سوره توبه آیه ۱۰۰ | جلسه ۶۸
تفسیر سوره توبه آیه ۱۰۰ | یکشنبه ۱۳۹۶/۰۷/۱۶ | جلسه ۶۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
وَ اَلسّابِقُونَ اَلْأَوَّلُونَ مِنَ اَلْمُهاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصارِ وَ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اَللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا اَلْأَنْهارُ خٰالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِکَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ (۱۰۰)
و پیشگامانِ نخستین از مهاجران و انصار و کسانیکه به نیکی از آنها پیروی کردند، خدا از آنان خشنود است و آنان از او خشنودند و براى آنان باغهایى آماده کرده که از زیرِ آن، نهرها جارى است و همیشه در آن خواهنn ماند. این است رستگاریِ بزرگ.
وَ اَلسّابِقُونَ اَلْأَوَّلُونَ مِنَ اَلْمُهاجِرِینَ وَ اَلْأَنْصار…؛ آیه دربارۀ کسانی است که سبقت گرفتند و پیشگام بودند. در میانِ مهاجرین و انصار و نیز کسانی که بعد آمدند و پیرو آنها شدند، لکن با قیدِ احسان؛ یعنی برایشان روشن شد که تبعیت از «سابقونَ الأولون» چگونه است؛ پس یک کارِ تقلیدی نبود که چیزی نفهمند، بلکه بافهم بودند و اعمال و رفتارشان هم مطابقِ آنها بود.
رَضِیَ اَللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه؛ این آقایان از خدا راضی شدند و خدا از آنها راضی شد و بهشتهایی برایشان آماده کرد که از زیرِ آنها نهرها جاری است. همیشه در آن میمانند و انتهایی ندارد. در آخر نیز میفرماید رستگاری بزرگ همین است.«ذلِکَ اَلْفَوْزُ اَلْعَظِیمُ».
آیه مناقشاتِ فراوان بین شیعه و اهل تسنن دارد. اهل تسنن معتقدند طبقِ این آیه خدا از همۀ مهاجرین و انصار راضی است. سؤال ما این است که اگر هر گناه و خلافی کردند، مشکلی ندارد و بازهم خدا از آنها راضی است؟ حتی کسانی که در جنگِ جمل مقابلِ مولا علی علیهالسلام ایستادند؟ چگونه دو گروه متشکل از مهاجرین و انصار، مقابلِ هم میایستند و باهم میجنگند و در عینِ حال خدا از هر دو راضی است؟
میگویند: آنها همه مجتهد بودند و هرکدام به اجتهادِ خود عمل کردند. نهایت اینکه در اجتهادشان خطا کردند، امّا باز هم خدا از آنها راضی است.
میگوییم: اگر حضرت علی علیهالسلام را هم قبول نداشته باشند و خودشان جلو بیفتند همینطور است؟ میگویند: بله خدا از آنها راضی است.
ولی ما معتقدیم این حرف خلافِ آیاتِ قرآن است؛ چراکه اولاً: در همین آیه که خدا میفرماید: «رَضِیَ اَللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه» این رضایت تا کی ادامه دارد؟ تا ابدالاباد؟ یقیناً رضای خدا نباید با آیاتِ دیگر منافات داشته باشد؛ مثلاً در همین سورۀ توبه میفرماید:
﴿فَإِنَّ اَللّهَ لا یَرْضىٰ عَنِ اَلْقَوْمِ اَلْفاسِقِینَ﴾[1]
«خداوند هرگز از گروه فاسقان خشنود نخواهد شد.»
فاسق کسی است که گناه کند یا از دین و اعتقادات خارج شود یا در اعمال به انحراف رود؛ مثلاً گناه کبیره کند.
در سورۀ آلعمران میفرماید:
﴿وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ﴾[2]
«خدا ستمکاران را دوست نمىدارد.»
چطور ممکن است خدای تعالی که به صراحت میفرماید از فاسقان راضی نیست و ستمکاران را دوست نمیدارد، در آنجا بفرماید از مهاجر و انصار بیهیچ قید و شرطی راضی است، حتی اگر فاسق و ظالم باشند؟ مثلاً اگر مقابلِ علی علیهالسلام بایستند آیا ظلم نیست؟ البته آنها میگویند خیر.
