محرم ۱۴۴۰ - ۱۳۹۷

سخنرانی شب تاسوعا محرم ۱۳۹۷

ائمۀ اطهار علیهم‌السلام اصرار دارند که مبلغانِ دین باید دو خصوصیت مهم داشته باشند؛ راستگویی و امانتداری. این غیر از انجام واجبات و ترک محرمات است. حکومت اسلام نباید حرفِ پنهانی با مردم داشته باشد؛ آنچه درون است باید همه بدانند. جمهوری اسلام برای این بود که مردم بدانند ما چکار می‌کنیم؛ بدانند زندگی ما چگونه است تا اگر اشتباه کردیم، تذکر بدهند که بهتر شود.

 

فیلم جلسه
صوت جلسه

دانلود فایل‌های صوتی محرم ۱۳۹۷

 

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

سخنرانی شب تاسوعا  | سه‌شنبه ۱۳۹۷/۰۶/۲۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب 

 

 

کلام امام حسین علیه‌السلام

حضرت اباعبداللّه علیه‌السلام بعداز اینکه حربن یزید راه او را بست، خطاب به یارانش چنین فرمود:

«إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ تَرَوْنَ وَ إِنَّ الدُّنْیَا تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَهٌ کَصُبَابَهِ الْإِنَاءِ وَ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَى الْوَبِیلِ أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً إِنَّ النَّاسَ‏ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُونَ»

«اکنون کار به اینجا رسید که مشاهده می‌کنید. وضع دنیا دگرگون شده و نیکى آن از بین رفته و چیزى از آن باقى نمانده مگر به‌قدر اندکى آب که در ظرف باشد. از دنیا زندگى پستى باقى مانده که نظیر چراگاه خطرناکى است. آیا نمى‏بینید به حق عمل نمى‏شود و از باطل جلوگیرى نمی‌گردد؟ حقا که مؤمن مشتاقِ ملاقاتِ پروردگار خویش است. من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمکاران را جز محنت نمی‌دانم. مردم بندگانِ دنیا هستند، دین لعابى است که تا زندگى روبه‌راه است، به دور زبان مى‏گردانند و چون وقتِ آزمایش شد، دینداران کم می‌شوند.»

إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ تَرَوْنَ وَ إِنَّ الدُّنْیَا تَغَیَّرَتْ وَ تَنَکَّرَتْ؛ وضعِ دنیا این‌طور است که می‌بینید. مردم نامه‌ّها نوشتند و ما را دعوت کردند، امّا حالا که آمدیم، مقابل ما ایستادند. آری دنیا تغییر کرده و زشتی‌های خود را زشت نشان داده است. رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله مبعوث شد تا ابتدا دین مردم و ارتباطشان با خدای تعالی برقرار شود و بعد هم دنیاشان خوب شود؛ از فقر و بیچارگی بیرون آیند؛ ثروتمندان و فقرا به هم نزدیک شوند و هرکسی به حق خودش برسد، نه اینکه یک دسته مال مردم را بخورند و گروه بسیاری در فقر و فلاکت باشند.

وَ أَدْبَرَ مَعْرُوفُهَا وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا صُبَابَهٌ کَصُبَابَهِ الْإِنَاءِ؛ خوبی‌ها از اجتماع رخت بسته و دیگر رخ نشان نمی‌دهد. مردم به بختار هم افتاده‌اند؛‌ توانگران بر ضعیفان سوار شده‌اند و دینی برای بیچارگان باقی نمانده، از دنیاشان هم می‌ترسند که همین مقدار اندک را هم از دست بدهند.

اثری از معروف وجود ندارد و اگر گوشه‌ای هم معروفی باشد، مثل آبِ ته کاسه‌ای است که به‌زودی خشک می‌شود و از بین می‌رود.

وَ خَسِیسُ عَیْشٍ کَالْمَرْعَى الْوَبِیلِ؛ «عیش» یعنی زندگی. روزگارِ مردم را پستی فراگرفته است؛ مثل اینکه گوسفندان را در چراگاه بی‌آب و علفی رها کنند؛ چه بر سرِ آنها می‌آید؟ مردم، هم از جهت دین و هم از جهت دنیاشان در این وضع قرار گرفته‌اند.

أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى الْحَقِّ لَا یُعْمَلُ بِهِ؛ آیا نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود؟ اولین مصداق حق، خدای تعالی است و عمل به آن، پرستشِ اوست، بعد هم اینکه قبول داشته باشد پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله از طرف خدای تعالی قرآن را برای هدایت مردم آورده و خود عبدِ خداست. «اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله». همچنین ائمۀ اطهار علیهم‌السلام وصی پیامبر اکرم هستند که به قرآن و سنّت پیامبر که از قرآن گرفته شده، عمل می‌کنند؛ پس آنان هم حق هستند. معاد نیز حق است.

مصداق دیگر حق این است که هر فردی از افراد جامعه آقای خویش است و نوکر کسی نیست. آقا، یعنی این شخص تقاضاهایی دارد که باید برآورده شود و استعدادهایی دارد که باید بارور شود. جامعه اسلام باید کاری کند که استعدادهای مردم به نفع یکدیگر به کار افتد و هرکس به حق خود برسد.

همۀ مردم از جهت معیشت، حق و حقوقی دارند که اگر به آن نرسند، [ظلم فراگیر می‌شود] و فقرا هر روز فقیرتر می‌شوند و ثروتمندان خون آنها را می‌مکند. اگر هم کسی خواست حرفی بزند یا پایش را پس و پیش بگذارد، یزید و ابن زیادها گردنشان را می‌زنند.

حق این است که بیماران باید تحت حمایت باشند و کسی آنها را اذیت نکند. عزاداری برای امام حسین علیه‌السلام و اشتیاق جوان‌ها و نوجوان‌ها در این راه بسیار خوب است، امّا در گذشته چنین بود که وقتی از جلو بیمارستانی عبور می‌کردند، تذکر می‌دادند اینجا بیمارستان است، آرام طبل بزنید و صدای بلندگو را کم کنید. فرقی بین خانه و بیمارستان نیست. بیماران و کودکان و سالخوردگان اگر در خانه هم باشند از صدای بلند می‌ترسند. این‌ها بندگان خدا هستند و باید حقشان رعایت شود.

حق جوان‌ها و نوجوان‌ها این است که دانش بیاموزند و از این جهت به آنها رسیدگی شود.

نباید طوری باشد که برخی بگویند ما رئیس هستیم و همه باید اطاعتِ ما کنند و عده‌ای هم هیچ حرفی نتوانند بزنند. زمان یزید و زمان شاه این‌طور بود.

چه خوب است کسانی که سال‌ها در این مسجد رفت و آمد می‌کنند، مراقب جوان‌ها و نوجوان‌ها باشند. اگر حرف و حدیثی پیش آمد با زبان خوش نصیحت کنند. ریش‌سفیدها و جوان‌ها هرکدام بر هم حقی دارند. مردم می‌آیند چیزی گوش دهند و یا حسین بگویند، چه خوب است مراقبِ هم باشیم و حقوقِ یکدیگر را رعایت کنیم!

وَ إِلَى الْبَاطِلِ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ؛ باطل رواج دارد و کسی آن طور که باید، جلوی آن را نمی‌‌گیرد. باطل چیست؟ اولین باطل کفر است. اینکه عده‌ای دینشان را رها کرده‌اند و نماز نمی‌‌خوانند و به آیات و حجج و طلاب بدبین شده‌اند، باطل است. البته نباید این‌طور باشد، ولی علت چیست؟ چرا جوان‌ها بعضا اقبالی به دین ندارند؟

ما باید به خودمان نگاه کنیم. چرا وضعی پیدا کرده‌ایم که مردم به ما بدبین شده‌اند و اطمینان ندارند؟

ائمۀ اطهار علیهم‌السلام اصرار دارند که مبلغانِ دین باید دو خصوصیت مهم داشته باشند؛ راستگویی و امانتداری. این غیر از انجام واجبات و ترک محرمات است. حکومت اسلام نباید حرفِ پنهانی با مردم داشته باشد؛ آنچه درون است باید همه بدانند. جمهوری اسلام برای این بود که مردم بدانند ما چکار می‌کنیم؛ بدانند زندگی ما چگونه است تا اگر اشتباه کردیم، تذکر بدهند که بهتر شود.

امانتداری یعنی جان و مال مردم که دست عده‌ای است، در زندان‌ها و جاهای دیگر، مراقب باشند آن‌طور که اسلام می‌گوید و در قانون آمده، عمل کنند!

