سوره حج آیه ۲۳ و ۲۴ | جلسه ۱۰
ما که به لطف خدا اهل دوستی ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستیم؛ از کودکی همیشه یا علی میگوییم؛ در فرحِ آنها شاد و در مصیبتِ آنها گریانیم، چطور ما را رها میکنند و موقع مرگ به داد ما نمیرسند! حتماً کمک میکنند، همان طور که همیشه کمک کردهاند.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره حج | آیه ۲۳ و ۲۴ | چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۱/۰۱ | جلسه ۱۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ (۲۳)
خداوند کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغهایی وارد میکند که از زیر آن نهرها جاری است. در آنجا با دستبندهایی از طلا و مروارید آراسته میشوند و لباسشان در آنجا حریر است.
وَ هُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمیدِ (۲۴)
به سخنان پاک هدایت میشوند و بهسوی خداوندِ ستایش شده راهنمایی میگردند.
«إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ» خداوند وارد میکند «الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند «جَنَّاتٍ تَجْری» باغهایی که جاری است «مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» نهرها از زیر آن «یُحَلَّوْنَ فیها» در آنجا زیور میشوند؛ آراسته میگردند «مِنْ أَساوِرَ» با دستبندهایی «مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً» از طلا و مروارید «وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ» و لباسشان در آنجا حریر است. (23)
«وَ هُدُوا» هدایت میشوند «إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» بهسوی سخنان پاک «وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمیدِ» و هدایت میشوند بهسوی خداوند ستایش شده. (24)
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ؛ آنکه به خدای تعالی ایمان دارد، میداند خدایی که خلقش کرده، از او دور نیست و عالم بر اوست. متوجه است که هر نعمتی دارد از اوست.
از مهمترین نعمتها نعمتِ وجود، نعمتِ روحِ خدایی و نعمتِ فطرتی است که خداوند درون انسان قرار داده. از قِبَلِ فطرت انسان میل به خوبیها دارد و دوست دارد معرفت خدای تعالی را کسب کند و خالق خود را بهتر بشناسد؛ این نعمت خداست.
من نکردم خلق تا سودی کنم
بلکه تا بر بندگان جودی کنم
التفات به این مطالب و قبولِ آنها ایمان است. از برکت ایمان انسان میفهمد بتهایی که مشرکان میسازند و میپرستند، کاری از دستشان نمیآید. این گاو یا حیوانات دیگر خدا نیستند؛ خداوند آنها را خلق کرده تا در راهی که او مقرّر فرموده حرکت کنند و آنها هم هیچ تخلفی از راه خود نمیکنند. آسمان و زمین را خدا خلق کرده و هیچ تخلفی از فرمان او نمیکنند.
در میان همۀ موجودات انسان را طوری خلق کرده که با اختیار خود او را بشناسد و دائم در این راه هدایتش میکند. مرتباً او را صدا میزند که نزد من بیا!
انسان نیز به اندازۀ خود میفهمد خدایی که حاضر و ناظر به اعمال اوست، دوستش میدارد و نعمتهای بیشمار به او داده است. از بهترین نعمتها این است که میگوید من تو را برای خودم خلق کردم؛ برای اینکه مرا بشناسی؛ میخواهم در جوار من و خلیفۀ من باشی. آیا نعمتی از این بهتر هست؟
کسی که این را ملتفت شود ایمان دارد و به دنبال ایمان عمل صالح انجام میدهد. صالحترین و بهترین عمل آن است که خداوند فرموده.
او همۀ خوبیها را درون ما قرار داده و خود ما هم این را میدانیم؛ پس دنبال این خوبیها باش؛ دستورات او را انجام ده تا صفات خوب از درونت ظاهر شود و هر روز از آنها لذت ببری. اگر هم بیاعتنایی کنی و پا بر خوبیهایت بگذاری، صفات ناپسند و زشت جای آنها را میگیرد.
با کمی توجه میبینی چقدر خدا رئوف و مهربان است؛ چقدر به همۀ موجودات و به همۀ انسانها لطف دارد! حتی به کافر و منافق و مشرک هم آنفآن لطف میکند و تذکر میدهد، بلکه برگردد.
منظور اینکه خدای تعالی بندگانش را دوست دارد. آنها را خلق نکرده تا بسوزاند و عذابشان کند.
این را هم باید گفت که ریشۀ عمل صالح دوستی پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام است. کسی نمیتواند خدای تعالی را دوست بدارد و اهلبیت عصمت و طهارت را دوست ندارد. دوستی خدای تعالی همراه دوستی ایشان است و اینها با هم عجین هستند. تا کسی دوستی و محبّت ایشان را نداشته نباشد، چطور حرفشان را اطاعت میکند؟
جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار؛ او بندگانش را در بهشتهایی داخل میکند که از زیر باغهایش نهرها جاری است.