ما میگوییم رضایتِ خدا به شرطی نصیب میشود که شخص تا آخر مؤمن بماند و از دین بیرون نرود، همچنین گناه کبیره نکند و اصرار بر صغیره نداشته باشد. پس وقتی گناه کبیره کرد یا اصرار بر صغیره داشت، فاسق است، مگر آنکه توبه کند. شخصِ توبه کننده هم نمیتواند صاحبِ فوز عظیم شود.
«وَ رَضُوا عَنْه» یعنی آنها از خدا راضی هستند؛ ازنظرِ تکوینی یعنی هر ناراحتی و مصیبتی برایشان پیش آید، شکر میکنند و راضی به رضای خدا هستند، ولی آیا مهاجرین و انصار همیشه از خدا راضی بودند؟ قطعاً خیر. برای عمومِ آنها، غیر از مولا علی علیهالسلام، سلمان، ابوذر و مقداد چنین چیزی نبوده است.
ازنظرِ تشریعی نیز یعنی هیچ خلافی از شخص سر نزند. منظور از خلاف، چیزی است که صریحاً واجب یا حرام است؛ پس در این دو مقوله «اجتهاد» معنا ندارد و نمیشود گفت: من اجتهاد کردم و فهمیدم این چیز حرام نیست. در برابر آنچه نصِ صریحِ قرآن یا سنّت است نمیتوان اجتهاد کرد.
مناقشات در این باب مفصل است و صاحبِ المیزان بهطورِ مبسوط به آن پرداختهاند.
امّا مهاجر و انصار، هم معنای ظاهری دارد و هم تأویل. ظاهرِ آن این است که کسی همراه پیامبر یا به امرِ پیامبر از شهرِ خود به جاهای دیگر رود. در بین مهاجرین آنکه زودتر از همه به پیامبر ایمان آورد، مولا علی علیهالسلام بود. وقتی مسلمانان به حبشه هجرت کردند، همراه عدهای از آنها رفت و زودتر بازگشت. پس «اَلسّابِقُونَ اَلْأَوَّلُونَ مِنَ اَلْمُهاجِرِین» مولا علی علیهالسلام است.
انصار هم کسانی بودند که از اول تا آخر، همهجا در کنارِ پیامبر و کمککارِ او بودند و در جنگها فرار نکردند. چه کسی جز مولا علی علیهالسلام چنین بود؟ در جنگِ اُحد علی علیهالسلام بود که تا آخر مقاومت کرد؛ در جنگِ احزاب فقط او در مقابلِ عمربن عبدود ایستاد. پس در میانِ انصار هم اول از همه علی علیهالسلام است. هرکس تا آخر با این علی باشد، همینطور است. امّا تا آخر؛ نه آنکه میانِ راه رها کند و برود. سلمان و ابوذر و مقداد چنین بودند و این آیه برای آنهاست.
وَ اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان؛ تبعیت از علی علیهالسلام و از کسانی که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله معرفی فرموده، «تبعیت به احسان» است؛ یعنی با فکر و فهم دانستند که مولا علی علیهالسلام باید جلودار باشد و به همین دلیل از او تبعیت کردند؛ این احسان ازنظرِ عقیده است. از جهت عمل هم هرکاری آنان کردند، اینان هم کردند و تا آخر ایستادند؛ پس «رَضِیَ اَللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه».
اینها خصوصیتی غیراز شخصِ تائب دارند؛ در سختیهایی که پیش آمد، هیچکدام خم به ابرو نیاوردند؛ تا آخر از خدا راضی بودند و خدا از آنها راضی بود. دنبالهرو کسی بودند که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله او را بلند کرد و فرمود: «مَنْ کُنتُ مُولاه فَهذا عَلیٌ مُولاه». دین و ایمانی را خواستند که خدا پسندیده است؛
﴿الْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الإسْلامَ دیناً﴾[3]
«امروز دینِ شما را برایتان کامل و نعمتِ خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دینِ شما برگزیدم».
این دینی است که خدا از آن راضی است؛ یعنی ولایت مولا علی علیهالسلام.
