سوره یونس آیه ۹۹ و ۱۰۰ | جلسه ۶۵
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره یونس آیه ۹۹ و ۱۰۰ | چهارشنبه ۱۳۹۷/۰۸/۳۰ | جلسه ۶۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره یونس
وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعاً أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنینَ (۹۹)
و اگر پروردگارت میخواست همۀ اهل زمین ایمان میآوردند. آیا تو مردم را مجبور میکنی که مؤمن شوند؟
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ (۱۰۰)
هیچکس نمیتواند ایمان بیاورد، جز بهاذنِ خدا و خدا پلیدی را برای کسانی قرار میدهد که تعقل نمیکنند.
«وَ لَوْ» و اگر «شاءَ» میخواست «رَبُّکَ» پروردگار تو «لآمَنَ» حتماً ایمان میآورد «مَنْ فِی الْأَرْضِ» هرکس در زمین است «کُلُّهُمْ جَمیعاً» همگی «أَ فَأَنْتَ» آیا تو «تُکْرِهُ» مجبور میکنی «النَّاسَ» مردم را «حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنینَ» که مؤمن شوند؟
«وَ ما کانَ لِنَفْسٍ» هیچکس نمیتواند «أَنْ تُؤْمِنَ» ایمان آورد «إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ» جز بهاذنِ خدا «وَ یَجْعَلُ» و قرار میدهد «الرِّجْسَ» پلیدی را «عَلَى الَّذینَ» بر کسانی که «لا یَعْقِلُون» تعقل نمیکنند.
وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعاً؛ اگر خدا اراده کند، همۀ مردم ایمان میآورند، ولی بهزور. همانطور که اگر اراده کند همه بمیرند، میمیرند. چون ارادۀ خدا حتمی و فوری است؛
﴿إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ﴾[1]
«فرمانِ او چنین است که وقتی چیزی را اراده میکند، به او میگوید باش و میشود.»
یعنی تا اراده کرد، میشود. پس اگر اراده کند همۀ مردمِ زمین ایمان بیاورند، میآورند، ولی آیا این درست است و باید این کار را بکند؟ اگر نخواهد این کار را بکند، آیا تو ای پیامبر میتوانی مردم را بهزور مجبور کنی ایمان بیاورند؟ قطعاً خیر؛ چون بنای خدای تعالی بر این نیست که مردم بهزور و اجبار مؤمن شوند و پیامبر هم نباید این کار را بکند.
خدای تعالی انسان را مجبور خلق نکرده؛ پس کسی در پذیرشِ ایمان و انجام اعمال صالح اجباری ندارد؛ یعنی مجبور نیست حتماً مؤمن شود و نماز بخواند و واجبات را انجام دهد و حرام را ترک کند. قرآن کریم در آیات مختلف این را فرموده است.
﴿إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُورا﴾[2]
«ما راه را به او نشان دادیم؛ خواه قدرشناس باشد و خواه ناسپاس.»
﴿وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ﴾[3]
«و دو راه (خیر و شرّ) به او نشان دادیم.»
﴿وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ۞ فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها﴾[4]
«قسم به نفْس و آنکه آن را خوب آفرید ۞ سپس خیر و شرّش را به او الهام کرد.»
﴿لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ﴾[5]
«اجباری در دین نیست. راه رشد از گمراهی آشکار شده است.»
در این آیات و آیاتِ بسیارِ دیگری که در سورههای مختلف آمده، خدای تعالی تأکید میکند که بشر مختار است، ولی نه مختارِ مطلق که هرکاری خواست، بکند! دستِ خدا بسته نیست. هروقت بخواهد، میتواند مانعِ ارادۀ انسان شود؛ مثل اینکه کسی یک سرِ طنابی را دستِ شما بدهد و بگوید با آن هرکاری میخواهی بکن، امّا سرِ دیگرِ آن را دستِ خودش نگه دارد. شما میتوانید با این طناب گرفتاری را نجات دهید و میتوانید بیگناهی را دار بزنید، ولی هرجا او نخواهد، میتواند طناب را بکشد و شما را ناکام گذارد؛ یعنی اراده و اختیارِ شما تحتِ احاطه و مشیتِ پروردگار است. این معنای سخنِ امام صادق علیهالسلام است که میفرماید:
«لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ بَلْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْنِ»[6]
«نه جبر است و نه اختیارِ تام، بلکه چیزی بین این دو است.»
