سوره حج آیه ۱۴ و ۱۵ | جلسه ۶
دفاع از کشور و دین منحصر به سپاه و بسیج نیست. مردم ایران عاشق ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستند، الّا قلیلی که معلوم نیست در چه افکاری سیر میکنند. همین مردم وقتی ببینند به کشور اسلامی و شیعی تجاوز شده، حتی همانها که ظاهراً به نظر میرسد بیدینی هستند، به میدان میآیند، همان طور که در زمان جنگ آمدند و جان خود را دادند تا جلوی صدام و کفر را بگیرند.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره حج | آیه ۱۴ و ۱۵ | چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۹/۲۶ | جلسه ۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُریدُ (۱۴)
خداوند کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند وارد بهشتهایی میکند که نهرها از زیر آن جاری است. خدا هرچه میخواهد انجام میدهد.
مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ ثُمَّ لْیَقْطَعْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغیظُ (۱۵)
کسی که گمان میکند خداوند پیامبرش را در دنیا و آخرت کمک نمیکند، طنابی به سقف بیاویزد (خود را دار بزند) سپس آن را ببُرّد، ببیند آیا این تدبیر خشمش را از بین میبرد؟
«إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ» خداوند وارد میکند «الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» کسانی را که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند «جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ» در بهشتهایی که نهرها از زیر آن جاری است. «إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُریدُ» خدای تعالی هرچه بخواهد انجام میدهد. (14)
«مَنْ کانَ یَظُنُّ» هرکس گمان دارد «أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ» خداوند او (پیامبر) را یاری نمیکند «فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ» در دنیا و آخرت «فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ» طنابی از آسمان بیاویزد «ثُمَّ لْیَقْطَعْ» سپس آن را ببُرد «فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغیظُ» پس ببیند آیا این تدبیر خشمش را از بین میبرد؟ (15)
إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذینَ آمَنُوا؛ شبیه این آیه در سورۀ محمّد صلّیاللّهعلیهوآله هم آمده است.
«ایمان» یعنی اعتقاد به خدای تعالی و وحدانیت او، همان طور که خودش در قرآن فرموده.
خدای تعالی در قرآن کریم آیات متعددی دربارۀ نشانههای خود بیان کرده؛ از آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست و از خصوصیات بشر گفته.
ایمان یعنی قبول داشتنِ این آیات و نشانهها و اعتقاد قلبی به آنها. عقد قلبی یعنی در قلبش گره خورده و به سادگی از بین نمیرود.
دلیلِ ایمان داشتنِ شخص این است که آنچه در قرآن است باور دارد؛ پیامبران الهی را قبول دارد و حضرت محمّد بن عبداللّه صلّیاللّهعلیهوآله را بهعنوانِ آخرین پیامبر خدا میشناسد که بعد از ایشان دیگر پیامبری نخواهد آمد و خداوند آنچه لازمۀ حرکت بشر بهسوی خویش است، بهوسیلۀ وحی و در قالب قرآن به ایشان نازل کرده است.
قهراً وقتی خدا و پیامبر را قبول داشته باشد، گفتار پیامبر را هم قبول دارد؛ از جمله دربارۀ وصایت بعد از خویش.
هرکس طالب حق باشد، خدای تعالی هدایتش میکند. حق این است که رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را بهعنوانِ وصی خود معیّن فرمود.
آن بزرگوار از دهسالگی ایمان آورد و تا آخر عمر شریف پیامبر همهجا در کنار و کمککار ایشان بود و هرگز از خدا و رسولش تخطی نکرد.
بعد از امیرالمؤمنین علیهالسلام یازده نفر از اولاد او یکی پس از دیگری جانشین رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله شدند که آخرینِ آنها حضرت حجه بن الحسن العسکری علیهالسلام است که امروز از دیدهها غایب است و هر زمان خدا اراده فرماید حاضر میشود و دنیا را پر از عدل و داد میکند، بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده.
نتیجۀ ایمان به خدا و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام این است که شخص مؤمن خود را وامیدارد به آنچه ایشان فرمودهاند و بازمیدارد از آنچه ایشان نهی کردهاند.
