سوره مومنون آیه ۸۴ تا ۸۹ | جلسه ۲۲
خدایا بهحق محمّد و آل محمّد آنچه را به دوستان خاص خود فهماندی به ما هم بفهمان تا ناامید و فقیر و دستخالی از این دنیا نرویم و توشۀ کاملی از این جهان برداریم!
از اینهمه نعمتی که برای مؤمنان و خاصان درگاهت گستردی، به ما هم عنایت فرما تا از دریای معارف تو تشنه بازنگردیم!
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مومنون آیه ۸۴ تا ۸۸ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۱۰/۲۲ | جلسه ۲۲ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیها إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (84)
بگو: زمین و آنچه در آن است ازآنِ کیست، اگر میدانید؟
سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ (85)
خواهند گفت: ازآنِ خداست. بگو: آیا متذکر نمیشوید؟
قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ (86)
بگو: پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش عظیم کیست؟
سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ (87)
خواهند گفت: خداست. بگو: آیا تقوا پیشه نمیکنید؟
قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَ هُوَ یُجیرُ وَ لا یُجارُ عَلَیْهِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (88)
بگو: ملکوت همهچیز در دست کیست؛ او که پناه میدهد و در پناه کسی نمیرود، اگر میدانید؟
سَیَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ (89)
خواهند گفت: خدا. بگو: پس چگونه سحر شدهاید؟
«قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ» بگو: ازآنِ کیست زمین «وَ مَنْ فیها» و هرکه در آن است؟ «إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» اگر علم دارید؟ (84)
«سَیَقُولُونَ لِلَّهِ» خواهند گفت: ازآنِ خداست. «قُلْ أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» بگو: آیا متذکر نمیشوید؛ پند نمیگیرید؟ (85)
«قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْعِ» بگو: کیست پروردگار آسمانهای هفتگانه «وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ» و پروردگار عرش عظیم؟ (86)
«سَیَقُولُونَ لِلَّهِ» خواهند گفت: خداست. «قُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ» بگو: آیا تقوا پیشه نمیکنید؟ (87)
«قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ» بگو: ملکوت همهچیز در دست کیست؟ «وَ هُوَ یُجیرُ» و او پناه میدهد به همه «وَ لا یُجارُ عَلَیْهِ» و در پناه کسی نمیرود «إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» اگر علم دارید؟ (88)
«سَیَقُولُونَ لِلَّهِ» خواهند گفت: خدا. «قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ» بگو چگونه سحر شدهاید؟ (89)
قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیها؛ بگو: این زمین و آنچه در آن است ازآنِ کیست؟
کاربرد «من» به حساب غلبۀ آدمیان است، وگرنه آیه شامل همۀ موجودات؛ از حیوان و نبات و جماد میشود.
امروز که بیش از ۱۴۰۰ سال از بعثت پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله میگذرد، بشر به کشفیات مهمی رسیده است؛ از حرکت زمین به دور خود و خورشید؛ حرکت و موقعیت سایر ستارگان و سیارهها و نیز اطلاعات فراوانی از سایر موجودات به دست آورده، لکن قرآن کریم آن زمان که هیچکدام از این اطلاعات و علوم نبود، فرموده خالق و مدبر همۀ اینها خداوند است.
آیا میتوان گفت این همه موجودات خودبهخود به وجود آمدهاند و به وجود آورندهای ندارند؟
إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون؛ اگر علم دارید، از روی جهالت سخن نگویید؛ اگر هم نمیدانید، بگویید نمیدانیم و یاد بگیرید.
آنکه علم دارد و میفهمد، اعتراف میکند که اینهمه شگفتی خالقی دارد که نامش اللّه جلّجلاله است.
سَیَقُولُونَ لِلَّهِ؛ اللّه کیست؟ آنکه از جنس مخلوقات نیست؛ جماد نیست که قابل دیدن باشد. همین عقل و علمی که دارید، میگوید هرچه به وجود میآید علتی دارد.
وقتی انسان را با اینهمه وسعت و استعداد میبینید، خواهید گفت آنکه او را خلق کرده چه علمی دارد.
