سوره انعام ادامه آیه ۱۵۱ | جلسه ۹۵
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره انعام ادامه آیه ۱۵۱ | چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۷/۳۰ | جلسه ۹۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انعام
قُلْ تَعالَوْا أتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ ألّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئآ وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانآ وَ لا تَقْتُلُوا أوْلادَکُمْ مِنْ اِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ اِیّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ اِلّا بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
بگو: بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده، بخوانم؛ چیزى را شریک او قرار ندهید و به پدر و مادر خود نیکى کنید و فرزندان خود را از ترس فقر نکشید، ما به شما و آنان روزى مىدهیم و به کارهاى زشت، چه آشکار باشد و چه پنهان نزدیک نشوید و کسى را که خدا جانش را محترم شمرده، جز به حق مکشید! این است آنچه خدا شما را به آن سفارش کرده، باشد که بیندیشید.
وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ؛«فواحش» جمع «فاحشه» به معناى چیزهاى خیلى زشت است و در زبان قرآن تعبیر به «زنا» مىشود. منظور از «مَا ظَهَر» مقدمات آن و «مَا بَطَن» خود عمل است. در بیان کلى، هر کار زشت و ناپسندى را مىتوان «فحشا» خواند که گاه در میان همه ظاهر مىشود و گسترش مىیابد؛ مثل دروغ یا تهمتهایى که در جامعه فراگیر مىشود و آبروى اشخاص را مىبرند، همچنین لغوگویى، بىحجابى، اختلاط زن و مرد و… و گاهى هم جنبهى فردى دارد و زشتىهاى درون انسان است (ما بطن).
وقتى مىفرماید: «لا تَقْرَبُوا» یعنى نه تنها انجام ندهید، بلکه به آن نزدیک هم نشوید. در روایت است از امیرالمؤمنین علیه السلام:
«حُرمات، قرقگاه خداست. هر کس در اطراف آن به گشت و چرا بپردازد، ممکن است ندانسته وارد آن شود. »
چه بسا زشتىهاى درون بدتر از زشتىهاى بیرون باشد؛ چراکه این، ریشهى آن است؛ به عنوان مثال کبر و غرور، ریشهى کینه و حسد است و انسان را وامىدارد آبروى دیگران را بریزد و کسانى را که مزاحم خود مىبیند، با مکر از میدان به در کند. یا مثلا کسى که تعبد به شهوت دارد و شهوت خدایش شده، حتّى اگر آن را ظاهر نکند ـ که بعید است بتواند مانع ظهور آن شود ـ درونش آلوده است؛ لذا فکر و ذکرش شهوت است و در خواب و خوراک و نشست و برخاستهایش، فقط به آن فکر مىکند.
جوانهایى که زیاد گرفتار گناه هستند و خیالات رهایشان نمىکند، سعى کنند خود را به درس خواندن یا کار کردن مشغول کنند تا بتدریج خیالات و شهواتشان کم شود. اگر جلوى شهوت را نگیرید، به فسادهاى بسیارى مىافتید؛
(قَدْ أفْلَحَ الْمُوْمِنُونَ… وَ الَّذینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ * اِلّا عَلى أزْواجِهِمْ أوْ ما مَلَکَتْ أیْمانُهُمْ فَإنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومینَ * فَمَنِ ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ العادُونَ )
«مؤمنان رستگار شدند… و آنان که پاکدامنند * مگر براى زنان یا کنیزانشان که در این صورت ملامتى بر آنان نیست * پس کسانى که از این حد فراتر روند، تجاوزگرند.»
منظور از (ابْتَغى وَراءَ ذلِکَ ) استمناء است. باید خود را مشغول کند تا زمینهى ازدواج برایش فراهم شود و خدا از این گناه نجاتش دهد.
وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ اِلّا بِالْحَقِّ؛قتل نفس جایز نیست، مگر آن که کسى کارى کرده باشد که از نظر شرعى مجازاتش اعدام باشد؛ مثل قتل عمد، آن هم در صورتى که اولیاى دم حاضر به بخشش یا گرفتن دیه نباشند.
