سوره توبه آیه ۷۳ | جلسه ۴۹
تفسیر سوره توبه آیه ۷۳ | چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۱/۲۳ | جلسه ۴۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ (۷۳)
ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت گیر. جایگاهشان دوزخ است و چه بد بازگشتی است.
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنَافِقِین؛ «جهاد» از ریشه «جَهد» است، به معنای کوششِ همرا ه با زحمت و مشقت. جهاد مصادیق مختلف دارد؛ یکی از آنها جنگ مسلحانه با کفار و مشرکان است که در آیات متعدد قرآن به آن اشاره شده است. این جهاد بر دو قسم یعنی جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی تقسیم میشود.
جهاد ابتدایی منحصر به زمان معصوم است و باید به اذن ایشان باشد. عملاً هم فقط در زمان پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام اتفاق افتاد؛ گرچه برخی معتقدند جهادهای پیامبر همه جنبهی دفاعی داشت و این نظر پسندیدهای است؛ چراکه حتّی فتح مکه به منظور دفاع از کسانی بود که میخواستند مسلمان شوند، امّا سران قریش مانع آنها میشدند. بعضی دیگر از جهادهای ایشان نیز برای پیشگیری از شرّ کفار بود.
جهاد دفاعی مربوط به زمانی است که کشور اسلامی مورد تهاجم قرار گیرید؛ خواه متجاوز، مشرک و کافر باشد و خواه مسلمان ـ برخی جزئیات این قسم در قرآن آمده است ـ در جهاد دفاعی بر همهی کسانی که توانایی دارند، واجب است به دفاع برخیزند، امّا برای اینکه هرجومرج پیش نیاید، باید قانونی وجود داشته باشد.
مصداق دیگر جهاد، بیان حقایق است؛ مثل آنچه خدای تعالی در قرآن کریم فرموده، بهوسیله آن با کافران و مشرکان استدلال میکند. این قسم را جهاد «فرهنگی» نیز میخوانند که هم میتواند با کفار و مشرکان باشد و هم با منافقان.
مصداق دیگر جهاد که بیشتر درباره منافقان شکل گرفت، صبر و تحملی بود که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله در برابر منافقان از خود نشان دادند. ثمرهی این جهاد آن بود که به مرور زمان باطن آنها ظاهر میشد و با نافرمانی، توطئهچینی، استهزاء و به طور کلی با رفتارهایی که در مقابل خدا و رسول انجام میدادند، دستشان برای مسلمانان رو میشد. درواقع پیامبر اکرم با لطافت خود، طوری با آنها معامله میکردند که آنها خودشان اسباب رسوایی خود را فراهم میکردند. در همین سوره توبه حدود هشت مورد از این دست وجود دارد؛ به عنوان مثال یکبار پیامبر را «اُذُن» خواندند؛ بار دیگر ایشان را متهم به بیعدالتی در تقسیم غنایم کردند؛ یک روز از جنگ تبوک سرباز زدند و روز دیگر در بازگشت از تبوک قصد ترور پیامبر را کردند.
باوجود آنکه میخواستند باطن خود را مخفی کنند، خدای تعالی در آیات مختلف باطن پلیدشان را آشکار و رسوایشان میکرد.
وَ اغْلُظْ عَلَیْهِم؛ غلظت به معنای سختگیری است که میتواند به جنگ هم تعبیر شود، امّا در زمان پیامبر زمینهی جنگ مسلحانه با منافقان پیش نیامد و طبق روایتی از امام صادق علیه السلام این امر در زمان مولا علی علیه السلام تحقق یافت. حضرت در ذیل این آیه فرمودند:
«فَجَاهَدَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ الْکُفَّارَ وَ جَاهَدَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلَامُ الْمُنَافِقِینَ، فَجَاهَدَ عَلِیٌّ علیه السلام جِهَادَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ»[1]
«رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله با کفار جهاد کرد و علی علیه السلام با منافقان پس علی علیه السلام در جهاد رسول خدا جنگید.»
ناکثین، مارقین و قاسطین در زمان مولا علی علیه السلام جبهه گرفتند؛ مردم را کشتند و در مناطق مختلف رعب و وحشت ایجاد کردند. حضرت پس از نصیحتهای فراوان بهناچار با آنها جنگید، امّا تا وقتی که سلاح دست نگرفتند و مقابل علی علیه السلام نایستاند، حضرت مثل سایر مسلمانان با آنها معامله میکردند.
وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیر؛ «مأوا» به معنای جایگاه است؛ یعنی مکان شخص یا خود او، جهنّم است.
هر انسانی وقتی در راه صحیح قدم برمیدارد؛ سعی میکند باطن خود را اصلاح و اخلاق خود را تهذیب کند؛ صفات بد را زائل و تبدیل به صفات خوب نماید؛ در برابر مصائب صبر پیشه میکند؛ در رفتار با خانواده و رفقای دور و نزدیک حلم میورزد؛ کینهای از کسی به دل نمیگیرد و حتّی برای رقبایش خیرخواهی و دعا میکند و نکته مهم اینکه دائماً از خود حسابرسی میکند، چنین کسی بهسوی جمال پروردگار و اسماء و صفات او حرکت میکند و حقیقتاً درونش بهشت است؛ یعنی بهشت از او جدا نیست، امّا خودش در این دنیا متوجه نمیشود و در عالم دیگر برایش ظاهر میشود.
