سوره توبه آیه ۶۸ | جلسه ۴۴
تفسیر سوره توبه آیه ۶۸ | یکشنبه ۱۳۹۵/۱۲/۲۹ | جلسه ۴۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ وَ الْکُفَّارَ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا هِیَ حَسْبُهُمْ وَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُقِیمٌ (۶۸)
خداوند به مردان و زنان منافق و کافران آتش دوزخ را وعده داده است که در آن جاودانند؛ همان برای آنها کافی است و خداوند لعنتشان کرده است و عذابی همیشگی خواهند داشت.
وَعَدَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْمُنَافِقَاتِ؛ وعدههای خدا گاه به رحمت و بهشت است و گاه به عذاب. وعده عذاب را «وعید» یا «انذار» هم میخوانند و تخلف از آن قبیح نیست، برعکس وعده؛ یعنی اگر بزرگی وعده داد در ازای فلان کار، بهمان پاداش را بدهد، اگر نداد از شأنش کاسته میشود، ولی اگر تهدید کرد که اگر کسی این کار بد را بکند، او را مجازات میکند، ولی بعد مجازات نکرد و از خطای خطاکار درگذشت، نه تنها قبیح نیست، بلکه نشانه عفو و کرم اوست. درباره خداوند هم همین طور است؛ یعنی وعدههای بهشت و رحمت پروردگار قطعی است و شکی در آنها نیست، امّا ممکن است به وعید خود عمل نکرده، از کیفر خلایق صرفنظر کند و این کار برای او قبیح نیست. البته بعضی مفسران معتقدند اگر خداوند رئیس منافقان یا رئیس کافران؛ مثل فرعون و نمرود را که موجب هلاکت بسیاری از مردم شدند و از نعمتهای خدا محروم کردند، عذاب ابدی کند، حقشان است.
وَ الْکُفَّارَ؛ این که در اینجا خداوند کفار را هم در کنار منافقان آورده، به خاطر این است که همهی آنها در یک جهت مشترکند و آن این که خدا را باطناً قبول ندارند؛ گرچه منافقان در ظاهر ابراز مسلمانی و ایمان میکنند. در آیات دیگر هم اشاره میفرماید که در قیامت کافران و منافقان را با هم جمع کرده، همه را به جهنّم میافکند؛ مثلاً در سوره نساء میفرماید:
﴿إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِینَ وَ الْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعاً﴾[1]
«خداوند منافقان و کافران را در جهنّم جمع خواهد کرد.»
در سوره انفال میفرماید:
﴿لِیَمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ یَجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَیَرْکُمَهُ جَمِیعاً فَیَجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولٰئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ[2]﴾
«تا خداوند، ناپاک را از پاک جدا کند و ناپاکان را روی هم بگذارد و همه را انباشته سازد و در جهنّم اندازد؛ آنان زیانکارانند.»
در سوره نساء میفرماید:
﴿إِنَّ الْمُنَافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار﴾[3]
«منافقان در پایینترین طبقات دوزخند.»
منافقان در زمان پیامبر، باطن خود را ظاهر نمیکردند، امّا گاهی تصمیماتی میگرفتند و کارهایی میکردند که خدا رسوایشان میکرد؛ مثلاً بعضی اوقات در جلسات شبانه خود توطئهچینی میکردند، امّا خداوند به وسیله وحی پرده از نیات و نقشههایشان برمیداشت؛ لذا همواره از این که خدا رسوایشان کند بیمناک بودند.
هِیَ حَسْبُهُمْ؛ خداوند میفرماید آتش دوزخ برای منافقان کافی است است؛ زیرا آنها در عقاید، اخلاق، نیّات و اعمالشان چنان بودند که گویی هیچ باکی از آتش دوزخ ندارند، درست مثل کفار و مشرکان که حتّی گاهی در آن شتاب میکردند. برعکس مؤمن که عقاید، اخلاق و اعمالش طوری است که هر لحظه نعمتهای خدا را طلب میکند و انتظار نعمت جدیدی میکشد. مؤمن در عقاید خود خدا را به وحدانیت میشناسد؛ به پیامبر، امام، قرآن و معاد معتقد است؛ صفات پروردگار از جمله عدل را قبول دارد، همچنین سعی میکند اخلاق و صفات بد را از خود دور و صفات خوب را ظاهر کند. در اعمال نیز واجبات را انجام میدهد و محرمات را ترک میکند؛ لذا مشی مؤمن این است که انتظار نعمتهای جاودان پروردگار را می کشد و به آن نیز خواهد رسید.
﴿وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ[4]﴾
«خداوند به مردان و زنان مؤمن باغهایی را وعده داده که از زیر آن نهرها جاری است؛ همیشه در آن بمانند و خانههای پاکیزه در بهشت ابدی، و خشنودی خدا از همه بزرگتر است؛ این رستگاری بزرگ است.»
منافقان امروز هم در فضاهای مجازی و در معاشرتهای خود خدا، قیامت، بهشت و دوزخ را انکار میکنند. مؤمنان به آنها میگویند: شما منتظر باشید و ما هم با شما منتظر میمانیم.
