غافلان شمرده نمىشود.
آنچه انسان را براى شناخت خود و طى مراحل معنوى بسیار کمک مىکند، محبّت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام است. براى شناختن خدایى که خود را در همه چیز به بندگانش شناسانده، باید به کسى متوسّل شد که پروردگار خویش را به روشنى شناخته است. محال است کسى بتواند بدون محبّت حضرت ابا عبدالله و دیگر حضرات معصومین علیهم السلام، عالم ناسوت را طى کند؛ آن هم محبّتى که بر همهى تعلقات دنیا غلبه کند. دوستى و محبّت امام حسین علیه السلام راه سادهترى براى رسیدن به این معناست و خداوند این محبّت را به صورت ویژه، در قلب همهى مؤمنان قرار داده است.
بعد از ناسوت، عالم ملکوت است؛ یعنى گویى شخص یکبار مرده و از ناسوت به ملکوت پیوسته است. عالم ملکوت چیزى در اعماق فضا و کرات دور دست نیست، بلکه درون خود انسان است؛ یعنى همین که شخص از مادیات گذشت و محبّت آنها را کنار زد، وارد ملکوت مىشود؛ یعنى صاحب روح ملَکى مىشود.
ملائکه هیچ غفلتى از یاد خدا ندارند و همه، پیوسته ذاکر پروردگارند؛ کسى که وارد عالم ملکوت و صاحب روح ملکى مىشود، غفلتش از بین مىرود. این، اصلا کار آسانى نیست. کسى که در طول چند دقیقه نماز، نمىتواند جلوى خیالاتش را بگیرد، چگونه مىتواند در تمام بیست و چهار ساعت و در همهى روزهاى سال، هیچ تخیلى نداشته، غرق یاد خدا باشد؟
بله با عنایت خداى تعالى، طلب و مدد حضرات معصومین، مخصوصآ نظر عنایت امام حسین علیه السلام بتدریج مىتوان رسید. ولى بتدریج؛ یعنى نمىتوان از همان روز اول، قدم در پله آخر گذاشت. دانشآموز کلاس اول، نمىتواند ناگهان وارد کلاس داوزدهم شود یا خود را استاد دانشگاه بخواند؛ اگر هم چنین ادعایى کرد، چیزى براى گفتن ندارد.
این همه، فقط گذشتن از ناسوت و رسیدن به ملکوت است؛ آن هم نه بدین معنا که ملائکه یا ارواح را مىبیند. ممکن است هیچ چیز نبیند، امّا خیالات انسان کم مىشود و یاد خدا از دل بیرون نمىرود؛ لذا به اذن الله مىتواند نمازى با حواس جمع و بدون خیال بخواند. اثر دیگر ورود در عالم ملکوت این است که شخص با پروردگار خود چنان انسى مىگیرد که لذّت آن با هیچ لذّت دیگرى قابل مقایسه نیست.
این حرفها به هیچ وجه تخیل و برف انبارى نیست،بلکه حقایقى است که ائمه اطهار علیهم السلام بدان رسیدند و به اذن الله به طالبان این راه عطا مىکنند، لکن باید شخص، طالب باشد و سعى کند؛ یعنى هم طلب و هم تلاش لازم است! همچنین آنچه در این راه بسیار اهمیّت دارد، مخالفت شدید با نفس است؛ خدا هم راه این مخالفت را نشان مىدهد. حتّى اگر در این عالم نشد، در عالم برزخ یا بعد از قیامت، این سیر ادامه مىیابد، ولى آنجا سالهاى زیادى طول مىکشد و منوط بر آن است که در این عالم شروع به حرکت کرده باشد.
نصیحت م به همهى دوستان عزیز این است که کمى خود را در بوته امتحان قرار دهید! پیش از آنکه مدعى شوید، ببینید چقدر مىتوانید خود را از گناه نگه دارید و اخلاق ناپسند خود را کنترل کنید! اگر ناگهان همسر، فرزندان و اطرافیانتان غضب کردند، آیا مىتوانید غضب خود را نگه دارید و همه را از خدا ببینید؟
از خدا دان خلاف دشمن و دوست
که دل هر دو در تصرّف اوست
کسى که آستانه تحملش پایین است و زود از کوره در مىرود، معلوم مىشود بشدت گرفتار نفس است و هنوز خیلى مانده تا مراحل بالا را طى کند. کسى که با زن و فرزند خود ناسازگار است و با آنها فحاشى و کتککارى مىکند، خیلى لنگ است. این خلقیات بد و آلودگىها، مانع جدى هستند.
«وَ بِأسْمَائِکَ الَّتِی مَلأتْ أرْکَانَ کُلِّ شَیْء»
«و به اسماء مبارکت که در همه ارکان عالم هستى تجلى کرده است.»
این اسما درون همهى ما وجود دارند و باید ظاهر شوند، ولى با این وضع آلودگى، امکان ظهور ندارند. کسى که به نماز اهمیّت نمىدهد و به احکام الهى بىاعتناست، کجا مىتواند اسما و صفات خدا را ظاهر کند. حرفى نیست که گریه بر امام حسین علیه السلام گناهان را مىبخشد، ولى صحبت درباره چیزهایى است که به این زودىها به کسى نمىدهند و در هر دورهاى تعداد معدودى مىتوانند بدان دست یابند؛ «به هر الفى الف قدى برآمد».
خدا راه را باز گذاشته و دست ائمه اطهار علیهم السلام براى اعطا، باز است، امّا چه کسى مىتواند بر همهى خلقیات بد پا بگذارد؛ از تمام محرّمات اجتناب کند و هواى نفس خود را فداى رضاى خدا نماید؟ حرف از ناامیدى نیست؛ حرف از جهنّمى شدن نیست. امام صادق علیه السلام وعده داده همهى دوستان خود را نجات مىدهد، امّا حرف در مقامات عالى است، وگرنه راحتى مرگ، عالم برزخ و دستگیرى حضرات معصومین براى دوستانشان قطعى است ان شاء الله.
نکته مهم دیگر این که هیچ کس نمىتواند درباره دیگران قضاوت کند و با معیارهاى خود، آنها را بسنجد. کسى که هنوز خود را نشناخته، کجا مىتواند بگوید این بالاتر است یا آن؟ انسانشناسى کار آسانى نیست و از عهده هر کسى بر نمىآید. نهایت این که اگر گناهى در کسى دیدید، او را امر به معروف و نهى از منکر کنید!