سوره حج آیه ۷۴ تا ۷۷ | جلسه ۴۵
لازم نیست کسی لقمه از دهان خود بگیرد و به دیگران بدهد -هرچند پیامبر و امام این کار را میکردند- امّا اینطور هم نباشد که رنج و نیاز دیگران را ببیند و به روی خود نیاورد؛
حواسش به اطرافیانش باشد؛ اول آنها که نزدیکترند، بعد هم بسته به شعاع اجتماعی که دارد، الامثل فالامثل.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره حج آیه ۷۴ تا ۷۷ | چهارشنبه ۱۴۰۰/۴/۰۹ | جلسه ۴۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ (۷۴)
خدا را آنگونه که سزاوارِ اوست نشناختند. خدا قوی و عزیز است.
اللَّهُ یَصْطَفی مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ (۷۵)
خداوند از ملائکه و از مردم رسولانی برمیگزیند. خدا شنوا و بیناست.
یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ (۷۶)
آنچه را پیشِرو و پشتِسر آنهاست میداند و همۀ کارها بهسوی خدا بازمیگردد.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۷۷)
ای کسانی که ایمان آوردید! رکوع کنید و سجده کنید و پروردگارتان را بپرستید و کار نیک انجام دهید تا رستگار شوید.
«ما قَدَرُوا اللَّهَ» قدر خدا را نشناختند «حَقَّ قَدْرِهِ» آنطور که حق شناختش بود. «إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیزٌ» خداوند قوی و عزیز است. (۷۴)
«اللَّهُ یَصْطَفی» خداوند برمیگزیند «مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً» رسولانی را از میان ملائکه «وَ مِنَ النَّاسِ» از میان مردم. «إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ» خداوند شنوا و بیناست. (۷۵)
«یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ» او میداند آنچه پیشِروی آنهاست «وَ ما خَلْفَهُمْ» و آنچه پشتسرشان است. «وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» و همۀ امور بهسوی خدا بازمیگردد. (۷۶)
«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» ای کسانی که ایمان آوردهاید! «ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا» رکوع و سجود کنید «وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ» و پروردگارتان را بپرستید، عبادت کنید «وَ افْعَلُوا الْخَیْر» و کار خوب انجام دهید «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» تا رستگار شوید. (۷۷)
مردم قدر خدا را نفهمیدند
ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ؛ مردم قدر خدا را نفهمیدند و او را آنطور که شایسته بود نشناختند.
وقی کسی دوست خوبی را از دست میدهد، میگوید قدرش را ندانستیم؛ یعنی آنطور که باید، از او استفاده نکردیم. میتوانستیم نعمتهایی که خدا به او داده بود، ما هم به کمک او از خدا بخواهیم، امّا نشد!
خلاصه منزلت و ارزش طرف را ملتفت نشود و او را با افراد سطح پایین یا با خودش مقایسه کند.
روی سخن خدای تعالی اول به مشرکان است که از سنگ و چوب بت میتراشیدند و میگفتند اینها شریک خدا هستند.
آنها اصلاً کاری به خدا نداشتند و فقط برای بتهایشان رکوع و سجده میکردند. حتی جلو هم نیامدند ببینند خدای تعالی کیست و چه رابطهای با او دارند؟ خدایی که آنها را خلق کرده، روح و نفس و بدن و همۀ خصوصیاتشان دست او و از اوست؛ زندگی به آنها بخشیده، آنفان آنان را میچرخاند.
مؤمنان هم هرچقدر خوب باشند، باز قدر خدا را آنطور که باید، نشناختند.
خدای تعالی بزرگ و مهربان است
إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزیز؛ خدای تعالی بزرگ و مهربان است؛ گذشت دارد؛ اگر کسی یک عمر از او روگرداند، هروقت بیاید، خدا قبولش میکند.
آنها ملتتفت نشدند قدرت مال خداست و او عزیز است؛ عزّت یعنی نیازی به کسی ندارد. ماییم که ضعیفیم و قدرتمان از خدای تعالی است. اگر عزّتی داریم از اوست؛ چون «فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً»[1].
چه کسی میتواند بگوید من قوی هستم. هر قوّت و قدرتی از جهت روحی، بدنی، اجتماعی داری از خداست. چرا او را در نظر نمیآوری و ملتفت نیستی؟
خدای تعالی التفات میدهد هر قوّت و عزّتی هرجا هست، مال خداست.
خداوند برخی از مردم را به عنوان رسول خود برمیگزیند.
اللَّهُ یَصْطَفی مِنَ الْمَلائِکَهِ رُسُلاً وَ مِنَ النَّاس؛ «اصطفی» یعنی برگزیدن و انتخاب کردن.
