سوره نور آیه ۳۵ و ۳۶ | جلسه ۱۶
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره نور آیه ۳۵ و ۳۶ | چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۰/۰۷ | جلسه ۱۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
روایت هفتم
از فاطمه زهرا سلاماللهعلیها:
«مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اَللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اَللَّهُ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ»[1]
«هرکس عبادتهای خالصانۀ خود را بهسوی خدا بفرستد، خداوند برترین مصلحت را بهسویش فرو خواهد فرستاد.»
«مَن» یعنی کسی که «اصعد» از صعود است. «بهسوی خدا بالا فرستد» یعنی عبادت را خالصانه، فقط برای خدا انجام دهد؛ ریا در آن نباشد؛ برای ورزش نماز نخواند. نماز که ورزش نیست؛ برای سلامتی روزه نگیرد. فقط برای خدا کار کند. هر کار خوبی انجام میدهد، از عبادات و خیرات و نفقات و کار برای مردم، نظرش فقط به خدا باشد.
اینکه فرمود «فرومیفرستد بهترین مصلحت را» خدا بالا و پایین ندارد. او بلندمرتبه است و دست هیچکس به او نمیرسد در عین حال همیشه با ماست؛ «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ».
فهم این مطلب کمی طول میکشد. لازم است انسان مقداری عروج کند؛ یعنی از مادیات کنده شود؛ زیاد فکر خواب و خوراک و تفریحات و دنیا نباشد. این کار طول میکشد، ولی بهتدریج حاصل میشود.
بررسی روایات مربوط به سوره نور آیه ۳۵
تفاسیر المیزان و صافی و دیگر کتب تفسیری و روایی، روایات خوبی در توضیح این آیه، از اهلبیت علیهمالسلام آوردهاند که در اینجا به برخی آنها از تفسیر المیزان اشاره میشود.
در کتاب توحید به سند خود از عباس بن هلال روایت کرده که گفت: از حضرت رضا علیهالسلام معناى آیۀ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» را پرسیدم، فرمود: یعنى هادى اهل آسمانها و هادى اهل زمین است.[2]
یعنی خداوند اهل آسمان و اهل زمین را، هم در جهات معنوی و هم در جهات ظاهری هدایت میکند. هم آنچه را برای بدنشان مناسب است و هم آنچه را برای روح و معنویتشان خوب است به آنها یاد میدهد. این منحصر به انسانها نیست و شامل ملائکه و موجودات دیگر هم میشود.
در کافى به سند خود از اسحاق بن جریر روایت کرده که گفت: زنى از من درخواست کرد او را نزد امام صادق علیهالسلام ببرم. من از آن جناب برایش اجازه خواستم، اجازه داد و زن وارد شد، در حالى که کنیز آزاد شدهاش نیز با او بود.
پرسید یا اباعبداللَّه، اینکه خداى تعالى فرموده: «زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ« منظورش چیست؟
فرمود: اى زن! خداى تعالى این مثل را براى درخت نزده بلکه براى بنى آدم زده.[3]
در تفسیر قمى به سند خود از طلحه بن زید از جعفر بن محمّد علیهاالسلام از پدرش روایت کرده که در تفسیر این آیه فرمود: ابتدا نور خود را ذکر کرد و فرمود: «مَثَلُ نُورِه» یعنى هدایتش در قلب مؤمن، «کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ» و مصباح جوف (درون) مؤمن است و قندیل قلب او و مصباح نورى است که خدا در قلب مؤمن نهاده.
«یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبارَکَهٍ» فرمود: شجره خود مؤمن است.
«زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ» فرمود: بالاى کوه که لا غربیه یعنى غرب ندارد، و لا شرقیه یعنى شرق برایش نیست، چون وقتى آفتاب طلوع کند از بالاى آن طلوع مىکند، و چون غروب مىکند باز از بالاى آن غروب مىکند.
«یَکادُ زَیْتُها یُضِیء» نزدیک است که نور دل او خودش روشن شود، بدون اینکه کسى با او سخنى بگوید (و او را هدایت کند).
«نُورٌ عَلى نُورٍ» واجبى بالاى واجبى دیگر و سنّتى بالاى سنّتى دیگر.
«یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» خدا هرکه را بخواهد به واجبات و سنتهاى خود هدایت مىکند.
«وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاس» که یکى همین مثلى است که براى مؤمن زده.
