سخنرانی شب عاشورا محرم ۱۳۹۰
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۰
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی شب عاشورا | دوشنبه ۱۳۹۰/۰۹/۱۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
إنَّ اللهَ اشْتَرى مِنَ الْمُوْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْدآ عَلَیْهِ حَقّآ فِی التَّوْراهِ وَ الاِْنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ * التّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ الرّاکِعُونَ السّاجِدُونَ اْلآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللهِ وَ بَشِّرِ الْمُوْمِنینَ». (توبه/ 111 و 112)
خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهاى بهشت خریدارى کرده. آنها در راه خدا جهاد مىکنند، مىکشند و کشته مىشوند. این وعدهى حقى است که خدا در تورات و انجیل و قرآن بر عهده گرفته و وفادارتر از خدا به عهد خویش کیست؟ پس بشارت باد بر شما به داد و ستدى که با خدا کردهاید که این است رستگارى بزرگ.
آنان توبه کنندگان، عبادت کاران، سپاسگزاران، روزه داران، رکوع کنندگان، سجده روندگان، آمران به معروف و ناهیان از منکر و حافظان حدود الهى هستند. مؤمنان را بشارت ده.
روزى عبّاد بصرى امام زین العابدین علیه السلام را در راه مکّه دید و به ایشان گفت: اى على بن الحسین علیهما السلام! آیا جهاد با سختیهایش را ترک گفته، رو به سوى حج با آسانى آن آوردهاى؟ در حالى که خداوند مىفرماید: «إنَّ اللهَ اشْتَرى مِنَ الْمُوْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ…» حضرت فرمود: آیه را تمام کن. گفت: «التّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السّائِحُونَ…». حضرت فرمود: هرگاه این گروه را (که داراى این صفت باشند) یافتى، جهاد با ایشان افضل از انجام حج است. (بجار، ج46، ص116)
جهاد بر دو قسم است: جهاد اصغر و جهاد اکبر.
جهاد اصغر؛ یعنى جهاد با دشمنان اسلام؛ کسانى که منکر وحدانیت پروردگار و نبوّت پیامبر خاتم هستند. این نوع جهاد، باید با اذن امام معصوم یا نائب خاصّ او باشد و بنا به اجماع فقهاى شیعه در عصر غیبت حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) جایز نیست، جز در هنگام دفاع.
بهترین قسم جهاد ابتدایى در عصر حاضر، اولا جهاد علمى است. کسانى که بر قرآن و تعالیم وحى تسلّط کافى دارند اگر به تبیین مبانى و ارزشهاى این دین مبین بپردازند، بىگمان بسیارى از افراد شیفته آن خواهند شد. ثانیآ جهاد فرهنگى است. چنانچه مسلمانان و شیعیان و على الخصوص حاکمان جوامع اسلامى و شیعى به درستى به احکام اسلام و قرآن پایبند باشند و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سیره ائمه اطهار :، را بى کم و کاست به کار بندند، موفّق به تشکیل جامعهاى الگو در درون خود خواهند شد که توجّه همهى کشورها و ملّتهاى جهان را به خود جلب و دین مبین اسلام و مذهب حنیف جعفرى را در عالم ترویج مىکنند و این چنین جهادى به مراتب مؤثرتر و کم هزینهتر از جهاد مسلحانه است.
جهاد با نفس
نوع دوم جهاد، جهاد با نفس یا همان جهاد اکبر است.
قال رسول الله: «أعدى عَدُوِّک نَفْسُکَ التی بَینَ جَنبَیک». (بحار، ج67، ص64)
«دشمنترین دشمنانت نفس تو است که بین دو پهلوى تو قرار گرفته است».
هیچ کس نمىتواند ادعا کند که از شرّ نفس خلاصى یافته. تنها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود که فرمود: «من شیطانم را مسلمان کردم». اما ایشان نیز همواره از خدا مىخواست که به خود واگذار نشود و البته ائمه اطهار.
نفس و شیطان هرگز انسان را را رها نمىکنند و همواره مىکوشند که آدمى را از خداى تعالى باز دارند؛
«إنَّ الشَّیْطانَ لِْلإِنْسانِ عَدُوُّ مُبینٌ». (یوسف/5)
«شیطان، دشمن آشکار انسان است».
هر چه انبیاى الهى انسان را به سوى خداى تعالى و سر منزل سعادت و سلامت فرا مىخوانند، نفس، دعوت به خود مىکند و همه را اسیر و بندهى خویش مىخواهد لذا همواره باید از نفس خویش و شیطان لعین بیمناک بود و از شرّ او به خداى یکتا پناه برد.
