سوره توبه آیه ۹۱ | جلسه ۶۰
تفسیر سوره توبه آیه ۹۱ | یکشنبه ۱۳۹۶/۰۴/۲۱ | جلسه ۶۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
لَیْسَ عَلَى اَلضُّعَفٰاءِ وَ لاٰ عَلَى اَلْمَرْضىٰ وَ لاٰ عَلَى اَلَّذِینَ لاٰ یَجِدُونَ مٰا یُنْفِقُونَ حَرَجٌ إِذٰا نَصَحُوا لِلّهِ وَ رَسُولِهِ ما عَلَى اَلْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَ اَللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ (۹۱)
بر ناتوانان و بیماران و کسانی که چیزی برای خرجِ راهِ جهاد ندارند گناهی نیست، اگر برای خدا و رسولش خیرخواهی کنند. بر نیکوکاران ملامتی نیست و خداوند آمرزنده و مهربان است.
ما عَلَى اَلْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیل؛ آیاتِ قرآن، گرچه بعضی در مواردِ خاص نازل شده، محدود به آن نیست و در هر زمان، مطالبِ دیگری از آن استفاده میشود. قرآن برای همۀ زمانهاست.
کسانیکه بهخاطرِ ناتوانیِ جسمی یا مالی قادر به شرکت در جنگ نیستند، درعینِحال در پشتِ جبهه کمک میکنند یا دیگران را ترغیب به جهاد میکنند و برای خدا و رسولش ناصحند یا کسانی را که ضعفِ ایمان دارند، ارشاد و هدایت میکنند، چنین کسانی «محسن» هستند و نهتنها بهخاطرِ عدمِ شرکت در جهاد، گناهی نکردهاند، بلکه موردِ عنایتِ خداوند نیز قرار میگیرند و غفران و رحمت خدا شاملِ حالشان میشود؛ «وَ اَللّهُ غَفُورٌ رَحِیم».
مصداقِ دیگرِ «ما عَلَى اَلْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیل» آنجاست که کسی امانتی قبول میکند و در حفظ آن کوتاهی نمیکند؛ یعنی در جای مناسب، دور از دزد و خرابی و آسیبهای دیگر قرار میدهد، ولی برحسبِاتفاق آسیبی به آن میرسد یا دزدیده میشود، در اینجا شخصِ امانتدار، ضامن و بدهکار نیست؛ چون محسن است؛ یعنی احسان کرده و در مقابل، چیزی نگرفته است، بهشرطِ آنکه افراط و تفریط نکرده باشد. یا مثلاً کسی چیزی پیدا میکند و آن را نگه میدارد تا صاحبش پیدا شود، ولی اگر از بین رفت و بعد صاحبش آمد، ضامن نیست؛ چون امانت در دستش بود و از آن نگهداری کرده بود.
مثالِ دیگر؛ اگر کسی در معرضِ خطرِ جانی قرار گرفت و کسی از راه رسید و نجاتش داد، امّا مثلاً او را در اتاقی گذاشت و اتفاقاً اتاق خراب شد یا حیوانی او را گزید، آن شخص ضامن نیست.
مثال دیگر؛ اگر گاو یا اسبِ کسی چموشی کرد و به رهگذری حمله کرد و رهگذر برای حفظِ جانِ خود ناچاراً ضربهای به حیوان زد و آن را کشت، ضامن نیست؛ چراکه حفظِ جان نوعی احسان محسوب میشود، بهشرطِ آنکه صاحبِ حیوان در نگهداری آن کوتاهی کرده باشد، وگرنه میتوان گفت شخصِ رهگذر از جهتی ضامن است.
دربارۀ احسان و خصیوصیات و ثوابهای محسنین، بیانات زیبایی از امیرالمؤمنین علیهالسلام در کتابِ «غُرَرُالحِکَم» نقل شده است که برخی از آنها درپی میآید؛
«رَأْسُ الْإِیمَانِ الْإِحْسَانُ إِلَى النَّاسِ»
«اصلِ ایمان، احسان به مردم است.»
«شَیْئَانِ لَا یُوَازِنُهُمَا عَمَلٌ حُسْنُ الْوَرَعِ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُؤْمِنِینَ»
«دو چیز است که هیچ کردارِ نیکویى با آنها هموزن نمىشود: پرهیزکارى و احسان به مؤمنان.»
«صِدْقُ الْإِیمَانِ وَ صَنَائِعُ الْإِحْسَانِ أَفْضَلُ الذَّخَائِرِ»
«راستىِ ایمان و احسانهایی که کرده میشود، فراوانترین ذخیرههاست.»
«عَلَیْکَ بِالْإِحْسَانِ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ زِرَاعَهٍ وَ أَرْبَحُ بِضَاعَهٍ»
«ملازمِ احسان باش که آن، فراوانترین زراعت و سودآورترین سرمایه است.»