خدای تعالی از میان افراد صاف و باصفایی که غلّوغشّ در وجودشان نیست، یک یا چند نفر را بهعنوانِ پیامبر انتخاب میکند.
ملائکه همه خوبند و بدی در آنها نیست، امّا درجاتی دارند، ولی انسانها اینطور نیستند؛ بعضی هیچ صفایی ندارند، خودشان هم اینطور خواستند، امّا از میان آنها که پاک و باصفایند، خداوند برخی را بهعنوانِ رسول خود برمیگزیند تا پیام او را بگیرند و به مردم برسانند.
خدای تعالی شنواست.
إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ؛ خدای تعالی شنواست؛ آنچه را درون شماست میشنود.
آدمی چه بفهمد، چه نفهمد، نیازهایی درونش قرار دارد که برآورده شدن آنها را از خدا مطالبه میکند. دائم فطرتش فریاد میزند و خواستار خداشناسی و پیشرفت است.
خدای تعالی شنواست؛ یعنی این فریادها را میشنود و برای برآورده شدنش انبیاء را مبعوث میکند تا راه و چاه را نشان دهند و نیازهای فطرت را پاسخ گویند، بهشرط آنکه انسان حرف بشنود و اطاعت کند!
خدای تعالی بیناست.
بَصیرٌ؛ مراقب پیامبرانش بود که در پیام رسانی و ابلاغ حق تخطی نکنند. اگر پایشان را پسوپیش میگذاشتند، فوراً تذکرشان میداد و در صورت لزوم گوشمالی میکرد
خدای تعالی بندگانش را ضایع نمیکند و اجازه نمیدهد سرگردان بمانند؛ به همین جهت پیامبران و ائمۀ اطهار علیهمالسلام را بهعنوانِ نمایندۀ خود تعیین کرده تا نیازهای روحی و فطری آنان را پاسخ گویند.
از راههای مختلف، از درون و برون آنها را بهسوی خود میخواند، ولی اگر اعتنا نکنند، به خود رهایشان میکند، لکن در عین حال باز هم تا آخرین لحظه آنها را از درون میخواند و از زیر خروارها گناه صدا میزند: برگردید، هنوز وقت است؛ هر زمان بیایید، خدا قبول میکند.
خداوند از گذشته و آیندۀ رسولانش آگاه است.
یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ؛ خداوند از گذشته و آیندۀ رسولانش آگاه است و اجازه نمیدهد بهخاطرِ اشتباه آنان مردم به گمراهی و انحراف بیفتند.
انبیاء خود مراقبتِ شدید بر اعمال و رفتارشان دارند و خداوند هم فوق آنها، مراقب است؛ چراکه نمایندۀ او هستند؛ کلامشان کلام خداست و باید مردم را بهسوی خدا سوق دهند. اگر اندکی منحرف شوند، همۀ مردم منحرف میشوند.
بنابراین صرف دانستن نیست، مراقبت و محافظت هم به دنبال دارد.
همۀ امور به خدا بازگشت میکند.
وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُور؛ همۀ امور به خدا بازگشت میکند.
انبیاء باید هر لحظه در مقابل خدای تعالی جوابگو باشند که آیا رسالت خود را انجام دادند و پیام الهی را رساندند یا خیر.
برای همه همین طور است، امّا دیگران نمیفهمند و در آن حالوهوا نیستند؛ چراکه حساسیت کار انبیاء را ندارند.
پیامبران هم مثل همۀ بشر مختارند، لکن به مدد پروردگار بهنحوی حرکت میکنند که در همهحال در صراط مستقیم هستند؛ لحظهای از مأموریت خود غفلت ندارند و عمداً و سهواً اشتباهی نمیکنند؛ لذا وقتی سخن میگویند، گویی خدا سخن میگوید.
بسیاری از حرفهای ما آلوده به هوای نفس و وسوسههای شیطان است، امّا شیطان فرسنگها از انبیاء دور است و هیچ راهی به آنها ندارد.
تفسیر المیزان دربارۀ این آیه مینویسد:
«جملۀ «وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» در مقام تعلیل علم خدا به ما بین ایدى ملائکه و ما خلف ایشان است و معنایش این است که چگونه ما بین ایدى ملائکه و ما خلف ایشان بر خدا پوشیده مىماند، حال آنکه بازگشت همۀ امور بهسوی او است. این بازگشت، بازگشت زمانى نیست تا کسى بگوید خداوند قبل از بازگشت امور به آنها علمى ندارد، بلکه بازگشت ذاتى است؛ چون همه مملوک خدا هستند و از وجود خدا مستقل نیستند، براى خدا در خفا نخواهند بود.»[2]
بازگشت به خدا مخصوص قیامت نیست، همین الآن هم همۀ کارها به خدای تعالی بازگشت دارد و ناصیۀ همۀ خلایق در دست اوست. «ما مِنْ دَابَّهٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها»[3]
در عین حال که آدمی مختار است، روح و جان و همۀ زندگیاش دست خداست و در همهحال در محضر اوست.
