سوره یونس آیه ۴۶ | جلسه ۳۶
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره یونس آیه ۴۶ | چهارشنبه ۱۳۹۷/۰۴/۲۰ | جلسه ۳۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره یونس
وَ إِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّیَنَّکَ فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللَّهُ شَهیدٌ عَلى ما یَفْعَلُونَ (۴۶)
و اگر بخشی از آنچه به آنها وعده دادیم به تو نشان دهیم یا تو را بمیرانیم، بازگشتِ آنها بهسوی ماست پس خدا بر آنچه انجام میدهند شاهد است.
«وَ إِمَّا» اگر، چنانچه. «اِنْ» شرطیه به همراه «ما» است. «نُرِیَنَّکَ» به تو نشان دهیم «بَعْضَ» بخشی از «الَّذی» آنچه یعنی عذابی که «نَعِدُهُمْ» به آنها وعده دادیم «أَوْ» یا «نَتَوَفَّیَنَّکَ» تو را بمیرانیم «فَإِلَیْنا» بهسوی ماست «مَرْجِعُهُمْ» بازگشتِ آنها «ثُمَّ» پس «اللَّهُ شَهیدٌ» خدا شاهد است «عَلى ما یَفْعَلُونَ» بر آنچه انجام میدهند.
وَ إِمَّا نُرِیَنَّکَ بَعْضَ الَّذی نَعِدُهُم؛ پیامبر به مشرکان میفرمود خدا را بپرستید؛ چرا بتهایی را که کاری از دستشان برنمیآید بین خود و خدا واسطه قرار میدهید؟ اینها جز سنگ و چوب نیستند. اگر برنگردید، عذاب نازل میشود، همانطور که بر امّتهای پیشین مثل قوم نوح و لوط و هود و صالح نازل شد. مراقب باشید که عذاب در کمینِ شماست!
البته عذابِ الهی به این زودی نازل نمیشود، اقوامِ گذشته نیز سالها منکر خدا بودند و پیامبران خود را اذیتهای بسیار کردند تا سرانجام عذاب نازل شد. از همین رو مشرکانِ مکه به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله میگفتند پس چه شد عذابی که به ما وعده میدادی؟ نقشهها برایمان کشیدی و آیاتِ قرآن برایمان خواندی که مثل گذشتگان عذاب میشویم؛ پس کو؟
خدای تعالی بیاعتنا به مشرکان، خطاب به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله میفرماید تا شما در دنیا هستید، بعضی عذابهایی که به آنها وعده داده شد، نازل می شود و بعضی هم میماند برای بعد.
این عذابها؛ یکی در جنگها بود که مثلاً در جنگِ بدر بیشاز ۷۰ نفر از سران و جنگاورانشان کشته شدند و با اینکه نفرات و امکاناتشان بیشتر از مسلمانان بودند، شکستِ فاحشی خوردند. در جنگِ خندق با همۀ افرادی که آورده بودند، باز مفتضح شدند و سرانجام در فتحِ مکه مشرکان با چشمِ خود دیدند که چقدر خوار و ذلیل شدند و به اجبار اسلام را پذیرفتند، حتی ابوسفیان هم مسلمان شد.
أَوْ نَتَوَفَّیَنَّک؛ در این قسمتِ آیه خدای تعالی میفرماید اگر هم از دنیا بروی، عذابهایی که قرار است بهخاطرِ شرک و نفاقِ آنها بر سرشان نازل شود، خواهد شد.
این عذابها چه موقع بود؟ موقعی که ۲۵ سال حقِّ مولا علی علیهالسلام را غصب کردند و در ۵ سالِ زمامداریِ ایشان هم وقتی حضرت مردم را تهییج کرد که ریشۀ معاویه را بکنند، سستی کردند و حرف نشنیدند. معاویه کسی بود که میخواست شهادت به رسالتِ پیامبر را از اذان بردارد. آنها حرفِ مولا را نشنیدند و خدای تعالی بهنحوی عذاب بر آنها نازل کرد که ظاهراً مسلمان و باطناً کافر بودند؛ چون مولا علی علیهالسلام را قبول نداشتند و حتی میگفتند نماز هم نمیخواند؛ یعنی نسبت کفر به ایشان میدادند. بعد هم به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ظلمهای بسیار کردند. دشمنانِ اهلبیت و ناصبیها، طبقِ روایت، از سگ نجسترند. خدای تعالی میفرماید اگر خلاف بکنند، تو هم که نباشی، ما بر آنها عذاب نازل میکنیم؛ [لذا عذابشان این بود که] ظاهراً مسلمان بودند، امّا باطناً خالی بودند.
