سوره توبه آیه ۶۷ | جلسه ۴۳
تفسیر سوره توبه آیه ۶۷ | چهارشنبه ۱۳۹۵/۱۲/۲۵ | جلسه ۴۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (۶۷)
مردان و زنان منافق مانند یکدیگرند؛ به کار بد فرمان میدهند و از کار نیک باز میدارند و دستهایشان را [از انفاق] میبندند؛ خدا را فراموش کردند، خدا هم فراموششان کرد. به راستی منافقان فاسقند.
الْمُنَافِقُونَ وَ الْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ؛ خدای تعالی بین زنان و مردان منافق فرق نگذاشته، همه را مثل هم و با هم میداند. خط مشی همهی آنها در مجموع یکی است. این آیه چهار ویژگی آنها را برمیشمارد؛
یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ؛ امر به منکر و نهی از معروف میکنند. برعکس مؤمنان که در آیه ۷۱ همین سوره، ضمن برشمردن خصوصیات آنها میفرماید: امر به معروف و نهی از منکر میکنند.
معروف، در مرتبه اول، اعتقادات است. اگر کسی اعتقاداتش سست است و شبهاتی درباره خدا، پیامبر، معاد و امامت دارد، با اهل علم صحبت کند تا اعتقاداتش محکم و شبهاتش دفع شود، امّا کسی که توانایی لازم را ندارد اصلاً نباید به شبهات گوش دهد؛ چه بسا خودش هم گرفتار شود. بنابراین امر به معروف و نهی از منکر در حق چنین کسی این است که اگر میتوانید، شبهاتش را پاسخ دهید و اگر نمیتوانید، او را به افراد و مراکزی که قادر به این کار هستند، راهنمایی کنید.
نباید کسی را که آماده شنیدن حق و در پی پاسخ به سؤالاتش است، دفع کرد و مورد بی مهری یا اهانت قرار داد! حساب این شخص با کسی که شبهه ایجاد میکند و حاضر نیست پاسخ آن را بشنود، فرق دارد.
هر شبههای، جوابی دارد؛ اگر کسی حاضر به شنیدن جواب نیست و حتّی توهین و استهزاء میکند، باید از او حذر کرد؛ چراکه شاخهای از نفاق در اوست و معاشرت با او مثل سم است. این نه به خاطر آن است که بخواهیم چشم و گوش مردم بسته بماند، بلکه برای این است که جوانها و نوجوانها بدانند با چه کسانی دوستی و معاشرت کنند تا دنیا و آخرتشان آسیب نبیند. با چنین کسانی نباید دوستی کرد، حتّی کسانی را هم که میدانید با آنها دوستی دارند، برحذر بدارید.
بارها تأکید کردهایم که در معاشرتها و دید و بازدیدها، همچنین در فضاهای مجازی، افرادی وجود دارند که خوب میتوانند دیگران را صید کنند؛ یعنی ذهن مردم را با حرفهای بی اساس، مغشوش و مشغول میکنند. اگر اسیر این وساوس و شبهات شدید، نگذارید در ذهنتان بماند و فوراً با اهل خبره صحبت کنید. فکر نکنید اگر کسی چیزی گفت، صحیح است و جوابی ندارد.
کسی که بنیهی علمی ندارد نباید به هر سایت و کانالی سر بزند و هر حرف و شبههای را بخواند و بشنود. این منع علم نیست، جلوگیری از انحراف است.
مصادیق امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر این است که انسان خانواده و فرزندان خود را با زبان خوش موعظه کند؛ به نماز وادارد؛ از کارهای لغو و بیفایده بازشان دارد؛ از معاشرت با افراد نااهل جلوگیری کند، البته باید مراقب بود که از ایجاد لجاجت و جبههگیری، علی الخصوص درباره فرزندان اجتناب کرد. فرزند نباید از والدین خود جدا شود. گاه با انفاق به او، میشود محبّتش را جلب کرد و از نزدیک شدن به دوستان ناباب بازش داشت. اگر دروغ میگوید یا کار زشتی میکند، با مهربانی و موعظه او را ترک دهید.
هر چه پدر و مادر وقت خود را صرف فرزندشان کنند، به نفع خودشان است و لحظه به لحظهی این کار، عبادت محسوب میشود. جا دارد از کسب و کار خود کم کنند و به فرزندانشان بپردازند. این فرزندان، نمایندگان و جانشینان والدینشان هستند؛ کارهای خوب آنها برای اینها هم منظور میشود و اگر کوتاهی کنند، بدیهایشان، دامن والدینشان را میگیرد و حتّی بعد از مرگ موجب عذاب پدر و مادر میشود؛ اگر عین عذاب خود او را نداشته باشند، لااقل به خاطر کوتاهیهایی که کردهاند، در ناراحتی و فشار قرار میگیرند.
نوع دیگر امر به معروف و نهی از منکر، عمل به معروف است؛ وقتی پدر و مادر اول وقت وضو میگیرند و از سر شوق به نماز میایستند، قطعاً فرزندشان هم مشتاق نماز میشود. پدر و مادری که راستگو، مهربان و سخاوتمند هستند و به وعدههای خود عمل میکنند، بیشک فرزندشان هم این صفات را میآموزد و بر همین روال بار میآید.
در جامعه هم همین طور است؛ کسی که صفات بد ندارد یا آن را اظهار نمیکند؛ کینهتوز نیست؛ کبر ندارد؛ سوءظن به کسی نمیبرد؛ فخر فروشی نمیکند؛ متواضع است و… رفتارش بر دیگران تأثیر میگذارد و الگو میشود؛ این، امر به معروف و نهی از منکر عملی است. برعکس منافق که همهی صفات بد را دارد و ظاهر میکند.