این باغ و بهشتها همین الآن هم وجود دارد. اینطور نیست که وقتی مُرد و وارد عالم برزخ و قیامت شد، برایش تهیه شود. اگر از خدا بخواهد، متوجه میشود ایمان و عمل صالح الآن درونش هست؛ جناتٍ تجری الآن هم هست و اگر خدا بخواهد نشانش میدهد، بهشرط اینکه در غرور و عجب نیفتد.
آیه همچنین اشارهای است به اینکه خدای تعالی شخص مؤمن را متوجه علم خود میکند؛ یعنی روزبهروز عالمتر میشود به اینکه خدا برای چه او و این آسمان و زمین را خلق کرده.
همچنین متوجهاش میکند که پروردگارِ او از او دور نیست. قدمبهقدم میفهمد که خداوند از رگ گردن به او نزدیکتر است.
اگر طلب خود را رها نکند و از خدا بخواهد، دائم ملتفت میشود که خداوند از رگ گردن به او نزدیکتر است؛ آنهم نه خدایی که گرز دست گرفته، خدایی که مهربان است؛ بندگانش را دوست میدارد و آنها را خلق کرده تا دوستشان بدارد.
یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤا؛ «تحلیه» یعنی زینت میشوند. اهل بهشت در آنجا زینت میشوند به دستبندهایی از طلا و مروارید. در واقع همین ایمان و عمل صالح آنان را زینت میدهد.
کلام الهی اشعار به ظاهر مطلب دارد. گاه انسان به ظاهر کسی نگاه میکند و میگوید: چه زیورآلاتی؛ چه طلا و نقره و مروارید و لباسهای فاخر و تاج گرانبهایی؛ سراپای خود و خانه و زندگیاش مطلّا و مجلل است!
انسان طبعاً میل به این مظاهر دنیا دارد. از همین رو خود را آرایش میکند تا زیبا به نظر آید، لکن زیورهای دنیا آرایش مادی و موقت است که مردم آنها را به خود میبندند و با آن خود را بزک میکنن،. ولی اینها زیبایی واقعی نیست؛ مشتی رنگ است که بر صورتی پاشیدهاند و خیلی زود از بین میرود. زیباترین صورتها با تبی، زشت و رنجور میشود.
آنچه خدا به تو میپوشاند چیزی نیست که به تو آویخته باشد؛ همراهت است؛ از تو جدا نیست. زینتهای دنیا همیشه همراه انسان نیست و باید هر روز از خود باز کند، امّا زینت الهی همیشگی است. فلزی نیست که سنگینی داشته و بیرون آوردنی باشد. جلوهای دائمی است.
دستبندهای طلا و مروارید و لباسهای حریر جلوۀ ایمان و عمل صالحِ شخص است. لازم نیست حتماً وقتی از دور نگاهش میکنی، طلا به نظر برسد. طلا یک فلز مادی است. در عالم برزخ و قیامت ماده نیست. زینت در آنجا یک جلوۀ واقعی و ابدی است که در انسان ظاهر میشود، بدون آنکه سنگینی داشته باشد و بخواهد موقع خواب و خوراک آن را درآورد.
مقصود آیه این است که خدای تعالی شما را با ایمان و عمل صالح تحلیه میکند؛ زینت میدهد؛ به همین دلیل از تعابیر ظاهریِ مادی استفاده میکند، امّا واقع مطلب چیزِ دیگری است.
تقوا، صدق، امانتداری، مهربانی، دوستی با مؤمنان و بلکه با همۀ مخلوقاتِ خدا زیور و زینت شما هستند که الآن هم وجود دارد و در آخرت ظاهر میشود. منشأ همۀ اینها ایمان و عمل صالح است.
وَ هُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ؛ خدای تعالی درون انسان را اینطور قرار داده که سخنان پاک را دوست میدارد. عدهای همین را انتخاب میکنند و خدا هم هدایتشان میکند، عدهای هم راه دیگری میروند.
«طیّب من القول» یعنی سخنانشان پاک است. کلام زشت و ناپسند از دهانشان بیرون نمیآید، مخصوصاً دربارۀ خدا و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام و اولیاء اللّه.