مؤثرترین راه مبارزه با نفس و شیطان، همچنانکه بارها گفته شده، انجام واجبات و ترک محرّمات است آن هم به نحو دقیق و کامل و بدون هیچ گونه مسامحهاى. خوب است در ایام محترمى چون ایام عزادارى امام حسین علیه السلام، با ایشان عهد ببندیم و از خدا مدد گیریم براى مراقبت کامل بر انجام واجبات و ترک محرمات که بىشک اگر این مهم تحقّق یابد، توفیق انسان در ازاله مرضهاى قلبى چون عجب و کینه و کبر و حسد و… نیز زیاد مىشود و به تدریج راه رسیدن به مقامات معنوى و توحید پروردگار هموار مىگردد.
بىشک اگر کسى به راستى از خداوند بخواهد و بر خواست خویش استقامت ورزد و در امتحاناتى که پیش مىآید نلغزد، مشمول لطف و عنایت خداى تعالى قرار خواهد گرفت و لذّت معرفت و بندگى پروردگار را در همین دنیا مىچشد.
اگر اصحاب امام حسین علیه السلام به چنان مقامى رسیدند که ائمه اطهار : به آنها سلام مىدادند و مىفرمودند: «بِأبی أنْتُمْ و أمّی» بخاطر آن بود که در امتحانات سخت پایدارى کردند. بیشتر آنها داراى زن و فرزند و اموالى بودند که همه را رها کردند. جناب اباالفضل علیه السلام امان نامه از جانب شمر دریافت کرد و آن را نپذیرفت. علاوه بر ایستادن در کنار امام، تحمّل تشنگى و گرسنگى طاقت فرسا، امتحانات دیگرى براى یاران امام بود مخصوصآ که شب آخر حضرت به آنها فرمودند: این قوم تنها مرا مىخواهند و با شما کارى ندارند. بدانید که اگر بمانید کشته مىشوید. هر یک از شما تاریکى شب را لباس خود سازد از این صحرا بگریزد که من بیعت خود را از شما برداشتم. به راستى آنها که ماندند کارى عظیم انجام دادند و امتحانى بزرگ را از سر گذراندند. مخصوصآ آن که مىگفتند: اگر در راه یارى شما هفتاد مرتبه کشته شویم شما را تنها نمىگذاریم. زهیر بن قین گفت: اگر هزار بار کشته شوم دست از یارى شما برنمى دارم.
پس از این بود که امام بنا بر روایت، پرده را از مقابل چشمانشان کنار زدند و هر کدام از آنها جایگاه خویش را در بهشت دیدند اما هنوز عاشورا و امتحان آن در پیش بود.
در هر امتحانى اگر انسان خود را به خدا بسپارد، خداوند یاریش مىکند. مهم این است که خریدار جان و مال آدمى خداست و بسته به میزان آمادگى هر کس، خداوند با او معامله مىکند.
معامله جان با خدا تنها شهادت فى سبیل الله نیست. نگه داشتن نفس از پرخورى، پرخوابى و پرگویى نوعى معامله جان و ریاضت نفس محسوب مىشود در روایات اسلامى و دستورات بزرگان اخلاق رعایت این سه چیز بسیار مدح شده است و هر کس بر رعایت آنها استقامت کند حظّ بسیارى از لذات معنوى مىبرد.
«وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَهِ لاََسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقآ». (جن/16)
«اگر بر طریق حق استقامت ورزند، با آب فراوان (عنایات مادى و معنوى) سیرابشان مىکنیم».
حضرت آیت الله نجابترحمه الله مىفرمود: خداى تعالى ما را خلق کرده تا مورد عنایت قرارمان دهد». شرط بهرهمندى از رحمت واسعه پرودرگار، استقامت و صبر است. تحصیل این مهم به یک شب و دو شب نیست.
از ابتدایى که چشم در این عالم گشودیم با مادیات سر و کار داشتیم و از معنویات و لذّات معنوى بى بهره بودهایم به همین جهت از لذّاتى که خداوند به دوستانش عنایت فرموده بىاطّلاعیم. شما از خدا بخواهید لذّت یکى از نمازهایى که اولیاى خدا خواندند نصیبتان بفرماید. اگر این لذّت را بچشید، مىتوانید تصوّر کنید که لذّت توحید چیست و چرا اولیاى خدا همه چیز خود را در راه پروردگار فدا مىکردند.
