سوره یونس آیه ۶۷ و ۶۸ | جلسه ۵۲
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره یونس آیه ۶۷ و ۶۸ | چهارشنبه ۱۳۹۷/۰۷/۱۱ | جلسه ۵۲ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره یونس
هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً إِنَّ فی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ (۶۷)
او کسی است که شب را برای شما قرار داد تا در آن آرامش یابید و روز را روشن ساخت. در این کار نشانههایی است برای گروهی که گوشِ شنوا دارند.
قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ هُوَ الْغَنِیُّ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ (۶۸)
گفتند خدا فرزندی اختیار کرده. منزه باد خدای تعالی! او بینیاز است. هرچه در آسمانها و هرچه در زمین است مالِ اوست. شما هیچ حجتی بر این سخن ندارید. آیا دربارۀ خدا چیزی که نمیدانید بر زبان میآورید؟
«هُوَ الَّذی» او کسی است که «جَعَلَ»قرار داد، ایجاد کرد «لَکُمُ» برای شما «اللَّیْلَ» شب را «لِتَسْکُنُوا فیهِ» تا در آن آرامش یابید «وَ النَّهارَ» و روز را «مُبْصِراً» روشن ساخت «إِنَّ» بهراستی «فی ذلِکَ» در این کار «لآیاتٍ» نشانههایی است «لِقَوْمٍ» برای گروهی که «یَسْمَعُونَ» میشنوند.
«قالُوا» گفتند (مشرکان) «اتَّخَذَ» گرفت، اختیار کرد «اللَّهُ» خداوند «وَلَداً» فرزندی «سُبْحانَهُ» او منزه است یا منزه باد! «هُوَ الْغَنِیُّ» او بینیاز است «لَهُ» برای اوست «ما» هرچه «فِی السَّماواتِ» در آسمانها «وَ ما فِی الْأَرْضِ» و هرچه در زمین است «إِنْ» نیست «عِنْدَکُمْ» نزد شما «مِنْ سُلْطانٍ» هیچ دلیل و حجتی «بِهذا» برای این (سخنی که میگویید) «أَ» آیا «تَقُولُونَ» میگویید «عَلَى اللَّهِ» دربارۀ خداوند «ما» آنچه «لا تَعْلَمُونَ» نمیدانید؟
در آیۀ قبل فرمود هرکه در آسمان و زمین است مالِ خداست. وقتی میگوید «مَن» (هرکه) علاوهبر انسان شامل جمادات و نباتات هم میشود؛ چه آنها که ساختۀ انسان است و چه آنها که نیست. پس یعنی هرچه در عالم وجود است؛ از کرۀ زمین و آنچه در آن است تا کرات و منظومهها و کهکشانهای دیگر همه مال خداست «للّه» پس چرا برای خدا شریک قرار میدهید؟
هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ اللَّیْلَ لِتَسْکُنُوا فیهِ وَ النَّهارَ مُبْصِراً؛ در اینجا خدای تعالی به دو آیه از آیات خود یعنی شب و روز اشاره میکند. میدانید که چرخش زمین بهدورِ خود شب و روز را پدید میآورد. وقتی مقابل خورشید است، روز و چون پشت به آن باشد، شب است.
خدای تعالی کره زمین را طوری قرار داده که در ضمنِ چرخش بهدورِ خود و ایجاد شب و روز، دورِ خورشید هم میگردد. محورِ چرخشِ زمین بهدورِ خود بهصورتِ مایل است و مدارِ گردش آن دورِ خورشید نیز بیضی شکل است و به این دلیل فصلها در طول سال بهوجود میآید. بهخاطرِ همین هم طول شب و روز در همۀ نقاطِ جهان یکسان نیست، حتی بعضی نقاط شش ماه متوالی شب و شش ماه متوالی روز است که البته میزان نورِ روز و تاریکیِ شب در طول این مدت کم و زیاد میشود.
