سوره یونس آیه ۵ و ۶ | جلسه ۶
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره یونس | آیه ۵ و ۶ | چهارشنبه ۱۳۹۶/۱۱/۰۴ | جلسه ۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذٰلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (۵)
اوست که خورشید را درخشان و ماه را تابان کرد و برای آن (ماه) محلهایی مقدر کرد تا تعدادِ سالها و حساب را بدانید. خداوند اینها را جز بهحق نیافریده است. آیاتِ خود را برای اهل معرفت بهروشنی بیان میکند.
إِنَّ فِی اخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَارِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُونَ (۶)
در رفت و آمد شب و روز و آنچه خدا در آسمانها و زمین آفریده برای اهل تقوا نشانههاست.
هُوَ الَّذِی جَعَلَ الشَّمْسَ ضِیَاءً وَ الْقَمَرَ نُورا؛ «ضیاء» نوری است که روشناییاش از خودش است، امّا «نور» از خود درخشش ندارد؛ نورش ذاتی نیست و از جای دیگری گرفته است. ضیاء جمع ضوء است؛ مثل حیاض و حوض یا سیاط و سوط.
میدانیم که نورِ خورشید حاصلِ انفجارهای هستهای است که در آن رخ میدهد و جرمِ آن بهخاطرِ همین انفجارها روبه کاهش است. حجم این ستاره حدود ۱ میلیون و ۳۰۰ هزار برابر حجم زمین است و نورِ آن بهطورِ میانگین ۸ دقیقه و ۱۹ ثانیه طول میکشد تا به زمین برسد؛ یعنی فاصلۀ آن تا زمین تقریباً ۱۵۰ میلیون کیلومتر است.
در سورۀ یس میفرماید:
﴿وَ الشَّمسُ تَجری لِمُستَقَرٍّ لَها ذٰلِکَ تَقدیرُ العَزیزِ العَلیمِ﴾[1]
«خورشید بهسوی قرارگاه خود حرکت میکند. این تقدیرِ آن عزیزِ داناست.»
امروزه هم ثابت شده که خورشید با منظومۀ خود در حرکت است و این حرکت ادامه دارد تا نابود شوند. علمِ جدید هم می گوید روزی خورشید خاموش میشود و نورش از بین میرود. قهراً زمین هم از حیات خالی میشود.
﴿إِذَا الشَّمسُ کُوِّرَت ۞ وَ إِذَا النُّجومُ انکَدَرَت ۞ وَ إِذَا الجِبالُ سُیِّرَت﴾[2]
«هنگامی که خورشید درهم بپیچد ۞ و هنگامی که ستارهها بیفروغ شوند ۞ و هنگامی که کوهها به حرکت آیند.»
وَ الْقَمَرَ نُورا؛ ماه کرهای است که اطراف زمین میچرخد. هم مدارِ چرخشِ زمین بهدورِ خورشید مایل است و هم مدارِ ماه نسبت به زمین. زمین بهصورت کج (منحرف از محورِ استوا) بهدور خورشید میچرخد و همین مسأله علت پیدایش فصلهاست. هر بار گردشِ کاملِ ماه بهدورِ زمین حدود ۳۰ روز طول میکشد که برابر با یک ماه قمری است. خدای تعالی در سورۀ یس میفرماید:
﴿وَ القَمَرَ قَدَّرناهُ مَنازِلَ حَتّىٰ عادَ کَالعُرجونِ القَدیمِ﴾[3]
«برای ماه منازلی تعیین کردیم تا چون شاخۀ خشکِ خرما به حال قبل برگردد.»
وَ قَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِینَ وَ الْحِسَاب؛ از حرکت ماه بهدورِ خورشید، هم حساب سال و ماه را میفهمند و هم محاسباتِ دیگر را. با محاسباتی که امروز بهوسیلۀ نجوم میکنند -و هرروز این علم توسعه پیدا میکند- از حرکتِ ستارگان و سیارهها باخبر میشوند و گاه آنها را پیشبینی هم میکنند.
مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِکَ إِلَّا بِالْحَقِّ؛خدای تعالی نخواسته بازی کند. این همه را برای بشر خلق کرده و هیچکدام را باطل و بیهوده نیافریده است.