اختیار وقتی معنا دارد که دو راه یا بیشتر پیشِ روی انسان باشد. یعنی میتوانی ایمان بیاوری، میتوانی نیاوری؛ میتوانی نماز بخوانی، میتوانی نخوانی؛ میتوانی شراب بخوری، میتوانی جلوی خود را بگیری و نخوری، امّا نکته اینجاست که «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ» خدای تعالی راه را از بیراهه نشان داده است؛ یعنی اگر خواستی از راه راست بروی، راه صافی در پیش داری و بهراحتی به مقصد میرسی و هرازچندی غذا و میوه برایت آماده است، ولی اگر خواستی از بیراهه بروی، ناهمواریها در پیش داری و راهزنان و حیواناتِ موذی در کمینت نشستهاند!
قطعاً شخصِ عاقل راه راست را انتخاب میکند، ولی کسی که توجهی به ندای عقل ندارد، گمراهی را برمیگزیند و در نتیجه پیدرپی در سختی و گرفتاری میافتد. در این میان گاهی خودِ شخص متوجه آثار و نتایجِ انتخابش میشود، گاهی هم چیزی نمیفهمد تا موقعِ مرگ. وقتی مرگ رسید، همهچیز کاملاً روشن میشود و آثارِ اعمالِ خوب و بدِ انسان جلوی چشمش قرار میگیرد و به تعبیرِ قرآن به گردنش آویخته میشود؛
﴿وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فی عُنُقِهِ وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ کِتاباً یَلْقاهُ مَنْشُورا﴾[7]
«عملِ هر انسانی را به گردنش آویختهایم و روز قیامت کتابی برای او بیرون میآوریم که آن را گشوده میبیند.»
ممکن است کسی سؤال کند مگر نه اینکه من مختار هستم؛ پس چرا اگر دزدی کردم، انگشتانم را میبُرند؟ یا اگر زنا کردم، سنگسار میشوم یا شلاق میخورم؟ دلم میخواهد این کارها را انجام دهم؛ چرا باید اینگونه عقوبت شوم؟
جواب میدهیم هرکسی قدم به قدم برای کارهایی که میکند، جزا داده میشود. شما اختیار دارید، امّا باید مسؤولیتِ کارهایتان را هم بپذیرید و جزایش را ببینید! این جزا گاهی منحصر به آخرت است و گاهی در دنیا هم هست؛ مثلاً اگر کسی نماز نخواند، بعضاً کیفر و عقابِ دنیوی ندارد، ولی اگر به حقوقِ دیگران تجاوز کند؛ کسی را کتک بزند؛ به اموال یا نوامیسِ مردم دستدرازی کند، باید در همین دنیا نزد قاضی عادل محاکمه و طبقِ حکمِ شرع کیفر شود. پس کسی که میخواهد دزدی کند، باید بداند عقوبتِ کارش این است؛ میتواند این عقوبت را به جان بخرد و دزدی کند؛ میتواند منصرف شود و انجام ندهد. معنای اختیار همین است، نه اینکه هرکس هر ظلمی خواست بکند و هیچ تظلمی در کار نباشد. این اقتضای عدل نیست.
أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنین؛ پیامبر صلّیاللّهعلیهوآله دوست داشت همه مؤمن شوند. هر مؤمنی دلش میخواهد همۀ مردم مؤمن و خداشناس شوند و اگر ببیند کسی از خدا دور میشود، ناراحت میشود، امّا چه باید کرد؟ آیا میشود آنان را بهزور وادار کرد ایمان بیاورند؟ خیر. تنها کاری که میتوان کرد، صحبت و نصیحت و راه نشان دادن است.
شما اگر حاکم هستی و میتوانی، قوانینِ شرع را که قرآن و سنّت فرموده، خودت عمل کن و به مردم هم نشان بده تا عمل کنند. اگر هم تخطی کردند، طبقِ حکمِ شرع با آنها رفتار کن، ولی پذیرشِ ایمان، به میل و اختیارِ خودشان است.
وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ؛ ایمان مراتبی دارد. همۀ ما وقتی میخواهیم به پروردگار عالم بهعنوانِ خالقِ خود ایمان بیاوریم و نبوت و امامت و معاد را بپذیریم و بعد هم طبقِ ایمانمان عمل کنیم، باید با اجازۀ خدا باشد، به این معنی که:
این پذیرشِ ایمان بهحسابِ عقلی است که خدا به ما داده و حجتِ درونی نامیده میشود. یک حجتِ بیرونی هم داریم که پیامبران و ائمه هستند و حکمِ عقل را تایید میکنند، علاوهبراین از طرفِ خدای تعالی برنامهها و تکالیفی هم ارائه میکنند. حال اگر کسی در وسوسه بیفتد و گمان کند عقلش خلافِ امرِ پروردگار میگوید، حجتِ بیرونی او را از اشتباه و وسوسه بیرون میآورد و خاطرنشان میکند که این عقل نیست؛ شیطان و وسوسه و خیالات و… است.
