تفسیر سوره شعراء

سوره شعراء آیه ۱۹۰ تا ۲۰۳ | جلسه ۲۶

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

بِسْم ِاﷲ ِالرَّحْمَنِ الرَّحیمِ

تفسیر سوره شعراء آیه ۱۹۰ تا ۲۰۳ | چهارشنبه ۱۴۰۳/۴/۱۳ | جلسه ۲۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

عن رسول اللّه صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله:

«لَا یَسْلَمُ‏ أَحَدٌ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ حَتَّى‏ یَخْزُنَ‏ لِسَانَهُ»

هیچ‌کس از گناهان در امان نمی‌‌ماند، مگر آنکه زبانش را حفظ کند.

گناهان بسیاری از زبان است؛ دروغ، غیبت ، تهمت، استهزاء، توهین، گاهی به‌وسیلۀ زبان تکبر می‌‌کند، چیزهایی می‌‌گوید که حالت کبر دارد. کفر گفتن؛ یعنی خدا و پیامبر و ائمۀاطهار علیهم‌السلام و قرآن را انکار کند. همچنین است دروغ بستن به ایشان و جعل روایت، همه از زبان است.

اگر انسان زبانش را نگه دارد، از گناهان بسیاری خود را حفظ کرده.

تفسیر سوره شعراء آیه ۱۹۰ تا ۲۰۳

إِنَّ فی‏ ذلِکَ لآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ(190) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ(191) وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ(192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ(193) عَلى‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ(194) بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ(195) وَ إِنَّهُ لَفی‏ زُبُرِ الْأَوَّلینَ(196) أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنی‏ إِسْرائیلَ(197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‏ بَعْضِ الْأَعْجَمینَ(198) فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنینَ(199) کَذلِکَ سَلَکْناهُ فی‏ قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ(200) لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ(201) فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ(202) فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ(203)

در این امر عبرتی است، ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند.(۱۹۰) البته پروردگار تو عزیز و حکیم است.(۱۹۱) این قرآن از طرف پروردگار عالمیان نازل شده.(۱۹۲) روح‌الامین (جبرئیل) آن را نازل کرده(۱۹۳) بر قلب تو تا از بیم‌دهندگان باشی.(۱۹۴) به زبان عربی فصیح.(۱۹۵) توصیف آن در کتاب‌های انبیاء گذشته آمده است.(۱۹۶) آیا این نشانه‌ای برای مشرکان نیست که علمای بنی‌اسرائیل از آن خبر دارند؟(۱۹۷) اگر آن را بر مردم غیرعرب نازل می‌‌کردیم(۱۹۸) و پیامبر آن را برایشان می‌‌خواند، به آن ایمان نمی‌‌آوردند.(۱۹۹) این‌گونه آن را در دل‌های گناهکاران رسوخ می‌‌دهیم(۲۰۰) ولی به آن ایمان نمی‌‌آورند تا عذاب دردناک را ببینند.(۲۰۱) که ناگهان می‌‌رسد، در حالی که نمی‌‌دانند.(۲۰۲) پس می‌‌گویند: آیا مهلتی به ما داده خواهد شد؟(۲۰۳)

«إِنَّ فی‏ ذلِکَ لآیَهً» در این امر نشانه و عبرتی است «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ» ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند. (190)

«وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ» به‌راستی پروردگار تو عزیز و حکیم است. (191)

«وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ» این قرآن نازل شده «رَبِّ الْعالَمینَ» از طرف پروردگار عالمیان است. (192)

«نَزَلَ بِهِ» که آن را نازل کرده «الرُّوحُ الْأَمینُ» جبرئیل. (193)

«عَلى‏ قَلْبِکَ» بر قلب تو «لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ» تا از بیم‌دهندگان باشی. (194)

«بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ» به زبان عربی آشکار. (195)

«وَ إِنَّهُ لَفی‏ زُبُرِ الْأَوَّلینَ» وصف آن در کتاب‌های انبیاء گذشته آمده است. (196)

«أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً» آیا همین برای مشرکان نشانه نیست «أَنْ یَعْلَمَهُ» که از آن خبر دارند «عُلَماءُ بَنی‏ إِسْرائیلَ» علمای بنی‌اسرائیل؟ (197)

«وَ لَوْ نَزَّلْناهُ» و اگر آن را نازل می‌‌کردیم «عَلى‏ بَعْضِ الْأَعْجَمینَ» بر مردم غیرعرب (198)

«فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ» و پیامبر آن را بر اعراب می‌‌خواند «ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنینَ» به آن ایمان نمی‌‌آوردند. (199)

«کَذلِکَ سَلَکْناهُ» این‌گونه وارد کردیم آن را «فی‏ قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ» در دل‌های گناهکاران. (200)

«لا یُؤْمِنُونَ بِهِ» ولی آنها به آن ایمان نمی‌‌آورند «حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ» تا آنکه عذاب دردناک را مشاهده کنند. (201)

«فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً» که ناگهان به آنان می‌‌رسد «وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ» در حالی که نمی‌‌دانند. (202)

«فَیَقُولُوا» پس می‌‌گویند «هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ» آیا مهلتی به ما داده می‌‌شود؟ (203)

إِنَّ فی‏ ذلِکَ لآیَهً؛ آنچه دربارۀ حضرت نوح و ابراهیم و هود و صالح و دیگر انبیاء گفتیم، آیه و نشانه‌ای است برای آنها که عبرت می‌‌گیرند تا مبادا با حق ستیزه کنند و منکر خدا و پیامبر و قرآن و اهل‌بیت شوند.

کسانی هم که بر کفر و شرک اصرار دارند، باید منتظر عذاب الهی باشند که در موقع خود نازل می‌‌شود.

وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنین؛ هرچه می‌‌گویی گناه نکن، شرک نورز، این عالم خالقی دارد، پیامبرانی برای هدایت شما فرستاده، شما انسانید، مثل حیوانات نیستید، قبول نمی‌‌کند.

هرچه از سرگذشت پیشینیان و عاقبت آنها که منکر خدا شدند، می‌‌گویی، اعتنا نمی‌‌کنند، انگار با دیوار یا با دیوانه سخن می‌‌گویی.

وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیم؛

پروردگار تو همان خدایی است که عزیز و رحیم است. عزیز یعنی نفوذناپذیر، هیچ‌کس نمی‌تواند بر او تأثیر بگذارد. اوست که مؤثر است.

کسی نمی‌تواند بگوید خدایا چرا این کار را کردی و چرا آن کار را نکردی. این چراها از نافهمی است. اگر از خدا بخواهد بفهمد، کم‌کم می‌فهمد.

در عین حال که عزیز است و عزّت دارد و احدی دستش به او نمی‌رسد، رحیم و مهربان است. مؤمنی که با اخلاص باشد، می‌‌تواند او را در قلبش حس کند؛ چراکه او از رگ گردن به انسان نزدیک‌تر است.

او به بندگانش مهربان است، نمی‌‌خواهد کسی در جهنّم رود، دوست دارد همه به او ایمان آورند و رستگار شوند.

وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمین؛ این قرآن از طرف ربّ العالمین نازل شده؛ یعنی آن خدایی که همۀ کرات و کهکشان‌ها و عوالم ظاهری و معنوی را آفریده و آنها را می‌‌گرداند.

سال‌هاست که خورشید می‌‌درخشد و زمین دور آن می‌‌چرخد. این منظومه شمسی یکی از هزاران میلیارد منظومه‌هایی است که در این عالم وجود دارد.

این خدا کجاست؟ خدای تعالی جا و مکان ندارد، ولی اگر مؤمن شوی؛ یعنی دلت پاک شود و گناه نکنی و سعی کنی واجبات را انجام دهی و مقرّب شوی، وقتی به دلت نگاه می‌‌کنی، فهمی خدای تعالی، از رگ گردن به تو نزدیک‌تر است؛ «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید».[1]

اگر از اول پانزده سالگی و بلکه زودتر، مواظب باشی نمازهایت را بخوانی و گناهان نکنی، ملتفت می‌شوی خالقی داری که تو را از نطفه به اینجا رسانده و هر لحظه تو را می‌چرخاند.