زمان یزید و ابن زیاد حق را می‌دیدند و به آن عمل نمی‌کردند و از آن جلوگیری می‌کردند.

لِیَرْغَبِ الْمُؤْمِنُ فِی لِقَاءِ رَبِّه حَقّاً حَقّا؛ امام حسین علیه‌السلام به اصحابشان گفتند در این وضعی که می‌بینید، باید آماده لقاء خدا باشید. یعنی امر به معروف و نهی از منکر کنید و حرف بزنید و بگویید چرا؟ البته با زبان خوب و انتقادِ سالم، هرکسی به اندازه خودش. آقایانِ مراجع و بزرگان یک تکلیف دارند و تکلیفشان مانند کوچک‌ترها نیست. کسانی مثل اصحاب حسین بن علی علیه‌السلام باید از حق دفاع می‌کردند. آن روز حق، حسین بن علی علیه‌السلام بود که گرفتار یزید شده بود. یاران حضرت اباعبداللّه کم بودند، امّا نگفتند کاری از ما بر نمی‌آید. آنها کاری که توانستند و کردند این بود که آقا اباعبداللّه را تنها نگذاشتند. شما هم که مؤمن هستید، باید ملاقات پروردگار برایتان خوشایند باشد و به آن میل داشته باشید.

فَإِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَهً وَ الْحَیَاهَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَما؛ من مرگ را سعادت و خوشبختی می‌دانم. در آن موقعیت حسین بن علی علیه‌السلام باید از دینِ جدش دفاع می‌کرد و دفاعِ او این بود که با یزید بیعت نکند. یارانش هم باید همراه او باشند و حمایتش کنند. لذا فرمود من مرگ را جز سعادت نمی‌دانم و فایده‌ای در زندگی با ظالمان نمی‌بینم جز خستگی و ذلت.

إِنَّ النَّاسَ‏ عَبِیدُ الدُّنْیَا؛ مردم بندۀ دنیا هستند. دنیا یعنی همان چیزی که خدای تعالی در این آیه می‌فرماید:

﴿زُیِّنَ‏ لِلنَّاسِ‏ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنینَ وَ الْقَناطیرِ الْمُقَنْطَرَهِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ الْخَیْلِ الْمُسَوَّمَهِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِکَ مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ﴾ (آل عمران، ۱۴)

«محبّت امیال نفسانى؛ از زنان، فرزندان و گنجینه‌هایى از طلا و نقره و اسب‌هاى نشاندار و چهارپایان و مزارع، در نظر مردم آراسته گردیده است. این‌ها کالاى ناچیز زندگى دنیاست و بازگشت نیک فقط نزد خداست.»

«عبید» یعنی بندگان؛ بنده دنیا کسی‌ است که سجده بر طلا و نقره و سکه و دلار می‌کند. یک گونی سکه خریده و در گاوصندوق پنهان کرده است، یا سجده به کرسی می‌کند و مقام‌پرست شده.

وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ؛ دین لقلقۀ زبانشان است. می‌گویند ما نماز می‌خوانیم و خداپرستیم، امّا همین‌که وضع زندگی‌شان کمی بالا و پایین شد، می‌گویند نماز چست؛ روزه چیست! همه‌چیز را زمین می‌گذارند. این به‌خاطرِ آن است که پایۀ اعتقاداتشان خراب است. وقتی هم گناه روی گناه انبار شد و اعتنا به نماز و روزه و واجبات نکرد، کم‌کم سست می‌شود و می‌گوید این حرف‌ها را آخوندها برای خودشان درآورده‌اند. نمی‌فهمند آخوند هم خوب و بد دارد؛ مثل هرچیزِ دیگری؛ مردِ خوب و مردِ بد؛ زنِ خوب و زنِ بد.

امام حسین علیه‌السلام می‌فرماید تا وقتی زندگی خوب است و دید دعا و استغفار کرده و پولدار شده، نماز می‌خواند، مسجد می‌رود، دعا می‌کند، ولی اگر دعایش مستجاب نشد و وضعش بد شد و هرچه نماز خواند و استغفار کرد، خبری نشد، می‌گوید معلوم می‌شود خبری نیست و همه‌چیز را کنار می‌گذارد.

فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ الدَّیَّانُون؛ وقتی بلا آمد، دینداران کم می‌شوند.