«فِی کُلِّ مَعْرُوفٍ إِحْسَانٌ»
«در هر معروفى، احسانى است.»
«لَیْسَ ثَوَابٌ عِنْدَ اللّهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمَ مِنْ ثَوَابِ السُّلْطَانِ الْعَادِلِ وَ الرَّجُلِ الْمُحْسِنِ»
«ثوابی نزد خداوند سبحان بالاتر از ثوابِ سلطانِ عادل و مردِ نیکوکار نیست.»
«لَوْ رَأَیْتُمُ الْإِحْسَانَ شَخْصاً لَرَأَیْتُمُوهُ شَکْلًا جَمِیلًا یَفُوقُ الْعَالَمِینَ»
«اگر کسی احسان را ببینید، آن را در شکلى زیبا ببیند که در شرف، بر همۀ مردمِ عالم برتری دارد.»
«مِلَاکُ الْمُرُوَّهِ صِدْقُ اللِّسَانِ وَ بَذْلُ الْإِحْسَانِ»
«معیارِ جوانمردی، راستگویی و نیکوکاری است.»
«الْإِحْسَانُ رَأْسُ الْفَضْلِ»
«اصلِ بخشش، نیکوکاری است.»
«الْفَضْلُ مَعَ الْإِحْسَانِ»
«فزونى و فراوانی، درگرو احسان به مردم است (هرکس به مردم احسان کند، مرتبهاش افزونتر و قدرِ او برتر شود).
«الْکَرِیمُ مَنْ بَدَأَ بِإِحْسَانِهِ»
«کریم آن است که آغازگرِ احسان باشد؛ یعنى پیشاز طلب، بدهد یا پیشاز اینکه کسى به او احسان کند، احسان کند».
«الْکَرِیمُ مَنْ بَذَلَ إِحْسَانَهُ»
«کریم کسى است که بدونِ منّت احسان کند.»
مصادیق احسان
کسیکه با همسر و فرزندِ خود به خوبی رفتار میکند و بیهیچ منّت و توقعی نفقۀ آنها را میدهد، محسن است. رسیدگی به پدر و مادر و جویا شدنِ احوالِ آنها احسان است. وسیعتر از این، رسیدگی به مؤمنانی که احتیاج دارند، برای کسیکه توانایی دارد، احسان محسوب میشود. منظور از رسیدگی، فقط امورِ مالی نیست؛ در هر زمینهای اعم از وقتگذاشتن برای آنها، نوشتن، قدمبرداشتن برای رفع حاجاتشان، مشورتدادن به آنها و غیره، همه احسان است. «ما عَلَى اَلْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ» یعنی خداوند در مقابلِ این کارها، گناهانِ شخص را میآمرزد.
امام صادق علیهالسلام فرمود:
«شَفَاعَتُنَا لِأَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ شِیعَتِنَا وَ أَمَّا التَّائِبُونَ فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: «ما عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیل»[1]
«شفاعتِ ما براى شیعیانى است که مرتکبِ گناهانِ کبیره شدهاند، امّا توبهکاران را خداوند دربارهشان فرموده: «بر نیکوکاران مؤاخذهاى نیست» (توبهکار، نیکوکار است).
عبدالرحمن بن کثیر گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود:
یَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ شِیعَتُنَا وَ اللَّهِ لَا یُتِیحُهُمُ الذُّنُوبُ وَ الْخَطَایَا هُمْ صَفْوَهُ اللَّهِ الَّذِینَ اخْتَارَهُمْ لِدِینِهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ «ما عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ»[2]
«اى عبدالرحمن! براى شیعیانِ ما گناه مقدر نشده است. آنها برگزیدگانِ خدا هستند که براى دینِ خود اختیار کرده است و در قرآن مىفرماید: «گناه و معصیت به نیکوکاران راه ندارند».
یعنی شیعیانِ اهل بیت در گناه فرو نمیروند.
مصداقِ دیگرِ احسان، اصلاحِ ذاتالبین است؛ یعنی آشتیدادنِ زن و شوهر، فرزند و والدین، برادران و خواهران و سایرِ مؤمنان با هم. کسیکه در این راه قدمی برمیدارد و کاری میکند، بخششِ خداوند شاملِ حالش میشود؛ عذاب از او دور میگردد و این کار، کفارۀ گناهانش میشود. ازآنسو، اختلافافکنی بهوسیلۀ غیبت، تهمت، سخنچینی یا دعانویسی [آثار و عواقبِ بدی دارد]، البته ازنظرِ ما اگر کسی بر خدا توکل داشته باشد؛ خود را به او بسپارد و صدقه بدهد، هرچه برایش دعا بنویسند، تاثیری برایش ندارد؛ بله، اگر نفسِ قوی کسی یا شیطانی بخواهد چنین کاری کند، خدا از او نمیگذرد و عذابِ شدید دارد.
