سوره توبه آیه ۶۴ تا ۶۶ | جلسه ۴۲
تفسیر سوره توبه آیه ۶۴ تا ۶۶ | یکشنبه ۱۳۹۵/۱۲/۲۲ | جلسه ۴۲ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِءُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ (۶۴)
منافقان بیم آن دارند که سورهای علیه آنان نازل شود و از آنچه در دلهایشان است خبر دهد. بگو مسخره کنید؛ خداوند آنچه را از آن میترسید آشکار خواهد کرد.
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آیَاتِهِ وَ رَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِءُونَ (۶۵)
و اگر از آنان سؤال کنی، میگویند ما فقط شوخی و بازی میکردیم. بگو: آیا خدا و آیاتش و پیامبرانش را مسخره میکنید؟
لاَ تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَهٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَهً بِأَنَّهُمْ کَانُوا مُجْرِمِینَ (۶۶)
عذرخواهی نکنید؛ شما بعد از ایمانتان کافر شدید. اگر گروهی از شما را عفو کنیم، گروه دیگر را عذاب میکنیم زیرا گنهکار بودید.
نفاق یعنی دورویی. از «نَفَقَ» به معنای نقبی است که موش میزند و دو در دارد؛ از یک طرف وارد میشود و هنگام خطر، از طرف دیگر خارج میشود. منافقان هم از یک راه وارد ایمان میشوند، ولی از راه دیگر بیرون میروند.
شأن نزولهای متعددی برای این آیات ذکر شده است که یکی از میان آنها بهتر به نظر میرسد و آن این است که آیات درباره دوازده نفر نازل شد که در عقبه (گردنهاى در راه مدینه) کمین کردند تا هنگام بازگشت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از جنگ تبوک ایشان را به قتل برسانند. جبرئیل این جریان را به آن حضرت گزارش داد و او را مأمور ساخت تا کسی را نزد آنها روانه کند و مرکبهایشان را بزند تا از سر راه دور شوند. در آن حال افسار مرکب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در دست عمار بود و حذیفه از پشت سر، آن مرکب را میراند.
حضرت رو به حذیفه کرد و فرمود: آنها را شناختى؟
عرض کرد: نه یا رسول اللَّه هیچ یک از آنها را نشناختم. حضرت یک یک نام آنها را برد، حذیفه گفت: پس چرا آنان را به قتل نمىرسانىد؟
فرمود: خوش ندارم عرب بگویند: محمّد چون بر اصحاب خود مسلط شد، شروع به قتل آنان کرد.
مانند همین حدیث از امام باقر علیه السلام هم روایت شده است، جز آنکه در روایت آن حضرت چنین است: که آنها درباره قتل آن حضرت مشورت کردند و با هم گفتند: اگر محمّد صلّی اللّه علیه و آله از تصمیم ما باخبر شد، میگوییم: ما شوخى میکردیم و اگر خبردار نشد، او را به قتل میرسانیم.[1]
یَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَهٌ تُنَبِّئُهُم؛ منافقان همواره از این میترسیدند که سورهای نازل شود و پرده از توطئههای آنان بردارد با این حال دست از کارهای خود برنمیداشتند و پیامبر و مسلمانان را مسخره میکردند. خدای تعالی میفرماید به آنها بگو: طولی نمیکشد که خدا آنچه را از آن میترسید، آشکار خواهد کرد.
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیَقُولُنَّ إِنَّمَا کُنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَب؛ اگر از آنها بپرسید چرا نقشه قتل پیامبر را در سر داشتید، زیر بار نرفته، میگویند ما در حال بازی و شوخی بودیم. آنچه بر زبان میآورند، خلاف چیزی است که در دل دارند؛ اظهار ایمان میکنند و در خلوت خود پیامبر و مسلمانان را مسخره میکنند. به آنان بگو: آیا خدا، آیات الهی و رسول خدا را مسخره میکنید؟
لاَ تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُم؛ بعد از لو رفتن نقشه منافقان، برخی از آنها آمدند و عذرخواهی کردند. خدا میفرماید: عذرخواهی نکنید؛ چرا که شما بعد از ایمان آوردن، کافر شدید؛ یعنی در قلب خود به رسالت پیامبر ایمان نیاوردید. حتّی اگر برخی از شما را عفو کنیم، برخی دیگر را عذاب خواهیم کرد؛ زیرا مجرم بودید.