آنگاه فرمود: پس مؤمن در پنج نور قرار دارد و در آنها آمدوشد مىکند؛ مدخلش نور، مخرجش نور، علمش نور، کلامش نور و بازگشتش در روز قیامت بهسوى بهشت نور است.
من عرضه داشتم: اینها مىگویند این مَثَل براى نور خداست.
فرمود: سبحان اللَّه، خدا که مثَل ندارد، مگر خودش نفرموده: «فَلا تَضْرِبُوا لِلَّهِ الْأَمْثالَ» براى خدا مثل نزنید.[4]
نوری که در قلب مؤمن است، آنقدر قوی و پابرجاست که نیازی نیست کسی برایش موعظه کند یا هدایتش نماید. او هدایت شده است. نمازهایش را میخواند، واجباتش را انجام میدهد.
این نور چنان درونش مستقر شده که دیگر نیازی به کسی جز خدا و پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام و اولیاء خدا ندارد.
«سنتی بالای سنّت دیگر» یعنی همواره واجبات را انجام میدهد و حرام را ترک میکند، بدون هیچ سستی و کاهلی.
«مدخلش نور» یعنی هرجا وارد میشود، هرجا میرود و هر فکری میکند، نور است.
«مخرجش نور» یعنی دیگر ظلمت و خیالات بیهوده ندارد، چه رسد به فکر گناه.
«علمش نور» یعنی علمی که آموخته، حتی علوم دنیوی، چون برای خدا آموخته، نور است. علم وحدت و توحید پروردگار هم خود نور علیحده است، نور علی نور.
از امام صادق علیهالسلام روایت شده که از آیۀ «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاهٍ فِیها مِصْباحٌ» سؤال شد، حضرت فرمود: این مثَلى است که خدا براى ما اهلبیت زده که پیغمبر و ائمه صلوات اللّه علیهم اجمعین از ادلۀ خدا و آیات اویند، آیاتى که مردم بهوسیلۀ آن بهسوى توحید و مصالح دین و شرایع اسلام و سنن و فرائض هدایت مىشوند «و لا قوه الا باللَّه العلى العظیم».[5]
این روایت با روایات قبل منافاتی ندارد؛ چراکه مؤمن کامل و جلودار مؤمنان پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام هستند.
از صالح بن سهل همدانى، از امام صادق علیهالسلام روایت شده: «مشکاه» فاطمه سلاماللهعلیها، «مصباح» حسن علیهالسلام، «زجاجه» حسین علیهالسلام و «شجره مبارکه» ابراهیم خلیل علیهالسلام است. «نه شرقى و نه غربى» یهودى و نصرانى نبودن آن حضرت، و «نُورٌ عَلى نُورٍ» امامى بعد از امام دیگر است. «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ» یعنی خدا هرکه را بخواهد بهسوى این ائمه راهنمایى مىکند.[6]
ابن مردویه از ابىهریره از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله روایت کرده که در معناى «زَیْتُونَهٍ لا شَرْقِیَّهٍ وَ لا غَرْبِیَّهٍ» فرمود: قلب ابراهیم علیهالسلام است که نه یهودى بود و نه نصرانى.[7]
یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ؛ خدای تعالی هرکه را بخواهد به نورش هدایت میکند.
وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ؛ این مثلی است که خدا برای مردم میزند و ائمۀ اطهار علیهمالسلام آن را برای مردم توضیح میدهند.
تفسیر آیۀ ۳۶ سوره نور
فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الآصالِ (36)
در خانههایی که خداوند اجازه داده رفعت مقام یابند و نام او در آنها گفته شود و هر صبحوشام برایش تسبیح گویند.
«فی بُیُوتٍ» (این هدایت) در خانههایی است که «أَذِنَ اللَّهُ» خدا اجازه داده «أَنْ تُرْفَعَ» قدر و منزلتش بلند باشد «وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ» و نام خدا در آن گفته شود «یُسَبِّحُ لَهُ فیها» و در آن تسبیح خدا میگویند «بِالْغُدُوِّ وَ الآصالِ» هر صبحوشام. (36)
فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ؛ در آیۀ قبل فرمود: «یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِه مَنْ یَشاءُ» خدا هرکه را بخواهد به نور خود هدایت میکند. در اینجا میفرماید «فی بیوت» یعنی این هدایت در خانههایی است که خدا خواسته شأن و منزلتشان بلند باشد؛ نام خدای تعالی در آن ذکر شود و در آنجا هر صبحوشام خدا را تسبیح میکنند.
