سوره یونس آیه ۳۹ و ۴۰ | جلسه ۳۳
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره یونس آیه ۳۹ و ۴۰ | چهارشنبه ۱۳۹۷/۰۴/۰۶ | جلسه ۳۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره یونس
بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الظَّالِمینَ (۳۹)
بلکه چیزی را تکذیب کردند که به علمش احاطه نداشتند و هنوز تأویلِ آن برایشان نیامده است. پیشینیانِ آنها نیز اینگونه تکذیب کردند. پس ببین عاقبتِ ستمکاران چگونه بود.
وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا یُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدینَ (۴۰)
و برخی از آنها به آن ایمان میآورند و برخی ایمان نمیآورند و پروردگار تو به مفسدان داناتر است.
«بَلْ» بلکه «کَذَّبُوا» تکذیب کردند؛ او را نسبت به دروغ دادند. «بِما» آنچه را «لَمْ یُحیطُوا» احاطه نداشتند «بِعِلْمِهِ» به علمش «وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ» و نیامده است برایشان «تَأْویلُهُ» تأویلِ آن. یعنی آنچه را که احاطه و اِشراف به علمش نداشتند و تأویلِ آن هنوز برایشان نیامده است، تکذیب کردند و گفتند دروغ است. «کَذلِکَ» همینگونه «کَذَّبَ» تکذیب کردند «الَّذینَ» کسانیکه «مِنْ قَبْلِهِمْ» پیشاز اینها بودند. «فَانْظُرْ» پس بنگر، ببین «کَیْفَ کانَ» چگونه بوده است «عاقِبَهُ الظَّالِمینَ» عاقبتِ کارِ ظالمان.
«وَ مِنْهُمْ» و بعضی از آنها «مَنْ» کسانی هستند که «یُؤْمِنُ» ایمان میآورند «بِهِ» به این قرآن «وَ مِنْهُمْ» و بعضی از آنها «مَنْ لا یُؤْمِنُ بِهِ» به آن ایمان نمیآورند. «وَ رَبُّکَ» و پروردگار تو «أَعْلَمُ» داناتر است «بِالْمُفْسِدینَ» به مفسدان.
بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِه؛ کافران و مشرکان در حالی قرآن را تکذیب کردند که هیچ احاطه و آگاهی به آن نداشتند و کاملاً جاهل بودند. شخصِ جاهل نباید آنچه را نمیداند تکذیب کند، باید سؤال کند. اینها عالم نبودند و چون نمیدانستند، گفتند این قرآن از طرف خدا نیامده است.
وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُه؛ تأویل یعنی واقعیتی که در پسِ چیزی وجود دارد و اینکه آخرش به کجا منتهی میشود. مثلاً نمازی که میخوانید، آثاری دارد که بهتدریج ظاهر میشود؛ این را میگویند تأویل؛ یعنی عاقبت چیزی که الآن روشن نیست. هنوز تأویلِ آیاتِ قرآن روشن نشده، عدهای بهخاطرِ جهالتشان آن را تکذیب کردند.
کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِم؛ کاری که این مشرکان انجام میدهند، پیشاز این هم کفّار و مشرکانِ امّتهای دیگر انجام میدادند. آنها هم پیامبران و معجزاتشان را تکذیب میکردند و میگفتند این حرفها دروغ است.
فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الظَّالِمین؛ امّا ببین که عاقبتِ کارِ ظالمان چگونه شد!
درسی که قرآن به همۀ ما میدهد این است که میفرماید مشرکان چیزی را تکذیب کردند که احاطۀ علمی به آن نداشتند و دربارۀ آن جاهل بودند؛ پس شخصِ جاهل وقتی چیزی را نمیداند، باید از کسانی که میدانند، سؤال کند و خود را عالم و اعلم نداند.
مشرکان بدون آنکه خصوصیاتِ قرآن را بدانند یا از پیامبر اکرم بپرسند و توضیح بخواهند، چون جلودارانشان تکذیب میکردند، آنها هم میگفتند دروغ است. همیشه عدهای هستند که تقلید بزرگان و جلودارانشان را میکنند، بدون اینکه ملتفت شوند آنها چه میگویند یا بفهمند این دستهای که جلو افتادند، میخواهند چکار بکنند و چرا این حرفها را میزنند. این را میگویند «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یَأْتِهِمْ تَأْویلُهُ».