اگر کسی متوجه نورانیت و درجات خود ـ که خدا عنایت کرده ـ شود، کمتر پیش میآید مغرور و مُعجِب نشود و بگوید همهی اینها از خداست، مگر اینکه با زحمت و تهذیب، منیت خود را زائل کرده، وارسته شده باشد؛ لذا لطف خدای تعالی است که این امر پوشیده بماند و در اینجا ظاهر نشود؛ وقتی ظاهر شود که شیطان کنار رفته باشد و آن، در عالم برزخ است؛ چراکه در عالم برزخ نفسی که اعضا و جوارح کمکش میکنند، وجود ندارد و بدن خاک میشود. بعد از خلع بدن و جدا شدن از ماده، نعمتها و نورانیت درون ظاهر میشود. برخی خورشیدها نور دارند.
در سوی دیگر اگر کسی در جرگهی کافران و منافقان قرار گرفت یا اخلاق و صفات بد داشت و نخواست مهذب شود یا به واجبات و محرمات اعتنا نکرد، بهتدریج درونش آتش میشود و آتشها روبه فزونی میرود تا تبدیل به جهنّم میشود. در قرآن و روایات به این مطلب اشاره شده است. در سوره جن میفرماید:
﴿وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[2]
«امّا منحرفان هیزم جهنّماند.»
معنای هیزم، چوب و شاخههای خشکیده نیست، بلکه این آتش درونش است که جز خود، دیگران را هم میسوزاند. درواقع بهخاطر بخل، کینه و صفات بد، خودش آتش جهنّم است.
در سوره هُمَزه میفرماید:
﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ ۞ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ﴾[3]
«آتش برافروختهی الهی است ۞ که به دلها میرسد.»
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و اصحاب نشسته بودند که صدای افتادن کسى در جایى آمد. اصحاب پرسیدند این چه بود؟
فرمود سنگی هفتاد سال پیش در دوزخ افتاد و اکنون به قعر آن رسید. طولی نکشید که خبر آوردند فلان یهودی مرد.[4]
یعنی از اول بلوغ تا زمان مرگ بر این حال بود و میخواست هر چه زندگی کند، بر همین حال باشد. چنین شخصی پیوسته فرومیرود و تبدیل به هیزم آتش میشود.
پس این نیست که در قیامت گودالی به نام دوزخ در یکی از کرات حفر کنند و مردم را در آن بیندازند. آنچه گاهی در خواب دیده میشود، معمولاً ظهور باطن افراد است. البته اعتقاد به این معانی برای کسی که التفات به آن ندارد، لازم نیست. آنچه باید اعتقاد داشت، وقوع اصل قیامت و وجود جهنّم و بهشت در عالم برزخ و قیامت است و نیز آنچه خداوند در قرآن فرموده است. لطایفی که در برخی تفاسیر آمده، اگر برای کسی سنگین بود و نفهمید، اشکالی ندارد. درک و قبول این مطالب نیاز به تأمل و حرکت بیشتری دارد.
تفسیر تسنیم درباره «وَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیر» مینویسد:
«آنان در مسیرِ شدنِ جهنّم، منقول میگردند و به جهنّمِ منقول و معروف خواهند رسید. کلمه «مصیر» در قرآن از واژگان بسیار پرمحتواست؛ دارای پیام عمیق است. انسان همواره در راه «شدن» است و سیرش در صیرورت است. صیرورت خوب یا بد. صیرورت انسان بهسوی خداست؛ «الی اللّه المصیر». به لقاءِ رحمت و جمال یا غضب و جلال الهی. کافران و منافقان به لقاء جلال الهی میرسند و خدا را به اسماء قهرش ملاقات میکنند و با خدای قهّار منتقم روبرو میشوند و خودشان هم به صورت هیزم جهنّم درمیآیند. ﴿وَ أَمَّا الْقَاسِطُونَ فَکَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً﴾[5] صیرورت آنها به سوی آتش فروزندهای است که بر جانشان چیره میشود؛ ﴿نَارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ ۞ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَهِ﴾[6]. آتشی که در دنیا نمونه ندارد. آتش دنیا راه فرار دارد، امّا از آتش آخرت راه گریزی نیست؛ چون از درون میجوشد و آتشی است از راه صیرورت؛ یعنی انسان است و آتش. نه این که تبدیل به آتش شود، صیرورت انسان به نار یعنی حقیقتاً نار میشود، با آنکه حقیقتاً انسان است، لکن انسانی که انسانیتش را از دست بدهد و آتش شود یا مار و عقرب گردد.»[7]
خداوند به جهت ایمان و انجام واجبات و محرمات به همهی ما کمک کرده، الآن خود شما بهشت هستید، امّا نه این بدن؛ روح بهشت است؛ یعنی همراه شماست، ولی فهم آن سخت است. الآن حورالعینها، درختها و باغها همراه شماست؛ بوهای عطری که از اعمال خوبتان متصاعد میشود، وجود دارد، لکن مخفی است و بعد از مرگ ظاهر میشود.
[1] ـ بحارالأنوار، ۲۹، ۴۲۶.
[2] ـ جن، ۱۵.
[3] ـ هُمَزه، ۶ و 7.
[4] ـ کشف الغُمّه، ۲، ۴۹.
[5] ـ جن، ۱۵.
[6] ـ هُمَزه، ۶ و 7.
[7] ـ تفسیر تسنیم، ذیل همین آیه.