﴿الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّار﴾[4]
«آنان که خدا را در حالِ ایستاده و نشسته و به پهلو [خفته] یاد مىکنند و در آفرینشِ آسمانها و زمین مىاندیشند که پروردگار! اینها را بیهوده نیافریدهاى. منزّهى تو. ما را از عذاب آتش نگاه دار!»
در سورۀ دخان میفرماید:
﴿وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما لاعِبین﴾[5]
«آسمانها و زمین و آنچه درمیانِ آنهاست، بازیچه نیافریدیم.»
یُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون؛ «یعلمون» یعنی دانا باشند؛ یعنی کسانی متوجه این عجایبِ خلقت میشوند که در علمِ نجوم تحقیق و پیگیری کرده باشند. از امیرالمؤمنین علیهالسلام هم روایت شده که مخصوصاً علم پرشکی و نجوم را بیاموزید. [صرفِ بهدست آوردنِ اطلاعات در زمینۀ این علوم هم برای آنها که میتوانند، بسیار خوب است.]
در سوره نمل میفرماید:
﴿فَتِلکَ بُیوتُهُم خاوِیَهً بِما ظَلَموا إِنَّ فی ذٰلِکَ لآیَهً لِقَومٍ یَعلَمونَ﴾[6]
این خانههای آنهاست که به کیفرِ ظلمشان خالی افتاده، در این نشانهای است برای دانایان.»
حضرت صالح سه روز به قومِ خود که ایمان نیاوردند، مهلت داد و فرمود روز اول زرد، روز دوم قرمز و روز سوم سیاه میشوید. آنها در مقابلِ چشم خود دیدند که وعدۀ جناب صالح روزبهروز محقق شد و به هم در این باره خبر میدادند، ولی اعتنا نکردند تا عذاب نازل شد و همگی هلاک شدند.
خداوند میفرماید قصۀ آنها نشانه و عبرت است، امّا برای چه کسی؟ «لِقَومٍ یَعلَمونَ» برای کسانی که دانا باشند. دانا کسی است که مقداری به درونِ خود التفات داشته باشد و دربارۀ اطرافِ خود تأمل کند. کیست که اینهمه را ساخته و از این کار چه هدفی داشته است؟ آیا این عالم باطل خلق شده؟
کسیکه فکر میکند، جاهل نیست؛ آنکه در خود و اطرافِ خود مینگرد و میاندیشد و بهتدریج به حقایقی پی میبرد، داناست؛ چراکه میفهمد این عالم سازندهای دارد که عالم و حکیم است؛ میفهمد کار به همین دنیا ختم نمیشود. نقطۀ مقابلش جاهل است؛ یعنی همین کسانی که میگویند؛ از کجا معلوم دنیای دیگری باشد؟ ما میمیریم و همهچیز تمام میشود.
خدا میفرماید این قصهای که گفتیم -و قصههای دیگری که در سورهها و آیاتِ دیگر میآورد- به دردِ کسی میخورد که ملتفت باشد؛ کسیکه بخواهد عالم باشد و علمش بیشتر شود. در اینجا هم میفرماید: «یُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ» خدا تفصیل میدهد برای کسیکه علم دارد.
علم چیست؟ منظور از علم، علمِ دانشگاه نیست، آنهم از جهتی خوب است، ولی تنها این نیست یا علم فقه و اصول منظور نیست که مجتهد یا مرجع باشد؛ هرکه میخواهد باشد. اینها علومِ ظاهری است که یاد میگیرند. علمی باید که دلِ آدمی به توحید خدای تعالی روشن شود؛ به یگانگی او که یکی است و نامش «اللّه» جلّجلاله است؛ او که
عالم و قادر و حیّ و مرید و مدرک
هم سمیع است و بصیر و متکلم صادق
هزار اسم و صفت دارد که در دعای جوشن کبیر فرموده است. این را کسی دنبال میکند که تاحدودی دلش به علم توحید منور شده؛ از خدا خواسته و به اندازۀ طلبش، خدا عنایت کرده. طلب فقط به زبان نیست؛ به دنبال کردن و فکر کردن هم است؛ یعنی مرتب فکر کند که من نطفه بودم و به اینجا رسیدم؛ بعد هم باید بروم زیر گِل و خاک میشوم.