فَإِلَیْنا مَرْجِعُهُم؛ متوجه نیستند که وقتی مردند، روحشان کجا میآید. خدای تعالی میفرماید بهسوی ما میآید. ولی آیا خدای تعالی مکان دارد که میفرماید «الینا»؟ در سورۀ غاشیه میخوانیم:
﴿إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ۞ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ﴾[1]
«مسلماً بازگشت آنها بهسوی ماست ۞ آنگاه حسابشان با ماست.»
در روایتِ صحیح از امیرالمؤمنین و امام باقر علیهماالسلام وارد شده که این آیه دربارۀ ماست و بازگشت و حسابِ خلق با ماست.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام «فِیَّ نَزَلَتْ هَذِهِ الآیَهُ إِنَ إِلَیْنا إِیابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ»[2]
قال الْبَاقِرُ علیهالسلام فِی قَوْلِهِ إِنَ إِلَیْنا إِیابَهُمْ «إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَ هَذَا الْخَلْقِ وَ عَلَیْنا حِسابَهُم»[3]
خداوند ایشان را مظهرِ اسماء و صفات خود و درواقع نمادِ خود قرار داده است. مؤمنِ محبِّ اهلبیت که واجبات را انجام میدهد و حرام را ترک میکند، بهسوی رحمت خدای تعالی رجوع میکند. ظهورِ رحمتِ خدای تعالی حضرات معصومین علیهمالسلام هستند.
«وَ شِیعَتُکَ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ مُبْیَضَّهً وُجُوهُهُمْ حَوْلِی فِی الْجَنَّهِ وَ هُمْ جِیرَانِی»[4]
«و شیعیانِ تو بر منبرهایی از نور درحالی که روسفیدند، در بهشت اطرافِ من و همسایگان من هستند.»
پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام در مرکزِ بهشت و شیعیان و دوستانشان، بهحسابِ مراتبِ ایمانی که دارند، اطرافِ آنها و همسایگانشان هستند. هرکس در هر موقعیتِ بهشت باشد، از درجۀ اول تا درجۀ هشتم که فوقِ همه است، همسایۀ علی علیهالسلام و سایر معصومین علیهمالسلام است، لکن هرکس بهاندازۀ خود از ایشان لذت میبرد؛ کسیکه در درجاتِ بالاتر است، لذاتش جورِ دیگر است، همچنانکه از نماز و قرآن و عبادت لذتِ دیگری میبرد، کسی هم که پایینتر است، جورِ دیگری است.
در عالم برزخ هم همین است. عالم برزخ نمونۀ کوچک و مختصر قیامت است. همینکه انسان میمیرد، قیامتش برپا میشود، لکن قیامتِ صغریٰ. «مَنْ مَاتَ فَقَدْ قَامَتْ قِیَامَتُهُ»[5]در آنجا حساب و کتاب و بررسی اعمال وجود دارد. طبقِ روایت قبر انسان یا باغی از باغهای بهشت میشود یا حفرهای از گودالهای جهنّم.
قال علی بن الحسین علیهماالسلام «إِنَّ الْقَبْرَ رَوْضَهٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّهِ أَوْ حُفْرَهٌ مِنْ حُفَرِ النِّیرَانِ»[6]
تا چقدر کار کرده باشد و با خدای خودش پیوند خورده باشد. فرقی هم بین جوان و پیر نیست. ممکن است جوان یا نوجوانی یک سال عبادتِ خدا کرده، بمیرد و به نعمتهای عالی برسد. در روایت است که حتی برای شخص ۱۸ ساله هم حجت تمام است و پیش خدای تعالی عذری ندارد. فرقی نمیکند یک روز از ۱۵ سال گذشته باشد یا سالها. البته رحمت خدای تعالی وسیع است، بهخصوص بر جوانها و نوجوانها. او برحسبِ نیاتی که شخص دارد، پرورشش میدهد.