همچنین آشتیدادنِ مؤمنانی که بهخاطرِ چیزی غیر از جهاتِ شرعی با هم اختلاف کردهاند، احسان محسوب میشود، البته اگر کسی بهخاطرِ اینکه دوستش سراغِ گناه رفته، برای حفظِ دینِ خودش، از او کناره بگیرد [ -بعداز امر به معروف و نهی از منکر و سعی در بازگرداندن او- ]کارِ صحیحی کرده و نیازی به آشتیدادن نیست.
گاهی نیز مؤمنی به دلایلی گرفتارِ زندان یا خشمِ حاکم میشود، اگر کسی بتواند از نفوذ و قدرتِ خود استفاده و اسبابِ آزادی او را فراهم کند [-بهشرطِ آنکه حق دیگری ضایع نشود-] احسانِ مهمیکرده است و جای شماتت بر چنین شخصی نیست؛ چون خداوند او را مدح کرده است.
خدای تعالی در سورۀ «آل عمران» برخی دیگر از مصادیق محسنین را برمیشمارد:
﴿وَ سٰارِعُوا إِلىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا اَلسَّمٰاوٰاتُ وَ اَلْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ ۞ اَلَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی اَلسَّرّاءِ وَ اَلضَّرّاءِ وَ اَلْکٰاظِمِینَ اَلْغَیْظَ وَ اَلْعٰافِینَ عَنِ اَلنّٰاسِ وَ اَللّهُ یُحِبُّ اَلْمُحْسِنِینَ﴾[3]
«و بشتابید بهسوى آمرزش پروردگارتان و بهشتى که پهناى آن آسمانها و زمین است که براى پرهیزکاران آماده شده است ۞ همانان که در توانگرى و تنگدستى انفاق مىکنند و خشمِ خود را فرومىبرند و از خطاى مردم مىگذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
در سورۀ «صافات» وقتی صحبت از پیامبران بهمیان میآید، پنج مرتبه میفرماید: ﴿إِنّٰا کَذٰلِکَ نَجْزِی اَلْمُحْسِنِینَ﴾ (ما نیکوکاران را اینگونه پاداش میدهیم).
از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله نقل شده است:
«مَنْ یَضْمَنْ لِی خَمْساً أَضْمَنْ لَهُ الْجَنَّهَ قِیلَ وَ مَا هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ النَّصِیحَهُ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ النَّصِیحَهُ لِرَسُولِهِ وَ النَّصِیحَهُ لِکِتَابِ اللَّهِ وَ النَّصِیحَهُ لِدِینِ اللَّهِ وَ النَّصِیحَهُ لِجَمَاعَهِ الْمُسْلِمِینَ»[4]
هرکس براى من عهدهدارِ پنج چیز شود، من براى او بهشت را تعهد میکنم. عرض شد یا رسولاللّه آنها چیست؟ فرمود: «خیرخواهى براى خداى عزّوجلّ و خیرخواهى براى رسول خدا و خیرخواهى براى کتاب خدا و خیرخواهى براى دین خدا و خیرخواهى براى اجتماع مسلمانان.»
خیرخواهی برای خدا؛ یعنی اعمالی که انجام میدهد، خالص باشد؛ ریایی نباشد؛ چون او مستحقِ عبادت است. خیرخواهی برای پیامبر -و بهتبع ائمۀ اطهار علیهمالسلام- یعنی از ایشان اطاعت کند. ناصح برای کتاب خدا یعنی آن را بخواند و هنگام خواندن، حواسِ جمع و تدبر داشته باشد. ناصحِ دینِ خدا یعنی دیگران را بهسوی آن متوجه کند. ناصحِ مسلمین یعنی در مسائلِ مختلف خیرخواه آنان باشد و کاری کند که بتوانند زندگی خدایی داشته باشند.
اگر جلساتی دارید که جوانان ونوجوانان در آن شرکت میکنند، کاری کنید که طبقِ مبانیِ دینی و اخلاقی بار بیایند. آنان به حسابِ قلبِ شما میچرخند؛ اگر قلبِ شما متوجه خدا باشد؛ خود را به خدا بسپارید و از خدا بخواهید که از مسیرِ دین و اخلاق بیرون نروید، خداوند اولاً: شما را موفق میکند و ثانیاً: گلها و انواری رشد میکنند که نفعشان به شما هم میرسد و در این عالم و عالم دیگر، نورانیتِ آنها از جهات مختلف به شما کمک میکنند.
