تفسیر سوره نور

سوره نور آیه ۴۱ | جلسه ۲۰

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره نور آیه ۴۱ | چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۱۲ | جلسه ۲۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

آثار گناه و ثواب

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده:

«مَنْ‏ یَمُوتُ‏ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَمُوتُ بِالآجَالِ وَ مَنْ یَعِیشُ بِالْإِحْسَانِ أَکْثَرُ مِمَّنْ یَعِیشُ بِالْأَعْمَارِ»[1]

«آنها که به‌خاطر گناه می‌میرند بیش از آنهایی هستند که با اجل طبیعی می‌میرند و کسانی که به‌خاطر نیکی طول‌عمر می‌یابند، بیش از کسانی هستند که عمر معمولی می‌کنند.»

بعضی گناهان باعث می‌شود عمر انسان کوتاه شود و بعضی خوبی‌ها باعث طول‌عمر می‌شود.

به عبارت دیگر هرکسی عمر مقدّری دارد که ممکن است کم و زیاد شود؛ یعنی برایش نوشته شده عمرش این‌مقدار است، به‌شرط اینکه فلان گناهان را نکند که از عمرش کم شود یا عمرش این‌مقدار است، اگر بعضی نیکی‌ها را انجام داد، ممکن است بر آن افزوده شود.

این روایت کوتاه هم به‌مناسبت میلاد امام جواد علیه‌السلام از ایشان عرض می‌شود:

«رَاکِبُ اَلشَّهَوَاتِ لاَ تُسْتَقَالَ لَهُ عَثْرَهٌ»

«سوار بر مرکب شهوت چون بلغزد، برنخیزد.»

کسی که دنبال شهوات می‌رود، وقتی بلغزد دیگر برخاستنی برایش نیست؛ لذا یکی از عوامل کوتاه شدن عمر شهوت‌رانی است، مخصوصاً شهوات جنسی.

 

تفسیر سوره نور آیه ۴۱

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ (41)

آیا ندیدی هرکه در آسمان‌ها و زمین است و پرندگان که بال گسترده‌اند، خدا را تسبیح می‌کنند؟ هرکدام از آنها نیایش و تسبیح خود را می‌دانند و خدا به آنچه می‌کنند داناست.

 

«أَ لَمْ تَرَ» آیا ندیدی «أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ» که تسبیح می‌کند برای خدا «مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» هرکه در آسمان‌ها و زمین است «وَ الطَّیْرُ صَافَّاتٍ» و نیز پرندگانی که بال گشوده‌اند. «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ» هرکدام از آنها نماز و تسبیح خود را می‌دانند «وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ» و خدا به آنچه می‌کنند داناست. (41)

أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ در قرآن راجع‌به تسبیح پروردگار آیات متعددی آمده است؛ از جمله در سورۀ اسراء می‌فرماید:

﴿تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً﴾[2]

«آسمان‌های هفت‌گانه و زمین و هرکه در آنهاست او را تسبیح می‌کند. هیچ‌چیز در عالم نیست، مگر اینکه او را با ستایش، تسبیح می‌گوید، امّا شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید. او بردبار و آمرزنده است.»

در آیۀ اول سوره‌های صف، حشر و حدید با عباراتی نزدیک به هم می‌فرماید:

﴿سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ﴾

«هرچه در آسمان‌ها و هرچه در زمین است خدا را ستایش می‌کند و او عزیز و حکیم است.»

در سورۀ رعد می‌فرماید:

﴿وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِکَهُ مِنْ خیفَتِهِ﴾[3]

«رعد با حمدِ خود و ملائکه از ترسشان خدا را تسبیح می‌گویند.»

در سوره حشر می‌فرماید:

﴿یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ﴾[4]

«هرچه در آسمان‌ها و زمین است او را تسبیح می‌کند و او عزیز و حکیم است.»

در اولین آیۀ سوره‌های جمعه و تغابن می‌فرماید:

﴿یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ﴾

«هرچه در آسمان‌ها و هرچه در زمین است خدا را تسبیح می‌گوید.»