خدای تعالی شب را برای آرامش و استراحت و روز را روشن قرار داده تا در روشنایی آن ببینید و کار کنید. بدنِ انسان طوری خلق شده که اگر همیشه بیدار باشد و کار کند، خیلی زود از کار میافتد. اگر خوابش کم باشد و عادت نداشته باشد، مریض میشود. لذا بدن برای حفظِ نشاطِ خود باید خواب و استراحت کافی داشته باشد و خدای تعالی شب را به همین منظور آفرید.
إِنَّ فی ذلِکَ لآیاتٍ لِقَوْمٍ یَسْمَعُونَ؛ اینها همه آیه و نشانه است برای کسانی که میشنوند و توجه دارند؛ پس ملتفت باش چه کسی زمین را میگرداند! خودش که جماد است و کارهای نیست. اگر بگویی نیروی جاذبه علتِ این حرکت است، میگوییم خالقِ نیروی جاذبه کیست جر خدای تعالی؟
این خدا را چگونه باید شناخت؟ در آیاتِ متعددِ قرآن فرموده آثارِ او را ببینید و فکر کنید تا به وجودش پی ببرید و بشناسیدش. اگر صدایی از پشت دیواری بلند شود، میفهمیم کسی آنجاست، ولو او را هم نبینیم. یعنی صدا دلیلِ وجودِ متکلم است. وقتی به خود نگاه میکنیم، میبینیم روزی نبودیم، ولی امروز هستیم؛ نطفه بودیم و به اینجا رسیدیم، پس باید بفهمیم کسی هست که ما را خلق کرد و رشد داد تا این شدیم. از اثر پی به مؤثر بردن یعنی همین.
عقلِ ما میگوید هیچچیز بیعلت نیست. علت و سببِ وجودِ موجودات کسی است که آنها را آفریده و نامش خدای تعالی است. او را واجبالوجود هم میخوانند؛ یعنی وجود و هستی به همه داده. همه نیست بودند؛ خاک بودند، او به خاک حیات بخشید؛ او که خود حیّ و صاحبِ حیات است. ﴿اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُ الْقَیُّوم﴾[1].
آنچه را میدانیم، معلم به ما آموخته، ما هم در مغز گنجاندیم؛ این مغز را خدای تعالی ساخته، علم را هم خودش به ما آموخته؛ چون او عالم و خالق و قادر است. علم و حیات و قدرت از صفات ذات پروردگارند.
آیا لازم است او را ببینیم؟خیر. خیلی چیزها را نمیبینیم و از آثارشان پی به آنها میبریم؛ مثلاً از خواندنِ کتابهایی که در سالیانِ دور نوشته شده، میفهمیم نویسندگانِ آنها در چه سطحِ علمی بودهاند، با اینکه هرگز آنها را ندیدیم. اضافه بر اینکه اعتقادِ ما مثل دیدن است؛ یعنی وقتی معتقدیم کسی هست که ما را خلق کرده و نامش خداست، گویی با همین اعتقاد او را میبینیم.
از علی علیهالسلام پرسیدند: آیا پروردگارت را هنگام پرستش دیدهای؟ فرمود:
«مَا کُنْتُ أعْبُدُ رَبّاً لَمْ أرَهُ»
«من آن نیستم که پرورگاری را که ندیدهام بپرستم.»
سؤال شد: چگونه او را دیدهای؟ فرمود:
«لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ فِی مُشَاهَدَهِ الْأبْصَارِ وَ لَکِنْ رَأتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإیمَانِ»[2]
«چشمها هنگام نظر کردن، او را درک نکنند، ولی دلها با حقایق ایمان او را میبینند.»
کسی هم که به توفیقِ الهی مراتبِ بیشتری طی کند، از اعتقاد به علم و بالاتر میرسد؛ مثل علی علیهالسلام که فرمود «هیچچیز ندیدم، مگر آنکه خدا را قبل و بعد و همراهش دیدم». این دیدنها با چشمِ سر نیست. [با ایمان و یقینی است که] برای رسیدن به آن باید همۀ موانع را از سرِ راه برداشت.
