سوره توبه آیه ۸۴ و ۸۵ | جلسه ۵۷
تفسیر سوره توبه آیه ۸۴ و ۸۵ | چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۲۷ | جلسه ۵۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
وَ لاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً وَ لاَ تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ إِنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ مَاتُوا وَ هُمْ فَاسِقُونَ (۸۴)
و هرگز بر مردۀ هیچکدام از آنها نماز نخوان و کنار قبرش نایست. آنها به خدا و رسولش کافر شدند و فاسق مُردند.
وَ لاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَ أَوْلاَدُهُمْ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الدُّنْیَا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ کَافِرُونَ (۸۵)
و اموال و فرزندانِ آنها تو را به شگفت نیاورد. خدا میخواهد به این وسیله آنها را در دنیا عذاب کند و درحالیکه کافرند، جانشان بیرون آید.
وَ لاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَداً…؛ خداوند به پیامبر میفرماید: هرگز بر مردۀ منافقان نماز نخوان و در کنارِ قبرشان نایست؛ چراکه آنها درحقیقت کافرند؛ یعنی منکر خدا و رسولش هستند. «کفَرَ» یعنی پنهان کرد. هم منافقان و هم کافران آیات حق را پنهان میکردند و نمیگذاشتند حق علنی شود. شاید هم چون کافر، منکرِ واقعیات است و نمیگذارد حقْ درونش قرار بگیرد و مردم متوجه آن شوند، کافر خوانده میشود.
خطاب در این آیه منحصر به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله نیست؛ هرکس از روی یقین – نه حدس و گمان و ظن – دانست کسی منافق است؛ یعنی باطناً خدا، پیامبر و معاد را قبول ندارد و آثاری هم از درونش ظاهر شد، نباید بر جنازهاش نماز بخواند، ولی اگر شک داشته باشد که آیا فلان شخص منافق است یا خیر، میتواند بر مردهاش نماز بخواند، بلکه اگر شک داشته باشد انسان خوبی است یا خیر، حتّی اگر گناهانی هم از او دیده باشد، میتواند بر او نمازِ میت بخواند و همۀ دعاهایش را هم بگوید.
این را هم باید توجه داشت که نمیتوان هرکسی را صرفاً به دلیل اینکه فلان چیز را قبول ندارد، منافق خواند. منافق از نظر قرآن منحصراً کسی است که خدا، پیامبر و معاد را قبول ندارد.
از عبارت «لا تُصَّلِ» میتوان استفاده کرد که دعا برای منافق جایز نیست؛ چون او درواقع کافر است و بهخاطر منافعِ مادی یا فریب مردم خود را مؤمن و مسلمان نشان میدهد.
علاماتِ منافق
اکنون به بررسی برخی علامات منافق میپردازیم، ولی این بدان معنا نیست که اگر این علامتها در کسی باشد، منافق است و این آیات بر او صدق میکند. متهم کردن دیگران به نفاق آسان نیست و از گناهان کبیر است، مخصوصاً اگر مسلمان و شیعۀ علی ولیاللّه باشد. ولی همه باید مراقب باشند که درونشان این خصلتها نباشد.
اولین علاماتِ منافق این است که بنای راستگویی ندارد و بیشتر حرفهایش دروغ است. از آن طرف، یکی از نشانههای مؤمن، راستگویی است؛ یعنی همیشه راست میگوید و هرگز دروغ در زبانش نیست حتّی سعی میکند از دروغهای مصلحتی هم پرهیز کند. جناب ابوذر از صدیقین بود؛ زیرا حتّی در جایی هم که به زیانش بود، راست میگفت. صدقِ حدیث (راستگویی) از صفات پیامبران است.
از دوستان عزیز میخواهیم حتّی دروغِ شوخی را هم ترک کنند و به یادآورند این حدیثِ مولا علی علیهالسلام را که فرمود:
«لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُکَ الْکَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ»[1]
«بنده طعم ایمان را نمیچشد مگر آن که دروغ را به شوخی و جدی ترک کند.»
دومین صفتِ منافق، خیانت در امانت است. همچنین خیانت در جال، مال و آبروی مردم. منافق هیچ باکی ندارد که مالِ مردم را ضایع کند و آبروی آنها را بریزد. کسی که مالِ مردم را در دست دارد یا صاحب پُست و مقامی است، باید خیلی مراقب باشد. حتّی اگر خودش مواظب است و زیردستانش رعایت نمیکنند، باید نهی از منکر کند، حتّی اگر لازم است به مردم اعلام کند. بههرحال نباید ساکت بنشیند. اگر هم هیچکاری از دستش نمیآید، جایز نیست در آنجا بماند. هم برای خودش و هم برای مردم خطرناک است.