بنابراین وقتی شما طبقِ دستورِ عقل و حجتِ بیرونی عمل کردید و ایمان آوردید، این ایمان بهاذنِ خدای تعالی بوده است؛ او به عقلِ شما اجازه داده این راه را بروید. پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله بهاذنِ او آمده است. این مرتبۀ اولِ ایمان، یعنی اعتقادِ قلبی است.
مرتبۀ دیگرِ ایمان که خدا نصیب کند، وقتی است که میخواهید از اعتقاد بالاتر بروید و به علم برسید. علم اولین مرتبۀ یقین است و آن را «علمالیقین» میخوانند. «عینالیقین» و «حقالیقین» مراتبِ بعدی یقین هستند که این مراتب، ایمانِ خاص محسوب میشوند. تحصیلِ این مراتب دستِ خداست. پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام نیز میتوانند آن را عنایت کنند، لکن بهاذناللّه. «وَ ما کانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّه» حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت میفرمود این اذنِ خاص است.
کسی که به علمالیقین میرسد، کاملاً برایش روشن میشود که خدای تعالی همهکارۀ او و از رگِ گردن به او نزدیکتر است؛ مثل کسی که خورشید را نمیبیند، امّا شکی ندارد که روز است یا کسی که کشورهای خارج و مردمِ آن را ندیده، امّا به وجودشان یقین دارد. دربارۀ حضرات معصومین علیهمالسلام هم به همین علم میرسد. این علم بالاتر و مهمتر از دیدنِ امام زمان است.
عینالیقین یعنی خدای تعالی را آنطور بشناسد که مولا علی علیهالسلام فرمود: «ما رَأیتُ شَیئاً الّا و رَأیتُ اللَّه قَبلَه و بَعدَه». هیچچیز ندیدم، جز آنکه خدا را قبل و بعدش دیدم. این دیدن با چشمِ سر نیست، با چشمِ دل است.و دیگر حقالیقین است که خداوند نصیب کند.
رسیدن به این مقامات فقط با اذن و عنایتِ پروردگار ممکن میشود و تنها کاری که از دستِ انسان برمیآید، خواستن است. شما طالب باشید و رها نکنید. کلیدِ آن هم یادِ خداست. از یادِ خدا غافل نباشید! یادِ خدا یعنی خیالِ انسان در تمامِ طولِ روز اینطرف و آنطرف نرود و یکجا باشد و آن اینکه خدای تعالی همهکاره است؛ همهجا هست و اسباب دستِ اوست. البته کارِ سختی است. در یک نمازِ چند دقیقهای معمولاً کسی نمیتواند خیالاتش را بگیرد و تا آخرِ نماز حواسش جمع باشد، چه خواسته در همۀ روز. اگر کسی خدا توفیقش داده، از اول تا آخرِ نماز همۀ حواسش جمع است، خیلی امیدوار باشد. البته در همهحال امیدوار باشید.
وَ یَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذینَ لا یَعْقِلُون؛ آیا عقل این علم و ایمان و یقین را خوب میداند؟ یقیناً بله. اگر کسی گفت این حرفها نان و آب نمیشود؛ ما شکممان گرسنه است، به عقلش عمل نکرده است. هرچند او هم میگوید شما عقلتان پارسنگ بر میدارد!
کسی که عقلش را به کار نمیاندازد و تعقل نمیکند، پیوسته گرفتارِ ناراحتیها میشود؛ ناراحتیهایی که یکیدوتا نیست و هرروزه است؛ لذا دائم مینالد و از همهچیز شکایت دارد.
موعظه
اکنون که به توفیقِ الهی تفسیر قرآن میخوانید و استراحتِ خاطری از این جهت دارید، از خدا بخواهید کمک کند نفس و شیطان بر شما مسلط نشود. برای تحققِ این امر یادِ مرگ را فراموش نکنید! پیر و جوانی هم ندارد. مگر جوانها نمیمیرند؟ همۀ ما سرانجام باید روزی بمیریم و زیرِ گل رویم. قطعاً صدسالِ دیگر هیچیک از ما در این جهان نیستیم و دیگران جای ما را گرفتهاند. نگو کو تا صدسالِ دیگر! مگر صدسالهای قبل تمام نشد؟ این هم تمام میشود. اگر آدمی بداند سرانجام روزی باید از این دنیا برود، وزر و وبالش کم و یادِ خدا برایش آسان میشود. پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله فرمود اگر کسی در طول روز بیست مرتبه یاد مرگ کند، جزء غافلان شمرده نمیشود.
[1] ـ یس، ۸۲.
[2] ـ انسان، ۳.
[3] ـ بلد، ۱۰.
[4] ـ شمس، ۷و ۸.
[5] ـ بقره، ۲۵۶.
[6] ـ بحارالأنوار، ۴، ۱۹۷.
[7] ـ اسراء، ۱۳.