اصلاً آیا ممکن است خدای تعالی غایب باشد و از مخلوق خود آگاه نباشد؟
علی علیهالسلام میفرماید: «دَاخِلٌ فِی الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیءٍ دَاخِلٍ فِی شَیءٍ وَ خَارِجٌ مِنَ الْأَشْیَاءِ لَا کَشَیءٍ خَارِجٍ مِنْ شَیء»
این مطالب دانستنی نیست، فهمیدنی است و فهم آن را خدا باید عنایت کند.
ای کسانی که ایمان آوردید! رکوع و سجده کنید و پروردگارتان را بپرستید.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا؛ ای کسانی که ایمان آوردید! رکوع و سجده کنید و پروردگارتان را بپرستید.
رکوع یعنی همین که در نماز برای تعظیم پروردگار خم میشویم و میگوییم: «سبحان ربی العظیم و بحمده».
سجده یعنی پیشانی را که بالاترین نقطۀ بدن و جایگاه مغز، محل همۀ افکار و تعقلات است، بر خاک میگذاریم و خدا را ستایش میکنیم؛ «سبحان ربی الاعلی و بحمده».
یعنی من خدا منزه است از خیالات من؛ از اینکه چیزی یا کسی را همردیف یا بالاتر از او قرار دهم؛ از جمله خودم را.
رکوع و سجده کنید و به خاک بیفتید؛ یعنی خدایا من هیچام در مقابل تو؛ مثل این خاک!
بندۀ خدا شوید و فقط او را عبادت کنید.
وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ؛ بندۀ خدا شوید و فقط او را عبادت کنید. او پروردگار ماست؛ ما را خلق کرده، تربیت میکند و همهچیزمان از اوست؛ پس باید حرف او را بشنویم و دست از منمن برداریم!
خیر و خوبی انجام دهید تا رستگار شوید.
وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون؛ خیر و خوبی همان است که خدا فرموده.
همۀ اوامر و نواهی پروردگار برای سعادت و رستگاری خود بشر است. برای این است که از خیالات خود و دیگران و از دنیا و مافیها آسوده شود و نفسی به راحتی بکشد.
تفسیر المیزان ذیل این آیه آوده است:
«امر به رکوع و سجود در این آیه، امر به نماز است و مقتضاى اینکه رکوع و سجود را در مقابل عبادت قرار داده این است که مراد از جملۀ «اعْبُدُوا رَبَّکُم» امر به سایر عبادات تشریع شده در دین، به غیر نماز باشد؛ مانند حج و روزه. باقى مىماند جملۀ آخرى که فرمود: «وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ» که مراد از آن سایر احکام و قوانین تشریع شده در دین خواهد بود، چون در عمل کردن به آن قوانین خیر جامعه و سعادت افراد و حیات ایشان است. همچنان که فرموده: «اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ»[4] و در آیۀ شریفه بهطورِ اجمال امر فرموده به انجام شرایع اسلامى، از عبادات و غیر آن.»[5]
آنچه خدای تعالی در قرآن کریم فرموده و آنچه از طریق روایات صحیح از رسول خدا و اهلبیت صلوات اللّه علیهم اجمعین در تفسیر قرآن به ما رسیده، همه برای تأمین حیات طیّب و زندگی فردی و اجتماعی ماست.
برای این است که زندگی پرباری توأم با سعادت دنیا و آخرت داشته باشیم؛ همه با هم یکی باشیم؛ اگر دیدیم دوستان و نزدیکانمان در تنگی معاش هستند، به کمکش بشتابیم و زیادی مال و خانه و اسباب خود را در اختیار او بگذاریم.
لازم نیست کسی لقمه از دهان خود بگیرد و به دیگران بدهد -هرچند پیامبر و امام این کار را میکردند- امّا اینطور هم نباشد که رنج و نیاز دیگران را ببیند و به روی خود نیاورد؛
حواسش به اطرافیانش باشد؛ اول آنها که نزدیکترند، بعد هم بسته به شعاع اجتماعی که دارد، الامثل فالامثل.
[1]. نساء، ۱۳۹.
[2]. ترجمه المیزان، ۱۴، ۵۸۱.
[3]. هود، ۵۶.
[4]. «جابت کنید خدا و رسول را وقتى شما را مىخوانند به چیزى که شما را زنده کند. انفال، ۲۴.
[5]. ترجمه المیزان، ۱۴، ۵۸۱.