سوره حج آیه ۱۶ و ۱۷ | جلسه ۷
خدایا میدانیم همهچیز دست توست. عنایتی کن و این ویروس را از سر همۀ شیعیان و مسلمانان و ایرانیان و مردم جهان هرچه زودتر برطرف بفرما؛ کمک کن همۀ مردم ما در صراط مستقیم ثابتقدم باشند!
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره حج | آیه ۱۶ و ۱۷ | چهارشنبه ۱۳۹۹/۱۰/۰۳ | جلسه ۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ آیاتٍ بَیِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یُریدُ (۱۶)
اینچنین قرآن را بهصورتِ آیات روشنی نازل کردیم و خداوند هرکه را بخواهد هدایت میکند.
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئینَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ (۱۷)
آنان که ایمان آوردند و یهودیان و صابئین و مسیحیان و زرتشتیان و آنان که مشرک شدند، خداوند روز قیامت میان آنها داوری میکند. خداوند شاهدِ همهچیز است.
«وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ» اینچنین قرآن را نازل کردیم «آیاتٍ بَیِّناتٍ» بهصورتِ آیات روشن. «وَ أَنَّ اللَّهَ یَهْدی» خداوند هدایت میکند «مَنْ یُریدُ» هرکه را بخواهد. (۱۶)
«إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا» آنان که ایمان آوردند «وَ الَّذینَ هادُوا» و یهودیان «وَ الصَّابِئینَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ» و صابئیان و مسیحیان و زرتشتیان «وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا» و مشرکان «إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ» خداوند میان آنها جدایی میاندازد؛ داوری میکند «یَوْمَ الْقِیامَهِ» در روز قیامت. «إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهیدٌ» خدا بر همهچیز شاهد است. (۱۷)
وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ آیاتٍ بَیِّنات؛ «بیّنات» از «بَیّنه» به معنای روشن است؛ یعنی خدای تعالی با دلیل هرکه را بخواهد هدایت میکند.
«أنزلناه» اشاره به آیات قبل است که دربارۀ مؤمنان و کافران بود و اشاره به کسانی داشت که اعتنا به قرآن و عمل صالح ندارند و گمان میکنند رها هستند؛ بالادست و بالاسری ندارند و خدایی برای خود قائل نیستند.
خدای تعالی میفرماید: ما آیات خود را به روشنی بیان میکنیم، ولی این برای کسی مفید است که خدا بخواهد هدایتش کند.
وَ أَنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یُرید؛ خدا هرکه را بخواهد هدایت میکند.
سؤال: خدا چه کسی را میخواهد هدایت کند؟
جواب: هرکه خود طالب هدایت باشد. آنکه نمیخواهد هدایت شود، خدا هم هدایتش نمیکند. اجباری در کار نیست.
خدای تعالی انسان را طوری خلق کرده که در اعمالش مختار است و میتواند بندۀ خدا یا بندۀ شیطان و هوای نفس باشد، پس در ابتدا خودِ اوست که یکی از دو راه هدایت یا گمراهی را انتخاب میکند.
برخی افراد در ناراحتیها و گرفتاریها متوجه خالق و رازق خود میشوند؛ از این جهت ناراحتیهایی برایشان پیش میآید تا متوجه شوند؛ این حرف دیگری است.
کسی که در خوشی و ناخوشی، هرچه موعظهاش میکنند و دلیل نشانش میدهند، حاضر نیست قبول کند، خدا هم رهایش میکند، امّا سرانجام روزی نتیجۀ کارش برایش ظاهر میشود و آنوقت میگوید: کاش برمیگشتم و نصیحت ناصحان را میشنیدم و به خدای تعالی ایمان میآوردم! امّا دیگر دیر است و برگشتی در کار نیست.
خدای تعالی در آیات متعدد این معنا را بیان کرده است.
