سوره نور آیه ۵۳ و ۵۴ | جلسه ۲۶
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره نور آیه ۵۳ و ۵۴ | چهارشنبه ۱۴۰۲/۲/۱۳ | جلسه ۲۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
از امام رضا علیهالسلام:
«مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یَحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»[1]
هرکه در مجلسی بنشیند که یاد ما در آن زنده میشود، در روزی که قلبها میمیرد، قلب او نمیمیرد.
«مجلسا یحیا فیه امرنا» یعنی مجلسی که کلمات و حالات و فضائل ائمۀ اطهار علیهمالسلام و ظلمهایی که به آنها شده، گفته میشود.
«امرنا» یعنی همۀ این موارد، بهعلاوۀ بیان حقانیت ایشان برای مردم و وصایت مولا علی علیهالسلام و فرزندانشان از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله.
اینکه فرمود «روزی که قلبها میمیرد» همۀ قلبها نمیمیرد. قلبی که مخالف ائمۀ اطهار علیهمالسلام باشد، مرده است.
مردگی قلب یعنی خدایی را که همراهشان است، ملتفت نیستند؛ اینکه خودشان هیچ و خدا همهکارشان است، ملتفت نیستند؛ نورانیتی که باید از ائمۀ اطهار و پیامبر اکرم علیهمالسلام داشته باشند، ندارند؛ صفات و خلقیات انسانهای خوب را ندارند.
برعکس، آنکه حیات قلب دارد، نور قلب دارد؛ اعضاء و جوارحش تحت کنترل قلبش است؛ همواره به یاد خداست و تحت اوامر و نواهی پروردگار عالم است.
از امام حسین علیهالسلام:
«إِنَ شِیعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ کُلِ غِشٍ وَ غِلٍ وَ دَغَلٍ»[2]
شیعۀ ما کسی است که دلش از هر خیانت و نیرنگ و مکر پاک است.
«غِشّ» یعنی خیانت؛ یعنی مثلاً دربارۀ دوست خود که ظاهراً یکرنگ هستند، خوبیهایش را نگوید و عیبهایش را منتشر کند. چنین کسی قلبش غشّ دارد.
«غِل» به معنی نیرنگ است؛ یعنی دوروست. در خانه یک شکل است، در جامعه شکل دیگر. در میان مردم همان نیست که در خلوت است. اینطور نیست که اگر تظاهر میکند دلش با خداست، همیشه با خدا باشد.
در مقابل دوستش سلام و عرض ادب میکند، امّا پشتسر از او بد میگوید.
«دغل» یا مکر یعنی در ظاهر خود را خوب و خیرخواه جلوه میدهد، امّا در باطن به رفیقش و دیگران ضرر میزند؛ مثل منافقان.
تفسیر سوره نور آیه ۵۳ و ۵۴
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَهٌ مَعْرُوفَهٌ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ (53)
با سختترین قسمها به خدا قسم خوردند که اگر فرمان جهاد دهی، حتماً بیرون خواهند آمد. بگو: قسم نخورید! اطاعت خالصانه کنید که خدا از آنچه میکنید آگاه است.
قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ (54)
بگو: اطاعت خدا کنید و از پیامبرش نیز اطاعت کنید. اگر رو گرداندید، پیامبر مسؤل تکلیف خویش است و شما مسؤل تکلیف خود و اگر اطاعتش کنید، هدایت میشوید. جز ابلاغ آشکار رسالت چیزی برعهدۀ پیامبر نیست.
«وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ» به خدا قسم خوردند «جَهْدَ أَیْمانِهِمْ» سختترین قسمهایشان را «لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ» که اگر به آنها امر کنی (برای جهاد) «لَیَخْرُجُنَّ» حتماً خارج میشوند. «قُلْ لا تُقْسِمُوا» بگو: لازم نیست قسم بخورید «طاعَهٌ مَعْرُوفَهٌ» اطاعت کامل و خالص کنید. «إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ» خدا به آنچه میکنید آگاه است. (53)
«قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ» بگو: از خدا اطاعت کنید «وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ» و از پیامبر اطاعت کنید! «فَإِنْ تَوَلَّوْا» اگر رو گرداندید و پشت کردید «فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ» بر اوست، آنچه تکلیف شده «وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ» و بر شماست آنچه تکلیف شدید. «وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا» و اگر اطاعتش کنید، هدایت میشوید. «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ» چیزی برعهدۀ پیامبر نیست «إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ» جز ابلاغ آشکار رسالت.(54)
وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمانِهِم؛ «اقسموا» یعنی قسم خوردند. فعل ماضی است. «اَیمان» جمع یمین، به معنای قسم است. «جهد» یعنی اصرار زیاد در مطلبی.