شعبههای نفاق
برخی گناهان، انسان را از خدا، پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام دور و به نفاق نزدیک میکند. البته گناه با نفاق فرق دارد و مؤمن گناهکار مثل منافقی که ایمان در دلش وجود ندارد، نیست، امّا این یک واقعیت است که گناه انسان را از ایمان دور میکند.
یکی از این گناهان، ریاکاری است. ریا یعنی انجام واجبات و مستحبات، برای تعریف دیگران و نشان دادن خود. امّا از کجا میتوانیم بفهمیم کارهای خوبمان برای خداست یا از روی ریا؟
شخص ریاکار مثل منافق، خلوت و جلوتش با هم فرق دارد، همان طور که ظاهر و باطنش متفاوت است؛ پس در خلوت ابایی از انجام گناه ندارد، همچنان که انگیزهای برای انجام کار خوب ندارد؛ نماز را در جمع، بانشاط و زیبا میخواند و در خلوت با کسالت و بیحالی.
ریا شعبهای از نفاق است و انسان را بدان سو میکشاند، امّا بعضی اوقات شیطان وسط میآید و وسوسه میکند؛ یعنی گاهی ممکن است جوان یا نوجوانی وارد جمعی از مؤمنان شود و حالش تغییر کند؛ در نتیجه نماز بهتری بخواند و با اشتیاق عبادت کند، در حالی که در تنهایی چنین حالی ندارد؛ این ریا نیست؛ اثر همنشینی با مؤمنان است، همچنان که همنشینی و معاشرت با افراد گناهکار، تاثیر بد میگذارد. پس در این مواقع نباید اسیر وسوسه شیطان شد. شخص ریاکار خود به خوبی میداند نیّتش خدایی نیست، بلکه برای تعریف و خوشآمد مردم کار میکند و میخواهد به منافعی که مد نظر دارد برسد.
یکی دیگر از گناهانی که انسان را از ایمان دور میکند «کینه» است. کینه یعنی نبخشیدن گناه دیگران. کینهتوز، حتّی اگر چیزی هم ظاهر نکند، خشم و دلخوری بر قلب و اعمالش سایه افکنده، در صدد تلافی و انتقام است. این صفت ناپسند به تدریج انسان را به نفاق نزدیک میکند؛ زیرا موجب میشود در دل نفرت و غضب داشته باشد و در ظاهر چیز دیگری نشان دهد؛ در ظاهر احترام میگذارد و چرب زبانی میکند، امّا در باطن مترصد فرصت ضربه زدن و تلافی است. گاهی هم به رخ طرف میکشد و میگوید: این کار، تلافی آن کار توست. باید از خدا بخواهیم کینه را از ما دور کند.
سومین گناهی که انسان را به نفاق نزدیک و از خدا دور میکند، شبههافکنی در دین مردم است. برخی کاری جز این ندارند. با جوانها دور هم مینشینند؛ یکی دو شبهه مطرح میکند و ذهن آنها را مشوش میسازد. گاه عمداً این کار را میکنند و گاهی هم نمیخواهند بفهمند چه میکنند.
اگر کسی زیاد این کار را انجام دهد، به تدریج وارد جرگهی منافقان میشود؛ زیرا اگر واقعاً به خدا ایمان داشت، دلهای مردم را به خدا پیوند میداد، نه از خدا جدا کند؛ لذا در فضاهای مجازی باید مراقب بود؛ برخی به عمد این کار را میکنند.
بعضی هم بدون علم، شایعاتی را که درباره برخی افراد مطرح است دامن میزنند و منتشر میکنند تا او را از جمع مؤمنان بیرون کنند. تفرقه انداختن میان جمع باصفای مؤمنان؛ جدا کردن آنها از هم و اختلاف انداختن میان آنها از خصلتهای منافقان است؛ لذا هر چه انسان بتواند مؤمنان را با هم جمع کند و اختلاف را از میان بردارد، پسندیده است.