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا؛ منظور از کسانی که ایمان آوردند، آنهایی است که خدای تعالی را به وحدانیت قبول دارند؛ خود را مخلوق و پروردگار عالم را خالق خود و آسمان و زمین میدانند؛ پیامبران را قبول دارند و به پیامبر خاتم ایمان آوردند؛ کسانی را که ایشان بهعنوانِ وصی خود معیّن کرده؛ یعنی مولا علی علیهالسلام و یازده فرزندش تا امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین را بهعنوانِ امام برحق میشناسند؛ معاد، عدلِ خدای تعالی و قرآن را قبول دارند و به احکامی که در قرآن و روایات صحیح از لسان معصومین علیهمالسلام رسیده عمل میکنند.
وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئینَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ؛ «هادوا» یعنی یهودیان. «صابئیان» بنا بر قولی کسانی هستند که دینی حد وسطِ دین یهود و مجوس دارند و کتابِ خود را به حضرت یحیی بن زکریا نسبت میدهند. «نصارا» مسیحیان و «مجوس» زرتشتیان هستند.
خدای تعالی میفرماید روزی که چندان دور نیست و مرحلهای از آن با مرگ و ورود به برزخ آغاز و با قیامت کامل میشود، آن مؤمنان از این گروهها جدا میشوند و خدای تعالی میان آنها فاصله میاندازد.
در حقیقت فاصلههای میان آنها (پیروان مذهب حق و مذاهب باطل) روشن میشود.
إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَه؛ «یفصل» یعنی جدا میکند. مؤمنان نتیجۀ اعمال خود را در عالم برزخ میبینند، همچنان که در این دنیا میبینند.
آنها که واقعاً مؤمناند نتیجۀ ایمان و اعمالِ شایستۀ خود را که همان اطمینانِ قلب و آرامش در همۀ عمر و در ناراحتیها و خوشیهاست، میبینند و در همهحال تکیه به پروردگار خویش دارند.
پیروان مذاهب باطل هم تنهایی و بی تکیهگاه بودن و حتی نتیجۀ اعمال خود را در همین دنیا میبینند، امّا مجبورند خود را مشغول کنند.
اینها همه در عالم برزخ از مؤمنان جدا میشوند.
إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیءٍ شَهید؛ خدا بر هر چیز شاهد است. فکر نکنید او فقط با مؤمنان است. علم و حیات و قدرت او همهجا و با همه است؛ چه مؤمن، چه یهودی، چه مسیحی و چه دیگر مذاهب.
«هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» برای همه است. «یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِه» فرقی نمیکند، هرکه میخواهد باشد. او عالم به همۀ موجودات است. نهفقط موجودات زنده، عالم به نباتات و جمادات و کرات و… چرا؟چون خلقشان کرده، وجود همه از اوست.
یهود و نصارا و مجوس
بعد از مؤمنان، اولین دینی که خدای تعالی در این آیه بدان اشاره کرده، یهود است؛ یعنی پیروان حضرت موسی علی نبینا و آله و علیهالسلام.
از نظر ما مسلمانان حضرت موسی پیامبر اولوالعزم الهی و صاحب کتاب و شریعت بود که بر قوم بنیاسرائیل مبعوث شد و بشارتِ آمدنِ پیامبر خاتم صلّیاللّهعلیهوآله را به پیروان خود داد.
در اواسط قرن هفتمِ قبل از میلاد بختالنصر بر یهودیان مسلط شد و همۀ نسخههای تورات را سوزاند و آن را به کلی نابود کرد. در اوایل قرن ششمِ قبل از میلاد کورش پادشاه ایران بابل را فتح کرد و بنیاسرائیل را از اسارت نجات داد و به سرزمین مقدس بازگرداند. در آنجا یکی از کاهنانِ یهود تورات را بازنویسی کرد.
«النَّصارى» مسیحیان هستند که حضرت عیسی و پیامبران قبل از عیسی را قبول داند. آنها به چهار مذهب تقسیم شدند و چهار انجیل در میانشان وجود دارد؛ لوقا، مرقس، متى و یوحنا. البته آنچه به حضرت مسیح نازل شد، فقط یک انجیل بود که هریک ادعا میکنند انجیلِ آنهاست.
«الْمَجُوسَ» تفسیر المیزان دربارۀ این قوم مینویسد:
آنها قوم معروفى هستند که به زرتشت گرویدهاند و کتاب مقدسشان اوستا نام دارد. تاریخِ حیاتِ زرتشت و زمان ظهور او بسیار مبهم و بلکه مىتوان گفت به کلى منقطع است.