بهعنوانِ مثال نماز یکی از اوامر خدای تعالی است که در قرآن و روایاتِ معصومین بر آن تأکیدِ بسیار شده، خصوصیات و جزئیات آن در سنّت پیامبر و سیرۀ اهلبیت بیان شده است. مؤمنِ واقعی هرگز دربارۀ این فریضۀ الهی مسامحه نمیکند. همچنین دربارۀ سایر واجبات دینی.
وَ عَمِلُوا الصَّالِحات؛ عمل صالح یعنی انجام واجبات و ترک محرمات -با زیربنای ایمان- نشانۀ تقواست. قرآن کریم دربارۀ تقوا آیاتِ بسیار دارد و اهل تقوا را بسیار ستوده.
نتیجۀ اعمال صالحی که مؤمن بهرسم بندگی و ادای تکلیف الهی انجام میدهد، این است که از خدای تعالی طلبکاری نمیکند و بلکه خود را بدهکار او میداند؛ بدهکارِ اینهمه نعمتی که به وی عطا کرده، موفقش داشته به ایمان و عمل صالح؛ لذا شکرگزارِ خداست نه طلبکارِ او.
امّا پروردگار عالم بر خود واجب کرده چنین شخصی را که به معنای واقعیِ انسانیت نائل شده، جزای خیر دهد و مقرّر فرموده این افراد با کسانی که باطن و فطرت و عقلشان را زیر پا گذاشتند، فرق داشته باشند.
قهراً آنکه دنبال دنیا و مادیات و نفس خود میرود و خود را همهکاره میداند، اگر زمینه مهیّا باشد، فریاد «انا ربّکم الاعلی» سر میدهد؛ گاهی در ظاهر و گاهی در باطن. اگر هم زمینه برایش مهیّا نباشد، در پی فسادهای دیگری میرود و هیچ اعتنایی به فقرا و فرودستان ندارد، همچنان که همهجای دنیا این واقعیت مشهود است.
جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهار؛ عبداللّه بن سنان از روات موثق حدیث گوید:
امام صادق علیهالسلام دستم را گرفت و از مدینه بیرون رفتیم. سپس پا بر زمین زد. من نگاه کردم، نهرى روان بود که دو کنارهاش دیده نمیشد، جز همانجا که ایستاده بودم که مانند یک جزیره بود و من و آن حضرت بر پا بودیم.
به یک سوى نهر نگریستم، آبى بود از یخ سفیدتر، و از سوى دیگر شیرى از یخ سفیدتر، و میانۀ آن شرابی از یاقوت بهتر. من چیزی زیباتر از آن می که میان آب و شیر بود، ندیده بودم.
گفتم: قربانت گردم، این نهر از کجا میآید، و مجرایش چیست؟
فرمود: همان نهرهاست که خدا در قرآن یاد کرده، نهرهاى بهشت، چشمهاى از آب، چشمهاى شیر و چشمهاى از شراب که این نهرها از آنها رواناند.
در کنارهاش درختهایی دیدم که بر آنها حوریانى آویخته بودند و بر سرشان موهایی بود که بهتر از آنها ندیده بودم. به دستشان جامهایی که بهتر از آنها ندیده بودم. از جامهاى دنیا نبودند.
آن حضرت به یکى از آنها نزدیک شد و فرمود او را بنوشاند. دیدم بر جوی سرازیر شد تا آب گیرد. درخت هم با او سرازیر شد و آب برگرفت. سپس درخت با او بلند شد و آن جام را به امام داد. امام آن را به دست من داد و نوشیدم. نوشابهاى روانتر و خوشمزهتر از آن ندیده بودم. بوى مشک داشت.
در جام نگاه کردم، سه رنگ نوشابه داشت. گفتم: قربانت گردم، چنین روزى هرگز ندیدم و نمیدانستم کار چنین است.
فرمود: این کمترین چیزی است که خدا براى شیعیان ما آماده کرده. چون مؤمن بمیرد، جانش بدین نهر گراید و در بستانهاى بهشت بچرخد و از نوشابهاش بنوشد. امّا چون دشمن ما بمیرد، جانش به وادى «برهوت» رود و در عذابِ آن بماند و زقومش به خورد او دهند و از آب جوشانش به کام او ریزند. از این وادى به خدا پناه برید.[1]
این برزخِ عبداللّه بن سنان بود که حضرت نشانش دادند.