عدهای جلو میافتند و اشخاصِ جاهل هم بهتبعِ آنها میگویند: بله؛ ثابت شده آغازِ دنیا با مهبانگ[1] بوده و جهان کمکم منبسط شده تا این شده! یا مثلاً در احکام، بدون آنکه بداند نماز چه خصوصیاتی دارد، میگوید چرا نماز بخوانیم؛ نماز چه فایدهای دارد؛ نان و آب میشود؟! آیا تو نماز خواندی؛ درک کردی؛ دنبال کردی ببینی چه فایدهای دارد؟ یا دربارۀ روزه میگوید چرا انسان باید به خودش گرسنگی و تشنگی بدهد؟ ولی آیا تو فهمیدی روزه چه آثاری دارد؛ چه بر سر آدم میآورد و چه چیزهایی به او میفهماند؟ نمیفهمد و نمیخواهد بفهمد! یا چرا خدای تعالی در قرآن فرموده غیبت نکنید؛ همدیگر را مسخره نکنید. و یا چرا فرموده سراغ زنا و لواط نروید؟ نمیداند و نمیپرسد و بعد هم نمیفهمد آثار این کارها چیست.
پس تأویلِ احکام، یعنی آثارِ بدِ محرمات و آثارِ خوبِ واجبات را متوجه نمیشود و فقط تکذیب میکند؛ میگوید این چرا اینطور است و آن چرا آنطور؟!
بدون اینکه بداند آیاتِ جهاد چگونه بوده، در کجا و به چه جهت نازل شده، چه خصوصیتی در زمان پیامبر داشته و الآن باید چطور باشد، فقط ترجمۀ آیات را میخواند و میگوید اسلام فقط شمشیر و جنگ است و با شمشیرِ علی جلو رفته است. جاهلی جلو میافتد و عدهای هم تقلیدش میکنند.
میگوید وقتی انسان مرد و خاک شد، چطور دوباره زنده میشود؟ آیا تو نشستی فکر کنی؛ آمدی سؤال کنی؟ آیا گمان میکنی انسان فقط همین بدن است یا چیزهای دیگری هم وجود دارد؟ میگوید ما خیلی چیزها میدانیم! شخصِ جاهل خودش را عالم میداند. همان حرفهایی که مشرکانِ ۱۴۰۰ سال پیش میگفتند، اینها هم میگویند.
آخرِ کار هم میگویند این حرفها همه بیخود است، چون آخوندها شکمشان سیر است و خبر از شکمِ گرسنۀ ما ندارند. این چه ربطی به قرآن و احکامِ دین دارد؟ میگویند اینها رفتند یاد گرفتند، اگر واقعاً خبری بود، اول خودشان عمل میکردند.
آیا اینقدر عقلت نمیرسد که عالم بر دو قسم است؛ عالمی که به علمش عمل میکند و عالمی که عمل نمیکند. برخی مثل علمای یهود هستند که همهچیز از تورات میدانستند، ولی دنیا آنها را فریفت. حال جلو میافتی و عدهای هم پشتِسرت جمع میکنی که خبری نیست؛ اگر خبری بود اینها اینطور نمیکردند! آیا تو پیامبر و علی و ائمۀ اطهار علیهمالسلام را دیدی؛ از آنها چیزی پرسیدی؟
بدون اینکه به تاریخ نگاه کند و بفهمد، میگوید مگر میشود آب همۀ دنیا یا بخشی از آن را بگیرد و همۀ کافران را غرق کند و فقط عدهای که در کشتی بودند، نجات پیدا کنند؛ کدام کشتی؛ کدام طوفان! یا راجعبه حضرت موسی میگوید مگر میشود کسی عصایی بیندازد و اژدها شود و این همه آدم را ببلعد و بعد دوباره عصا شود؟ «کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحیطُوا بِعِلْمِه» بر اثر جهالت و نادانی همۀ آثار پیامبران را منکر میشود و باز شدن درهای غیب بر آنها را دروغ میشمارد.
پیامبر از خدای تعالی و صفات او میگفت. میگفت: ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ﴾ میگفت: ﴿وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ﴾[2] امّا مشرکان میگفتند: چگونه اینهمه بت را کنار بگذاریم و بگوییم فقط یک خداست؟ حالاهم میگویند مگر میشود این آسمان و زمین را فقط یک نفر که نامش خداست بگرداند؛ کجاست؛ اگر خدایی بود که ما او را میدیدیم! نمیفهمد که با این چشم نمیشود خدا را دید.
فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الظَّالِمین؛ ظالم بر دو قسم است؛ کسیکه به خودش ظلم میکند و کسیکه به دیگران ظلم میکند. جلوداران مشرکان هم به خودشان ظلم میکنند و هم به دیگران.