فراموش نکنید که دوستانِ شما، بر محورِ شما میچرخند؛ اگر نیتِ خدایی داشته باشید، آنها هم خدایی میشوند؛ اگر دنیایی باشید، آنها هم دنیایی میشوند؛ اگر هم کسی شهوی باشد، دوستانش شهوی میشوند. هرکس دنبالهرو هرکس باشد، مثلِ او میشود.
خواندن و گوشدادن به تفسیر قرآن و تأمل بر آن نیز یکی از مصادیق احسان است و اول از همه، احسان به خویش است؛ بسیاری از گناهان را میبخشد و خطاها را جبران میکند.
یکی از مهمترین مصادیقِ احسان، نیکی به پدر و مادر است.
﴿وَ إِنْ جاهَداکَ عَلىٰ أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صٰاحِبْهُما فِی اَلدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اِتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنابَ إِلَیَّ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ﴾[5]
«و اگر [پدر و مادر] تلاش کنند که چیزی را که بدان علم نداری، شریکِ من قرار دهی، از آنها اطاعت مکن، ولی در دنیا با آنها به شایستگی معاشرت کن.»
اگر پدر و مادر، مشرک و کافر باشند، نباید از جهتِ دینی اطاعتشان کرد، ولی باید با خوبی با آنها رفتار کرد؛ تندی و بداخلاقی با آنها ممنوع. باید کاری کنید که از شما راضی باشند!
دیگر احسان این است که انسان خود را بشناسد؛ یعنی رابطۀ خود با پروردگارش را بشناسد. حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت اصرارِ زیادی دراینباره داشت که بفهمیم خدا همراهمان است. حیف است آدمی در همۀ سالهای عمرش فقط در این فکر باشد که بچههایش را زن بدهد و برایشان جهیزیه تهیه کند، ولی ا زخودش هیچ نفهمد؛ نفهمد اینکه میفرماید «او با شماست» یعنی چه! چهبسا شخص اعتقاد داشته باشد، ولی این کافی نیست؛ علم بالاتر از عقیده است و بالاتر از علم، معرفت است که نزدیکِ عینالیقین است. باید بفهمیم خدا از رگِ گردن به ما نزدیکتر است. بهترین احسان به خود این است که خود را بشناسیم. به فرمودۀ امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«رَحِمَ اللَّه إمرء أعَدَّ لِنَفسِه و استَعَدَّ لِرَمسِه و عَلِمَ مِن أین و فی أین و إلى أین»[6])
«رحمت خدا بر کسیکه آنچه را لازم است (از مقدماتِ تربیت و تعالی) برای نفسِ خود آماده کند و خود را برای قبر آماده سازد و بداند که از کجا آمده است و در کجاست و به کجا میرود.»
«مِن أین» یعنی از کجا آمده است؟ همۀ ما از خدا هستیم؛ الآن در محضرِ اوییم و بهسوی او هستیم. این چیزی است که باید دائم از خدا بخواهیم که ما را ملتفت کند؛ طوری وسایل را فراهم کند تا در تمامِ بیستوچهار ساعت این موضوع را فراموش نکنیم و بر آن ثابت بمانیم؛ اگر لازمۀ این فهم، تحملِ سختیهایی باشد، استقامت کنیم و فرار نکنیم. این خوب است و راهی جز خواستن از خدا و استقامت ندارد.
﴿وَألَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لأسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً﴾[7]
«و اگر بر راه (حق) پایدارى کنند، آنان را از آبى گوارا سیراب مىکنیم.»
«طریقه» یعنی راهِ به سوی پروردگار. «ماءِ غَدَق» کنایه از علم و معرفت و بالاتر از آن، شهود است.
اینها برفانباری نیست. ضحبت از درویشی و صوفیگری خشک نیست؛ صحبت از معرفتِ پروردگار است که احتیاج به زحمتِ زیاد دارد. باید حواس خود را جمع کرد و از هر مدعی، اطاعت نکرد.
هرکس هرچه از معنویات بخواهد، خدا در این دنیا یا آن دنیا برایش فراهم میکند. اصلاً برای همین ما را خلق کرده است. «انّی جاعلٌ فی الأرضِ خلیفه» خلیفه یعنی کسیکه اسماء و صفات خدا را دارد و به فعلیت رسانده است؛ یعنی کَرَمش، فهمش، علمش و سایرِ صفاتِ خوبش همه بینهایت است. خلیفۀ خدا بهمعنای مریدپروری نیست که اطرافش بچرخند. شاید هیچکس هم او را نشناسد.
[1] من لا یحضره الفقیه، ج3، ص: 574
[2] بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج66، ص: 172
[3] ـ آل عمران، ۱۳۳ و ۱۳۴.
[4] ـ خصال، 1، ۲۹۴.
[5] ـ لقمان، ۱۵.
[6] ـ الوافی ج1 ص116.
[7]ـ جن، ۱۶.