سوره مومنون آیه ۲۸ تا ۳۱ | جلسه ۹
فقط بندگان مخلَص حق توصیف خدای تعالی دارند. همچنان که ائمۀ اطهار علیهمالسلام در دعاها و مناجاتهای خود خدا را وصف میکنند. در دعای کمیل، ابوحمزه، صباح و دیگر دعاهای مأثوره اسماء و صفات و نعمتهای خدا را برمیشمارند و به ما میآموزند. جز ایشان کسی حق وصف کردن پروردگار را ندارد.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مومنون آیه ۲۸ تا ۳۱ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۷/۷ | جلسه ۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (28)
هنگامی که تو و آنها که با تو هستند در کشتی نشستید، بگو: سپاس خدایی را که ما را از قوم ستمکار نجات داد.
وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنی مُنْزَلاً مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلینَ (29)
بگو: پروردگارا! مرا در جایی پربرکت فرود آور که تو بهترین فرودآورندگانی.
إِنَّ فی ذلِکَ لآیاتٍ وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلینَ (30)
در این امور نشانههایی است و ما (مردم را) امتحان میکنیم.
ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرینَ (31)
سپس بعد از آنها قوم دیگری پدید آوردیم.
«فَإِذَا اسْتَوَیْتَ» هنگامی که نشستی، قرار گرفتی «أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ» تو و آنان که با تو هستند «عَلَى الْفُلْکِ» در کشتی «فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی» بگو: حمد و سپاس خدایی را که «نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ» ما را از قوم ظالم نجات داد. (28)
«وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنی» بگو: پروردگارا مرا فرود آور «مُنْزَلاً مُبارَکاً» در جایگاهی مبارک، پربرکت «وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلینَ» تو بهترین فرودآورندگان هستی. (29)
«إِنَّ فی ذلِکَ لآیاتٍ» در این ماجراها نشانههایی است «وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلینَ» ما همه را امتحان میکنیم. (30)
«ثُمَّ أَنْشَأْنا» سپس به وجود آوردیم «مِنْ بَعْدِهِمْ» بعد از آنان «قَرْناً آخَرینَ» قوم دیگری. (31)
فَإِذَا اسْتَوَیْتَ أَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّه؛ خدای تعالی به حضرت نوح تعلیم میدهد که وقتی پس از ۹۵۰ سال دعوتِ مردم به حق و آزارواذیت دیدن در این راه، خداوند تو و همراهانت را از آن ستمگران نجات داد و در کشتی نشستی، حمد خدای تعالی را به جا آور.
به ما هم تعلیم میدهد که چون از سختیها عبور کردیم؛ از گرفتاری ظالمی که قصد آزار ما را داشت یا از فقر و فلاکتی که گرفتار بودیم، نجات یافتیم
یا از شرّ کسانی که پشتسر ما حرف میزدند و اکنون دست برداشتند یا با ما دوست شدند، در امان ماندیم یا از مصیبت مرگ اقوام و خویشاوندان تسلیٰ یافتیم یا از بند بیماری و مرض رها شدیم، شکر خدا به جا آوریم و بگوییم «الحمدللّه»؛ همۀ حمد مال خداست؛ اوست که ما را نجات داد و باید سپاسگزار او باشیم.
وقتی از کسی که دست شما را میگیرد و از ناراحتیها نجات میدهد، تشکر میکنید، باید متوجه باشید که سپاس اصلی ازآنِ خدای تعالی است، او این شخص را موفق کرد و به دلش انداخت شما را از این ورطه نجات دهد.
در معنویات هم همین طور است؛ اگر اسیر وسوسهها شدیم یا ناراحتیهایی از جهت معنوی پیش آمد یا گرههایی در حرکت ما بهسوی خدای تعالی افتاد و از همۀ اینها نجات پیدا کردیم، میگوییم: «الحمدللّه» خدا ما را نجات داد.
در همهحال نجات از سختیها را از خدای تعالی میخواهیم.
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمین؛ قوم ظالم، شیاطین و وسوسههای نفسانی است. خود ما بدترین ظالم در حق خود هستیم. این نفس ظالم سالها طول میکشد تا مهذّب شود. «إِنَ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوء».[1]
اگر در هر موقعیتی موفق به انجام خیر شدید؛ به نماز، روزه، قرآن یا به هر خیراتی، بگویید: «الحمدللّه ربّ العالمین». سپاس خدایی که از وسوسۀ شیاطین نجاتت داد.
وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنی مُنْزَلاً مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلین؛ خداوند به حضرت نوح میفرماید: بگو پروردگارا ما را فرود آور، فرودی بابرکت که تو بهترین فرودآورندگان هستی.
نشستن در آن کشتی که امواج سهمگین از هر سو بهطرفش میآید و آب از زمین و آسمان میجوشد و میبارد، کار آسانی نبود؛ لذا به تعلیم خود خدای تعالی از او خواستند آنان را در جای مبارکی فرود بیاورد.