نصیحت کردن کار خوبی است. باید نصیحت کرد و تذکر داد، ولی افراد نادان میگویند بگذار اینها از بین بروند؛ این انقلاب دیگر چیست؛ ببین چه بر سرِ مردم آوردند؛ همه گرسنه؛ همه نالان! تا شلوغی میشود، میگوید شما هم شلوغ کنید؛ تا اینها بروند و عدۀ دیگری بیایند.
اینها بروند که چه کسی بیایید؟ اگر این انقلاب از بین برود، چه کسانی میآیند؛ آیا بهتر از حالا میشود؟ کجا بهتر میشود! باید نصیحت کنیم تا اصلاح شود؛ این درست است. نه اینکه بگوییم هرکه بیاید از اینها بهتر است. مشکلات هست اما باید نصیحت کرد و تذکر داد. علمای اَعلام و مراجع تقلید هماهنگ شوند و تذکر بدهند. مردم هم از آنها بخواهند. تذکرات مؤثر است؛ ﴿وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین﴾[3] امّا شلوغ کردن به هیچجا نمیرسد. خرابیها اینطور درست نمیشود، باید تذکر داده شود؛ بر گردن همۀ بزرگان و علما است که تذکر بدهند؛ توجه بدهند.
آنچه ما استفاده میکنیم، همین است؛ چون معمولاً عدهای جاهل میافتند میدان و عدهای هم دنبالشان، بعد هم مثل کشورهای دیگر، چه کسانی دست میگیرند؟ عدهای مثل مجاهدین یا سلطنتطلبها یا بنیصدرها یا کسان دیگر بیایند و کارها را دست بگیرند! کجا خوب میشود؟ ما کاری نداریم چه کسی با ما دشمن است و چه کسی دوست. آنچه واقع است، باید بگوییم.
وَ مِنْهُمْ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا یُؤْمِنُ بِه؛ خدایا چرا این مشرکان را که اینهمه اذیت پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله کردند از بین نمیبری؟ سه سال ایشان و اصحابشان را در محاصرۀ شدیدِ اقتصادی قرار دادند؛ چه شکنجهها و ظلمها به آنان کردند! خدا دعوت به صبر میکند و میفرماید بعضی از همین مشرکان مؤمنانِ خوبی میشوند و عدهای هم البته به کفر و شرک خود باقی میمانند.
وَ رَبُّکَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدین؛ پروردگار تو بهتر میداند مفسد کیست؟ مفسد کسی است که میخواهد مردم را در رنج و زحمت بیندازد. ولی آیا خودش هم فردا بماند یا نه؛ خدا داند.
چند روایت
تفسیر مجمع البیان این روایات را در ذیلِ این آیه آورده است:
روایت اول؛ از امام صادق علیهالسلام روایت شده که فرمود: خداى تعالى این امّت را به دو آیه از قرآن مخصوص داشت: یکى آنکه آنچه را نمیدانند، نگویند و دیگر آنکه آنچه را نمیدانند، ردّ نکنند و منکر نشوند، آنگاه این دو آیه را تلاوت فرمود:
﴿أَ لَمْ یُؤْخَذْ عَلَیْهِمْ مِیثاقُ الْکِتابِ أَنْ لا یَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ﴾[4]
«آیا عهدِ کتاب از آنان گرفته نشده است که دربارۀ خدا جز حق نگویند؟»
و دیگر همین آیه: «بَلْ کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ …».
وقتی کسی به چیزی علم ندارد چرا دربارۀ آن سخن بگوید؟باید تفحص کند، بعد اظهارِ نظر کند. هر مسلمانی باید این عهد را با خدای خودش بکند که در مسائل قرآن و احکام و اموری که به دین مربوط است، اگر علم ندارد، حرف نزند. بعد هم وقتی چیزی را نمیدانی، منکر نشو. پس اولاً: حق بگو و وقتی نمیدانی، چیزی نگو. ثانیاً: وقتی نمیدانی، منکر نشو. یعنی اگر نمیدانی فلان شخص خوب است یا بد، نگو بد است؛ نگو عدهای اینطور میگویند.
روایت دوم؛ امیرالمؤمنین علیهالسلام این سخن را از همین آیه گرفت که فرمود: «الناس اعداء ما جهلوا» (مردم دشمنِ چیزی هستند که نمیدانند) و گفتار دیگرش را که فرموده: «قیمه کل امرئ ما یحسنه» (ارزش هرکسی به چیزی است که آن را میپسندد) از آیۀ دیگرى گرفته که می فرماید:
﴿فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاهَ الدُّنْیا ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ﴾[5]
«از کسىکه از یادِ ما رو بگرداند و جز زندگى این دنیا را نخواهد، رو بگردان. اندازۀ علمشان همین است.»