دوستان عزیز مراقب باشید نماز را رها نکنید. نماز واجب است، حتی نوجوانانی که به سن تکلیف نرسیده‌اند، نماز را رها نکنند. به پدر و مادرتان احترام بگذارید. این‌ها حق و دستور قرآن است. اطاعتشان کنید تا جایی که ضرر به دینتان نخورد. پدر و مادرها هم باید به بچه‌ها محبّت کنند. طوری رفتار نکنید که فرزندانتان از دین زده شود. اگر خانمی دید دخترش حجاب را رعایت نمی‌کند، با مهربانی و زبان خوش او را نصیحت کند و تشویق کند تا کم‌کم باحجاب شود. این‌ها وظایفی است که به گردن شما پدران و مادران است.

 

شرح دعای عرفه

إِلَهِی أَنْتَ الْغَنِیُّ بِذَاتِکَ أَنْ یَصِلَ إِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَیْفَ‏ لَا تَکُونُ‏ غَنِیّاً عَنِّی‏ إِلَهِی إِنَّ الْقَضَاءَ وَ الْقَدَرَ یُمَنِّینِی وَ إِنَّ الْهَوَى بِوَثَائِقِ الشَّهْوَهِ أَسَرَنِی فَکُنْ أَنْتَ النَّصِیرَ لِی حَتَّى تَنْصُرَنِی وَ تُبَصِّرَنِی وَ أَغْنِنِی بِفَضْلِکَ حَتَّى أَسْتَغْنِیَ بِکَ عَنْ طَلَبِی

خدایا تو بی‌نیازى از اینکه نفعى از جانب خویش به حضرتت رسد، پس چگونه بی‌نیاز از من نباشى؟ خدایا قضا و قدر مرا به آرزو انداخت، و هواى نفس مرا در بندهاى شهوت اسیر کرد، پس تو یاور من باش تا پیروزم نمایی و بینایم کنى، و به فضل خود بی‌نیازم فرما، تا به وسیله تو از خواسته‌ام بی‌نیاز گردم،

إِلَهِی أَنْتَ الْغَنِیُّ بِذَاتِکَ أَنْ یَصِلَ إِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَیْفَ‏ لَا تَکُونُ‏ غَنِیّاً عَنِّی‏؛ خدایا تو به ذات خودت غنی هستی از اینکه نفع از خودت به خودت برسانی؛ یعنی مثلاً غنیٰ را خلق کنی و پس‌از مدتی غنایت کم شود و دوباره آن را خلق کنی تا دوباره بی‌نیاز شوی. تو ذاتاً غنی هستی. «هو الغنی» همان‌طور که ذاتاً عالم هستی. خدا یعنی علم؛ یعنی تمام علم «هو العلم کله، هو الحیات کله، هو القدره کله».

خدای تعالی از خودش هم بی‌نیاز است؛ یعنی نیازی ندارد که بخواهد غنی را خلق کند. تو بی‌نیازی از غنی، چه خواسته من بخواهم نفع به تو برسانم.

نماز و روزه من نفعی به تو نمی‌رساند، به خودم نفع می‌رسانم. به بعضی که می‌گویی نماز بخوان، می‌گوید خدا چه احتیاجی به نماز من دارد؟‌ بله، او هیچ احتیاجی ندارد؛ تو احتیاج داری و باید نماز بخوانی، روزه بگیری، گناه نکنی و هرچه فرموده، بگویی چشم؛ چون او مولای توست؛ تو را خلق کرده و این همه نعمت به تو داده. عقل انسان می‌گوید شکر نعمت واجب است. از این گذشته، تو آینده‌ای داری و باید برای آن سرمایه جمع کنی.

گر جمله کائنات کافر گردند               بر دامن کبریاش ننشیند گرد

اگر همۀ عالم کافر شوند، چه زیانی به خدا می‌رسد؟ هیچ فرقی برای او ندارد؛ نه گریه می‌کند و نه افسوس می‌خورد. آن‌قدر ملائکه دارد و آن‌قدر موجودات دست بر سینه‌اش هستند که از شماره بیرون است. به هیچ‌کدامِ آنها هم نیازی ندارد. قرآن می‌فرماید:

﴿وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ‏ بِحَمْدِهِ‏﴾ (اسراء، ۴۴)

«و هیچ موجودی نیست مگر آنکه با حمدِ خود تسبیحِ او می‌گوید.»