از آن طرف سختیها برای اشخاصِ فاسق و کافر زیاد است. در همین دنیا هم هست، ولی نمیفهمند. میبیند در چه تنگیها و شدایدی واقع شده، امّا حاضر نیست بهسوی خدا بیاید؛ نفس آدم اینطور است. خدا به او میفهماند که در فشار و سختی و تاریکی است، خودش هم حس میکند، ولی زیرِبار نمیرود. حاضر نیست روبه قبله بایستد و چند رکعت نماز بخواند تا مقداری از فشارهای درونش و سختیهایی که میکشد کم شود که یقیناً کم میشود. بهراستی خدای تعالی بشر را طوری خلق کرده که اگر در بدی بیفتد، انتها ندارد، اگر هم در خوبی بیفتد، انتها ندارد.
نقل است روزی پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله در مسجد نشسته بودند که صدایی آمد و همه آن را شنیدند. حضرت فرمود هفتاد سال پیش سنگی از جهنّم افتاد و اکنون به قعرِ آن رسید؛ این صدای آن سنگ بود. طولی نکشید که خبر آوردند یکی از منافقان در سن هفتاد سالگی مرد.
﴿إِنَ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار﴾[7]
«منافقان در پایینترین طبقۀ دوزخ هستند.»
آثارِ صحت در این روایت معلوم است؛ یعنی منافقان زیرِ هفت طبقۀ آتش هستند. این منافقی که پیامبر از آن سخن میگوید، علیالقاعده نباید ۱۵ سالِ اولِ عمرش حساب باشد، ولی آن هم حساب شد؛ چرا؟ چون او بنا نداشت دست از کارِ خود بردارد و توبه کند؛ به همین دلیل هم ابدالآباد در آتش خواهد ماند.
از امام صادق علیهالسلام پرسیدند چرا کسیکه چندسالۀ عمرِ دنیا را خوبی یا بدی کرده، جزایش ابدی است؟ فرمود چون شخصِ نیکوکار بنا دارد اگر همیشه هم زنده باشد، خوب باشد و شخصِ بدکار هم قصدش این است همیشه بد باشد؛ لذا طبقِ همین قصد و نیت پاداش و کیفرِ ابدی دارند.
این هم به اختیارِ خود شخص است. هیچ جبری در کار نیست. شما بهخوبی حس میکنی که وقتی گناهی پیش میآید، آزادی آن را انجام دهی یا ندهی. نفس میگوید انجام بده و بعد توبه کن، امّا گوش به حرفِ نفس و شیطان نمیدهی و گناه نمیکنی، گاهی هم گناه می کنی و میگویی بعداً توبه میکنم؛ این به اختیارِ خود شماست.
ثُمَّ اللَّهُ شَهیدٌ عَلى ما یَفْعَلُون؛ خدا شاهد و گواه است بر آنچه انجام میدهند. «شهید» یعنی شاهد. به کسیکه در راه خدا کشته شده، شهید میگویند چون یکی از شاهدانِ قیامت است. یعنی بسته به شعاعِ وجودیشان، بر بعضی اعمالِ مردم شاهد هستند.
در کلمات قصار امیرالمؤمنین میخوانیم:
«اتَّقُوا مَعَاصِیَ اللَّهِ فِی الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِم»
«از نافرمانى خدا در خلوتها بپرهیزید، زیرا همان که شاهد است، داورى کند.»
آدمی در هر حالی باشد، خدای تعالی شاهدِ اوست. هرچه در خیالتان بگذرد، خدا می داند و به حساب میکشد، البته آنکه خدا دوستش میدارد، فوراً متوجهاش میکند و گاهی کتکش میزند، ولی با آنکه اهل این حرفها نیست و چیزهای زیادی در سرش میآید، کاری ندارد. میگوید تو هنوز بچه هستی. کمی بزرگتر شو تا بعد کتکت بزنیم.