بیهوده نبود که حسین بن على علیهما السلام همه چیز خود را نثار خداى تعالى کرد و حتى دست یارى ملائکه و اجنّه را نیز پس زد.
این درس بزرگ امام حسین علیه السلام است که اگر حق را یافتید، بر آن استقامت ورزید البته سخن از درگیرى و تعصّب ورزى نیست، سخن از شناخت تکلیف و عمل کردن بر آن است.
تاسوعا
عصر روز نهم بود که عمر سعد فریاد زد :
یا خیلَ الله ارْکَبی و بِالجَنَّهِ أبْشِری. یعنى اى لشکر خدا سوار شوید، بشارت بهشت باد شما را! آن مردم گمراه سوار شدند و متوجه حسین علیه السلام گردیدند. امام حسین علیه السلام در آن هنگام بیرون خیمه خود نشسته بود و سر مبارک خود را به زانوها و به شمشیر خویشتن تکیه داده و خوابش رفته بود. موقعى که خواهرش آن صیحه و فریادها را شنید نزد برادرش آمد و گفت: یا اخا! آیا این سر و صداها را نمىشنوى که به ما نزدیک شدهاند!؟ امام حسین علیه السلام پس از اینکه سر مبارک خود را برداشت فرمود: من الساعه رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم که به من مىفرمود: «انَّکَ تَروحُ الَینا». یعنى تو به زودى نزد ما خواهى آمد. زینب کبرى علیها السلام لطمه به صورت خود زد و فریاد به وا ویلا بلند کرد! امام حسین علیه السلام به وى فرمود: اى خواهر! ویل از براى تو نیست، ساکت باش، خدا تو را رحمت کند.
عباس بن على علیهما السلام به امام حسین علیه السلام گفت: یا اخى! این گروه نزد تو آمدهاند. امام علیه السلام سر برداشت و به عباس علیه السلام فرمود: سوار شو و با این گروه ملاقات کن و به آنان بگو: شما را چه شده؟ چه تصمیم تازهاى گرفتهاید؟ از ایشان جویا شو؛ براى چه اینجا آمدهاند. قمر بنى هاشم با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر نیز در میان آنان بودند متوجه آن گروه خونخوار شد و به ایشان فرمود: چه تصمیم جدیدى گرفتهاید؟ چه منظورى دارید؟ گفتند: دستور از امیر آمده که ما به شما بگوئیم: مطیع امر او شوید، یا با شما کارزار نمائیم. عباس علیه السلام فرمود: عجله نکنید تا من نزد ابى عبد الله علیه السلام باز گردم و سخن شما را برایش شرح دهم. گفتند: مانعى ندارد، برو حسین علیه السلام را ملاقات و از سخن ما آگاه کن و هر چه گفت جواب او را براى ما بیاور! در آن حینى که عباس علیه السلام متوجه امام حسین علیه السلام شد تا آن حضرت را از منظور دشمن آگاه نماید یاران آن حضرت لشکر دشمن را مخاطب قرار دادند و ایشان را موعظه و جلوگیرى نمودند که مبادا با حسین علیه السلام قتال نمایند. عباس علیه السلام نزد امام حسین علیه السلام آمد و آن حضرت را از مقاله آن گروه نابکار آگاه کرد. امام علیه السلام به قمر بنى هاشم فرمود: اگر مىتوانى نزد ایشان برو و خواسته آنان را به فردا موکول نما، امشبى هم آنان را از ما منصرف کن، شاید ما امشب براى خدا نماز بخوانیم و دعا و استغفار نمائیم.
هر کس ادّعاى محبّت حسین بن على علیهما السلام را دارد باید آنچه را که ایشان دوست مىداشت، دوست بدارد و لذّت خود را در آن قرار دهد. اگر چه تفاوت بسیارى بین ما و ایشان وجود دارد، ناامید از رحمت پروردگار و درگاه حسین بن على علیهما السلام نیستیم چرا که ناامیدى در قاموس حسینیان نیست. بگو هر چه هستم آمدم و دوست مىدارم آنگونه که شما هستید، باشم. همچون «جون» که گفت: غلامى سیاه و زشترو و زشتبویم اما مىخواهم در رکاب شما شهید شوم تا رویم سفید و بویم نیکو گردد. بگو من هم آلوده کثافات گناهانم و رویم سیاه است اما دوست مىدارم از برکت شما پاک و پاکیزه و زیبا شوم.