این دستگاه مفصل را که درست کرده؟ آیا میشود بدون خالق باشد؟ آیا میتوانیم برای خودمان تز و آنتیتز و سنتر که خلقیها میگفتند، درست بکنیم و خودمان را به اینها بازی بدهیم تا عمر بگذرد و همینطور در این مهملات باشیم؟
شخصِ دانا فکر میکند که آیا قرآن مهمتر و صحیحتر است یا آنها که دور هم مینشینند و برای خودشان حرفهایی درآوردند؟ این قرآنی که هیچکس نتوانسته مثلش را بیاورد. آیا خلقتِ این آسمان و زمین و منظومههایی که امروزه با دستگاههای جدید کشف شده، همینطور مهمل و باطل است؟ به همین چند کلمهای که اینها گفتهاند یا چند کتابی که نوشتهاند، همه چیز تمام است و بعد هم خاک میشویم میرویم؛ همین؟!
این طرزِفکر و این عملکرد، جهل است؛ علم نیست ؟ علم این است که قلب انسان منور شود و خودش هم این نورانیت را حس کند و بفهمد. یک دورهای آنطور بود و حالا توبه کرده، آمده. نگاه میکند، میبیند این دو مرحله از عمرش چقدر با هم فرق دارد یا فرض کنید مدتی دنبال گناه بود و اعتقادی نداشت، حالا معتقد شده، شروع کرده به توبه و نماز و طاعتِ خدا. این دو را که با هم مقایسه میکند، میبیند زمین تا آسمان فرق میکند؛ حالِ جدید و وضعِ جدیدی پیدا کرده است. چنین کسی را میگویند در علم حرکت میکند؛ در خیال و نادانی حرکت نمیکند. خدا میفرماید این نشانهها برای آدمهای عالم است؛ یعنی کسیکه فکر می کند و علمش بیشتر میشود. این علم نور است.
«الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»[7]
«علم نوری است که خداوند آن را به قلب هرکس بخواهد وارد میکند.»
انسان باید پیگیری کند و بخواهد تا خدا هم برایش بخواهد. هدایتِ خدا برحسبِ طلبِ خود شخص است؛ طلبِ زبانی و عملی.
إِنَّ فِی اخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَ النَّهَار…؛ در آمد و رفت شب و روز که گاه شبها بلند است و بعد کوتاه میشود و بعد مساوی، و آنچه در آسمانها هرروز کشف میکنید و عجایبی که در زمین میبینید؛ از دریاها، سرزمینها، گیاهان، جانوران و … همه نشانه است برای کسانی که باتقوا باشند.
تقوا چطور پیدا میشود و باتقوا کیست؟ در سوره انفال میفرماید:
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَتَّقُوا اللَّـهَ یَجعَل لَکُم فُرقانًا وَ یُکَفِّر عَنکُم سَیِّئَاتِکُم وَ یَغفِر لَکُم وَ اللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ﴾[8]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! اگر تقواى الهى پیشه کنید، براى شما فرقان (شناخت حق از باطل) قرار مىدهد و گناهانتان را مىپوشاند و شما را مىآمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش بزرگ است.
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا» اول بایدایمان داشته باشید. بعداز اینکه ایمان آوردید و فیالجمله معتقد شدید خدایی هست که عالم و قادر و حیّ و…. است و پیامبر، معاد، عدل و امامت همه برحق هستند، «إِن تَتَّقُوا اللَّـه» بعداز ایمان نوبت به تقوا میرسد. مرحلۀ اول تقوا، انجام واجبات و ترک محرمات است که تا آخر هم باید باشد. از اینجا شروع میشود؛ یعنی اطاعت از دستورات خدای تعالی که بهطورِ مجمل در قرآن آمده و تفصیلِ آن را ائمۀ اطهار علیهمالسلام در روایاتِ صحیح بیان کردند.