پس منظور از «اَلَّذِینَ اِتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسان» کسانی هستند که با فهمشان تابع شدند و متبوعِ خود را پیدا کردند. متبوع یعنی مولا علی علیهالسلام تا امام زمان عجّلاللّهتعالیفرجه. در عمل هم دنبالهرو ایشانند؛ یعنی سعی میکنند واجبات را انجام دهند و محرمات را ترک کنند و تا آخر هم ماندند. اینها هستند که خدا از آنها راضی است و آنها از خدا راضیاند. در سختیها و بلاها استقامت کردند و گفتند: «خدا را شکر. اگر خلافی کردیم، ما را ببخش و اگر هم صلاحِ تو بوده، چشم».
این هجرت از جهت ظاهری بود، امّا از جهتِ باطنی، در روایات به جستجوی آن میپردازیم.
مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام فرمودند:
«أَمَّا إِنَّهُ سَیَظْهَرُ عَلَیْکُمْ بَعْدِی رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ یَأْکُلُ مَا یَجِدُ وَ یَطْلُبُ مَا لَا یَجِدُ فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ أَلَا وَ إِنَّهُ سَیَأْمُرُکُمْ بِسَبِّی وَ الْبَرَاءَهِ مِنِّی فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِی فَإِنَّهُ لِی زَکَاهٌ وَ لَکُمْ نَجَاهٌ وَ أَمَّا الْبَرَاءَهُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّی فَإِنِّی وُلِدْتُ عَلَى الْفِطْرَهِ وَ سَبَقْتُ إِلَى الْإِیمَانِ وَ الْهِجْرَهِ»[4]
«بعداز من مردى گشادگلو و شکم برآمده بر شما غالب مىشود. آنچه بیابد، بخورد و آنچه نیابد، بخواهد. او را بکشید، ولى هرگز نخواهید کشت. او شما را به ناسزا گفتن به من و بیزارى از من فرمان مىدهد. از من بدگویى کنید؛ زیرا مایۀ پاکى و علوّ درجۀ من و نجاتِ شما خواهد بود، ولى از من بیزارى نجویید؛ زیرا من بر فطرتِ الهى به دنیا آمدهام و در ایمان و هجرت بر همه سبقت جستهام.»
ابوعمرو زبیری گوید به امام صادق علیهالسلام عرض کردم: آیا ایمان درجات و مراتبى دارد که مؤمنان با آنها نزد خدا بر یکدیگر برترى داشته باشند؟
فرمود : آرى.
گفتم : رحمتِ خدا بر شما! برایم توضیح دهید تا بدانم.
فرمود: خداوند میان مؤمنان مسابقه نهاد، همانگونه که در روز مسابقه، اسبان را به مسابقه مىگذارند. پس آنها را برحسبِ درجهاى که در پیش افتادن بهسوى او، بهدست آوردند برترى بخشید و هر یک از آنان را در درجۀ سبقتش قرار داد که از حقّ او در آن درجه کاسته نمىشود. نه هیچ عقبافتادهاى بر جلوافتادهاى پیشى مىگیرد و نه هیچ کمترى بر آنکه برتر است. بدینسان پیشینیانِ امّت بر پسینیان برترى دارند و اگر پیشگام در ایمان بر آنکه دیرتر ایمان آورده برترى نداشت، آخرِ این امّت، در ردیفِ اوّلِ آن جاى مىگرفت.
آرى؛ اگر پیشگام در ایمان بر آنکه بعد ایمان آورده برترى نداشت، آن آخرینها بر اولینها پیشى مىگرفتند، امّا بهسببِ درجاتِ ایمان، خداوند پیشگامان را مقدّم داشت و بهسببِ پسگامى در ایمان، خداوند کوتاهى کنندگان را مؤخّر داشت؛ زیرا در میان مؤمنانِ پسین، کسانى را مىبینیم که پُرعملتر از پیشینیاناند و نماز و روزه و حج و زکات و جهاد و انفاقشان از آنان بیشتر است.
اگر نبود پیشینههایى که مؤمنان بهواسطۀ آنها نزد خداوند، یکى بر دیگرى برترى دارد، پسینیان بهسببِ بسیارىِ عمل بر پیشینیان مقدّم مىبودند، امّا خداوند عزّوجلّ هرگز نخواسته آنکه در آخرین درجاتِ ایمان است به اولینِ آن برسد و کسى که خدا در این درجات او را پس داشته، پیش داشته شود یا کسى که خدا پیشش داشته، پس داشته شود.
گفتم : مرا از پیشىگرفتن به سوى ایمان -که خداوند عزّوجلّ مؤمنان را به آن فراخوانده- آگاه فرما.
