سوره حج آیه ۴۹ تا ۵۱ | جلسه ۲۹ | یازدهم رمضان ۱۴۰۰
امام جماعت مسجدی وقتی چند روز به سفر میرود، کسی را جای خود مینشاند، چطور ممکن است مسلمانان که پیامبر اینهمه زحمت برایشان کشید، بدون سرپرست رها شوند؛ کدام عقل این را باور میکند؟
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره حج آیه ۴۹ تا ۵۱ | شنبه ۱۴۰۰/۰۲/۰۴ | جلسه ۲۹ | یازدهم رمضان ۱۴۰۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
شرح خطبۀ شعبانیه
وَ اصْطَفَانِی وَ إِیَّاکَ وَ اخْتَارَنِی لِلنُّبُوَّهِ وَ اخْتَارَکَ لِلْإِمَامَهِ
خدای تعالی من و تو را برگزید؛ مرا برای نبوت و تو را برای امامت.
خداوند علی علیهالسلام را برگزید برای امامت
بعد از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله دیگر پیامبری نمیآید و وصی ایشان بهعنوانِ امام جای او را میگیرد.
علی علیهالسلام و دیگر امامان معصوم، مقام نبوت ندارند؛ یعنی از جانب خدا وحی به ایشان نمیرسد. لکن حامی و حافظ قرآن و حافظ سنّت رسول خدا و دین خدا هستند.
این دوازده نور پاک از جانب خدای تعالی و بهوسیلۀ پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله مقام امامت دارند؛ یعنی پیشوای همه هستند و مردم در هر زمانی باید از ایشان تبعیت کنند.
خدای تعالی به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله فرمود اگر این را به مردم نرساندی، هیچ کاری نکردی؛
﴿یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ﴾[1]
«اى پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن که اگر نکنى، پیام او را نرساندى.»
رسول اللّه صلّیاللّهعلیهوآله در روز غدیر خم به این آیه استناد کردند: «النَّبِیُ أَوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم»[2] و بعد فرمودند: آیا من از خودتان بر شما مقدم نیستم؟
همه گفتند: بله یا رسول اللّه!
سپس فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
«هرکس من بر او از خودش برتر هستم، علی علیهالسلام هم هست.»
مولا در اینجا بهمعنای دوست نیست، بلکه به همان معنایی است که از قرآن فرمود؛ یعنی ولایت کامل.
فَمَنْ أَنْکَرَ إِمَامَتَکَ فَقَدْ أَنْکَرَ نُبُوَّتِی
هرکس امامتِ تو را انکار کند نبوتِ مرا انکار کرده؛ چراکه حرف مرا نشنیده و مقابل من ایستاده است.
منکرِ ولایت علی علیهالسلام ولو به زبان بگوید نبوت پیامبر اکرم را قبول دارد و احترام بگذارد، در واقع رسالت ایشان را قبول نکرده است.
یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ أَبُو وُلْدِی وَ زَوْجُ ابْنَتِی وَ خَلِیفَتِی عَلَى أُمَّتِی فِی حَیَاتِی وَ بَعْدَ مَوْتِی أَمْرُکَ أَمْرِی وَ نَهْیُکَ نَهْیِی
نه فقط در این خطبه، از همان ابتدا که خدای تعالی ایشان را به رسالت منصوب کرد و دستور داد نبوتِ خود را آشکار کند، فرمود وصایت علی علیهالسلام را نیز اعلام کند.
رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله حتی در آخرین لحظات عمر شریفش فرمود: کاغذ و قلم بیاورید تا چیزی بگویم و بنویسید تا گمرا ه نشوید.
آنها هم فهمیدند منظور حضرت چیست و چه میخواهند بگویند؛ به همین دلیل نگذاشتند و گفتند: کتاب خدا ما را بس است.