مهمترین مانع، دوستی غیر خداست که شخصِ طالب از خدا خواسته از دلش بیرون برود و فقط خدای تعالی و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام را دوست بدارد. پس بهتدریج این دوستیها زیاد میشود؛ ابتدا بر دوستیهای دیگر مسلط میشود و کمکم شکلِ محبّتهای دیگر را عوض میکند؛ بعضی محبّتها تبدیل به شفقت و برخی صرفاً ارتباط میشود و در نهایت محبّتِ خدای تعالی بهتمامه دل و قلبش را فرا میگیرد و دیگر هرچه میبیند، آثارِ پروردگار است. نه اینکه اشتباه کند یا این را با آن عوضی بگیرد، بلکه با چشمِ دل خدا را میبیند؛ یعنی متوجه است که وجود هرکسی از خداست.
ما فقط اعتقاد به این مطلب داریم، ولی آنکه خدای تعالی عنایتی به او کرده و کمی از مادیات فاصله گرفته، این حقیقت را با چشم دل میبیند و همیشه به آن توجه دارد. او با آن وجودی که خدای تعالی به او عنایت کرده و همراهش است، میبیند و متوجه است که خالقِ خودش و همۀ ، یکی است.
آموزههای آیه
آیه اولاً: تذکری است بر قدرتِ تام و تمامِ خدای تعالی که میتواند تحولاتی در عالم ایجاد کند که از احاطۀ بشر بیرون است. بهراستی این جاذبه چیست که خدای تعالی قرار داده؟ چه کسی جز او جلّجلاله میتواند زمین و دیگر سیارهها و ستارهها را اینگونه بچرخاند؟!
ثانیاً: ما هم درونِ خود شب و روزی داریم. شبِ آدمی تاریکیهای معنوی است. ﴿ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ﴾[3] تاریکی فوقِ تاریکی. در تاریکی راه میرود و ملتفت نیست. بهشدت از خدای تعالی غافل است؛ نه نمازی، نه روزهای، نه اعتقادی. فقط دنبال پول و شکم و شهوت است. این شبِ تاریکِ انسان است.
البته این بشر روز هم دارد و آن وقتی است که یاد خدا باشد. وقتی یاد خدا باشد، روشن است؛ یعنی میفهمد دنیا فانی است و هر روز و شبی که میگذرد، از عمرش کم میشود تا سرانجام روزی از این دنیا برود، امّا میداند این آمدن و رفتن بیهوده نیست. چطور ممکن است خدایی که تو را به این زیبایی و کاملی آفریده، همینطور بیهدف خلق کرده باشد که بیایی و بخوری و ریاستی کنی و بروی، هیچ خبری هم نباشد؟ کدام عقلی این را باور میکند؟ یعنی اینقدر انسان از حیوان هم پستتر میشود که بگوید هیچ خبری نیست؛ آمدیم زندگی کنیم و برویم و هیچ خبری نیست. آنکه تاریک است، همۀ معنویات برایش تاریک است و چیزی نمیبیند. بهقول قرآن کور است.
آنکه گوشِ معنوی دارد، میشنود، امّا گاهی این گوش در اثر گناه آنقدر کثیف میشود که هیچچیز در آن فرو نمیرود و میگوید اینها همه حرف است.
قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً؛ مشرکان میگفتند ملائکه دختران خدا هستند. مسیحیان هم میگفتند عیسی پسرِ خداست؛ چون او پدر ندارد و خدا پدرش است. شاید امروزه منکر شوند، ولی قرآن کریم در سورۀ آل عمران به این ادعا اشاره کرده، جوابشان را هم داده است. ما چه میگوییم؟ ما معتقدیم: ﴿لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ﴾[4] نه زاییده و نه زاییده شده است.