امّا بعداز تقوا چه میشود؟ «یَجعَل لَکُم فُرقانًا». فرقان یعنی تفاوت بین حق و باطل قرار میدهید. این عنایت خداست و بهتدریج زیادتر میشود؛ درنتیجه از مؤمنانِ جناب صالح میشوید، نه آنها که مقابل ایشان ایستاند و هلاک شدند. جزء مؤمنانِ قوم هود میافتید، نه جزء آنها که عذاب شدند. از مؤمنانی میشوید که سوار کشتی نوح شدند، نه آنها که غرق شدند و ازبین رفتند و هنوز الآن هم در هلاکتند. پس اول از همه حق و باطل را نشانتان میدهند و از اول خلقت آدم تاکنون آن را میفهمید.
«وَ یُکَفِّر عَنکُم سَیِّئَاتِکُم» خداوند بدیهای شما را میپوشاند. «میپوشاند» یعنی از بین رفتنش کمی طول میکشد. طول میکشد کینهای در دلش نباشد. خدای تعالی در دو سوره میفرماید: خدا کینههای اهل بهشت را از دلشان میکَند. معلوم میشود آنجا هم بعضی صلاحیتِ بهشتی شدن دارند، ولی هنوز کینه در دلشان است. خدا داند این چیست که اینقدر به آدم چسبیده و رهایش نمیکند.
«وَ یَغفِر لَکُم»سوم اینکه شما را میآمرزد و گناهانتان را میبخشد. «و اللَّـهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ».
پس فرمود: در رفت و آمد شب و روز و خلقتِ آسمانها و زمین برای اهل تقوا نشانههاست؛ یعنی اینها به کارِ کسی میخورد که دنبال خدای تعالی است؛ ایمان دارد و تقوای الهی را رعایت میکند. چنین کسی از دیدنِ نشانههای خدا به فکر فرومیرود. لذا شبها که حضرت زین العابدین علیهالسلام برای نماز شب برمیخاستند، بعضاً وقتی دست در کاسۀ آب میکردند، سرشان را بالا میآوردند و چشمشان به ستارهها میافتاد. در روایت است که گاه تا مدتی حضرت با حالتِ بهتزده نگاه میکردند. البته دیدِ حضرت هم ظاهر است و هم باطن.
لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَّقُون؛ در خلقتِ آسمان و زمین برای اهل تقوا نشانههاست. در آیاتِ خدا فکر میکنند و ایمانشان روز به روز بیشتر میشود. نعمتهای خدا را به یاد میآورند و شکر میکنند؛ از بدن، روح، عقل و همۀ چیزهایی که خدا به آنها داده است. همچنین از نعمتِ هدایت و تمسک به ولایتِ ائمۀ اطهار علیهمالسلام. همۀ اینها نعمتِ خداست. امام حسین علیهالسلام در دعای عرفه یاد میکنند از این نعمتها؛ از پدر و مادر مسلمان، از محیطِ مسلمان و… این دستوری برای ماست.
نباید وقتِ گرفتاری و مصیبت ناشکری کنیم، بلکه منتظریم تا خدای تعالی عنایت کند. البته هرکس در جامعه ظلم کند، خدای تعالی به موقعِ خود حسابرسی میکند، ولی ما نباید نعمتهایی را که خدا از جهتِ بدن، روح و ایمان به ما داده همچنین توفیقاتی که نصیبمان کرده از نماز، روزه، دعا، ذکر و… فراموش کنیم.
﴿وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی لَشَدید﴾[9]
«و آنگاه که پروردگارتان اعلام کرد اگر شکرگزاری کنید، برایتان میافزایم و اگر ناشکری کنید، بیشک عذابم شدید است.»
ناشکری؛ یعنی ندیدنِ نعمتها و دیدنِ نقمتها. اینکه مدام نق بزند خدایا چرا اینطور کردی و چرا آنطور کردی، پسرفت است. انسان به خودش ضرر میزند نه به خدای تعالی.
هرکس خوبی کرد، به خودش کرده، اگر هم بدی کرد، به خودش کرده است. «هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی». این یک واقعیت است. از اول دنیا اینطور بوده، از این به بعد هم همینطور است.
[1] ـ یس، ۳۸.
[2] ـ تکویر، ۱ تا ۳.
[3] ـ یس، ۳۹.
[4] ـ آلعمران، ۱۹۱.
[5] ـ دخان، ۳۸.
[6] ـ نمل، ۵۲.
[7]ـ مصباحالشریعه، ۱۶.
[8] ـ انفال، ۲۹.
[9] ـ ابراهیم، ۷.