آیا نباید پیامبر کسی را جای خود بنشاند؟
امام جماعت مسجدی وقتی چند روز به سفر میرود، کسی را جای خود مینشاند، چطور ممکن است مسلمانان که پیامبر اینهمه زحمت برایشان کشید، بدون سرپرست رها شوند؛ کدام عقل این را باور میکند؟
لذا فرمود: یا علی تو وصیّ و پدر بچههای من هستی؛ یعنی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام فرزندان پیامبر اکرم هستند.
خلیفۀ من بر امّتم هستی؛ هم در زنده بودنم و هم بعد از مرگم.
وقتی رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله عازمِ جنگ تبوک شدند، علی علیهالسلام را جای خود نشاندند.
منافقان گفتند پیامبر اکرم همراهی با علی علیهالسلام را دوست نداشت و او را باخود نبرد.
علی علیهالسلام گریان به دنبال پیامبر آمد و ماجرا را بیان کرد.
رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله فرمود:
«أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَهِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ لَکِنْ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»
تو برای من بهمنزلۀ هارون برای موسی هستی، مگر اینکه بعد از من پیامبری نمیآید.»
أُقْسِمُ بِالَّذِی بَعَثَنِی بِالنُّبُوَّهِ وَ جَعَلَنِی خَیْرَ الْبَرِیَّهِ إِنَّکَ لَحُجَّهُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ عَلَى سِرِّهِ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى عِبَادِهِ
سوگند به آنکه مرا به نبوت مبعوث کرد و مرا بهترین مخلوق قرار داد، تو یا علی حجت و دلیل خدا بر مردم و امین سرّ و خلیفۀ او بر مردم هستی.
نه یک بار و دو بار، بارها پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله شبیه این جملات را دربارۀ علی علیهالسلام میفرمود و از مقام او نزد پروردگار خبر میداد.
میفرمود: امضاء تو امضاء خدای تعالی، قبول تو قبول خدا و رد تو رد اوست. اسرار پروردگار نزد توست.
از جمله اسرار پروردگار، وظیفۀ آن حضرت در قبال مردم، بعد از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله است. همچنین آنچه فرزندان ایشان از امام حسن تا امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین باید در هر زمان انجام دهند.
دیگر از اسرار پروردگار کردار و نیات مردم است؛ تکتک افراد بشر از اول تا روز قیامت. این علم را خدای تعالی اول به پیامبر و از طریق ایشان به علی علیهالسلام و فرزندان مطهرش داده است؛ لذا همهچیز را میدانند و احوال خلق کف دستشان است.
اسرار الهی معانی دیگری هم دارد که شاید در موقع خود گفته شود، انشاءاللّه.
تفسیر سورۀ حج آیۀ ۴۹ تا ۵۱
قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ (49)
بگو: ای مردم! من برای شما بیمدهندهای آشکارم.
فَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ (50)
آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش و روزی نیکو دارند.
وَ الَّذینَ سَعَوْا فی آیاتِنا مُعاجِزینَ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحیمِ (51)
آنان که در محو آیات ما کوشیدند تا ما را عاجز کنند، اهل دوزخاند.
«قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ» بگو: ای مردم! «إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذیرٌ مُبینٌ» من برای شما بیمدهندهای آشکارم. (49)
«فَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» آنان که ایمان آوردند و عمل صالح کردند «لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ» آمرزش و رزق بزرگوارانهای دارند (50)
«وَ الَّذینَ سَعَوْا فی آیاتِنا» آنان که سعی در محو آیات ما کردند «مُعاجِزینَ» خواستند ما را عاجز کنند «أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحیمِ» آنان اهل دوزخ هستند. (51)
قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّما أَنَا لَکُمْ نَذیرٌ مُبین؛ خدای تعالی به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله میفرماید: تو از جانب ما هستی.
رسول خدا بیم دهندهٔ مردم
به این مردم بگو؛ چه آنها که آن روز بودند و چه آنها که تا روز قیامت میآیند، این ندا برای همه است و به گوش همۀ انسانها در هر زمان و مکانی میرسد.