خدای تعالی گواه است و میبیند؛ چراکه ﴿هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم﴾[8] بهقولِ مولوی اگر کودکی تو را نگاه کند، از او شرم میکنی؛ خودت را نگه میداری و گناه نمیکنی، ولی از خدایی که همهجا با توست، از حضرات معصومین علهیمالسلام که شاهد و ناظرت هستند، شرم نمیکنی؟ بیشک پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام ما را میبینند، ولی بهخاطرِ مشغول شدن به دنیا، حواسمان پرت میشود. یکی از شدتِ فقر، یکی از ثروتِ زیاد، هرکسی به شکلی در فکر دنیاست و افکار معنوی را رها کرده. مسلمانانِ صدرِ اسلام را ببینید چطور بودند؟
مهاجرین همهچیز خود را رها کردند و به مدینه آمدند، نه خانه و سرپناهی داشتند و نه کار و درآمدی. عموی یکی از جوانانِ مسلمان که سرپرستی او را برعهده داشت، وقتی شنید وی مسلمان شده همۀ دارایاش را از او گرفت، حتی لباس تنش را هم درآورد و او را در بیابان رها کرد. جوانِ بیچاره، لخت و عریان نزد مادرش رفت و لباسی از او خواست. مادر کتانِ کهنهای به او داد. آن را دونیم کرد و خود را با آن پوشاند و با همان وضع به مدینه نزد پیامبر آمد.
عدهای مشهور بودند به اصحابِ صُفّه؛ آنها حتی شلوار هم نداشتند. دو زانو کنارِ هم مینشستند و پارچهای روی پایشان میانداختند و چند نفر هم مأمور بودند برایشان غذا تهیه کنند. بعدها وضع بهتر شد و خدا گشایش فرمود، ولی چند سال در وضع عجیبی زندگی میکردند. خدای تعالی در آیات مختلف قرآن کریم مهاجران را توصیف و از آنها تشکر میکند و از انصار نیز که آنها را پذیرفتند و کمکشان کردند تمجید میفرماید.
نمیگوییم در این وضعِ نابسامان کسی مقصر نیست. هرکسی وظیفهای دارد و باید انجام دهد؛ از رئیسِ مملکت تا وزیر و نماینده و دیگران، همه باید بین خود و خدای تعالی به وظیفهای که دارند، عمل کنند، همچنین مردم هم نباید ظلمپذیر باشند؛ اینها سرجای خود، امّا صحبت در این است که چه کنیم تا در ریلِ خدایی بیفتیم و از او نبُریم؟ یادمان باشد که ما میخواهیم با خدای خود آشنا شویم. یکی از راههای این امر یادآوری و شکرگزاری نعمتهای خداست. از مغزِ سر تا پنجۀ پا نعمتِ خداست، اینها را فراموش نکنیم. نباید دائم بالادستِ خود را نگاه کنیم و شکایت کنیم، کمی هم پایینترها را ببینیم و شکر کنیم. خیلیها خیلی بدتر از ما هستند.
سلامتی نعمتِ بزرگی است که خدای تعالی داده است. امنیتی که امروز داریم جای شکر دارد. واجباتی که انجام میدهید؛ محرماتی که ترک میکنید؛ نماز و قرآنی که میخوانید، شکر دارد. نان حلالی که بر سرِ سفره دارید، شکر دارد. نعمتهای خدا را ببینیم و بندگی او کنیم و از زیر پرچمِ اطاعت او بیرون نیاییم. شکرگزاری کمک میکند بهتدریج راه باز شود و در راه عبودیتِ خدای تعالی وارد شوید.
خدا همۀ مارا از اسارتِ نفس و شیطان نجات دهد و ما را جزء بندگان خوبش قرار دهد!
[1] ـ غاشیه، ۲۵ و ۲۶.
[2] ـ مناقب آل ابیطالب، ۲، ۱۵۳.
[3] ـ مناقب آل ابیطالب، ۳، ۱۰۷.
[4] ـ دعای ندبه.
[5] ـ بحارالأنوار، ۵۸، ۷.
[6] ـ بحارالأنوار، ۶، ۲۱۴.
[7] ـ نساء، ۱۴۵.
[8] ـ حدید، ۴.