این تسبیح که خدای تعالی می‌فرماید چه معنایی دارد و چگونه است؟

تفسیر مجمع‌البیان آیه را این‌گونه ترجمه کرده، می‌نویسد: «آیا نمى‏بینى اهل آسمان‌ها و اهل زمین خدا را با زبانشان تسبیح و تقدیس و تنزیه می‌‌کنند و او را از صفاتى که لایق جنابش نیست پاک مى‏شمارند؟ برخى گویند: آیه شامل عقلا و غیرعقلا می‌شود و عبارت «مَن» به‌خاطر غلبۀ عقلا بر غیر آن است.»[5]

در اینجا می‌فرماید: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ». «مَن» معمولاً برای عقلا به کار می‌رود. یعنی هرکه در آسمان‌ها و زمین است. به همراه آن «پرندگان» را هم آورده.

امّا چه کسانی در آسمان و زمین هستند؟ از جمله اهالی آسمان‌ها، ملائکه و ارواح مؤمنان‌اند. با این فرض که منظور از آسمان، نه این آسمان که کرات و کهکشان‌ها در آن است، بلکه آسمان معنوی و عالم برزخ و ملکوت است.

بنابراین ملائکه در عالم ملکوت و ارواح مؤمنان در عالم برزخ به همراه مؤمنانِ زمین خدای تعالی را تسبیح می‌کنند.

وقتی پرنده‌ها را به عقلای زمین و آسمان عطف می‌کند، دیگر نمی‌توانیم بگوییم تسبیح پرندگان معنای مجازی دارد، بلکه کاملاً حقیقی است و مثل اهل زمین و آسمان، آنها هم به زبان خود «سبحان اللّه» و «الحمدللّه» می‌گویند، لکن کسی ملتفت نمی‌شود.

کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ؛ «صلاه» در اصل به معنای دعا و در اصطلاح نماز است. بعضی گفته‌اند در اینجا نماز است، لکن نماز هر موجودی مختص خود اوست. بعضی هم گفته‌اند به معنی دعاست؛ یعنی همۀ آنها دعا و تسبیح خود را می‌دانند.

شاید صریح‌تر از همۀ این‌ها همان است که در سورۀ اسراء فرمود: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ إِنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً»[6] «آسمان‌های هفت‌گانه و زمین و هرکه در آنهاست او را تسبیح می‌کند. هیچ‌چیز در عالم نیست، مگر اینکه او را با ستایش، تسبیح می‌گوید، امّا شما تسبیح آنها را نمی‌فهمید. او بردبار و آمرزنده است.»

آسمان‌های هفت‌گانه یا هفت آسمان، ‌همین آسمانِ بالای سرمان است که کرات و منظومه‌ها را در بر دارد. به این ترتیب «ارض» هم همین زمینی است که روی آن زندگی می‌کنیم.

در اینجا به صراحت می‌فرماید: خود آسمان و زمین خدا را تسبیح می‌کند. بعداً جداگانه «مَن فیهنَّ» آورده؛ یعنی هرکه در آن است که شامل ملائکه و ارواح مؤمنان و حتی کافران هم می‌شود که روحشان تسبیح خدا می‌کند. بعد از آن‌هم به‌طور کلی می‌ فرماید: هیچ‌چیز نیست، مگر اینکه حمد و تسبیح خدا می‌کند، امّا شما نمی‌فهمید.

این تسبیح که ما آن را نمی‌فهمیم چیست؟ آیا می‌توانیم این آیاتِ صریح را به تأویل ببریم، مخصوصاً این آیه را که صراحتش از آیات دیگر بیشتر است؟ منظور از تأویل این است که مثلاً بگوییم این موجودات نشانه‌های پروردگارند و وقتی به آنها نگاه می‌کنیم، پی به وجود و یکتایی و علم و قدرت او می‌بریم.

خیر. حقیقت این است که همۀ این مخلوقات زبان دارند؛ با زبان خود سخن می‌گویند و به‌اندازۀ خود به پروردگار عالم التفات دارند.

قصۀ هدهد که از سرزمین سبا و بلقیس برای جناب سلمیان خبر آورد، افسانه نیست، صریحِ قرآن و کاملاً واقعی است؛ یعنی هدهد ملتفت بود که باید فقط خدا را پرستید.

مولوی حکایت شخصی را نقل می‌کند که از حضرت موسی خواست زبان حیوانات بیاموزد. این حکایت بر مبنای روایت است.

جناب موسی این علم را برای او خطرناک دانست و او را از آن برحذر داشت، امّا مرد اصرار کرد و سرانجام موسی فرمود: فقط زبان سگ و خروسی که در خانه داری، می‌فهمی. مرد خوشحال به خانه رفت.