امام صادق علیهالسلام فرمود: خداوند عزّوجلّ فرموده است:
﴿سابِقُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ﴾
«بهسوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش، آسمان و زمین است و براى کسانى آماده شده که به خدا و فرستادگانش ایمان آوردهاند، پیشى بگیرید.»
﴿السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ﴾[5]
«و پیشگامان مقدّماند. آنان مقرّباند.»
﴿ وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ﴾
«و پیشگامانِ نخستین از مهاجران و انصار و کسانىکه به نیکى از آنان پیروى کردند، خدا از ایشان خشنود است و آنان از او خشنودند».
در اینجا خداوند از مهاجرانِ نخستین بهخاطرِ پیشگامىشان آغاز نمود و در درجۀ دوم از انصار و در درجۀ سوم از پیروانِ نیکِ آنان یاد کرد. پس هر گروهى را برحسبِ درجه و منزلتى که نزد او دارند جاى داد. سپس آنچه را خداوند عزّوجلّ بهسببِ آن دوستانش را بر یکدیگر برترى داده، بیان کرد. [6]
مولا علی علیهالسلام میفرمایند:
«لَا یَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَهِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَهِ الْحُجَّهِ فِی الْأَرْضِ فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ»[7]
«نامِ هجرت بر احدى واقع نمىشود، مگر حجتِ خدا را در زمین بشناسد. کسىکه حجتِ الهى را شناخت و به او اقرار کرد، مهاجر است.»
عمرو بن ابىالمقدام میگوید: شنیدم از امام صادق علیهالسلام که میفرمود: من و پدرم از خانه بیرون رفتیم تا (در مسجد مدینه) میانِ قبر و منبر رسیدیم. در آنجا به گروهى از شیعه برخوردیم. پدرم به آنها سلام کرد، سپس فرمود:
«به خدا سوگند من بوى شما و جانهاى شما را دوست دارم، پس شما کمکم کنید بر این دوستى به پارسایى و کوشش، و بدانید به ولایتِ ما نتوان رسید جز به پارسایى و کوشش. هرکس از شما هرکه را امام و پیشواى خود قرار دهد باید طبقِ رفتار و کردارِ او عمل کند. شما پیروانِ خدا و یارانِ او هستید. شما پیشىگرفتگانِ اولین و پیشىگرفتگانِ آخرین و پیشىگرفتگان در دنیا و پیشىگرفتگان در آخرت بهسوى بهشتید.
ما طبقِ ضمانتى که خدا و رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله کرده، بهشت را براى شما ضمانت کردهایم. به خدا در درجاتِ بهشت کسى بیشتر از شما نباشد؛ پس براى درک فضایلِ درجاتِ بهشت با هم رقابت کنید. شما پاکانید و زنانتان، زنانى پاک هستند. هر زنِ باایمان، حوریهاى خوشچشم است و هر مردِ باایمان، یک صدیق است. امیرِ مؤمنان به قنبر فرمود: اى قنبر مژده گیر و مژده ده و خوشحال باش که به خدا سوگند رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله از این جهان رفت و جز بر شیعه، بر سایرِ امّتِ خود خشمگین بود.
بدان که براى هر چیزى عزّت و شوکتى است و عزّتِ اسلام شیعیان هستند. آگاه باش که هرچیز را ستونى است و ستونِ اسلام شیعیان هستند. آگاه باش که براى هرچیز سَرى است و سرِ اسلام شیعیانند. آگاه باش که براى هر چیزى شرافتى است و شرافتِ اسلام شیعه است. آگاه باش که هر چیزى را آقایى است و آقاى مجالس و انجمنها، مجالسِ شیعه است. آگاه باش که هر چیزى را امام و رهبرى است و امامِ زمین آن سرزمینى است که شیعه در آن سکونت دارد. به خدا اگر شما در زمین نباشید گیاهى در زمین نروید.[8]
[1] – توبه، ۹۶.
[2] – آلعمران، ۵۷.
[3] – مائده، ۳.
[4] – نهجالبلاغه، خطبۀ ۵۷.
[5] – واقعه، ۱۰ و ۱۱.
[6] – کافی، ۲، ۴۰.
[7] – نهجالبلاغه، خطبۀ ۱۸۹.
[8] – کافی، ۸، ۲۱۲.