تسبیح یعنی هرچه خدای تعالی دستور داده، انجام می‌دهد. از جماد و حیوان و نبات همه مطیعِ پروردگارند.

إِلَهِی إِنَّ الْقَضَاءَ وَ الْقَدَرَ یُمَنِّینِی وَ إِنَّ الْهَوَى بِوَثَائِقِ الشَّهْوَهِ أَسَرَنِی فَکُنْ أَنْتَ النَّصِیرَ لِی حَتَّى تَنْصُرَنِی؛ «وثایق» به‌معنای بندهاست و «شهوت» یعنی میل. هوای نفس با بندهای شهوات و امیال، مرا اسیرِ خود کرده، تو یاور من باش و پیروزم فرما!

ما اسیر میل‌های نفس امّاره هستیم.

﴿إِنَ‏ النَّفْسَ‏ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ﴾ (یوسف، ۵۳)

«نفس به بدی دستور می‌دهد.»

نفس دوست دارد خوش باشد؛ بخوابد تا نماز صبح قضا شود؛ آن‌قدر بخورد که از دهانش درآید؛ شهوات را دوست دارد؛ مال را دوست دارد؛ مادیات را دوست دارد؛ می‌خواهد مافوق همه باشد و کسی بالاتر از او نباشد. اگر کسی را بالاتر از خود دید، دوست دارد گردنش را بزند. لذا به خدا می‌گوییم امیالِ نفسانی مرا با بندهای شهوات اسیر کرده، تو یاری‌ام کن. ﴿إِنَ‏ النَّفْسَ‏ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی﴾ نفس دستور به بدی می‌دهد، مگر کسی‌که خدا به او رحم کند. خدایا تو رحم کن که نفسِ ما طغیان نکند. حواسمان باشد که بندۀ ضعیف و ذلیل و فقیر و مسکین و مستکینِ تو هستیم.

به خودت بگو: ببین موهایت سفید شده، دندان‌هایت پوسیده و از بین رفته، گردِ پیری بر چهره‌ات نشسته، آیا این‌ها دستِ توست؟ این قلب در دقیقه حدود هفتاد مرتبه باز و بسته می‌شود. در هر روز، هر ماه و هر سال چند بار می‌زند؟ این تکه گوشت مگر چیست که این‌همه بی‌وقفه کار کرده تا به این سن رسیدی؛ اگر ناگهان از کار بیفتد، چه می‌توانی بکنی؟ پس بدان که موجودِ ضعیفی هستی، حتی اعضاء و جوارحت دست خودت نیست. تو فقط غذا می‌خوری، امّا تغذیۀ سلول‌ها و عملکردِ آنها دستِ تو نیست؛ دستِ دیگری است؛ پس چرا این‌همه من‌من می کنی؟ چرا همین‌که چند نفر اطرافت جمع شدند، خودت را گم می‌کنی؟! باید هر روز به نفس خود نهیب بزند که تو کاره‌ای نیستی!

امام حسین علیه‌السلام هم در مقام خود همین جملۀ دعا را به خداوند می‌گوید. همۀ حضرات همین‌طورند. رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله باید پیش خدا از همه ترسان‌تر باشد؛ زیرا بزرگ‌ترین مأموریت را برعهده دارد. دین و کتابِ او تا روز قیامت باقی است و باید رهبر میلیاردها مسلمانی باشد که تا قیامت می‌آیند و می‌روند. چنین بزرگواری چقدر باید مراقب باشد و از خدا بترسد؟ لذا می‌گوید «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفهعین ابداً». باید هم بترسد. درست است که عصمت دارد، امّا بشر است و اختیار دارد. به همین دلیل خدای تعالی این همه در قرآن به ایشان خطاب می‌کند و هشدار می‌دهد.

﴿فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرى‏ مَعَ‏ الْقَوْمِ‏ الظَّالِمینَ﴾ (انعام، ۶۸)

«بعداز یاد آمدن هرگز با گروه ستمکاران منشین!»