اگر کسی با اعضاء و جوارحِ خود گناه کند، به خود خیانت کرده است. اعضاء و جوارح باید در کنترلِ انسان و تحت فرمانِ خدای تعالی در انجام واجبات و ترک محرمات باشند.
کسی که آبروی دیگران را میبرد و به آنها تهمت میزند، صفتِ منافق را دارد، حتّی اگر کسی عیبِ مخفی دارد؛ مثلاً به نامحرم نگاه میکند یا بدزبان است، نباید عیب او را اعلام کرد. آبروی افراد را باید حفظ کرد. بله؛ چیزی را که همه فهمیدهاند و آشکار شده است، مخفی کردنش لازم نیست، ولی ریختن آبروی کسی با این هدف که رئیس نشود، توجیه نفس است و در پی آن دروغها گفته میشود و تهمتهای بسیاری رواج میگیرد.
در روایت است که اگر دیدید کسی در دین شما بدعت میگذارد، به او تهمت بزنید. برخی با استناد به این روایت به هرکس که مخالف آنها باشد، تهمت میزنند. ابتدا باید دید اهلِ بدعت چه کسانی هستند.
بدعت یعنی چیزی را که در دین نیست، جزء دین شمردن و چیزی را که از دین است، از دین بیرون کردن. اهلِ بدعت چیزی را در قرآن و سنّت وارد میکنند که در آن نیست و چیزی را از قرآن و سنّت بیرون میکنند که در آن است؛ یعنی حکم تازهای میآورند که پیامبر و امام نگفتهاند و آن را به دین میچسباند؛ چیزی را عمداً واجب یا حرام میشمارند، درحالیکه واجب و حرام نیست.
اینکه اگر فلان شخص به فلان مقام برسد، این کار و آن کار را میکند، دلیل نمیشود که بتوان او را اهل بدعت خواند؛ به او تهمت زد و آبرویش را ریخت. منظور روایت هم این است که حواستان به دینتان باشد، نه اینکه به مردم چنان تهمت بزنید که از همه چیز ساقط شوند. طبق روایت، حرمتِ آبروی مسلمان مثل جانِ اوست.
تکرار میکنم که هرکس این صفات را دارد، نمیتوان او را منافق خواند، ولی برای خودش خطرناک است. اگر این خصوصیات را در کسی دیدید، نصیحتش کنید تا خود را اصلاح کند و اگر نکرد، از او کنارهگیری کنید. چنین اشخاصی خطرناکند.
سومین صفتِ منافق که همواره سعی میکنیم از آن پرهیز کنیم «ریاکاری» است. شخصِ ریاکار خود را طوری نشان میدهد که واقعاً نیست؛ مثلاً امانتدار نیست، ولی خود را امانتدار نشان میدهد یا میل به نماز ندارد، امّا خود را نمازگزار نشان میدهد یا دلش با خدا خاشع نیست و تکبر دارد، ولی خود را متواضع نشان میدهد. البته واضح است که شرکت در نمازِ جماعت و مراسمِ دعا و نیایش و قرآن در مسجد به معنای ریاکاری نیست، بهشرط آنکه برای خدا باشد. همچنین کارهای خوب و کار برای مردم را هم اگر برای خدا بکند، ریا نیست. اگر هم بنابر ضرورتی لازم شد کارهایش را بیان کند، عیبی ندارد.
خصلتِ دیگر منافق این است که ظاهر و باطنش یکی نیست؛ یعنی در خلوت گناه میکند و در جمع، خود را عابد و زاهد نشان میدهد؛ چشمش را پایین میاندازد، ولی مخفیانه از شهواتِ حرام باکی ندارد.
وَ لاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَ أَوْلاَدُهُمْ؛ ممکن است سؤال شود که چرا برخی منافقان وضعِ مالی خوب و اولادِ بسیار دارند، درحالیکه مؤمنانِ خوب، معمولاً فقیرند؟
خداوند در پاسخ میفرماید: اموال و فرزندانِ آنها شما را به شگفت نیاورد. خدا اراده کرده بهوسیلۀ همین اموال و اولاد، آنها را در دنیا عذاب کند و درحالیکه کافرند، جانشان بیرون آید. درواقع عملِ خودِ آنها موجبِ این ارادۀ خداوند گشته است.