آنکه مؤمن است و عمل صالح انجام میدهد، رنگ و بوی خدا میگیرد و عطر پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام میدهد؛ زبانش پاکیزه است؛ با همسر و فرزند و پدر و مادر و نزدیکانش سخنان محبّتآمیز و خداپسندانه میگوید. این هدایت به گفتار پاکیزه است و در بهشت هم سخنش «سلام» است. «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحیمٍ»[1]
این سلام یعنی در سلامت واقعی هستند؛ از کثافات و آلودگیها و از هرچه جهات حیوانی دارد، بری هستند؛ صفات بد درونشان نیست.
«طیّب من القول» یعنی سخن از درون انسان ظاهر میشود و هیچ دورنگی در آن نیست. اینطور نیست که در ظاهر چیزی بگوید و باطنش چیز دیگری باشد. هرچه بر زبان میآورد، از درون پاکیزهاش است.
وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمید؛ «حمید» یعنی ستوده و ستایش شده است. آنکه محبّت علی و اولاد علی صلوات اللّه علیهم اجمعین را دارد، خداوند «صراط حمید» به او داده، عقل سالم و باطن صالح دارد.
آتش چگونه میتواند چنین کسی را بگیرد؟ همین که انسان متصل به ائمۀ اطهار علیهمالسلام باشد، پاک است، چه خواسته یک عمر دم از امیرالمؤمنین و امام حسین و ائمۀ اطهار علیهمالسلام بزند. محال است خدای تعالی او را رها کند.
چگونه خدا کسی را که با اخلاص و یکرنگی محبّت اهلبیت را دارد و کامش را با تربت حسین علیهالسلام گرفتهاند، عذاب میکند؟ یک عمر «اللّهاکبر» و «لا اله الّا اللّه» گفته؛ سر به سجده گذاشته «سبحان ربی الاعلی و بحمده» گفته؛ رکوع و قیام کرده، برای چه او را بسوزاند؟
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت میفرمود: «کسی که میگوید «این شال سادات مرا نجات میدهد» خدا هم عنایت میکند به او.»
اگر از خدا درجات عالی هم بخواهد، خدای تعالی هدایتش میکند و به او میدهد. اگر هم قانع به دنیا باشد، خدا همان اندازه به او میدهد.
اگر دست برندارد و از خدا بخواهد، به جایی میرسد که به هرچه نظر میکند، اول و آخر و ظاهر و باطنش خدا را میبیند. «هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن».
آنچه در اینجا اهمیت بسزایی دارد، خواستن از خدای تعالی است. هیچ لازم نیست دست به کارهای سخت بزند، فقط از خدا بخواهد. بنای خداوند بر هدایت و رحمت است. بنایش بر این است که از او بخواهند و اعطا کند. اینهمه در قرآن مردم را به رحمت واسعۀ خویش دعوت میکند و میفرماید بخواهید از من؛ «ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم»[2].
علی علیهالسلام صراط حمید
در تفسیر قمی آمده است: «وَ هُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ» توحید و اخلاص است «وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِیدِ» ولایت ائمۀ اطهار علیهمالسلام[3].
در محاسن از ضُریس کناسی نقل کرده:
سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ «وَ هُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمِیدِ» فَقَالَ هُوَ وَ اللَّهِ هَذَا الْأَمْرُ الَّذِی أَنْتُمْ عَلَیْهِ[4]
از امام صادق علیهالسلام دربارۀ این آیه پرسیدم، فرمود: به خدا قسم این همان امری است که شما بر آن هستید و آن را قبول کردید.
کافی از امام صادق علیهالسلام: «آنها حمزه و جعفر و عبیده و سلمان و ابوذر و مقداد بن اسود و عمار هستند که هدایت شدند به امیرالمؤمنین علیهالسلام.»[5]
«قول طیّب» شهادت به ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام و «صراط» ولایت مرتضی علی علیهالسلام است. ذاتِ محمود صفاتِ امیرالمؤمنین علیهالسلام است.
ما که به لطف خدا اهل دوستی ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستیم؛ از کودکی همیشه یا علی میگوییم؛ در فرحِ آنها شاد و در مصیبتِ آنها گریانیم، چطور ما را رها میکنند و موقع مرگ به داد ما نمیرسند! حتماً کمک میکنند، همان طور که همیشه کمک کردهاند.
چه بفهمیم و چه نفهمیم دست آنها هرلحظه بالای سر ماست. در هرآن کمکِ آنها میرسد. کمک آنها کمک خداست؛ قدرت آنها قدرت خداست؛ دوستی آنها دوستی خداست.
[1]. یس، ۵۸.
[2]. غافر، ۶۰.
[3]. تفسیر قمی، ۲، ۸۳.
[4]. محاسن، ۱، ۱۶۹.
[5]. کافی، ۱، ۴۲۶.