محارب را هم باید اعدام کرد. فقها در تعریف محارب گفتهاند : کسى که در ملاء عام سلاح دست بگیرد و یک یا چند نفر را بکشد یا مالشان را بردارد، در این صورت به دار آویخته یا دست و پایش بر خلاف هم قطع مىشود، ولى اگر سلاح کشید و فقط دیگران را ترساند و کسى را نکشت، مجازاتش تبعید است و مدّت زمان تبعید را حاکم شرع تعیین مىکند؛
(اِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الاْرْضِ فَسادآ أنْ یُقَتَّلُوا أوْ یُصَلَّبُوا أوْ تُقَطَّعَ أیْدیهِمْ وَ أرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أوْ یُنْفَوْا مِنَ الاْرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَهِ عَذابٌ عَظیمٌ )
«مجازات کسانى که با خدا و پیامبرش مىجنگند و در زمین به فساد مىکوشند، این است که کشته یا به دار آویخته شوند یا دست و پایشان بر خلاف هم قطع شود یا از سرزمین خود تبعید شوند. این خوارى و رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.»
بعضی گفته اند «مفسد فى الارض» عنوان جداگانهاى غیر از محارب ندارد، اما بعضی دیگر، بر این عنوان، مصادیق دیگرى هم اضافه کردهاند؛ مثل کسانى که به قاچاق مواد مخدر مىپردازند، البتّه این تطبیق در روایات وجود ندارد، امّا خداى تعالى در سوره مائده مىفرماید :
(أنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسآ بِغَیْرِ نَفْسٍ أوْ فَسادٍ فِی الاْرْضِ فَکَأنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمیعآ وَ مَنْ أحْیاها فَکَأنَّما أحْیَا النّاسَ جَمیعآ )
«هر کس کسى را جز به قصاص یا به کیفر فساد در زمین بکشد، مثل این است که همهى مردم را کشته است.»
با توجّه به این که در این آیه، فساد و قتل نفس با هم آمده است، بعضی از فقها مجازات این دو را یکى دانستهاند و چون در تشخیص عنوان مفسد نیز به عرف رجوع مىشود، بعضى گفتهاند کسى که مواد مخدر پخش مىکند، مصداق مفسد است و باید اعدام شود.
یکى دیگر از مصادیق قتل نفس برحق، مطابق روایات و فتواى فقها، در سرقت است. پس کسى که مرتکب سرقت مىشود، چنانچه همهى شرایط محرز باشند، مرتبهى اول چهار انگشت دست راست او را قطع مىکند؛ مرتبهى دوم، چهار انگشت پاى چپش را مىبرند؛ مربتهى سوم به حبس ابد محکوم مىشود و اگر در زندان هم دزدى کرد، اعدام مىشود.
یکى دیگر از مصادیق قتل حق، ارتداد است. ارتداد بر دو نوع است: فطرى و ملى. کسى که پدر و مادرش مسلمان هستند و پس از بلوغ بدون هیچ سؤال و تحقیقى از دین بیرون مىرود و اظهار نفى اسلام مىکند و به تشکیک در اعتقادات و ایجاد شبهه براى دیگران مىپردازد تا گمراهشان سازد، مرتد فطرى و قتلش واجب است، امّا کسى که در حال غضب چیزى مىگوید یا به خاطر اعتراض به کارهاى بعضى روحانیون و مؤمنین، اظهار بى دینى مىکند یا از دین بیرون مىرود، ولى عقیدهى فاسد خود را اعلام نمىکند، کیفرش قتل نیست. گاهى با کمى دلجویى، این افراد باز مىگردند.
مرتد ملى کسى است که پدر و مادرش غیر مسلمان باشند و خودش مسلمان شده، دوباره از اسلام بیرون مىرود. چنین کسى را مهلت مىدهند تا توبه کند، ولى اگر توبه نکرد و موجب گمراهى دیگران شد، اعدام مىشود. مرتد اگر پیش از خبردار شدن حاکم، توبه کند، خداوند توبه اش را می پذیرد.
ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون؛ خداى تعالى ربّ و خالق انسان است و اگر کسى عقل خود را به میدان آورد، مىفهمد که سفارشهاى او هیچ بدى و شرّى ندارد و خیر مطلق است.