امام حسین علیه‌السلام وصیِ سومِ رسول خدا و فرزند مولا علی علیه‌السلام است. شرایط طوری شده که نباید آرام بنشیند. دین جدش در خطر است و شخصِ بی‌دینِ قماربازِ شرابخوارِ مفسدی می‌گوید من خلیفۀ رسول خدا هستم؛ لذا تکلیفِ حضرت این است که با چنین کسی بیعت نکند و به حساب بشری اتفاقاتی برایش رخ می‌دهد که باید از خدا کمک بخواهد. او کسی است که جن و ملک همه در خدمتش آماده‌اند. اگر اشاره کند همۀ موجوداتِ عالم به یاری‌اش می‌آیند، به‌علاوۀ شجاعتی که خود و برادرِ رشیدش اباالفضل العباس علیه‌السلام دارد. با این‌همه باید از خدا کمک بخواهد و تسلیمِ او باشد!

در جنگ صفین عباس علیه‌السلام درحالی که نوجوانِ رشیدی بود، در مقابل ابوشعثا یکی از فرماندهان معاویه ایستاد که با هزار نفر برابر بود. ابتدا هفت پسرش را کشت و بعد خودش را به درک واصل کرد. همه گفتند این جوانک کیست؟ حضرت نقاب از رخ برداشت و روی چون ماهش نمایان شد.

چنین آقایی با این شجاعت در لشکر حسین علیه‌السلام است، ولی باید تابع حسین باشد و گوش به فرمان او دهد که بود.

حَتَّى تَنْصُرَنِی وَ تُبَصِّرَنِی؛ خدایا بینایی به من بده. بصیرت و بیناییِ حسین بن علی علیه‌السلام در اوج است، ولی باز هم می‌گوید خدایا بیشترش کن.

وَ أَغْنِنِی بِفَضْلِکَ حَتَّى أَسْتَغْنِیَ بِکَ عَنْ طَلَبِی؛ فضلت را چنان شامل حال من کن که از طلبِ خود بی‌نیاز شوم. آدمی باید همیشه طلب داشته باشد و بگوید خدایا بده؛ خدایا کمک کن یکجا نایستم و قدم به قدم جلوتر بروم. امّا حضرت می‌فرماید آن‌قدر مستغنی شوم که دیگر طلب نداشته باشم. این یک مقامِ دیگر است. به آن مقام که رسید همه چیزش خدایی می‌شود و غیر از ظهورِ علم و قدرت و حیات پروردگار هیچ ندارد. آن دیگر باید تسلیمی مثل حسین علی علیه‌السلام داشته باشد.

این شب‌ها و روزها از خدا بخواهید که محزون و دلشکستۀ حسین علیه‌السلام شویم و قلبمان تکان بخورد.

یا رب دلم از غم حسین محزون کن

در سینۀ ما محبتش افزون کن

این اشک‌ها از دلِ سوخته بیرون می‌ریزد؛ این است که لذت دارد و حسینی است. از خدا بخواهیم کمک کند حق ایشان را ادا کنیم. امام حسین علیه‌السلام حق بزرگی گردن ما دارد و اگر این کار را نکرده بود، به حساب ظاهر دین و اسلامی باقی نمانده بود، البته خدا حفظ می‌کند.

 

اباالفضل علیه‌السلام

وقتی مولانا اباالفضل العباس به دنیا آمد، آقا امیرالمؤمنین دست‌های او را گرفت و بوسید. این خود اشاره‌ای بود. بسیار خوشحال بود و از اول همین را می‌خواست. فرموده بود می‌خواهم خدا فرزندی به من بدهد که حسین علیه‌السلام را یاری کند.

آقا قمر بنی‌هاشم بسیار جسیم و زیبا بود. در پیشِ حضرت اباعبداللّه علیه‌السلام بسیار تواضع داشت. مقابل امام می‌ایستاد و می‌گفت من غلام شما هستم و مادرم کنیزِ مادرِ شماست. حضرتش قوت قلبی برای همه بود؛ نه فقط زن‌ها، اصحاب هم با بودنش قوت قلب می‌گرفتند، با اینکه همه جان در طبقِ اخلاص گذاشته بودند. شب عاشورا اطراف خیمه‌ها می‌گشت و پاسبانی می‌داد. اصحاب همه در حال عبادت و راز و نیاز بودند و عبادتِ اباالفضل مراقبت از خیمه‌ها بود که مبادا کسی متعرض زن‌ها و کودکان شود.

از درِ خیمه چو می‌رفتی و برمی‌گشتی

شعفی داشت دل من که برادر دارم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است