امّا این بیوت چه بیوتی است؟
ابن مردویه از انس بن مالک و بریده روایت کرده که گفتند: رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله وقتى آیۀ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ» را خواند، مردى برخاست و پرسید: یا رسول اللَّه، این کدام بیوت است؟
فرمود: بیوت انبیاء.
پس ابو بکر برخاست و گفت: یا رسول اللَّه، لابد یکى از این بیتها بیت على و فاطمه است.
فرمود: بله، از بهترین آن بیوت است.[8]
بنابراین از مجموع دو آیه استفاده میشود که خدای تعالی هرکه را بخواهد به این خانهها هدایت میکند.
امّا خداوند چه کسی را هدایت میکند؟ هرکه خود طالب هدایت باشد، خداوند او را بهسوی حق و کسانی که حق هستند هدایت میکند؛ یعنی بهسوی ائمۀ اطهار علیهمالسلام که هیچ باطلی در آنها نیست و ارتباط کامل با خدای تعالی دارند.
أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ؛ خدا اجازه داده؛ یعنی خواسته که ایشان هدایتگر باشند و مقام و منزلتشان بلند باشد.
این خانه، خانۀ گلی نیست، بلکه خود چهارده معصوم علیهمالسلام است که خانههایشان هم از برکت ایشان شرافت مییابد. خدای تعالی امام معصوم را به خانه تشبیه کرده.
وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُه؛ ایشان جز یاد خدا هیچ ندارند و آنفآن در یاد خدایند.
یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الآصال؛ حضرات معصومین علیهمالسلام صبحوشام پیوسته در یاد خدا هستند. حتی یک آن از خدای تعالی غفلت ندارند.
چگونه در یاد خدا هستند؟
الآن امام زمان عجّلاللّهتعالیفرجه با همین بدن مادی در زمین زندگی میکنند؛ مثل همۀ بشر نفس میکشند، خوراک میخورند میخوابند. آنطور که در بعضی روایات نقل شده ازدواج کردهاند، فرزند دارند. ولی آیا ممکن است بشری این قدر مهذب شود و یاد خدا کند که هیچ آثار حیوانیت و آثار غفلتی در او نباشد؟
آری میشود؛ ما اگر در عمر خود امام معصوم را ندیدهایم، با کسانی آشنا شدهایم که از امام جدا نبودهاند. اولیاء بزرگی چون حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت، آیتاللّه محمّدتقی نجابت، شهید آیتاللّه دستغیب، امام خمینی رحمهماللّهتعالی چنین خصوصیتی داشتند.
این بزرگواران شاگرد امام زمان عجّلاللّهتعالیفرجه محسوب میشوند و امام استاد آنهاست؛ لذا امام معصوم بهمثابۀ بیتی است که خداوند اجازه داده بالا روند؛ «بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ». هم خود بالایند و هم دست هرکه را بخواهند میگیرند و بالا میآورند.
این نکته را هم باید توجه داشت که هر ولیّ خدایی، هرچه هم بالا رود، هرگز به مقام و درجۀ امام معصوم نمیرسد و با ایشان مساوی نمیشود. هرکس هرچه جلو رود، آنها هم جلو میروند. خدای تعالی انتها ندارد، هرچه عنایت کند باز ایشان ظرفیت دارند. خدا هم هیچ نقصی ندارد و کم نمیآورد.
البته چگونگی آن را ما نمیفهمیم. به کرات نگاه کنید؛ ستارگانی وجود دارد که نورشان هزاران برابر خورشید است. وقتی در انوار مادی بالاتر از هر خورشیدی خورشید دیگری وجود دارد، آیا در معنویات چنین چیزی بعید است؟
بنابراین آنچه گفته میشود حکایت و سرگرمی نیست، اینها واقعیات قرآن است و همه بهحساب خود درست است.
[1]. بحارالأنوار، ۷۰، ۲۴۹.
[2]. ترجمه المیزان، ۱۵، ۱۹۳.
[3]. ترجمه المیزان، ۱۵، ۱۹۳.
[4]. ترجمه المیزان، ۱۵، ۱۹۴.
[5]. ترجمه المیزان، ۱۵، ۱۹۵.
[6]. ترجمه المیزان، ۱۵، ۱۹۶.
[7]. ترجمه المیزان، ۱۵، ۱۹۶.
[8]. ترجمه المیزان، ۱۵، ۱۹۶.