این قوم کتاب مقدس خود را در زمان استیلاى اسکندر بر ایران به کلى از دست دادند و حتى یک نسخه از آن باقی نماند، امّا در زمان ساسانىان دوباره آن را نوشتند؛ از همین رو نمیتوان واقعیت مذهبشان را دریافت.
مجوسیان معتقدند براى تدبیر عالم دو مبدأ خیر و شرّ وجود دارد؛ اولى نامش یزدان یا نور و دومى اهریمن یا ظلمت است.
آنان ملائکه را مقدس میدانستند، امّا مانند بتپرستان براى آنها بت درست نمیکنند تا به آنها توسل و تقرب جویند. عناصر بسیط مخصوصاً آتش را مقدس مىدارند و در ایران و چین و هند و آتشکدههایى داشتند.
پیروان این دین وجودِ همۀ عالم را مستند به اهورامزدا میدانند و او را خالق همهچیز مىپندارند.[1]
اصبغ بن نباته روایت کرده:
علی علیهالسلام در حدیثى فرمود: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی» قبل از اینکه مرا از دست بدهید از من بپرسید.
اشعث ابن قیس -یکی از منافقان- برخاست و گفت: یا امیرالمؤمنین چگونه از مجوس باید جزیه گرفت با اینکه آنها اهل کتاب نیستند و پیغمبرى برایشان نیامده؟
حضرت فرمودند: بله اى اشعث! خداوند بهسوى آنان کتاب و رسولى فرستاد، امّا پادشاهى از آنان در شبى مست شد و با دختر خود همبستر گردید.
صبح خبر در میان مردم منتشر شد و همه مقابل خانۀ او جمع شدند و گفتند: تو دین ما را آلوده کردی و از بین بردى. باید بیرون شوى تا تو را با زدن حد پاک کنیم.
پادشاه گفت: همه جمع شوید و به سخن من گوش دهید. اگر هیچ راهى جز حد زدن نبود، هر کارى خواستید بکنید.
وقتی همه جمع شدند، گفت: هیچ مىدانید خداى تعالى بندهاى گرامىتر از پدر و مادر ما، آدم و حوا نیافریده؟
گفتند: بله، درست است.
گفت: مگر نبود که او دختران خود را به پسران خود داد؟
گفتند: درست است، و همین دین ما باشد!
از آن پس همگى بر پیروى چنین مسلکى همپیمان شدند و خداوند هر علمى که داشتند از سینهشان محو کرد و کتابى که در بینشان بود از میانشان برداشت.
به همین دلیل مجوس کافر و اهل آتشاند که بدون حساب وارد آتش مىشوند، امّا بدان منافقان حالشان بدتر از ایشان است.
اشعث گفت: به خدا سوگند مثل این جواب از کسى نشنیدم، و به خدا سوگند دیگر چنین پرسشى را تکرار نمىکنم.[2]
«وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا» مشرکان هستند که بت میپرستند. مذاهب اصلی آنها عبارتند از: صابئی، برهمائی و بودایی. البته اقوام دیگری هم هستند که هر نوع بتی بخواهند، میپرستند و تابع اصل و اصولی نیستند؛ مثل بتپرستان عربستان، قبل از بعثت رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله.
إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَه؛ قضا و حکم قطعی پروردگار این است که مؤمنان واقعی را از مدعیان و کافران جدا کند و آنها در جای خود نتیجۀ اعمال خویش را مشاهده کنند.
غیر مؤمنان هم اگر مستضعف باشند؛ یعنی از بدو تولد در گوششان همان دینِ انحرافی را خواندند و درک و فهم و امکاناتشان چنان نبود که در پی حق بگردند و آن را بیابند؛ مثل آنها که در بیابانها یا جنگلها یا مکانهای دور از تمدن زندگی میکردند، خدای تعالی جزایشان را برحسب نیاتی که داشتند میدهد و مشمول رحمت خویش میگرداند.