آدمی در هر رشتهای وارد شود میتواند پیشرفتهای عجیبی کند. آنکه سالها زحمت کشیده و به علمی دست یافته یا اختراعی کرده، علم خود را از کجا آورده است؟ آیا غیر از این است که کسی فوق او این علم را به او داده؟ کسی که وجود بشر از اوست و نام مقدسش «اللّه» جلّجلاله است و مهم اینکه هرگز از بشر جدا نیست. «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُم».[1]
اگر بخواهند از روی علم سخن بگویند، خواهند گفت او خداست. هرکس به حساب زبان خود نامی بر او گذاشته. تبارک و تعالی اسمه.
قُلْ أَ فَلا تَذَکَّرُون؛ آیا متوجه نمیشوید خدایی که این زمین و آنچه در آن است را خلق کرده و از تدبیر امور عالم برکنار نیست، هدفی از خلقت شما داشته؟ آن هدف این است که او را بشناسید.
برای شناخت او ابتدا باید خود را بشناسید. «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ».[2] آن که خود را بشناسد میفهمد چه رابطهای با خداوند دارد و درک میکند که بیهوده خلق نشده.
هرکسی که از خانه بیرون میرود یا کاری میکند هدفی دارد، حتی آنها هم که به بازی و سرگرمی مشغولاند هدفی دارند، آیا رواست بگوییم خدایی که تو و این دستگاه عظیمِ خلقت را آفریده، هدفی نداشته، هیچ نتیجهای در کارش نیست؟
قطعاً هدفی متناسب با عظمت این دستگاه خلقت وجود دارد. آن هدف چیست؟
کسی که خوشفهم باشد میفهمد وجود آدمی همین جسم و هیئت ظاهر نیست، عالمی درون اوست.
اگر این را نفهمد، حد پایینتر این است که خداوند بشر را خلق کرده که نعمتهای عالی به او بدهد. نعمتهای این جهان را ببین و بدان که هزاران برابر بهتر برایت آماده کرده، اگر حرف بشنوی و بندۀ او باشی.
اگر کسی بگوید نمیخواهم، بهخاطرِ این است که نمیداند چه خبر است، وگرنه جایی برای نخواستن نیست. اگر ذرّهای از آن را بچشد، به تعبیر شهید آیتاللّه دستغیب از هوش میرود. چهبسا اصلاً نتواند در این دنیا بماند.
قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ السَّبْع؛ بگو کیست پروردگار آسمانهای هفتگانه؟
«ربّ» یعنی پرورشدهند. قرآن کریم بارها به مراحل مختلف خلقت انسان اشاره فرموده است تا بگوید اوست که بشر و همۀ موجودات عالم را گامبهگام به نهایت رشد و خلقت خود میرساند. این پرورش پروردگار است.
دانهای را که زیر خاک میکنید و پس از مدتی جوانه میزند؛ رشد میکند و میوه میدهد، از پرورش خدای تعالی است.
«سماوات السبع» یعنی آسمانهای هفتگانه که هرکدام فوق دیگری است.
از امام رضا علیهالسلام روایت شده: آسمان اول نزد آسمان دوم مثل ریگی در بیابان است؛ آسمان دوم در برابر آسمان سوم همچنین و به همین ترتیب تا آسمان هفتم.
وَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ؛ «عرش» یعنی مافوق همۀ عالم وجود که بر همۀ آنها احاطه دارد. از جهت باطنی یعنی قدرت خدای تعالی که بر تمام عوالم مستولی است. بعضی نیز آن را تعبیر به علم پروردگار کردهاند.
معنای لغوی عرش سقف است که همۀ بنا را دربر میگیرد و همه زیر آن قرار دارند.
ربّ یعنی آنکه اینهمه را ایجاد کرده و نگه میدارد. هیچ اختلالی در نظم عالم نیست و همۀ کائنات به حساب خود در حرکت و چرخش و گردشاند.
خداوند از بشر سؤال میکند چه کسی این کرات و آسمانها را خلق کرده و تدبیر میکند؟ آیا اینها خودبهخود ساخته شدهاند؟
بهراستی چرا انسان عقل خود را اینقدر پایین میآورند که گاه حتی از حیوانات هم پستتر میشود و میگوید نه دینی است و نه خدایی، چرا؟ چون فلان عمامهبهسر چنین کرد و فلان گروه چنان کردند!