روز اول خدمتکارش برایش صبحانه آورد و مقداری از خرده‌نان‌ها را در حیاط ریخت. سگ و خروس جلو دویدند. خروس تکۀ بزرگ نان را با نوکش گرفت. سگ اعتراض کرد: ای خروس تو همیشه به ما ظلم می‌کنی، تو می‌توانی دانۀ گندم و جو بخوری، امّا من نمی‌توانم. از این مختصر غذایی که قسمت ما سگ‌هاست هم نمی گذری؟

خروس گفت: ناراحت نباش! فردا اسب ارباب می‌میرد. مردن اسب، جشن شما سگ‌هاست. تا می‌‌توانید از لاشۀ آن خواهید خورد.

مرد وقتی این را از خروس شنید، فوری به بازار رفت و اسبش را فروخت.

روز دوم، هنگام صبحانه، شنید که سگ به خروس گفت: «ای دروغگو، مگر نمی‌گفتی اسب ارباب می‌میرد؛ پس چرا نمرد؟

خروس گفت: مُرد، ولی در جای دیگر؛ چون ارباب همان دیروز آن را فروخت. امّا ناراحت نباش، فردا قاطر ارباب می‌میرد و شما تا چند روز گوشت سیری می‌خورید.

مرد با شنیدن این سخن، قاطر را هم به بازار برد و فروخت. روز سوم باز به صحبت‌های سگ و خروس گوش داد و فهمید نوبت به غلامش رسیده، آن را هم فروخت.

روز چهارم خروس گفت: این بار نوبت خودِ ارباب است. فردا او می‌میرد و تا چند روز غذای زیادی به شما سگ‌ها خواهد رسید.

مرد تا این را شنید وحشت کرد. با شتاب به‌سوی خانۀ حضرت موسی دوید و با گریه و زاری گفت: ای کلیم‌اللّه به فریاد من برس!

حضرت موسی گفت: من همان روز اول به تو هشدار دادم که این کار برای تو خطرناک است، امّا تو گوش نکردی و اصرار داشتی که اگر زبان حیوانات را بیاموزم، از دین و دنیا عبرت می‌گیرم و به خدا نزدیک‌تر می‌شوم. نه‌تنها عبرت نگرفتی، بلکه گناه هم کردی. هر زیانی که به تو روی آورد، آن را به مردم بیچاره تحمیل کردی. آن اسب و قاطر و غلام بلاگردان تو بودند. اکنون با تقدیر الهی نمی‌شود کاری کرد. فقط می‌‌توانم برایت دعا کنم خداوند از گناهت درگذرد و با ایمان از دنیا بروی.

 

بررسی روایات

تفسیر تسنیم، جلد ۴۹، ذیل آیۀ ۴۴ سورۀ اسراء، مطالب و روایاتی دربارۀ تسبیح موجودات آورده که بعضی از آنها سنگین و بعضی دیگر نافع است.

عن انس قال: اتى رسول اللّه صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله بطعام ثرید. فقال: انّ هذا الطعام یسبح. قالوا: یا رسول اللّه، و تفقه تسبیحه؟ فقال: نعم. ثم قال لرجل: ادن هذه القصعه من هذا الرجل. فادناها منه فقال: نعم یا رسول اللّه هذا الطعام یسبح.[7]

از انس روایت شده: پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله ظرف آبگوشتى آورد و فرمود: این طعام تسبیح می‌گوید. اصحاب گفتند: اى پیامبر، آیا تسبیح آن را می‌فهمىد؟ فرمود: آرى. سپس به مردى که حاضر بود، فرمود: این ظرف را به این شخص نزدیک کن و او نزدیک آورد. آن شخص گفت: آرى اى رسول خدا، این طعام تسبیح مى‌گوید.

اگر این طعام را به همۀ مردم بدهید، همه می‌فهمند که تسبیح خدا می‌کند.

عایشه گوید: رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله به من فرمود:

«یا عائشهُ، اغسِلی هذَینِ الثَّوبَینِ، أما عَلِمتِ أنَّ الثَّوبَ یُسَبِّحُ، فإذا اتَّسَخَ انقَطَعَ تَسبیحُه؟!»[8]

«اى عایشه، این دو لباس را بشوى، مگر نمی‌دانى که لباس تسبیح خدا می‌گوید و هرگاه کثیف شود، از تسبیح بازمى ایستد؟»

عن أبی حمزه الثمالی :قالَ لی مُحَمَّدُ بنُ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام -و سَمِعَ عَصافیرَ یَصِحنَ فَقالَ:  تَدری یا أبا حَمزَهَ ما یَقُلنَ؟ قُلتُ: لا. قالَ: یُسَبِّحنَ رَبّی عز و جل و یَطلُبنَ قوتَ یَومِهِنَّ.[9]

ابوحمزه‌ثمالى گوید: امام باقر علیه‌السلام صداى جیک‌جیک گنجشکانى را شنید. به من فرمود: اى ابوحمزه! آیا می‌دانى این‌ها چه می‌گویند؟ گفتم: خیر. فرمود: پروردگارِ عزّوجلّ مرا تسبیح می‌گویند و روزىِ روزانۀ خود را می‌طلبند.