اینطور هم نیست که هرکس مال و ثروتِ زیاد داشته باشد، لزوماً بد باشد. قرآن کریم مثالهایی از انسانهای خوب و شریفی ارائه کرده است که وضعِ مالی خوبی داشتند؛ مثل حضرت سلیمان، داود، یوسف، ایوب، ابراهیم و… همواره بسیار بودهاند کسانی که مال و اموال فراوان داشتند و به دیگران کمک میکردند. کسی که زحمت کشیده، امانتدار و صادق بوده و با کسب و کارِ حلال، اموالی بهدست آورده است و حقوقِ واجب و مستحب خود را میپردازد و خیرات میکند، شخصِ بدی نیست، بلکه چهبسا آدمِ خوبی باشد. در روایت است کسی که واجبات را میپردازد و خیرات میدهد، اموالش سبب نجاتش میشود. دربارۀ ریاست هم همین طور است؛ اگر کسی صاحبمنصب شود، امّا خود را خادمِ مردم بداند و برایشان خاضع باشد، این خود عبادت است. مال و مقام و اولاد داشتن میتواند دلیل خوبیِ فرد باشد، بهشرطِ اینکه نخواهد کیسۀ خود را پر کند؛ هدفش خدمت به مرم باشد و مالش را در همین راه صرف کند.
در روایت است که در زمان یکی از پیامبران بنیاسرائیل، پادشاهی به مردم ظلم میکرد. خدا به پیامبرش فرمود: به او بگو ما تو را بر مردم مسلط نکردیم که به آنها ظلم کنی. آنها بندگان ما هستند و ما دوستشان داریم.
مال و مقام و اولاد داشتن میتواند دلیل خوبیِ فرد باشد، به شرطِ اینکه نخواهد کیسۀ خود را پر کند و هدفش خدمت به مرم باشد و مالش را در همین راه صرف کند.
مولا علی علیهالسلام در زمان حکومتِ خود بیشترِ وقت خویش را صرفِ مردم میکرد. بعضی روزها در شهر میگشت تا به کسی ظلمی نشده باشد.
سوده بنت عماره همدانیه گوید: خدمت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام رفتم، وقتىکه مردى به میان ما فرستاده بود تا زکوات و صدقاتِ ما را جمع کند. او بر ما ظلمى کرده بود. هنگامیکه من آمدم، حضرت در نماز بود. فیالفور نماز را تمام کرد و روى مبارک به من آورد و رَفق و تعطف و ترحم بسیار فرمود. پرسید: چه حاجت دارى؟
من احوال را گفتم که فلانی بر ما ستمی کرده است. آن حضرت به گریه درآمد و گفت: بارخدایا! تو گواه حالِ منى از ایشان که من امر نکردهام که بر بندگان تو ظلم کنند و حق تو را بگذارند.
بعد از آن ورقى بیرون آورد و با دستِ مبارک بر آن نوشت:
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ﴾[2]
«دلیل روشنى از جانب پروردگارتان براى شما آمد. پیمانه و وزن را کامل بدهید و حقّ مردم را کم ندهید و در زمین، پساز اصلاح آن، فساد نکنید! این براى شما بهتر است، اگر مؤمن هستید.»
پس چون این نامه را خواندی، دست از عمل بازکش و آنچه نزد توست، از کارهایی که کردهای، نگهدار تا آمدن کسى که آن را از تو بگیرد. والسلام.
بعد از آن نامه را به من داد و به خدا سوگند که آن را به هیچچیز مهر نفرمود. من آمدم و نامه را به او دادم. فیالحال دست از عمل کشید و عزل شد.[3]
عهدنامۀ امیرالمؤمنین به مالکِ اشتر را بخوانید و ببینید هرکس در هر پُستی قرار میگیرد، چگونه باید با مردم معاشرت کند. کلامِ حضرت همه از قرآن و سنّت پیامبر است.
ازآنطرف، اگر کسی بخواهد با مال و مقام و موقعیتِ خود گناه کند و نخواهد واجباتِ مالی را بپردازد، بلکه آنها روی هم انباشته میکند یا در جهات بد به کار میبرد، چنین مالی وزرووبالِ انسان میشود. قرآن دربارۀ چنین اموالی میفرماید: «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ أَنْ یُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الدُّنْیَا» این مال، وبال و عذاب و جهنّم برایش میشود.
﴿الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لاَ یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ﴾[4]
«کسانی که طلا و نقره میاندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.»
دوستانِ جوان سعی کنند خود را پاک نگه دارند. زبان، چشم، قلب، اعضاء و جوارحتان را آلودۀ شهوات نکنید. اگر هنوز ازدواج نکردهاید، صبر کنید؛ خودنگهدار باشید و از خدا گشایش بخواهید. یقیناً با خواستن از خدا و مبارزه با نفس، همهچیز درست میشود.
[1] ـ کافی، 2، 340.
[2] ـ اعراف، ۸۵.
[3] ـ کشفالغمه، 1، 173.
[4] ـ توبهٰ ۳۴.