سُبْحانَهُ؛ او جلّجلاله منزه است از فرزند داشتن. فرزند را میخواهد چه کار؟ برای بچهدار شدن باید جنسِ مخالفی باشد. خدا که جنسِ مخالف ندارد. اعضاء و جوارح ندارد. او واجبالوجود است. وقتی جسم نیست، فرزند چیست؟
هُوَ الْغَنِیُّ؛ او بینیاز است. شما نیاز به فرزند دارید تا با او انس بگیرید؛ در آغوشش بگیرید؛ بزرگش کنید و روزگارِ پیری دستگیرتان باشد. زن و مردی که فرزند ندارند، انیس ندارند و خود را فقیر میدانند. خیلی کم می شود زن و شوهری بچه نداشته باشند و راضی باشند، امّا خدای تعالی هیچ نیازی ندارد؛ او غنیّ است. ما جز فقر چیزی نداریم. همه سراسر نیازیم؛ سراپا فقریم. نیازمندِ خواب، خوراک، هوا، اعضاء و جوارح و خلاصه همهچیز هستیم. خدای تعالی خالقِ همۀ اینهاست و احتیاجی به آنها ندارد.
لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ؛ همۀ آسمانها و زمین مالِ اوست؛ او ایجاد میکند و میچرخاند. دانه را در دل خاک رشد میدهد و بزرگ میکند؛ یک بذرِ گندم صدها برابر محصول میدهد و یک هستۀ میوه، درختی تناور میشود.
﴿أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾[5]
«آیا شما آن را میرویانید یا ما رویانندهایم؟»
آیا همۀ اینها خودبهخود درست شده؟ چقدر آدم باید پایین و پست باشد که پا بر عقل و قواعدِ عقلی بگذارد. آنقدر مادی شود که همۀ معنویات را انکار کند!
إِنْ عِنْدَکُمْ مِنْ سُلْطانٍ بِهذا؛ شما هیچ حجتی در ادعای خود ندارید. به چه دلیلِ عقلی میگویید خدای تعالی فرزند دارد؟
تو میخواهی بیا، میخواهی نیا. خدا چه احتیاجی به تو دارد؟ تو احتیاج به خدا داری. بنده نیاز دارم نماز بخوانم، قرآن بخوانم و از قرآن بگویم تا خدا فهمی بدهد. این گدایی از خداست. شما هم همینطور. مسجد میآیید و به قرآن گوش میدهید تا خدای تعالی فهمی یا حالِ خوبی عنایت فرماید. از قِبَلِ این فهم است که به آقای خود یعنی خدای تعالی و نیز به پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام نزدیک میشویم و از آنها بهره میگیریم. آنها محتاجِ ما نیستند. احتیاجی به نمازِ ما ندارند. تو به نماز محتاجی تا از این افکار مادی بیرون بیایی. او خودش همهچیز دارد. امام زمان همهچیز دارد. هیچ کمی ندارد؛ نه از جهت علم، نه از جهت قدرت. ارادهاش هم ارادۀ خدای تعالی است. اگر خدا اجازه بدهد، در یک آن میتواند همهچیز را به هم بریزد.
«گر جمله کاینات کافر گردند بر دامن کبریایین ننشیند گرد».
أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ؛شما چیزی را به خدا نسبت میدهید که نمیدانید؟ میگوید علم ثابت کرده. چه علمی؟ ظنّ و تخمین هم نیست. یک مشت افرادی جمع شدهاند تا دینِ مردم را بگیرند و از خدا دور کنند. میخواهند بر جان و مالِ مردم مسلط شوند. برخی هم از روی هوس این کار را میکنند؛ مثل دزدی که هوسِ دزدی دارد یا معتادی که هوسِ مخدر دارد. اینها هم هوس دارند مردم را از عقیدۀ خود بیرون بیاورند. این برایش لذت و شیرینی دارد. کسی هم که خدا را دوست دارد برایش لذتبخش است عدهای را با خدا آشنا کند تا رو به او بیاورند. وقتی فرزندتان نماز میخواند چقدر کیف میکنید؟ وقتی روبه خداست، چقدر لذت میبرید!
[1] ـ بقره، ۲۵۵.
[2]ـ کافی، 1، 98.
[3] ـ نور، ۴۰.
[4] ـ اخلاص، ۳.
[5] ـ واقعه، ۶۴.