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمین؛ منظور از روح الامین جبرئیل است که قرآن را از طرف پروردگار بر قلب شریف رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نازل کرد.

خدای تعالی قرآن را خلق و آن را به حضرت جبرئیل نازل فرموده. جبرئیل هم یکی از مخلوقات خدای تعالی و بسیار مقرّب است.

خدای تعالی همه‌جا هست و بالا و پایین ندارد، پس منظور از نزول، از جهت قرب است؛ یعنی کلام خدای تعالی از مقام بسیار بلندی نازل شده، از خدای تعالی که خالق اولین و آخرین است. اول هر اول و آخر هر آخری اوست و اول و آخر ندارد.

عَلى‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرین؛ این قرآن را بر قلب تو نازل کردیم تا مردم را انذار کنی و آنان را از عواقب کارهای بدشان بترسانی.

در کافی شریف روایت شده: از امام باقر علیه‌السلام دربارۀ تأویل این آیه سؤال شد، فرمود: آیه دربارۀ ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام است.

سَالِمٍ الْحَنَّاطِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه‌السلام أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى‏ «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ»

قَالَ هِیَ الْوَلَایَهُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام.[2]

تأویل یعنی درون و باطن آیه به ولایت علی علیه‌السلام بازمی‌گردد؛ یعنی به این‌ها بگو بعد از من، علی علیه‌السلام ولی و حاکم شماست. مبادا مخالفت او کنید!

امّا همین که پیامبر اکرم از دنیا رفت، مردم خود را به فراموشی زدند و آنچه را می‌‌دانستند زیر پا گذاشتند.

از تفسیر قمی و کافی شریف و بصائر نقل شده که از معانی این آیه راجع‌به ولایت علی علیه‌السلام است؛ «الْوَلَایَهُ الَّتِی‏ نَزَلَتْ‏ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام یَوْمَ‏ الْغَدِیرِ». یعنی مردم را دربارۀ ولایت علی علیه‌السلام هشدار بده!

بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبین؛ این قرآن به زبان عربی آشکار و روشن است.

قرآن چنان ساده و روان است که اگر کسی یک سال صرف و نحو عربی بخواند، معنی بسیاری از آیاتش را می‌‌فهمد، بدون اینکه بخواهد به ترجمه مراجعه کند.

در عین ساده بودن، مملو از معانی بزرگی است که علمای بسیاری تفاسیرها نوشته‌اند و هنوز قطره‌ای از آن را هم نتوانستند بیان کنند.

وَ إِنَّهُ لَفی‏ زُبُرِ الْأَوَّلین؛ «زُبُر» یعنی کتاب‌های انبیاء گذشته؛ مثل تورات و انجیل و زبور -اگر بوده باشد.

خبر قرآن در کتاب‌های انبیاء گذشته هم آمده، در کتب تورات و انجیل هم از این قرآن و پیامبر اکرم خبر داده شده.

أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنی‏ إِسْرائیل؛ خدای تعالی به مشرکان می‌‌فرماید: نشانۀ حقانیت قرآن همین بس که علمای بنی‌اسرائیل از نزول آن خبر داشتند.

یهودیان سال‌ها قبل از نزول قرآن و بعثت رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله، به‌خاطر نشانه‌هایی که در تورات دیده بودند، به حجاز سفر کردند تا اولین کسانی باشند که به پیامبر اکرم ایمان می‌‌آورند.

مشرکان نیز به‌خاطر مراوداتی که با یهودیان داشتند، اخبار مربوط به این امر را از آنان شنیده بودند، لکن وقتی حضرت ختمی مرتبت به رسالت رسید، بسیاری از علمای یهود، آن حضرت را انکار کردند و نشانه‌های ایشان را که در کتاب‌هایشان بود، پنهان کردند، بعد هم به مسلمانان گفتند ما در تورات چنین چیزی نداریم.

وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‏ بَعْضِ الْأَعْجَمینَ؛ اگر این قرآن به زبان دیگری غیر از عربی بود، به‌طور حتم به آن ایمان نمی‌‌آوردید و می‌‌گفتید ما نمی‌‌فهمیم چه می‌‌گوید.

کَذلِکَ سَلَکْناهُ فی‏ قُلُوبِ الْمُجْرِمین؛ ما این قرآن را در قلب مجرمین و گناهکاران و منکران رسوخ دادیم؛ یعنی درستی آن را فهمیدند، ولی منکر شدند.

برخی سران مشرکان که خود از فصحای عرب بودند و شعرهای خوب می‌‌گفتند، گاهی نیمه‌های شب، مخفیانه، پشت خانه پیامبر می‌‌آمدند و به قرآن گوش می‌‌دادند و لذت می‌‌بردند.

وقتی در بین راه چشمشان به هم می‌‌خورد، همدیگر را ملامت می‌‌کردند و قسم می‌‌خوردند دیگر نیایند، امّا می‌‌آمدند. با این همه به هم سفارش می‌‌کردند مبادا ایمان بیاورید!

لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیم؛ آری، این‌ها ایمان نمی‌آورند تا وقتی که عذاب الهی را ببینند و به آن گرفتار شوند.

به‌راستی مشرکان مکه چه بر سر پیامبر اکرم آوردند و ‌چقدر ایشان و مسلمانان را اذیت کردند! سه سال پیامبر و مسلمانان را به شعب ابی‌طالب راندند و اجازه نمی‌‌دادند هیچ آب و غذایی به آنها برسد.

گاهی بعضی اقوام رسول خدا و خدیجه کبری، به‌طور مخفیانه، شترهایی با بار آذوغه می‌‌فرستاند تا مسلمانان بگیرند و از گرسنگی نمیرند.

سه سال در رنج و عذاب شدید بودند، ولی بر ایمان خود پافشاری کردند و دست از رسول خدا برنداشتند.

فَیَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً وَ هُمْ لا یَشْعُرُون؛ این عذاب ناگهانی به‌سوی آنان می‌‌آید، در حالی که ملتفت نیستند.

فَیَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُون؛ وقتی عذاب الهی را دیدند می‌‌گویند آیا مهلتی به ما داده می‌‌شود؟

مشرکان هنگام ورود به عالم برزخ و مشاهده عذاب‌های خود، از خدا می‌‌خواهند آنها را بازگرداند تا ایمان بیاورند، امّا دیگر بازگشتی در کار نیست. اگر هم بازگردند، باز ساز مخالف می‌‌زنند و به همان کفر و سرکشی خود بازمی‌گردند؛ «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ».[3]

ما طلبه‌ها خیلی باید پناه به خدا ببریم که اگر خطایی از ما سرزده، خدای تعالی ما را بیامرزد.

خدا بخشنده و مهربان است؛ یقیناً هرچه خلاف کرده باشیم و از راه ایمان و خداپرستی دور شده باشیم، خدا می‌‌بخشد و اولیاء خدا به ما کمک می‌‌کنند، امّا در عین حال نباید فراموش کنیم که حساب و کتاب در کار است!

زیارت امام رضا علیه‌السلام و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام باعث می‌‌شود ایشان به دادمان برسند. این زیارت‌ها و عزاداری برای ائمۀ اطهار، خصوصا در ماه محرم را رها نکنید، آنها را یاد کنید، حتماً تأثیر دارد.

در کتاب کرامات امام رضا علیه‌السلام از آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی (ره) نقل شده است: بعد از مرگ آیت‌اللّه حائری شبی او را در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است. پرسیدم: آقای حائری، اوضاعتان چطور است؟

آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن: وقتی از خیلی مراحل گذشتیم، همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم‌کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم.

ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم صدا‌هایی می‌آید. صدا‌هایی رعب‌آور وحشتناک. به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود. بیابانی بود برهوت، با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند.

تمام وجودشان از آتش بود، آتشی که زبانه می‌کِشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند.

ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم، ولی صدایم درنمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد.

بدجوری احساس بی‌کسی و غربت کردم. گفتم: خدایا به فریادم برس؛ خدایا نجاتم بده؛ در اینجا جز تو کسی را ندارم!

همین که این افکار را از ذهنم گذراندم، متوجه صدایی از پشت سرم شدم، صدایی دلنواز، آرامش‌بخش و روح‌افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین.

سرم را که بالا کردم و به پشت‌سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالابالا‌های دوردست به‌سوی من می‌آمد.

هر چقدر آن نور به من نزدیک‌تر می‌شد، آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کِشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم.

آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خودِ آقا که گلِ لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید:

آقای حائری! ترسیدی؟

من هم به حرف آمدم که بله آقا ترسیدم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زَهره‌تَرک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید؟

آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند، فرمودند: من علی بن موسی الرّضا هستم.

آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید، من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود، ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد.

روایت

در کافى به سند خود از على بن عیسى بن قماط از عمویش از امام صادق علیه‌السلام روایت کرده که فرموده: رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله در خواب بنى‌امیه را دید، که بعد از رحلت آن جناب بر فراز منبرش بالا رفته، مردم را از راه راست به سوى عقب برمى‏گردانند و چون از خواب برخاست اندوهناک و محزون شد.

جبرئیل بر او نازل شد و عرضه داشت: یا رسول اللَّه چرا اندوهناکت مى‏بینم؟

فرمود: اى جبرئیل سبب این است که من دیشب بنى‌امیه را در خواب دیدم که بر منبرم بالا رفته‏اند و بعد از من مردم را گمراه نموده، به قهقرا برمى‏گردانند.

جبرئیل گفت: به آن خدایى سوگند که تو را به حق به نبوت مبعوث فرموده، هیچگونه اطلاعى از این جریان ندارم.

پس به‌سوى آسمان صعود نموده، چیزى نگذشت که دوباره بر آن جناب نازل شد و آیاتى از قرآن آورد که مایه تسلیت خاطر آن حضرت بود و آن آیه این بود:

«أَ فَرَأَیْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِینَ ثُمَّ جاءَهُمْ ما کانُوا یُوعَدُونَ ما أَغْنى‏ عَنْهُمْ ما کانُوا یُمَتَّعُونَ»[4]

و نیز این آیات را آورد:

«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ وَ ما أَدْراکَ ما لَیْلَهُ الْقَدْرِ لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»

که خداى تعالى شب قدر را براى رسولش بهتر از هزار ماه سلطنت بنى‌امیه قرار داد.[5]

برای آنها که علی علیه‌السلام را دوست دارند و دوازده امامی هستند و سعی می‌‌کنند گناه نکنند و در یاد خدا باشند، خدای تعالی یک شب را از هزار ماه حکومت بنی‌امیه بهتر قرار داده.

خدایا به‌حق محمّد و آل‌محمّد، کمک کن مرگ همۀ ما با سلامتی دین و با شهادتین و با محبّت اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد. به راحتی از این دنیا برویم و به راحتی عالم برزخ و قیامت را بگذرانیم!

خدایا کمک کن در قیامت با اولیاء تو محشور شویم، با شهید آیت‌اللّه دستغیب، حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت، آیت‌اللّه محمّدتقی نجابت، آیت‌اللّه قاضی، آیت‌اللّه انصاری، امام خمینی و… .

[1]. ق، ۱۶.

[2]. کافی، ۱، ۴۱۲.

[3]. انعام، ۲۸.

[4]. شعرا، ۲۰۵ تا ۲۰۷.

[5]. کافی، ۴، ۱۵۹.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است