آیه دربارۀ منافقان است که قبل از جهاد نزد پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله میآمدند و قسمهای سخت یاد میکردند که خود را مطیع و گوشبهفرمان پیامبر اکرم نشان دهند، امّا هنگام جهاد به شکلهای مختلف فرار میکردند.
لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنّ؛ میگفتند: اگر فرمان جهاد بدهی و به ما امر کنی، حتماً همراه مسلمانان برای جهاد خارج میشویم.
قُلْ لا تُقْسِمُوا طاعَهٌ مَعْرُوفَهٌ؛ خداوند به پیامبر اکرم میفرماید به آنها بگو: لازم نیست سوگند یاد کنید. بهجای این کار اطاعت نیکو و خالصانه به جا آورید که از شما همین خواسته شده.
برخی مفسران دربارۀ «طاعه معروفه» گفتهاند: اطاعت از پیامبر اکرم یک مسألۀ بدیهی و روشن است و قسم خوردن نمیخواهد؛ لذا اگر فرمان جهاد داد، هر مسلمانی باید اطاعت کند.
إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُون؛ خدا به آنچه میکنید داناست؛ پس این تظاهر و قسمهای شدید بیهوده است.
کسانی که پیرو پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام هستند، هرگز نمیخواهند خودنمایی کنند و ایمان خود را جار بزنند و به رخ دیگران بکشند. آنچه در دل دارند به زبان میآورند و عمل میکنند، ولی ادعایی ندارند. در واقع ایمانشان از عملشان پیداست و در گفتار و رفتار خود متواضع و افتاده هستند.
محال است شیعۀ علی ولی اللّه، در گفتار یا کردار، خود را برتر نشان دهد، حتی در فکرش هم نمیآورد که بهتر از دیگران است. در عین حال لازم هم نیست بگوید من خیلی بد هستم و از همه بدترم.
امّا منافق، در ظاهر خود را مؤمن نشان میدهد، ولی درونش خالی از ایمان است، بلکه با خدا و پیامبر دشمن است و با مؤمنان مخالفت دارد. هرکس به خدا نزدیکتر باشد، منافقان به او بدبینتر و بدخوتر هستند و بیشتر مقابلش جبهه میگیرند.
اعضای سازمان مجاهدین خلق که به درستی آنها را منافق میخوانیم، همین طور بودند و به حساب همین دشمنی کسانی مثل آیتاللّه دستغیب، آیتاللّه صدوقی، آیتاللّه اشرفی اصفهانی و آیتاللّه مدنی را شهید کردند.
هرچه انسان خبیثتر باشد، ضدیت و دشمنیاش با افراد مؤمن و خوب بیشتر است.
آنکه بعد از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله از همه شایستهتر بود، مولا علی علیهالسلام و فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بودند، لهذا دشمنان آنها از همه بدتر و شقیتر بودند. هرچه انسان بهتر باشد، آنکه مقابلش میایستد بدتر است.
وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أَطیعُوا الرَّسُول؛ «اطیعوا» از طوع است؛ یعنی اطاعتِ با رغبت.
مثل آیۀ قبل، در اینجا هم بعد از اطاعت خدا، صحبت از اطاعت و پیروی از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله است.
خدای تعالی در سورۀ نجم میفرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى»[3] پیامبر هرگز از هوای نفسش سخن نمیگوید. آنچه به او وحی میشود، بیان میکند.
فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ؛ اگر پشت کردند، پیامبر تکلیفی دارد و آنها هم تکلیفی. هیچکس بار تکلیف دیگری را به دوش نمیکشد.
وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا؛ ولی اگر اطاعت کنید، هدایت میشوید.
وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبین؛ «بلاغ مبین» یعنی ابلاغ آشکار و واضح. بهقول برخی مفسران سخنی که از جان برمیخیزد و بر دل مینشیند.
سخنان پیامبر اکرم از جانشان برمیخواست و بر دل مؤمنان مینشست، امّا بر دل آنها که قلب خود را بسته بودند اثری نمیگذاشت.
«کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ»[4]
«چنین نیست، بلکه آنچه میکردند بر دلهایشان زنگار کشیده.»
«رین» بهمعنای چرک است. منافقان و گناهکاران، بهخاطر اعمال ناپسندشان، چرک و زنگار بر قلبهایشان گرفته.
گناهان باعث میشود دل انسان چرکین و کمکم از دین بیزار شود.
در سورۀ محمّد صلّیاللّهعلیهوآله میفرماید:
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها»[5]
«آیا در قرآن تدبر و تفکر نمیکنند یا بر دلهایتان قفل زده شده؟»
قفل شدن دل یعنی در اثر اعمال بد یا معاشرتهای بد یا رفیق بد، قلب انسان خوبیها را قبول نکند؛ نتیجه اینکه بدیها جای خوبیها مینشیند و دل قفل میشود.