بگو: ای مردم! من بیمدهندۀ شما هستم. شما را میترسانم از اینکه شیطان و نفس فریبتان دهند؛ مبادا تابع آنها شوید!
﴿إِنَ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ﴾[3]
«این نفس همواره به بدیها فرمان میدهد.»
نفسِ انسان اگر مهذّب نباشد و تابع روح نشود، با خدای تعالی مخالفت میکند.
نفس تابش روح است، امّا گرایش به این عالم و بهسوی مادیات دارد؛ لذا شیطان از راه نفس انسان را از راه به در میبرد.
حضرت میفرماید من شما را میترسانم از اینکه تابع نفس و شیطانی که دشمن شماست شوید.
اگر تابع نفس و شیطان شدید، همۀ خوبیهایی که خدای تعالی در روح شما قرار داده و آمادۀ شکوفا شدن و بهرهبرداری است، از بین میرود. انسانیت و استعدادهای معنوی که خداوند درون شما قرار داده، بیاستفاده میماند و هدر میرود.
من شما را میترسانم که مبادا عقب بیفتید؛ مبادا بر گنجهای شما غبار کثافت بنشیند، بهنحوی که به این زودی نتوان از آنها استفاده کرد!
آشکارا هم به شما میگویم «مُبین».
قرآن از اول تا آخر هم بشارت است و هم انذار؛ از گذشتگان خوبیها و بدیهایشان را میگوید تا ما عبرت بگیریم. این قرارِ خدای تعالی و همۀ پیامبران است.
پاداش مومنین
فَالَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات؛ خدای تعالی در این آیه و آیه بعد حالوروز دو گروه را بیان میکند؛ گروه اول آنهایند که ایمان آوردند و پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله را تصدیق کردند.
آثار صدق وصفای پیامبر اکرم و قرآن و معجزاتی که از ایشان صادر شد را دیدند و همه را مطابق عقل و وجدان خود یافتند؛ به همین جهت قبول کردند که ایشان از طرف پروردگار آمده است.
ایمان آوردند و در پی آن، عمل صالح انجام دادند. وقتی کسی حرف کسی را قبول میکند، باید مطابق آن عمل کند.
عمل صالح یعنی آنچه پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله از طرف خدای تعالی فرمود؛ آنچه در قرآن و در کلام نورانی ایشان و اهلبیت است که البته آنهم از قرآن است.
لَهُمْ مَغْفِرَهٌ؛ خداوند به آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند دو پاداش وعده میدهد؛ آمرزش و رزق کریم.
هرچه باشد انسان، پیامبر و امام معصوم نیست. آدمهای عادی به هر حال خلافهایی در برابر پروردگار دارند، ولو مؤمن باشند.
خدای تعالی این خلافها را از آنها میبخشد و غفلتهایشان را محو میکند تا انشاءاللّه بهتدریج به مقامی برسند که هرلحظه یاد خدا باشند.
بنابراین مغفرت یعنی خدای تعالی نادانیهای مختصری را که از شخص مؤمن سر میزند، میبخشد یا اگر قبل از ایمان در کفر و آلودگی بود، محو میکند و از بین میبرد.
وَ رِزْقٌ کَریمٌ؛ «کریم» از جهت احترامی است که نزد خدای تعالی دارید و چنین به شما رزق و روزی میدهد؛ بدون منّت و پر مایه و فراوان؛ زیرا از جانب خدایی است که همهچیز دارد و هیچ بخلی در او نیست.
بخل صفت شیطان و نفس است؛ مخصوص آنهاست که از پروردگار دورند. خدای تعالی عین کَرَم است.
این رزق کریم هم در این دنیاست و هم در آن دنیا؛ در این دنیا مؤمنان آرامش دارند؛ «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[4]
یاد خدا همان ایمان و عمل صالح است. هر عمل صالحی نوعی یاد خداست؛ توجه به خدای تعالی در مواقع مختلف یاد اوست.