در روایت است که حضرت زین العابدین سلام اللّه علیه بعضی شبها، موقع وضو، سر به آسمان بلند میکردند و با تحیر و تعجب، مثل شخص بهتزده به آسمان خیره میشدند.
قرآن سراسر درس توحید و دینداری است تا انسان از این نافهمی بیرون آید و گمان نکند خلق شده تا فقط بخورد و بخوابد و فرزند بیاورد.
کسی که اینطور فکر میکند، خود را ذلیل و کوچک کرده، خودش هم میفهمد خیلی پایین آمده؛ لذا گاهی اوقات وقتی به آرزویش نمیرسد خودش را میکشد یا دنبال دود و اعتیاد و مخدرها میرود؛ چراکه نخواسته خود را از مادیات بیرون بکشد و کمی بالا بیاید.
سَیَقُولُونَ لِلَّه؛ اگر به وجدان خود رجوع کنند، میگویند پروردگار همۀ عالم خداوند تبارک و تعالی است که به هر نامی خوانده شود، جز ذات مقدس «اللّه» جلّجلاله نیست.
قُلْ أَ فَلا تَتَّقُون؛ آیا از خدا پروا نمیکنید؟
چرا خود را از آنچه خلاف انسانیت و عقل است حفظ نمیکنید؛ چرا خود را مانند حیوانات کردهاید و زندگی حیوانی پیش گرفتهاید؛ چرا به جان و مال هم تجاوز میکنید؛ جای اینکه در فکر اصلاح خود باشید صلاحهای کشتارجمعی میسازید و در فکر از بین بردن خود هستید؛ چرا کمی فکر نمیکنید؟
اگر انسانیت خود را درک کنید، به زیردستانتان هم رشد میدهید و آنها هم به درک و فهم و زندگی عالی میرسند.
گاهی انسان از سر لجاجت همهچیز را انکار میکند و میگوید هیچ خبری نیست؛ عالم خودبهخود به وجود آمده، خالقی ندارد یا همان چیزهایی را میگوید که منافقان از خود درآورده بودند و میگفتند. با همان حرفها جوانان بسیاری را فریفتند و جنایات بیشماری کردند.
اگر کسی انسانیت و وجدان خود را از دست نداده، در افکار پوچ و بیهوده نیفتاده باشد، اعتراف میکند که «اللّه» تعالی خالق او و همۀ عالم است.
امّا اینکه خدا چگونه است، خارج از درک و فهم ماست. ما به اندازۀ مخلوقاتش او را میشناسیم. اجمالا میدانیم هرچه به وجود میآید ایجاد کنندهای دارد و هرچه از بین میرود، از بین برندهای دارد.
او که تو را از یک نطفه به اینجا رسانده خدایی است که این کرات و کهکشانها را خلق کرده. او نیازی به جا و مکان ندارد و دیده نمیشود. باید از همین آثار و مخلوقاتش او را شناخت.
اگر میخواهی بیشتر او را بشناسی باید کار کنی؛ زحمت بکشی و از راهی که خود فرموده، یعنی بندگی، وارد شوی تا کمکم خودش را به تو بشناساند.
بارها فرموده دو دشمن داری؛ شیطان و نفس. مراقب آنها باش که تو را زمین نزنند. این دو هم مخلوقات خود او هستند و آنها را برای امتحان بشر قرار داده.
در عوضِ آنها روح خود را در تو دمیده، همچنین پیامبران و اوصیا و اولیاء خود را برایت فرستاده. خودت حاضر نیستی حرف بشنوی و زیر بار بروی؛ این تو هستی که نفس و شیطان را ترجیح میدهی و از او دور میشوی، وگرنه همهچیز برای تعالی تو فراهم است.
قُلْ مَنْ بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْء؛ بگو: ملکوت همهچیز در دست کیست؟
«ملکوت» بُعد معنوی و روحی انسان و هر حیوانی است که کاملاً در دست خداست و فقط بهوسیلۀ عقل درک میشود. میتوان مقداری از آن را فهمید، امّا برای فهم بالاتر باید با عنایت پروردگار کمی از عالم طبع بیرون بیاید.