آنها که به سخنان پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله گوش میدادند دو دسته بودند؛ یک دسته آیات قرآن را به استهزاء میگرفتند و با رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله مجادله میکردند. یک دسته هم خالصانه گوش میدادند و بنای آزار و اذیت پیامبر و مؤمنان را نداشتند.
خدای تعالی راجع به مؤمنان میفرماید:
«وَ إِذا جاءَکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِآیاتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءاً بِجَهالَهٍ ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»[6]
«و هر گاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند، نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما. پروردگار شما رحمت را بر خود لازم کرده است. هر کدام از شما از سر نادانی کار بدی انجام دهد و بعد از آن توبه و اصلاح نماید، خداوند به طور قطع آمرزنده و مهربان است.»
دربارۀ گروه اول نیز میفرماید:
«وَ مِنْهُمْ مَنْ یسْتَمِعُ اِلَیک وَ جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أکنَّهً أنْ یفْقَهُوهُ وَ فی آذانِهِمْ وَقْراً وَ اِنْ یرَوْا کلَّ آیهٍ لا یؤْمِنُوا بِها حَتّیٰ اِذا جاؤُک یجادِلُونَک یقُولُ الَّذینَ کفَرُوا اِنْ هذا اِلّا أساطیرُ الأوَّلین»[7]
«و گروهی از آنان به سخنان تو گوش میدهند و ما بر قلبهاشان پرده افکندهایم تا آن را نفهمند و در گوشهاشان سنگینی نهادیم و اگر هر نشانهای ببینند، به آن ایمان نمیآورند تا آنجا که وقتی نزد تو میآیند، با تو مجادله میکنند و کافران گویند: این جز افسانههای گذشتگان نیست.»
یعنی حاضر نیستند خود را اصلاح کنند. «اکنّه» یعنی نواری بر قلبشان نشسته که نمیتوانند بفهمند. گوششان هم از شنیدن چیزهای خوب کر است.
از امام باقر علیهالسلام، از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله روایت شده:
«یَا مَعَاشِرَ قُرَّاءِ الْقُرْآنِ اتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیمَا حَمَّلَکُمْ مِنْ کِتَابِهِ فَإِنِّی مَسْئُولٌ وَ إِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ إِنِّی مَسْئُولٌ عَنْ تَبْلِیغِ الرِّسَالَهِ وَ أَمَّا أَنْتُمْ فَتُسْأَلُونَ عَمَّا حُمِّلْتُمْ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّتِی»[8]
«اى گروه قرآنخوانان، از خداى عزّوجلّ در آنچه از کتاب خود بشما داده است، پروا داشته باشید؛ زیرا من مسئولم و شما هم مسئول هستید، من مسؤل رساندن و تبلیغ رسالت هستم، و شما از آنچه از قرآن و سنّت من در بردارید مسئول هستید.»
از موسی بن جعفر علیهماالسلام:
«قُلْ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ مِنَ السَّمْعِ وَ الطَّاعَهِ وَ الْأَمَانَهِ وَ الصَّبْرِ وَ عَلَیْکُمْ ما حُمِّلْتُمْ مِنَ الْعُهُودِ الَّتِی أَخَذَهَا اللَّهُ عَلَیْکُمْ فِی عَلِیٍّ وَ مَا بَیَّنَ لَکُمْ فِی الْقُرْآنِ مِنْ فَرْضِ طَاعَتِهِ وَ قَوْلُهُ وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا أَیْ وَ إِنْ تُطِیعُوا عَلِیّاً تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِینُ»[9]
«بگو: اطاعت خدا و رسول او نمایید. اگر اعراض نمودند، تکلیف شنیدن و اطاعت و امانت و صبر برعهدۀ اوست و برعهدۀ شماست پیمانى که خدا از شما گرفته دربارۀ علی علیهالسلام و آنچه در قرآن بیان نموده، از وجوب اطاعتش. «وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا» اگر از علی اطاعت کنید، هدایت مىیابید «وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ» جز ابلاغ آشکار رسالت چیزی برعهدۀ رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله نیست.
تفسیر تسنیم توضیحات مفصل و کاملی دربارۀ این ایات داده که در صورت تمایل خوب است مراجعه کنید.
[1]. بحارالأنوار، ۱، ۱۹۹.
[2]. بحارالأنوار، ۶۵، ۱۵۶.
[3]. نجم، ۳ و ۴.
[4]. مطففین، ۱۴.
[5]. محمّد، ۲۴.
[6]. انعام، ۵۴.
[7]. انعام، ۲۵.
[8]. کافی، ۲، ۶۰۶.
[9]. تأویل الآیات، ۳۶۴.