بنابراین «نَارَ جَهَنَّمَ» آتشی است که برای خود فرستادهاند و همان برای آنها کافی است. آنان در مشی و روش خود آتش میطلبند و این آتش، اجابت خواسته خودشان است. در سوره ابراهیم میفرماید:
﴿وَ آتَاکُمْ مِنْ کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ[5]﴾
«و از هر چه از او خواستید، به شما عطا کرد.»
مؤمنان از برکت حضرت صاحب الزمان عجّل اللّه تعالی فرجه نورانیت اعمال، اعتقادات و اخلاق دارند، امّا خود نمیدانند و قرار هم نیست بدانند؛ زیرا مهم این است که ندیده میخرند. این نورانیت را پیامبر، ائمه اطهار و بعضی اولیای خاص متوجهاند و بعضی اوقات بیان میکنند.
ابن سنان گفت: از حضرت صادق علیه السلام راجع به حوض پرسیدم.
فرمود: حوضى است که بین بصری و صنعاء قرار دارد، مایلى آن را ببینى؟
گفتم: آری. دست مرا گرفت و برد خارج مدینه. سپس با پا بر زمین زد، دیدم نهری از کنارش جاری است؛ این طرف آبى سفیدتر از یخ و آن طرف شیرى سفیدتر از برف و در وسط آن شرابى بهتر از یاقوت. چیزى زیباتر از این شراب بین شیر و آب ندیده بودم. عرض کردم آقا! از کجا این آب خارج مىشود و به کجا میرود؟
فرمود: این چشمههایى است که خداوند در قرآن فرموده: «در بهشت است چشمهاى از آب و چشمهاى از شیر و چشمهاى از شراب که جارى در این شهر مىشود». اطراف آن نهر، درخت بود که در آن درختها حوریههایى از سر آویزان بودند؛ زیباتر از آنها ندیده بودم! در دست هر یک ظرفهایی نیکو بود، نه شبیه ظرفهاى دنیا.
امام علیه السلام نزدیک یکی از آنها رفت و اشاره کرد به او آب بدهد. من دیدم وقتی خم شد که آب بردارد، درخت هم با او خم شد. مقدارى آب برداشت و به امام علیه السلام داد؛ آشامید. بعد ظرف را به او سپرد. باز اشاره کرد؛ خم شد که آب بردارد، دیدم درخت نیز با او خم شد. ظرف را به دست امام داد. آن جناب به من دادند؛ آشامیدم. آبى لذیذتر و نرمتر از آن نیاشامیده بودم؛ بوى مشک میداد. چشمم به داخل ظرف افتاد، دیدم سه رنگ آشامیدنى است. عرض کردم فدایت شوم چون امروز ندیدهام و خیال نمیکردم چنین باشد.
فرمود: این کمترین چیزى است که خدا براى شیعیان ما آماده کرده است. وقتى مؤمن از دنیا برود، روحش مىآید کنار این نهر؛ در این باغها گردش میکند و از این آب مىآشامد، امّا وقتى دشمن ما بمیرد، روحش به وادى برهوت میرود و همیشه در عذاب آنجا میماند؛ از زقّوم میچشد و از حمیم مىآشامد. به خدا پناه ببرید از این وادى![6]
این بهشت در واقع ظهور عقاید، اعمال و اخلاق عبد اللّه بن سنان بود که در عالم برزخ وجود دارد و حضرت نشانش دادند. فاصله مؤمن با این نعمتها، مرگ است.
مولا علی علیه السلام میفرماید:
أ تَزعَمُ أنَّکَ جِرْمٌ صَغیر وَ فِیکَ انْطَوَى العالَمُ الأکبَرُ
تو پندارى همین جرم صغیرى جهانى در نهادت هست پیدا
قرار نیست این «عالم اکبر» در این دنیا ظاهر شود؛ وقتی مرگ آمد و بدن کنار رفت، عظمت روح آشکار میشود.
بدن، لباس و دلقی است که نمیگذارد روح آزاد شود ـ مگر برای دوستان خاص خدا که عنایت ویژه او شامل حالشان شد ـ مؤمن هر چه از عمرش میگذرد، شکر خدا میکند که یک روز و یک سال دیگر به عمرش اضافه شد و بیشتر میتواند رشد کند و نعمتهای خدا را جلب کند، ولی اگر پرده از چشم منافق بیفتد، آتشهای جهنّم را میبینند. حکایات بسیاری وجود دارد درباره مؤمنان و کافرانی که در خواب یا بیداری، برزخشان را نشانشان دادند، امّا کافران نمیخواهند بیدار شوند؛ میگویند خواب دیدیم.
وَ لَعَنَهُمُ اللَّه؛ خداوند آنان را از رحمت خود دور میکند.
وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُقِیم؛ «مقیم» یعنی ثابت و پابرجا. بدن انسان طوری ساخته شده که میتواند به هر شرایطی عادت کند؛ مثلاً بعضی کم غذا میخورند؛ مثل مرتاضهای هندی که بعضی با چند دانه بادام روز خود را میگذرانند یا بعضی در قبر میخوابند و خاک رویشان میریزند و تا یک ماه آنجا میمانند، امّا آتش جهنّم این طور نیست که اهل دوزخ به آن عادت کنند. عذاب آنها دائم تغییر میکند. خداوند در سوره نساء میفرماید:
﴿إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَاراً کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْنَاهُمْ جُلُوداً غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَاب﴾[7]
«کسانى را که به آیات ما کافر شدند، به زودى در آتشى افکنیم که هر چه پوست تنشان بسوزد، پوست دیگرى جایگزین آن گردانیم تا طعم عذاب الهى را بچشند.»
از آن طرف، در بهشت هم خستگی و یکنواختی وجود ندارد؛ چرا که نعمتهای آن دائم تغییر میکند؛
﴿کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ﴾[8]
«هر روز در کار تازهای هستند.»
هر ساعت طراوت تازهای وجود دارد و مثل اینجا نیست که بگوید چند بار به این باغ رفتهام و خسته شدم. آنجا ختسگی وجود ندارد؛ نعمتها، حور العینها و جمالها هر روز نو به نو میشود.
خطبه حضرت زهرا سلام اللّه علیها
بعد از رحلت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله منافقان، چون دیگر مانعی پیش روی خود نمیدیدند، درون خود را ظاهر کردند؛ لذا عدهای جلو افتاده، بقیه به خاطر ضعف ایمان، از آنها اطاعت کردند و جز سلمان، ابوذر و مقداد، بقیه از راه بیرون رفتند، حتّی عمار هم مقداری لغزید.
حضرت زهرا سلام اللّه علیها در فرازهایی از خطبه معروف خود میفرمایند:
چون خداوند سراى پیامبرانش را براى پیامبر خود برگزید و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت، کینهها و دورویىها آشکار و پرده دین دریده شد. هر گمراهى مدّعى گشت و هر گمنامى سالار شد و هر یاوهگویى در پى گرمى بازار خویش برآمد. شیطان سر از کمینگاه خود به درآورد و شما را به سوى خود فراخواند و بسیارى از شما را آماده پذیرفتن دعوتش و منتظر فریبش یافت! شما هم سبکبار در پى او دویدید و به آسانى در دام فریبش خزیدید و او آتش انتقام را در دلهایتان برافروخت. آثار خشم در چهره شما نمایان گردید و سبب شد که بر غیر شتر خود داغ نهید و در غیر آبشخور خود وارد شوید.
این در حالى بود که هنوز دو روزى از مرگ پیامبرتان نگذشته، سوز سینه ما خاموش نشده، جراحت قلب ما التیام نیافته، هنوز پیامبر خدا در دل خاک جاى نگرفته بود. بهانه شما این بود که از بروز فتنهها جلوگیرى مىکنید «راهى جز راه حق مىپویید» وگرنه کتاب خدا در میان شماست؛ مطالب و موضوعاتش معلوم؛ احکام و دلایل آن روشن و درخشان؛ نشانههایش نورانى و هویدا؛ نواهیش آشکار و اوامرش گویاست، امّا شما آن را پشت سر افکندید.
آیا از کتاب خدا روى برتافته، از آن اعراض مىکنید؟ آیا داورى جز قرآن مىگیرید؟ یا به غیر آن حکم مىکنید؟ «ستمکاران بد جانشینى را براى قرآن برگزیدهاند» «و هر کسى کیشى جز آیین اسلام را پذیرا گردد، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت در زمره زیانکاران خواهد بود».[9]
در وجود همهی مؤمنان نیز منافقی وجود دارد که آن، نفس اماره و شیطان است. نفس به این زودی یکرنگ نمیشود. آن قدر باید با او مخالفت کرد تا مهار شود و به خواسته روح تن دهد. به قول حضرت آیت اللّه العظمیٰ نجابت همین نفس که دشمن خداست، ممکن است در اثر مخالفت با او کاملاً رام شما شود.
﴿وَ مَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّی﴾[10]
«من نفس خود را تبرئه نمىکنم. به راستى نفس، پیوسته به بدىها دستور مىدهد، مگر کسى را که خدا بر او رحمت آورد.»
خداوند وقتی رحم میکند که آدمی خواستههای نفس را اجابت نکند؛ هر چه دلش خواست، نگوید؛ هر کار خواست، نکند؛ حرام انجام ندهد و از کراهات غلیظ پرهیز کند.
[1] ـ نساء، 140.
[2] ـ انفال، 37.
[3] ـ نساء، 145.
[4] ـ توبه، 72.
[5] ـ ابراهیم، 34.
[6] ـ بحار الأنوار، 25، 381.
[7] ـ نساء، 56.
[8] ـ رحمن، 29.
[9] ـ زندگانى حضرت زهرا علیها السلام (ترجمه جلد 43 بحار الأنوار)، 829.
[10] ـ یوسف، 53.