میتوان گفت ملکوت عبارتٌ اخرای وجود پروردگار است که به ید اوست و بر بدن و خصوصیات آدمی احاطه دارد.
منظور از وجود همین هستی است که تعریفی بهتر از خودش برایش نیست. خدای تعالی عین وجود است و وجود هرکسی از اوست.
گفتنِ اینکه وجود ما از خداست آسان است، امّا فهم آن مراتب دارد که خدا باید نصیب کند. هرکس به نهایت بفهمد و درونش قرار بگیرد، بندۀ خاص پروردگار میشود و در زمرۀ «مخلَصین» درمیآید، همان کسانی که از هوای نفس پاک شدهاند و شیطان به آنها راهی ندارد؛
﴿قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ ۞ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین﴾[3]
«شیطان گفت: پروردگارا چون مرا گمراه کردی، مادیات را در زمین برایشان زینت میدهم و همه را گمراه میکنم، بهجز بندگان مخلَصت را.»
برای چنین کسی نفس با روح هماهنگ و شیطان تسلیم میشود؛ مانند پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله که فرمود «اسلم شیطانی بیدی» (شیطانم را به دست خود تسلیم کردم) و همچنین ائمۀ اطهار علیهمالسلام. اینان بندگان خاص درگاه پروردگار غرض خلقت او هستند.
غرض خلقت؛ یعنی هدف خدای تعالی از خلقت آسمان و زمین و دریا و خشکی و همۀ موجودات، چنین افرادی بوده است. اولینِ آنها حضرت ختمی مرتبت صلّیاللّهعلیهوآله و پس از ایشان اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام و در مراتب بعد اولیاء بزرگ خدا هستند که در هر زمانی، گاه پیدا و گاه پنهان، بودهاند.
سایر مردم هرکدام به اندازهای که تابع خدای تعالی شوند، بهره میگیرند، امّا اینان به مقام انسانیت و معرفت کامل خدای تعالی دست مییابند و گل سرسبد خلقت میشوند.
وَ هُوَ یُجیر؛ خدای تعالی پناه همۀ عالم است و هرکس سایۀ امنی بخواهد به او رو میآورد. فرقی نمیکند انسان باشد یا حیوان؛ مؤمن باشد یا کافر؛ خدا همه را پناه میدهد، مخصوصاً وقتی در گرفتاری شدید میافتد و به مرز اضطرار میرسد.
﴿أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ﴾[4]
«کیست که به درمانده، وقتی او را میخواند، پاسخ میدهد و گرفتاری را برطرف میسازد؟»
هرکه مضطر شد، خدا جوابش میدهد و به دادش میرسد.
وَ لا یُجارُ عَلَیْه؛ خداوند پناه همه است و خود نیاز به پناه کسی ندارد یا به تعبیر دیگر کسی را از او پناهی نیست؛ اگر همۀ عالم جمع شوند، نمیتوانند احدی را از خشم او برهانند و پناه دهند. او فوق همه است.
إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُون؛ اگر دست از نافهمی بردارید و از روی فکر و اندیشه سخن بگویید، ناگزیر تأیید خواهید کرد و اعتراف میکنید که همه در دست قدرت لایزال پروردگار است؛ «سَیَقُولُونَ لِلَّه».
قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُون؛ پس چرا سحر شدید؛ چگونه شیطان و نفس بر شما غلبه کرده، همچون افسونشدگان گشتهاید؟!
خدایا بهحق محمّد و آل محمّد آنچه را به دوستان خاص خود فهماندی به ما هم بفهمان تا ناامید و فقیر و دستخالی از این دنیا نرویم و توشۀ کاملی از این جهان برداریم!
از اینهمه نعمتی که برای مؤمنان و خاصان درگاهت گستردی، به ما هم عنایت فرما تا از دریای معارف تو تشنه بازنگردیم!
[1]. حدید، ۴.
[2]. مصباحالشریعه، ۱۳.
[3]. حجر، ۳۹ و ۴۰.
[4]. نمل، ۶۲.