هنگام نشستن در کشتی یا هواپیما یا اتومبیل، خواندن این آیه بسیار مفید است. همچنین خوب است ابتدای سوار شدن و موقع رسیدن به مقصد بگوییم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ».
قضیۀ حضرت نوح در سورههای دیگر هم آمده است؛ از جمله در سورۀ هود، دربارۀ پایان طوفان و نجات حضرت نوح و همراهانش، میفرماید:
﴿قیلَ یا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَکاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلى أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَک﴾[2]
«گفته شد: اى نوح! با سلام و برکاتى از ما بر تو و امّتهایى که با تو هستند، فرود آى.»
«بِسلام» یعنی در سلامتی دین و دنیا برای جناب نوح و پیروانش، در عوض سالیان درازی که زحمت کشید و رنج برد، امّا هرگز شکایتی از خدا نکرد و دائم حمد و سپاس او را به جا آورد.
هر مؤمنی باید ملتفت باشد که خدای تعالی بعد از هر سختی، راحتی و گشایشی میدهد. این هم در دنیاست و هم صدها و هزاران برابر در آخرت.
علامه در المیزان، ضمن اشاره به نکتۀ ظریفی، مینویسد:
از اینکه جناب نوح را مأمور کرد تا حمد و ستایش او کند و صفات جمالش را برشمارد، معلوم میشود که او از بندگان مخلَص خدا بود؛ چون خدا منزه است از اینکه غیر مخلَصین او را توصیف کنند؛ همچنان که فرموده: «سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»[3].[4]
فقط بندگان مخلَص حق توصیف خدای تعالی دارند. همچنان که ائمۀ اطهار علیهمالسلام در دعاها و مناجاتهای خود خدا را وصف میکنند. در دعای کمیل، ابوحمزه، صباح و دیگر دعاهای مأثوره اسماء و صفات و نعمتهای خدا را برمیشمارند و به ما میآموزند. جز ایشان کسی حق وصف کردن پروردگار را ندارد.
إِنَّ فی ذلِکَ لَآیات؛ در این مطالبی که خدای تعالی از حضرت نوح و از سایر پیامبران فرموده، نشانههایی است که اولاً: قدرت پروردگار را ظاهر میکند.
ثانیاً: اجر مومنانی را که استقامت کردند، نشان میدهد و ثالثاً: عاقبت کافرانی را متذکر میسازد که خدا مهلتشان داد و انبیاء را برای هدایت و نصیحتشان فرستاد، امّا عبرت نگرفتند.
وَ إِنْ کُنَّا لَمُبْتَلین؛ یقیناً ما همه را امتحان میکنیم.
ابتلا بهمعنای امتحان است. خدای تعالی هرکسی را به اندازۀ ایمانش امتحان میکند. هرکه ایمانش بیشتر باشد، امتحانش سختتر و بیشتر است.
امتحان برای پیشرفت بشر است تا به مدارج بالاتر برود. اگر هم مردود شد، باز فرصت جبران است و نباید ناامید شود. خدای تعالی میخواهد ما را به جایی برساند که بهخاطرِ آن خلق شدیم.
اینهمه ناراحتیها و آزارهای نوح و پیروانش، برای این بود که در میان جمعیتی که آن زمان بودند، مؤمنان واقعی شناخته شوند.
در زمان حضرت موسی، با آن قضایایی که پیش آمد، همه امتحان شدند. در این میان عدهای بهعنوانِ ساحران موسی مطرح شدند که پشتپا به دنیا زدند و قطع شدن دست و پا و آویخته شدن از درخت و مرگ سخت را به جان خریدند و بر ایمان خود ایستادند. این شوخی نیست!
نظیر آنها مریدان و ارادتمندان علی علیهالسلام بودند که در راه محبّت مولای خود اینهمه زجر کشیدند و جباران زمان آنان را در انواع فشارها و شکنجهها قرار دادند، امّا دست از عقیدۀ خود برنداشتند.
بهراستی این افراد کجا بودند و از کجا پیدا شدند؟ اینها در میان همان جامعه، مانند دیگران، زندگی میکردند و خدای تعالی یکباره آنان را نمایان ساخت.
عدهای از همین افراد، بهعنوانِ عشاق و خاصان در کربلا جمع شدند و از همهچیزشان در راه محبوب گذشتند و خود را فدای امام حسین علیهالسلام و دین خدا کردند. از آنها بالاتر، خود امام حسین علیهالسلام بود که در راه خدا از وطن و خانه و خانواده و فرزندان و برداران و همهچیز خود گذشت و همه را برای احیای دین جد خود فدا کرد؛ بدنش آنطور؛ سر مقدسش آنطور!
بعد از ایشان نیز حضرت زینالعابدین علیهالسلام و زینب کبری سلاماللّهعلیها و دیگر اسرا به چه مصیبتها و بلاهایی مبتلا شدند، امّا استقامت کردند و ایستادند و از راه امام حسین علیهالسلام دفاع کردند.