از برکت این رزق کریم در وقت مرگ واقعیات را خواهند دید؛ یعنی آنچه پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله بشارت داده، در قرآن و روایات صحیح است، میبینند.
عقوبت منکرین آیات پروردگار
وَ الَّذینَ سَعَوْا فی آیاتِنا مُعاجِزینَ؛ گروه دوم آنهایند که حرف نشنیدند. هرچه رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله آنان را ندا کرد و بهسوی خدای تعالی خواند، بهخرجشان نرفت.
بدتر اینکه گوشهای آرام ننشستند، بلکه شروع کردند به کارشکنی در مقابل پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله و سایر انبیاء.
به گمان خود خواستند پیامبر را بهزانو درآورند و آیات پروردگار را محو کنند تا کسی به آنها توجه نکند.
آیات پروردگار، اول از همه پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام است و بعد قرآن کریم. خدای تعالی به هردو عنایت خاص دارد.
لذا رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله فرمود:
«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی أَبَداً وَ لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلیَّ الْحَوْضَ»[5]
«من در میان شما دو چیز گرانبها باقى مىگذارم: کتاب خدا و عترتم یعنى اهلبیتم. تا وقتی به این دو تمسّک جویید هرگز بعد از من گمراه نمىشوید. این دو از هم جدا نمىشوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند».
همان طور که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله از قرآن جدا نیست، علی علیهالسلام تا امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین از قرآن جدا نیستند و قرآن هم از آنان جدا نیست.
کلامشان کلام قرآن، عملشان عمل قرآن، نیّتشان نیّت قرآن و دعوتشان دعوت قرآن است.
آنها که در مقابل ایشان و قرآن ایستادند، به خیال خود میتوانند آنان را به عجز درآورند؛ به همین جهت علی علیهالسلام را بعد از پیامبر اکرم دچار ناراحتیهای بسیار کردند؛ در پنج سال خلافتِ ظاهری آنهمه آزاردند؛ جنگهای صفین و جمل و خوارج پیش آوردند و غصهها برای حضرت ایجاد کردند تا آن بزرگوار را بهزانو درآورند، امّا نتوانستند.
درخشش نور علی علیهالسلام همۀ دنیا و آخرت را گرفته، درست مثل پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله، امّا چشم میخواهد که ببیند.
آنکه کور است یا چشم بر هم میگذارد تا نور آفتاب را نبیند، نمیبیند.
آنان که خود را به کوری میزنند، کمکم واقعاً کور میشوند. نمیخواهند علی علیهالسلام درخشش یابد، امّا نیّتشان به خودشان بازگشت میکند.
أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَحیمِ؛ آنان در همین دنیا هم در آتش هستند؛ آتشِ صفات بد؛ آتشِ بخل و حسد و کبر.
صفاتِ بد آتشاند. آنکه حسد دارد، واقعاً از درون میسوزد. همۀ صفات بد همین طورند.
در این دنیا اصحاب جحیماند و در آخرت هم همین صفات بهاضافۀ اعمال بدشان صورت پیدا میکند و عذابشان میشود.
فکر کردند میتوانند خدا و قرآن و پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام را بهزانو درآورند، امّا چنین نیست. اگر میتوانستند، اول خودشان را نگه میداشتند که نمیرند. امّا رفتند و خاک شدند. روحشان هم امروز در گرفتاری و عذاب است.
اگر واقعاً عجز نداشتند خودشان را زنده نگه میداشند، آیا توانستند؟ خیر!
[1]. مائده، ۶۷.
[2]. احزاب، ۱.
[3]. یوسف، ۵۳.
[4]. رعد، ۲۸.
[5] ـ المسترشد فی إمامه علی بن أبیطالب علیهالسلام، ۵۵۹.