قرآن کریم در سوره آل عمران میفرماید:
﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾[1]
«شما بهترین امّتى بودید که براى مردم پدید آمدید؛ به خوبىها دعوت مىکنید و از بدىها باز مىدارید و به خدا ایمان دارید.»
وقتی جوانها و نوجوانها از اصحاب مسجد رفتار خوب و صفات نیکو میبینند، جذب میشوند، ولی اگر توهین و تندی ببینند، میروند و دیگر رو به مسجد و عبادت نمیکنند.
وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ؛ یکی دیگر از صفات منافقان «بخل» است. روایات زیاد و آیات متعددی در مذمت این صفت رسیده است؛
﴿وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[2]
«کسانی که از بخل خویش در امان ماندند، رستگارانند.»
در مقابل، از صفات خوب مؤمنان «سخاوت» است و مهمترین مصداق آن پرداخت واجبات مثل خمس، زکات، نفقات و کفّارات است. نفقه زن بر مرد واجب است و اگر ندهد، بدهکار اوست، امّا نفقه فرزند و در صورت توانایی نقفه پدر و مادر ـ اگر نیازمند باشند ـ گرچه واجب است، اگر ندهد، بدهکارشان نیست. همچنین کمک به برادران و خواهران و نیز مؤمنان نیازمند، بنابر احتیاط، واجب است.
انفاق، هم بخل را برمیدارد؛ هم بسیاری از بلاها را دفع میکند و هم نقش مهمی در برطرف کردن امراض دارد و مردم را از بیمارستان و جراحی بینیاز میکند؛ همچنین مثل صله رحم، موجب طول عمر و تأخیر مرگ میشود. در روایت است که کافر سخی به بهشت نزدیکتر است تا مؤمن بخیل؛ یعنی کافر سخی عاقبت بخیرتر از مؤمن بخیل است. به راستی این صفت تا کجا انسان را پایین میبرد! خدا نکند کسی به جمع مال بیفتد! شما در راه خدا انفاق کنید و مطمئن باشید خدا روزیرسان است و جبران می کند، البته باید تعادل را در این باره رعایت کرد.
نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ؛ ویژگی دیگر منافقان این است که خدا را فراموش کردند و خدا هم آنان را از یاد برد. این فراموشی نتیجه امر به منکر و نهی از معروف و دست کشیدن از انفاق نیز هست. شخص بخیل، مال را مال خود میداند، نه خدا و این یعنی فراموش کردن خدا. کسی که امر به معروف و نهی از منکر نمیکند، به احکام شرع بیاعتناست و این یعنی فراموش کردن خدا.
از خدا بخواهیم که بفهمیم برای چه ما را خلق کرده است. بیشک خداوند کار بیهوده و باطل نمیکند، ولی باید عمیقاً فکر کنیم برای چه به این دنیا آمدهایم؛ نیامدهایم که فقط بخوریم و بخوابیم و تولید مثل کنیم؛ یقیناً هدف مهمتری در کار است و آن، آشنایی با خدای تعالی و شناختن اوست. چگونه انسان وقتی به مال و مقامی میرسد، لذت میبرد؟ شناخت پروردگار، مقام و لذتی به ارمغان میآورد که قابل مقایسه با این لذات نیست.
کسی که خدا را فراموش کرد، فراموش میکند برای چه خلق شده، گمان میکند حیوان است؛ فکر میکند زندگی فقط خوردن و آشامیدن و شهوترانی است و حرفهای پیامبران و ائمه، فقط حرف است، ولی اگر بفهمد برای چه خلق شده، از وقت و عمرش استفاده میکند و فرصتهای نوجوانی و جوانی را غنیمت میشمارد. اگر کسی در جوانی کاری نکند، در پیری به جایی نمیرسد؛ نهایت این که توبهای کند، ولی از آنچه هدف خلقت است، دور میماند. کسی که خود را مهذب کرده، سعی میکند و از خدا میخواهد محبّت دنیا در دلش کم شود، به معنای واقعی «غنی» میشود و خداوند صفات مؤمنان را نصیبش میکند؛ این میشود یاد خدا.
خداوند میفرماید «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ» خدا را فراموش کردند و خدا آنها را فراموش کرد، امّا مگر خدا چیزی را فراموش میکند؟ در سوره حشر میفرماید:
﴿وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأنْساهُمْ أنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ﴾[3]
«مانند کسانی نباشید که خدا را از یاد بردند و خدا نیز به خودفراموشی گرفتارشان کرد؛ آنان از جاده دین بیرونند.»
این قرار خداست که هر کس او را فراموش کند، خودش را از یاد میبرد؛ پس «فَنَسِیَهُمْ» یعنی خصوصیاتی که باید در جانشان پیدا میشد، چون نخواستند و به خدا پشت کردند، پیدا نشد و به هدر رفت. خداوند بارها انسان را صدا میزند؛ دعوت میکند؛ پیامبران و اولیایش را به دنبالش میفرستد، امّا وقتی اعتنا نمیکنند، او را به خود وامیگذارد و به تعبیر قرآن، از یاد میبرد؛ «فَنَسِیَهُمْ».
إِنَّ الْمُنَافِقِینَ هُمُ الْفَاسِقُون؛ منافقان کسانی هستند که از مرز دین بیرون رفتند.
[1] ـ آل عمران، 110.
[2] ـ حشر، ۹.