زراره از امام باقر علیه‌السلام دربارۀ این آیه سؤال کرد: «وَ إِنْ مِنْ شَیءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِه…». حضرت فرمودند:

«إنّا نَرى أنَّ تَنَقُّضَ الحِیطانِ تَسبیحُها»[10]

«ما در هم شکستن دیوارها را تسبیح‌گویى آنها می‌دانیم.»

امام صادق علیه‌السلام نیز نزدیک به همین کلام فرمودند: «نَقْضُ الجُدُرِ تَسبِیحُها». در هم شکستن دیوارها تسبیح‌ گویى آنهاست.[11]

بی‌شک ائمۀ اطهار علیهم‌السلام تسبیح موجودات را می‌فهمیدند و زبان حیوانات را بلد بودند. مرحوم قمی در منتهی‌الآمال، این حکایت را ذیل معجزات امام هادی علیه‌السلام آورده است:

در ایام متوکل زنى ادعا کرد که من زینب، دختر فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها هستم.

متوکل گفت: از زمان زینب تا به حال سال‌ها گذشته و تو جوانى.

گفت: رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله دست بر سر من کشید و دعا کرد که در هر چهل سال، جوانى من عود کند.

متوکل مشایخ آل ابوطالب و اولاد عباس و قریش را طلبید، همه گفتند: او دروغ مى‌گوید. زینب در فلان سال وفات کرده.

زن گفت: ایشان دروغ می‌گویند. من از مردم پنهان بودم، کسى که از حال من مطلع نبود تا اکنون که ظاهر شدم.

متوکل قسم خورد که باید از روى حجت و دلیل ادعاى او را باطل کرد. گفتند: بفرست ابن‌الرضا علیه‌السلام را حاضر کنند، شاید او از روى حجت کلام این زن را باطل کند.

متوکل آن حضرت را طلبید وحکایت را با وى بگفت. حضرت فرمود: دروغ مى‌گوید. زینب در فـلان سال وفات کرد.

گفت: این را گفتند، حجتى بر بطلان قول او بیان کن.

فرمود: حجت بر بطلان قول او آنکه گوشت فرزندان فاطمه بر درندگان حرام است. او را بفرست نزد شیران، اگر راست مى‌گوید شیران او را نمى‌خورند.

متوکل به آن زن گفت: چه می‌گویى؟

گفت: مى‌خواهد مرا به این سبب بکشد.

حضرت فرمود: اینجا جماعتى از اولاد فاطمه حضور دارند، هرکدام را می‌خواهى بفرست تا این مطلب معلوم شود.

راوى گفت: صورت‌هاى جمیع در این وقت تغییر یافت. بعضى گفتند: چرا حواله بر دیگرى مى‌کند و خودش نمى‌رود؟

متوکل گفت: یا اباالحسن، چرا خود به نزد آنها نمى‌روى؟

فرمود: میل توسـت، اگر خواهى من به نزد سباع مى‌روم.

متوکل این مطلب را غنیمت دانست و گفت: خود شما نزد سباع بروید.

نردبانى نهادند و حضرت در مکان سباع داخل شد و آنجا نشست. شیران خدمت آن حضرت آمدند و از روى خضوع سر خود را جلو آن حضرت بر زمین مى‌نهادند. آن حضرت دست بر ایشان مى‌مالید و امر کرد که کنار روند، تمام به کنارى رفتند و اطاعت آن جناب را می‌نمودند.

وزیر متوکل گفت: این کار از روى صواب نیست. آن جناب را زود بطلب تا مردم این مطلب را از او نبینند. پس آن جناب را طلبیدند.

همین که آن حضرت پا بر نردبان نهاد، شیران دور آن حضرت جمع شدند و خود را بر جامۀ آن حضرت مى‌مالیدند. امام اشاره کرد که برگردند، برگشتند.

حضرت بالا آمد و فرمود: هرکس گمان مى‌کند اولاد فاطمه اسـت، در این مجلس بنشیند.