آنکه پشت کرده و بنا ندارد مسلمان شود و هرچه هم میگویی بیا حرف بزنیم، نمیآید، رهایش کن. او فقط دنیا را میخواهد؛ دنبالِ دنیاست. «ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْم» نهایتِ علمشان همین است؛ یعنی از امورِ دنیایی بیرون نمیروند.
وقتی کسی علم به چیزی داشته باشد و بگوید، ارزشمند است، امّا وقتی جهل داشته باشد، قیمتی ندارد. انسان جاهل بیارزش است؛ بهایی ندارد. کسانی که فقط دنبال دنیا هستند، اینطورند. کسیکه همۀ فکر و ذکرش دنیاست، جز این نیست.
موعظه
برخی میگویند کارِ مردم خراب است؛ مردم گرسنهاند. اینها ممکن است درست باشد که البته اینطور هم نیست، کسی از گرسنگی نمرده، امّا وضعِ مردم امروز اینطور است که اگر کسی خانه نداشته باشد و درآمدش زیاد نباشد، به او زن نمیدهند یا اگر خانم است، دغدغۀ مهریه و جهیزیه و عروسی دارد و این قبیل گرفتاریهای جامعه.
نصیحتی که برای همۀ برادران و خواهران داریم این است که وقت خود را به این چیزها نگذرانید. چرا باید اوقاتِ زندگیتان را صبح تا شب در این فکرها باشید که امروز بازار چطور شد؛ قیمتها کجا رفت؟ در این صورت کی میرسید به تکلیفِ خود عمل کنید؛ به هدفی که برای آن خلق شدید، فکر کنید؟
شما خلق شدید که خدا را بشناسید. کاری به دیگران نداریم. شما فراموش نکنید که تقاضایتان از خدای تعالی چه بود؛ تقاضای شما معرفت خدای تعالی است؛ این است که خودتان را بشناسید؛ خدا را بشناسید؛ جوانی را بیهوده از دست ندهید. حیف است از جوانی!
عدهای از جوانها و غیر جوانها اطراف شهید آیتاللّه دستغیب رحمهاللّه بودند و آنها را ارشاد میکرد، آنهم زمان شاه که بیحجابی و فساد غوغا میکرد. جوانها خیلی سخت میتوانستند خودشان را حفظ کنند. معذلک خدای تعالی ایشان را وادشت تا راهنمای عدهای باشد. یکی از دوستان ایشان، جوانی بود که بعداز نماز، زیرِ یکی از طاقههای مسجد جامع مینشست و قرآن میخواند و زارزار گریه میکرد. مثل اینها کم نبودند، امّا به چه سختی میتوانستند خود و دینشان را نگه دارند. الآن هرچه باشد، به سختی آنوقت نیست. این را شاکر باشید.
دربارۀ سختیها و مخارجِ زندگی هم ناامید نباشید؛ خدا را رها نکنید. خدا قادر است رزق و روزی را از جایی که گمان نمیکنید، برساند.
﴿وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً﴾[6]
«و هرکس تقوا پیشه کند، راه نجاتی برایش قرار میدهد و از جایی که گمان نمیکند روزیاش میدهد و هرکس بر خدا توکل کند، او کفایتش میکند. بیشک خداوند ارادۀ خود را به انجام میرساند. خدا برای هرچیزی اندازهای قرار داده است.»
دربارۀ ازدواج هم کسانی هستند که قناعت داشته باشند و با زندگی ساده بسازند.
از خدا بخواهیم که او را رها نکنیم و یادمان نرود برای چه خلقمان کرده است! اینهمه در ماه رمضان روزه گرفتید و دعاهای ابوحمزه و جوشن خواندید و دعا کردید؛ این حالِ خوب را فراموش نکنید؛ آن را از دست ندهید؛ از خدا بخواهید برایمان نگه بدارد! این نصیحتِ ما برای همه است. انشاءاللّه خداوند آیندۀ ما را بهتر از گذشته قرار بدهد. این سخنان با آنچه گفته شد در مورد تذکّر منافات ندارد، هرچیز به جای خویش نیکوست.
[1] ـ رایجترین نظریه در مورد خلق جهان، تئوری مهبانگ یا انفجار بزرگ است. این تئوری میگوید جهان بهوسیلۀ یک موجِ سنگینِ انرژی و ماده در ۱۰ تا ۲۰ میلیارد سال پیش بهوجود آمدهاست.
[2] ـ بقره، ۱۶۳.
[3] ـ ذاریات، ۵۵.
[4] ـ اعراف، ۱۶۹.
[5] ـ نجم، ۲۹ و ۳۰.
[6] ـ طلاق، ۲و ۳.