حکایات و روایاتِ نظیر این بسیار بوده که ائمۀ اطهار علیهمالسلام نتیجۀ اعمال دوستانشان را به آنها نشان دادند. برای کسی که ایمان و تقوا دارد، اینها هست.
إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یُرید؛ خدای تعالی هرچه بخواهد انجام میدهد.
خداوند چه میخواهد؟ بیشک او نمیخواهد به بندگانش ظلم کند؛ «وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِباد»[2]
خدای تعالی این را برای خود ظلم میشمارد و چنین قرار نداده که بندگان مطیع و مردمان عاصی مانند هم باشند.
دومین چیزی که خدای تعالی میخواهد این است که هرکه دلش به او مطمئن شود، در دنیا و آخرت راحت باشد؛ چون تکیهگاهش محکم است؛ لذا در سختی میگوید خدا، در راحتی هم میگوید خدا. همهوقت تکیهاش به خداست، رفیقش خداست و خدا دوستانش را از رحمت خود دور نمیکند.
رحمت واسعۀ پروردگار همان وعدههایی است که در قرآن داده. او اراده دارد به مؤمنانِ باتقوا نعمتهای خاص عنایت فرماید و در مقابل، آنها که حرف نشنیدند، جزای اعمالشان را ببینند.
سومین چیزی که برای مؤمنان خواسته، راحتی و آسانی است.
﴿یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْر﴾[3]
«خداوند آسانی را برای شما میخواهد، نه سختی را.»
سختی یعنی دوری از خدای تعالی و آسانی یعنی رو به او آوردن.
فکر نکنید مال داشتن و دنیا داشتن آسانی است. اگر کسی همۀ دنیا را هم داشته باشد، باز ترس از مرگ رهایش نمیکند و مجبور است خود را به کارهای زشت مشغول کند.
مؤمن به خدای خود اطمینان دارد و آرامش دارد، امّا کافر آرامشی ندارد.
مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ؛ طبق برخی تفاسیر از جمله صافی و المیزان، ضمیرِ «ها» در «یَنصُرُه» به رسول گرامی اسلام صلّیاللّهعلیهوآله برمیگردد؛ یعنی کسانی که گمان میکردند خداوند پیامبرش را در دنیا و آخرت کمک نمیکند و اکنون با مشاهدۀ گسترش اسلام عصبانی هستند، طنابی از سقف بیاویزند و از شدتِ عصبانیت خود را حلقآویز کنند، شاید این کار خشمشان را کم کند!
خدای تعالی میخواهد آخرین پیامبرش تا روز قیامت علَم باشد و دین اسلام در سراسر زمین گسترش یابد، آیا مشرکان میتوانند مانع این کار شوند؟
مشرکان مکه در مدتی که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله در مکه بودند، تلاشِ بسیار کردند جلو پیشرفت ایشان را بگیرند تا کسی ایمان نیاورد. هرطور توانستند سنگاندازی کردند؛ هر کاری به ذهنشان میرسید انجام دادند؛ تهمتهای بزرگ به پیامبر زدند؛ بعضی مسلمانان را کشتند و بسیاری را شکنجه کردند، امّا به هدف خود نرسیدند.
یاسر و سمیه، پدر و مادر عمار را جلو چشم او کشتند و او را تحت شکنجههای روحی و جسمی مجبور کردند پیامبر را انکار و بتها را تأیید کند، او هم کرد، امّا فوراً پشیمان شد و با چشم گریان نزد رسول خدا آمد و عذرخواهی کرد، پیامبر نیز عذرش را پذیرفت؛ چون در دل بر عقیدۀ خود پابرجا بود.
بعد هم که پیامبر به مدینه هجرت کرد و اسلام روزبهروز گسترش یافت، خشم آنها بیشتر شد و گاهوبیگاه جنگهایی راه میانداختند؛ آنها از یک طرف و یهودیان از طرف دیگر، امّا خدای تعالی آنها را رسوا کرد و شکست خوردند.
در نهایت در زمان پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله سراسر عربستان زیر نفوذ اسلام درآمد و همه مسلمان شدند، جز عدۀ اندکی که آنها هم زیردست حکومت اسلامی شدند و جزیه پرداختند. بدین ترتیب رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله حاکم اسلامی شد.
در اینجا خدای تعالی میفرماید شما هر کاری توانستید کردید، امّا راه به جایی نبردید، اکنون از شدت خشم خود را دار بزنید شاید خشمتان کم شود!