در این وقت آن زن گفت: من ادعاى باطل کردم و دختر فلان مرد هستم. فقر باعث شد که این خدعه کنم.

متوکل گفت: او را نزد شیران بیفکنید تا او را بدرند. مادر متوکل شفاعت نمود ومتوکل او را بخشید.

در روایت دیگری آمده است که یکی از شیران نزد حضرت آمد و همهمه‌ای کرد. بعداً متوکل از امام پرسید: آن شیر چه گفت؟

فرمود: گفت من پیر شده‌ام. وقتی غذایی در اینجا می‌اندازند، شیرهای جوان زودتر آن را می‌خورند و چیزی برای من نمی‌ماند. سفارش مرا به این شیرها بکنید.

متوکل دستور داد مقداری گوشت آنجا بریزند، وقتی ریختند، همۀ شیرها کنار ایستادند تا آن شیر پیر از آن خورد و کنار رفت.

 

زبان حمد

امّا تسبیح موجودات چگونه است؛ آیا همین «سبحان اللّه» و «الحمدللّه» را به زبان خود می‌گویند یا به‌عنوان آیه و نشانۀ پروردگار، با خلقت خود خدا را نشان می‌دهند و با زبان حال می‌گویند که خالق ما یکتا، منزه و محمود است؟

از ظاهر بعضی آیات قرآن و روایات اهل‌بیت علیهم‌السلام معنای اول فهمیده می‌شود و نیازی به تأویل بردن آیات نیست. علی‌الخصوص که در معجزات رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله این امر به دفعات تکرار شده است؛

عن أنس: إنَّهُ صلى الله علیه و آله أخَذَ کَفّا مِنَ الحَصى فَسَبَّحنَ فی یَدِه، ثُمَّ صَبَّهُنَّ فی یَدِ عَلِیٍّ علیه السلام فَسَبَّحَن فی یَدِه، حَتّى سَمِعنَا التَّسبیحَ فی أیدِیهِما! ثُمَّ صَبَّهُنَّ فی أیدینا فَما سَبَّحَت.[12]

اَنس گوید : پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله مشتى ریگ به دست گرفت و ریگ‌ها در دست او به تسبیح گفتن پرداختند. آن‌گاه آنها را در دست على علیه‌السلام ریخت. ریگ‌ها در دستان او هم تسبیح گفتند، به‌گونه‌اى که تسبیح‌گویى آنها را در دستان آن دو شنیدیم. آن‌گاه آنها را در دست‌هاى ما ریخت، ولی دیگر تسبیح نگفتند.

هیچ بعید نیست که جیک‌جیک گنجشکان و قارقار کلاغ‌های یا هر آوازی که هر موجودی از خود سر می‌‌دهد، تسبیح و حمد پروردگار باشد.

هر حیوانی با خدا حرف می‌زند. اگر ظلمی به آنها شود، شکایت می‌کنند و حتی آهشان می‌تواند دامنگیر انسان شود. البته بعضی از آنها آفریده شده‌اند برای خدمت به انسان؛ مثلاً باید گاو و گوسفند را کشت و گوشتش را خورد. این هدف خلقت آنهاست و از این بابت حرفی نیست.

به هر حال «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبیحَهُ» هرکدام از آنها نماز و دعا و تسبیح خود را بلد هستند و این کار را انجام می‌دهند، لکن این چیزی نیست که در دایرۀ علم و فهم بشر باشد؛ «وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُم».[13]

بنابراین اگر کسی بگوید صدای موجودات ربطی به ستایش و تسبیح خداوند ندارد و آنها با خلقت خود خداوند یکتا را تنزیه و تحمید می‌کنند، در جای خود نیکوست و اعتقاد باطلی نیست.

[1]. بحارالأنوار، ۷۰، ۳۵۴.

[2]. اسراء، ۴۴.

[3]. رعد، ۱۳.

[4]. حشر، ۲۴.

[5]. تفسیر مجمع‌البیان، ۷، ۲۳۲.

[6]. اسراء، ۴۴.

[7]. تفسیر الدرالمنثور، ۵، 295.

[8]. کنزالعمّال، ۹، ۲۷۸.

[9]. بحارالأنوار، 46، 261.

[10]. بحارالأنوار، 60، 177.

[11]. محاسن، ۲، ۴۶۲.

[12]. بحارالأنوار، ۴۱، 252.

[13]. اسراء، ۴۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است