سوره توبه آیه ۳۸ و ۳۹ | جلسه ۲۶
تفسیر سوره توبه آیه ۳۸ و ۳۹ | یکشنبه ۱۳۹۵/۱۰/۱۹ | جلسه ۲۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَهِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَهِ إِلاَّ قَلِیلٌ (۳۸)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! شما را چه میشود که وقتی میگویند در راه خدا کوچ کنید (عازم نبرد شوید) به زمین میچسبید (کندی میکنید) آیا به جای آخرت، به زندگی دنیا راضی شدهاید؟ بهرهی زندگی دنیا در برابر آخرت اندکی بیش نیست.
إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَاباً أَلِیماً وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ وَ لاَ تَضُرُّوهُ شَیْئاً وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (۳۹)
اگر کوچ نکنید، شما را عذابی درناک میکند و قوم دیگری به جای شما میآورد و هیچ زیانی به او نمیرسانید و خداوند بر هر چیز تواناست.
چون رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از جنگ طائف بازگشت، دستور جنگ با رومیان را صادر فرمود و این جریان هنگام رسیدن میوهها بود؛ از این رو مسلمانان دوست داشتند در خانه، نزد اموال خود بمانند و خروج به سوى جنگ براى آنها سخت و دشوار بود. کمتر میشد رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بخواهد به جنگى برود و به طور صریح و آشکار مقصد خود را اظهار کند، جز در این جنگ که به خاطر دورى راه و زیادى دشمن، مقصد را آشکارا گفت تا مردم آمادگى بهترى پیدا کنند.[1]
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ؛ «اِنْفِروا» از «نَفْرْ» به معنای کوچ کردن و رفتن است. «اِثّاقَلْتُم» یعنی سنگینی خود را بر زمین انداختهاید و به آن چسبیدهاید. «أرض» یعنی زمین؛ کنایه از میل کردن به دنیا و مادیات است.
تبوک نام منطقهای در مرز عربستان با روم بود و حدود ششصد کیلومتر با مدینه فاصله داشت. واقعه تبوک در سال نهم هجری اتفاق افتاد. دوری مسافت، گرمای هوا و نزدیک بودن زمان برداشت محصول، بهانهای بود برای سستی برخی مسلمانان در اطاعت فرمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله؛ لذا خداوند در این دو آیه و آیات دیگری که بعد خواهد آمد، آنان را تهدید و البته تشویق به جهاد کرد. در این میان منافقان هم دست به کار شده بودند و با حرفهایشان مردم را دلسرد و مردد میکردند.
ظاهر آیه درباره جهاد فی سبیل اللّه است. هر گاه نیاز به دفاع از حریم اسلام پیش آید، بر همه واجب است آماده شوند؛ همچنان که در زمان امام خمینی رحمه اللّه مردم و به خصوص جوانها به میدان آمدند و خداوند پیروزی را نصیب فرمود.
أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَهِ؛ خدای تعالی در نکوهش سستی مسلمانان، میفرماید: «آیا به جای آخرت، به زندگی دنیا راضی شدید؟» سستی در کار جنگ، نشانه ترس از کشته شدن در راه خدا یا ترس از کاستی دامها و محصولات کشت و زرع است، و این یعنی ترجیح دنیا بر آخرت؛ یعنی راضی شدند دنیا را داشته باشند و نمیخواهند به سوی پروردگار عروج کرده، در مسیری که به خاطر آن خلق شدند؛ یعنی محبّت، عشق و بندگی پروردگار، قرار گیرند.
فَمَا مَتَاعُ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا فِی الآخِرَهِ إِلاَّ قَلِیل؛ امّا متاع دنیا، بیارزش و بهره آن نسبت به آخرت، اندک است. مگر آدمیزاد چقدر عمر میکند؟ متاع به بهره اندک و بیارزش میگویند.
منظور از آخرت در اینجا، قیامت کبری نیست، بلکه از ابتدای ورود به عالم برزخ مراد است که قیامت صغیری نامیده میشود و ثواب و عقاب در آن وجود دارد. رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمودند:
«من مات فقد قامت قیامته»[2]
«هر کس بمیرد، قیامتش برپا میشود.»
إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذَاباً أَلِیماً؛ خداوند دوباره مسامحه کنندگان در جنگ را تهدید کرده، میفرماید: اگر به سوی میدان نبرد کوچ نکنید، عذاب سختی در انتظارتان است؛ به گرفتاریهایی مبتلا میشوید و انگشت حسرت و ندامت به دهان میگیرید که ای کاش رفته بودیم.
وَ یَسْتَبْدِلْ قَوْماً غَیْرَکُمْ؛ دین خدا هرگز از بین نمیرود. اگر شما نیایید، او گروه دیگری را جانشین شما میکند تا دینش را پابرجا کنند؛ کسانی که عاشق دین حقّند و از آن دفاع کنند؛ آن هم نه از سر اجبار، بلکه با اختیار خود و از سر شوق؛ افراد فهیمی که هرچند اندک باشند، باارزشتر از جمعیت بسیارند.
بعضی گفتهاند منظور از گروه دیگر، ایرانیان هستند و برخی دیگر یمنیها را گفتهاند.
وَ لاَ تَضُرُّوهُ شَیْئاً؛ شما نمیتوانید زیانی به خدا برسانید؛ قدرت او بیانتهاست و هیچ احتیاجی به شما ندارد.
قدم گذاشتن در راه خدا
از مصادیق «سبیل اللّه» (راه خدا) علم به وحدانیت خدای تعالی، صفات حسنای او و معیتش با مخلوقات است. کسب این علم نیاز به مقدماتی دارد؛از جمله علم به احکام ـ با تقلید یا اجتهاد ـ علم اجمالی به قرآن و روایات؛ شناخت صفات خدای تعالی؛ تخلّق به اخلاق و صفات خوب و تهذیب نفس. انجام این مقدمات در حقیقت آمیختن علم با عمل است که در سایه آن و با عنایت حق تعالی توحید خدای تعالی نصیب میشود؛ لذا دائم میگوییم: واجبات را یاد بگیرید و به آنها عمل کنید؛ حرام را بیاموزید و از آن بپرهیزید که این خود مصداق جهاد فی سبیل اللّه است.
کسی که از خانه به قصد اقامه نماز جماعت و گوش دادن به تفسیر و موعظه بیرون میآید، در راه خداست. در مقابل، کسانی که به ظاهر مسلمانند، امّا حاضر نیستند مختصری از وقت خود را صرف آموختن احکام دین و آشنایی با قرآن کنند و به جای آن، وقت خود را به لغوگویی، خنده و پرخوری میگذرانند یا همهی وقت خود را صرف تحصیل دنیا کرده، مواعظ و حرفهای معنوی را از سر سیری میدانند و هیچ اعتنایی به آنها نمیکنند، در واقع به زمین چسبیدهاند. خداوند به آنان میفرماید: «دنیا را بر آخرت ترجیح دادید، امّا بدانید متاع دنیا در برابر آخرت اندک است».
چنین کسانی واقعاً در عذاب بسر میبرند؛ اگر ناراحتی و مشکلی برایشان پیش آید، ناامید شده، زندگی برایشان تلخ میشود. گاه خداوند به جای این افراد، کسانی را میآورد که صاف و بیریایند؛ جوانان مخلص و باصفایی که ظاهر و باطنشان یکی است و در هر مجلسی وارد میشوند، حال و هوای مجلس را تغییر میدهند.
کسانی که پشت پا به دنیا زدند و طلبگی را برگزیدند؛ درس خواندند و به روزی مختصر قانع شدند، در حالی که میتوانستند به دانشگاه بروند و شغلهای خوبی برای خود دست و پا کنند، در واقع در راه خدا و در جهاد فی سبیل اللّه هستند. کم نیستند طلّاب درسخوان و مخلصی که به کم قانع شدند؛ علم و عمل را با هم درآمیختند و زندگی را آسان گرفتند؛ خدا هم روزگارشان را میگذراند و برایشان توسعه میدهد. توسعه، مهمترین دستاورد قناعت است.
وَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ؛ کسی که بفهمد خداوند بر همه چیز قادر است، میفهمد غیر خدا کارهای نیست و احدی بدون اذن او نمیتواند کاری کند؛ لذا برای انجام تکلیف سینه ستبر میکند و آنچه رضای خداست، بیتشویش و اضطراب انجام میدهد.
مبارزه با نفس، جهاد فی سبیل اللّه
مهمترین مصداق جهاد فی سبیل اللّه، مباره با نفس است و از سختترین میادین این مبارزه، عادت به نگه داشتن زبان است. از امام سجاد علیه السلام روایت شده که فرمودند:
«در هر بامداد، زبان آدمیزاد بر تمام اعضایش مشرف شود و گوید: چگونه هستید؟ گویند: اگر تو ما را رها کنى، خوبیم. همچنین گویند: خدا را نسبت به ما به یاد آور! سوگندش دهند و گویند: ما به سبب تو ثواب و عقاب میبینیم.»[3]
میشود با این زبان خیرهای فراوان به دست آورد و شرّهای بسیار بپا کرد. خطاهایی که از این عضو سر میزند، بیشتر از سایر اعضاء و جوارح است؛ دروغ، تهمت، غیبت، فحّاشی و دادن نسبت زشت به دیگران، گناهان بزرگی است که درباره آنها روایات بسیاری رسیده است. شهید آیت اللّه دستغیب در کتاب گناهان کبیره، سی خصلت ناپسند که فقط از دروغ زاییده میشود، از روایات برشمرده است.
جهاد یعنی نگه داشتن دائمی زبان؛ به محض آن که خواست چیزی خلاف رضای خدا بگوید، خود را نگه دارد؛ همین طور تا برسد به شوخیهای عادی که هیچ نفعی ندارد و صرفاً برای خنده و لهو است.
از دیگر مصادیق جهاد با نفس، بیدار شدن هنگام سحر و خواندن چند رکعت نماز است. یقیناً این کار، مورد نیاز پروردگار عالم نیست، بلکه انسان بدان نیازمند است. دل کندن از رختخواب آن هم در زمستان، جهاد با نفس است.
هنگامی که نمازگزار، تکبیره الاحرام میگوید، خیالات از هر سو به او هجوم میآورند، امّا خود را نگه میدارد و از خدا کمک میطلبد؛ نفس میخواهد خوش باشد و نماز را هر چه زودتر تمام کند، امّا روح میگوید نماز را صحیح و با آداب بخوان تا مقبول شود؛ این خود جهاد با نفس است.
طبق روایتی از امام صادق علیه السلام ایشان فرمودند: «دل را به نمازت مشغول دار که از آن، جز مقداری که با حضور قلب بوده و با دل بدان پرداختهای، پذیرفته نمیشود تا آنجا که گاه از نماز بنده، فقط ربع یا ثلث یا نصف آن قبول میشود.»[4]
مؤمن، شبانه روز در حال مبارزه با نفس است و اگر سستی کرد، مورد خطاب پروردگار قرار میگیرد که «أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیَاهِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَه». اگر کسی نخواست در راه خدا با نفس خویش جهاد کند و به دنیا میل کرد و دل بست، گرفتار میشود؛ همین که نفس آزاد میشود و میگوید: بگذار خوش باشیم، گرفتاریهای انسان شروع میشود و شیطان هم از آن طرف او را اذیت میکند، به طوری که نمیداند از شرّ وسوسههای آن خنّاس چه کند.
امّا خدا قادر است کسانی را عَلَم کند که مثل سلمان و ابوذر و دیگر بزرگان دین، از اسارت نفس رهیدند.
[1] ـ تفسیر مجمع البیان، 5، 4.
[2] ـ بحار الأنوار، ۵۸، ۷.
[3] ـ کافی، ۲، ۱۱۵.
[4] ـ من لا یحضره الفقیه، ۱، ۳۰۳.