ولی اگر مستضعف نباشند؛ یعنی درونشان شعلههایی وجود دارد و در ذهنشان کنکاش و جستجو هست، امّا با وجود توانایی، هرگز در پی حق نرفتند، نزد خدای تعالی مسؤلاند.
إِنَّ اللَّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ شَهید؛ خدای تعالی بر هر چیزی شاهد است. شاهد یعنی ناظر؛ کسی که در همه حال ما را میبیند.
باید ملتفت شویم و از ذهنمان بیرون نرود و قبول داشته باشیم که ما عدم بودیم؛ نبودیم و خدای تعالی ما را از خاک خلق کرد. خاک به اندازۀ خود وجودی دارد، امّا خاک است.
از خاک خوراکها پدید آمد و پدر و مادر خوردند و نطفه تشکیل شد. نطفه، علقه، مضغه و استخوانبندی تا این شدیم که هستیم.
همۀ بشر و همۀ حیوانات این مراحل را گذراندند، ولی بشر چیز دیگری دارد، غیر از حیوانات؛ روح دیگری نصیبش شده که از روح پروردگار است؛ «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی» از روح خود در او دمیدیم.
این روح انسانی است که میتواند مطالبی را بفهمد. حیوان نمیتواند از مرتبۀ مادیات بیرون برود، ولی انسان میتواند بالا برود و چیزهای دیگری ملتفت شود.
مؤمنان قبول دارند خدای تعالی واجبالوجود است؛ یعنی وجودش مال خودش است؛ از جایی نیاورده، ولی ما ممکنالوجودیم؛ یعنی وجودمان از خودمان نیست، از خدای تعالی است.
وجود یعنی هستی. تعریفی از این بهتر نمیتوان برای وجود آورد. کسی به ما هستی داد که خودش هست است؛ وجود داد؛ عین وجود است. ما وابسته به او هستیم. حال که وابسته به اوییم آیا نباید تحت امرِ او باشیم؟
خدای تعالی عالم و قادر و حی و حکیم است و کار بیهوده نمیکند. آیا او بشر را خلق کرده، اینهمه نعمت برایش آفریده تا مدت کوتاهی زندگی کند و بمیرد و خاک شود و تمام؟ اینکه بیهوده است و دامن پروردگار از این بیهودگی مبراست.
پس بیتردید هدف و غرضی در کار است و آن چیزی جز شناخت و محبّت پروردگار نیست.
همۀ نعمتهای دنیا و آخرت برای بشر است. کسی که خدا را قبول دارد، باید شبانهروز از او بخواهد معرفت و محبّتش به پروردگار بیشتر و بیشتر شود. این توصیه را بارها حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت میفرمودند.
اگر از خدا معرفت و محبّتش را بخواهد، به اندازۀ خواستش خداوند عنایت میکند؛ در نتیجه از مادیات بیرون میآید و دیگر زندگیاش مثل حیوانات نیست؛ خوردن و خوابیدن و نکاح کردنش مثل حیوانات نیست. یک زندگی خدایی را تجربه میکند که همهچیزش به امر خداست. به امر کسی که خلقش کرده.
«اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»
«بار خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانى، رسولت را نشناسم. خدایا رسولت را به من بشناسان زیرا اگر رسولت را به من نشناسانى حجت تو را نشناسم. خدایا حجتت را به من بشناسان زیرا اگر تو حجت خود را به من نشناسانى از دینم گمراه میشوم.»
«یا اَللهُ یا رَحمانُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ القُلوبِ ثَبِّت قُلوبَنا عَلی دینِک»
خدایا کمک کن معرفت ما روزبهروز بیشتر شود و با عاقبت خوب از دنیا برویم؛ با معرفت و محبّت و عشق کامل به ائمۀ اطهار علیهمالسلام، و در عالم برزخ و قیامت سربلند باشیم!
خدایا میدانیم همهچیز دست توست. عنایتی کن و این ویروس را از سر همۀ شیعیان و مسلمانان و ایرانیان و مردم جهان هرچه زودتر برطرف بفرما؛ کمک کن همۀ مردم ما در صراط مستقیم ثابتقدم باشند!
[1]. تفسیر المیزان، ذیل آیۀ مربوطه.
[2]. توحید صدوق، ۳۰۶.