گاه انسان آن قدر دلش به خدا نزدیک میشود که مثل خود خدای تعالی و پیامبر، مردم را دوست میدارد؛ نمیخواهد آنها گمراه شوند و میخواهد همه به سوی خدا بیایند؛ آن گونه که پیامبر بود و خداوند به او فرمود:
﴿لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ﴾[2]
«نزدیک است جان خود را بر سر این که ایمان نمیآورند، ببازی.»
پیامبر دلسوز مؤمنان بود و سعی میکرد رحمت خدا را برای همهی مردم ظاهر کند. نمیخواست در عذاب دنیا و آخرت گرفتار شوند.
این را هم باید مد نظر قرار داد که همهی مردم مؤمن درجه یک نیستند؛ برخی درجات پایین ایمان را دارند و برخی تازه قدم در راه ایمان گذاشتهاند. برخی نیز ممکن است خطاهایی انجام دهند، امّا در صدد دشمنی و ضربه زدن به دین نیستند. کسی که سعی میکند این مردم را حول محور پروردگار، با هم متحد سازد؛ بین آنها الفت برقرار کند و نفاق و افتراق را بردارد، بی شک نزد خدای تعالی ارزشمند است؛ این صفت رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام است. اگر دشمنان، در مقابل مولا علی علیه السلام نمیایستادند و اسلحه دست نمیگرفتند، هرگز مولا میل به جنگ نداشت؛ بنا نداشت کسی جهنّمی شود، بلکه دوست میداشت همه رو به خدا بیایند. آن حضرت بیست و پنج سال خون دل خورد و سکوت کرد تا اسلام باقی بماند.
سعی کنید در میان خود، تا آنجا که ممکن است الفت و مهربانی برقرار کنید. اگر هم کسی خواست کاری کند که جدایی و اختلاف به وجود آید، شما قدم پیش بگذارید و اصلاح کنید. از صفات مؤمن که سفارش زیادی بر آن شده و روایات فراوانی درباره آن رسیده، عفو است؛ این صفت پروردگار است و خداوند آن را تلافی میکند.
در جلد دوم کافی، باب عفو، ده روایت درباره این خصلت نیکو آمده است. در روایت اول این باب از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله حدیث شده:
«أَ لَا أُخْبِرُکُمْ بِخَیْرِ خَلَائِقِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَکَ وَ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ الْإِحْسَانُ إِلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیْکَ وَ إِعْطَاءُ مَنْ حَرَمَکَ»[3]
«آیا بهترین اخلاق دنیا و آخرت را به شما خبر دهم؟ گذشتن از کسى که به تو ستم کرده؛ پیوستن با کسى که از تو بریده؛ نیکى با کسى که به تو بدى کرده و بخشیدن به کسى که تو را محروم ساخته است.»
همهی این صفات، به عفو باز میگردد؛ این دستور قرآن و سنّت، و سیره معصومین علیهم السلام است. بیشک خداوند چنین افرادی را دوست میدارد.
شکر کلید رضا
دوستی سؤال کرد چه کنم تا محبّت خدا و معصومین در دلم پیدا شود؛ خداوند از من راضی شود و من از خدا راضی شوم؟
گفتم: شکر، کلید رضایت و محبّت پروردگار است و به تدریج انسان از نفاق بیرون میآورد.
﴿وَ إِنْ تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ﴾[4]
«اگر شکر کنید، خدا از شما راضی میشود.»
از جمله سفارشات آیت اللّه انصاری به حضرت آیت اللّه العظمیٰ نجابت این بود که نعمتهای خدا را به یاد آور و شکر کن.
﴿وَ أَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ﴾[5]
«و از نعمتهای پروردگارت سخن بگو!»
بعضی اوقات این ذکر ورد زبان حضرت آیت اللّه العظمیٰ نجابت بود: «یا ربّ شکور».
[1] ـ مجمع البیان، 5، 70.
[2] ـ شعراء، 3.
[3] ـ کافی، 2، 107.
[4] ـ زمر، 7.
[5] ـ ضحىٰ، 11.