امروز اکثریت مردم ایران به خدای تعالی و پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله و ائمۀ اطهار علیهمالسلام مؤمن هستند. فکر نکنید مردم از دین برگشتند! اگر خدای ناکرده مسألهای پیش بیاید؛ مثل زمانِ حملۀ صدام و آمریکا، مگر این مردم مُردند؟
دفاع از کشور و دین منحصر به سپاه و بسیج نیست. مردم ایران عاشق ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستند، الّا قلیلی که معلوم نیست در چه افکاری سیر میکنند. همین مردم وقتی ببینند به کشور اسلامی و شیعی تجاوز شده، حتی همانها که ظاهراً به نظر میرسد بیدینی هستند، به میدان میآیند، همان طور که در زمان جنگ آمدند و جان خود را دادند تا جلوی صدام و کفر را بگیرند.
نقل یک بار و دو بار نیست این آزمون بهدفعات مختلف پیش آمده. فکر نکنید کسی نمیآید! این مردم بر اساس دینی که درون خود دارند، در موقع لزوم به پا میخیزند. این یک واقعیت است.
رضاخان و پسرش بیش از پنجاه سال تلاش کردند که درون مردم را خالی کنند؛ بیحجابی را ترویج و حتی اجباری کردند؛ کارهای زشت را علنی ساختند؛ جاهایی را معیّن کردند برای فحشا، با اینهمه زمانی که مرجعی مثل امام خمینی رحمهاللّه برخاست و بین خود و خدای تعالی با اخلاص به میدان آمد، همه به یاریاش به پا خواستند و کشتههای زیادی هم دادند.
نه فقط مردم ایران، همۀ مردم دنیا همین طورند. روزی که حضرت حجت عجّلاللّهتعالیفرجه تشریف بیاورند، بیشتر کسانی که حق را میبینند، ایمان میآورند.
تفسیر دیگری از آیه
تفسیر قمی دربارۀ این آیه مطلبی بیان کرده به این مضمون:
«مَنْ کانَ یَظُنُّ أَنْ لَنْ یَنْصُرَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الآخِرَهِ» اگر کسی هنوز ایمان در دلش قرار نگرفته و در شک است، نمیداند خدای تعالی ثوابش را در دنیا و آخرت میدهد یا خیر، «فَلْیَمْدُدْ بِسَبَبٍ إِلَى السَّماءِ» دلیلی بیاورد؛ یعنی بین خود و خدای تعالی تمیزی قرار دهد و ببیند آیا کارهای خوبی که انجام داده، خدا کمکش نمیکند؟
این تصور را که فکر کند چیزی نصیبش نمیشود و شاید هیچ خبری نباشد، آیا میتواند ثابت کند؟ خیر.
«فَلْیَنْظُرْ هَلْ یُذْهِبَنَّ کَیْدُهُ ما یَغیظ» آیا حیلههایی که به کار برده، او را به جایی میرساند که یقین کند خبری نیست؟
بعضی گمان میکنند وقتی نماز میخوانند و روزه میگیرند، هیچ تغییری در زندگیشان پیدا نمیشود؛ نه مالشان اضافه میشود؛ نه صاحبِ خانه و پول و ماشین میشوند، ولی آنها که بینماز و بیتقوایند وضعشان خوب است. با این تصور در دلش شک میافتد که شاید خبری نباشد.
امّا بهراستی اگر خدا را رها کند و دست از نماز و روزه و عبادت و تقوا بردارد، آیا وضعش خوب میشود و دنیا به سویش میآید؟ قطعاً خیر.
چهبسا اگر صادق باشد، خدای تعالی به نحوی التفاتش دهد که اشتباه میکند. اینطور نیست که ایمان و عمل صالح مانع زندگی خوب دنیوی شود.
وقتی خداوند میخواهد شخص مؤمن را از مادیات بیرون بیاورد و نعمتهای خاصی به او بدهد، او را به گرفتاریهایی مبتلا میکند. اگر بنده در همان حال رو به خدا بیاورد، خدای تعالی حفظش میکند. بیشک او بندگان خوب خود را رها نمیکند. بارها در قرآن فرموده آنها را نصرت میدهد.
[1]. بصائرالدرجات، ۱، ۴۰۳.
[2]. غافر، ۳۱.
[3]. بقره، ۱۸۵.