حال خدای تعالی باید چه معاملهای با این بزرگواران کند؟ آیا بعید است اگر بگوید هرکس قطرۀ اشکی بر حسین بن علی علیهماالسلام بریزد، همۀ گناهانش بخشیده میشود؟
آیا زیاد است اگر خدای تعالی بهعنوانِ جزای امام حسین علیهالسلام بگوید هرکس بر ایشان بگرید یا بگریاند یا تباکی کند، بهشت بر او واجب میشود؟
بقای دین رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله از امام حسین علیهالسلام است. او کشته شد تا دین خدا بماند؛ «حسین منی و انا من حسین». اگر چنین گذشتی نمیکرد، معلوم نبود چه بر سر این دین میآمد.
هدف ابوسفیان و فرزندانش این بود که حتی نامی از اسلام نماند، امّا خدای تعالی بهوسیلۀ امام حسین و دیگر ائمه علیهمالسلام دین را نگه داشت. حال آیا نباید این کار مهم را تلافی کند؟
تلافی آن این بود که هرکس به حضرات معصومین علهیمالسلام و مخصوصاً به حسین بن علی علیهماالسلام متوسل شود، نجات پیدا میکند. به همین جهت فرمودند: «انّ الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه».
ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرین؛ کافران از میان رفتند و مؤمنان ماندند. بعد از مدتی مؤمنان هم رفتند و عصر حضرت نوح به پایان رسید. کمکم نسلها عوض شد؛ انسانها زادوولد کردند و باز شیطان به سراغ مردم آمد.
سالها بعد قوم عاد آمدند؛ افرادی با قامتهای بلند و زورِ بازوی عجیب که بتپرستی را عقیدۀ خود ساختند. حضرت هود برای هدایت آنها آمد و آنان را به خداپرستی دعوت کرد، امّا گوش نکردند. از عذاب الهی بیمشان داد، امّا گفتند ما مردانی قوی و قدرتمندیم و کسی نمیتواند ما را مغلوب کند.
جناب هود میگفت: خدای یکتا به شما قوت و قدرت داده، اینطور خلقتان کرده؛ او را بپرستید!
نصیحتشان میکرد، ولی آنها مغرورِ نیروی خود بودند تا اینکه زمان مقرّر فرارسید و عذاب الهی بر آنان که دیگر امیدی به بازگشتشان بهسوی خدا نبود، نازل شد. بادهای سهمگین آنان را از زمین بلند میکرد و بالا میبرد و چنان بر زمین میزد که متلاشی میشدند.
این قدرت را چه کسی به شما داده؟ آیا چنان نافهمید که در مقابل خدایی که خلقتان کرده، منمن میکنید؟
خداوند با یک ویروس کوچک که با چشم دیده نمیشود، مردان قویهیکل را زمین میزند، امّا بشر ملتفت نمیشود که باید رو به خدا آورد.
معاویه بعد از صلح با امام حسن علیهالسلام رسما اعلام کرد همۀ تعهداتی که به امام حسن دادم زیرپا میگذارم و به هیچکدام عمل نمیکنم. هدف من حکومت بر شما بود که به آن رسیدم.
البته امام حسن مجتبی علیهالسلام به حساب مصالحی که سفارش پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله و از طرف خدای تعالی بود، با او صلح کردند، ولی معاویۀ پلید چنان به قدرت خود غرّه شده بود که فکر میکرد برای همیشه میماند. عدهای مثل خودش را اطراف خود جمع کرده بود و فکر میکرد حکومتش همیشگی است.
امروز ببینید امیرالمؤمنین و فرزندانش مخصوصاً امام حسین علیهالسلام کجا هستند و چطور مردم همۀ دنیا بهسوی آنان میآیند و با پای پیاده و سختی بسیار خود را به زیارت ایشان میرسانند تا عرض ارادت کنند، ولی معاویه و یزید لعین کجایند؟
محل دفن آنها طویله و مزبله شده تا هرکس میآید لعنی نثارشان کند. سایر بنیامیه و بنیعباس هم که همان زمان از بین رفتند و متلاشی شدند، امّا نور امیرالمؤمنین و امام حسین و دیگر ائمه علیهمالسلام تا ابد باقی است.
آیا فکر کردی خدایی که تو را خلق کرده، قدرت ندارد امتحاناتی برای شما و کسانی که گول شما را خوردند پیش آورد؟ او همه را امتحان میکند؛ هم ظالمان را و هم کسانی که مقابل آنها ایستادند و دین خود را از دست ندادند.
دنیا همین است؛ آیندگان باید از گذشتگان عبرت بگیرند.
[1]. یوسف، ۵۳.
[2]. هود، ۴۸.
[3]. «خدا منزه از آن است که جز بندگان مخلَص او را توصیف کنند.» صافات، ۱۵۹ و ۱۶۰.
[4]. تفسیر المیزان، ۱۵، ۳۰.